پاورپوینت کامل کتاب استاندارد(قسمت اول) ۹۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کتاب استاندارد(قسمت اول) ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کتاب استاندارد(قسمت اول) ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کتاب استاندارد(قسمت اول) ۹۵ اسلاید در PowerPoint :

۳۶

موضوع این مقاله، استاندارد کردن کتاب در ایران است و در آن از استاندارد کتاب و کتاب استاندارد سخن می رود. از آنجا که تا کنون این موضوع در جامعه علمی کشور مطرح نشده است، چه بسا اینک جدی گرفته نشود. در این باره، جز این نمی گویم که بسیاری از حقایق در آغاز شوخی گرفته می شد، اما چندی که گذشت و پذیرفته شد، شوخی گرفتنش گناه شمرده می شد. نویسنده آرزومند است که این سیر، تکرار نشود.

یکم: می دانیم که دولت در همه کشورها بر تولید کالا نظارت دارد. حداقل اینکه تدابیر و مقدماتی در نظر گرفته شده است تا کالای نامرغوب و معیوب به دست خریدار نرسد. هر چه کالایی حساس تر باشد، دولت با حساسیت بیشتری بر آن نظارت می کند. کالایی که کیفیت قابل قبول داشته باشد، استاندارد بر آن، نشانه پذیرفتنی و خریدنی بودن کالاست. بدین منظور نهادهایی وجود دارد که عهده دار تعیین استاندارد کالاهاست و برای کالاهای واجد آن، گواهینامه صادر می کند و به کالای فاقد آن، اجازه صدور نمی دهد.(۱)

پیشنهاد نویسنده این است که کتاب باید استاندارد شود. این پیشنهاد، دارای مراحل است و به عبارت دیگر، به پیشنهاد حداکثری و حد وسطی و حداقلی تقسیم می شود. پیشنهاد حداقلی عبارت است از تعیین استاندارد کتاب. پیشنهاد حد وسطی عبارت است از پیشنهاد حداقلی، به علاوه تعیین کتاب استاندارد. یعنی تعیین شود که میان کتاب های منتشر شده، کدامیک استاندارد است و کدامیک نه. پینشهاد حداکثری عبارت است از همان پیشنهاد حداقلی به علاوه جلوگیری از انتشار کتاب های غیر استاندارد، تا ارتقای آن و تطبیق با استاندارد.

پیشنهاد نخست اگر چه فی نفسه مطلوب است، مقدمه برای پیشنهاد دوم است. پیشنهاد دوم، منوط به تحقق پیشنهاد نخست است؛ یعنی تعیین کتاب استاندارد، بسته به تعیین استاندارد کتاب است. اما پیشنهاد سوم، معلق است و در صورتی که پیشنهاد اول و دوم محقق شود و مؤثر نباشد، عملی می شود. اینکه تکیه و تأکید نویسنده، بر پیشنهاد اول و دوم است و یقین دارد که با تحقق آن، بسیاری از نابسامانی ها، بسامان می شود.

راست اینکه انتشار کتاب بر پایه قانون «حرفه ای» نیست. هیچ قانونی وجود ندارد که لازم شمارد به لحاظ حرفه ای،

کتاب باید چنین و چنان باشد. برای تولید دستمال کاغذی، که دست پاک می کنند و به دور می افکنند، استاندارد وجود دارد و برای کتاب نه. حال اینکه به همان دلایلی که استاندارد کالا و کالای استاندارد تعیین می شود، برای کتاب نیز باید تعیین گردد. اگر هدف از استاندارد سازی کالا، حمایت از حقوق مصرف کننده است و ارتقای کیفیت کالا، چرا کتاب و خواننده از آن محروم شود؟ کتاب نیز یک کالاست (کالای فرهنگی)، و حمایت از حقوق خواننده نیز لازم. این چه یک بام و دو هوایی است که برای تولید دستمال کاغذی، قانون و استاندارد وجود دارد و برای تولید کتاب نه.

نتیجه اینکه کتاب، قانون حرفه ای ندارد، همین است که می نگریم. اگر کتابی منتشر شود که هزار غلط چاپی داشته باشد، هیچ منعی وجود ندارد؛ چون قانونی وجود ندارد. همچنین اگر کسی کتاب محدث نوری را به نام شیخ عباس قمی چاپ کند (که اتفاق افتاده است)، یا کتاب راغب اصفهانی را به نام ابوالفرج اصفهانی چاپ کند (که اتفاق افتاده است)، جلوگیری نمی شود. نیز اگر ناشری، کتابی را که حجم آن صد صفحه است، دویست صفحه کند تا قیمت بیشتر بر آن بگذارد، کسی نمی تواند اعتراض کند. همچنین اگر ناشری، از هشت باب گلستان، باب «در عشق و جوانی» را حذف کند و هیچ اشاره ای بدان نکند، هیچ منعی وجود ندارد.

دولت در چند سال پیش، برای اینکه وضع نشر را سر و سامانی دهد، قانونهایی گذاشت. از جمله اینکه ناشر باید مدرک کارشناسی داشته و متأهل باشد. بر پایه این قانون، کسی که کارشناس بازیافت زباله است، می تواند مجوز نشر بگیرد، اما مثلا آنکه تا مقطع کاردانی در رشته کتابداری درس خوانده است نه، یا فلان تازه داماد، صلاحیت دارد ناشر شود و دکتر میر شمس الدین سلطانی، نویسنده راهنمای آماده ساختن کتاب نه.

در ناکافی یا نادرست بودن این قانونها همین بس که اینک کتاب های سست و سطحی بسیار منتشر می شود. چاره این است که استاندارد کتاب و کتاب استاندارد تعیین شود. یعنی اولا معین گردد استاندارد کتاب چیست و ثانیا مشخص شود کتاب استاندارد کدام است. و اگر باز هم کتابهای غیر استاندارد منتشر شود و به فروش رود، جلو آنها گرفته شود.

با آنچه بعد از این خواهیم گفت، روشن تر خواهد شد که استاندارد کتاب، چیزی است و سانسور یا ممیزی، چیزی دیگر، و این دو هیچ ربطی به هم ندارند. ممیزی در کشور ما، ناظر به جنبه عقیدتی و سیاسی است. در ممیزی، گفته می شود فلان کتاب با این عقیده ناسازگار است و با آن سیاست در تعارض. اما در استاندارد کتاب، سخن نه از درستی و نادرستی، که از سطح علمی و کیفیت کتاب است. اگر کسی در گاوپرستی هم کتابی می نویسد، بنویسد؛ اما کتابش باید علمی باشد و دارای چاپ مناسب.

طرح کتاب استاندارد برای جلوگیری از نویسندگان بازاری و بازاریان ناشر است. این طرح نه تنها مانعی سر راه نویسندگان فرهیخته و ناشران با صلاحیت نیست، که راه را بر عرضه آثار آنها بازتر می کند. آثار بسیاری از نویسندگان و ناشران، ارزنده است و اساسا نیازی نیست به محک استاندارد بخورد.

دوم: پیشنهاد حداقلی نویسنده این است که استاندارد برای محتوا و هیئت کتاب تعیین گردد و بدون الزام قانونی، به اطلاع همه نویسندگان و ناشران رسانیده شود. نفس دانستن این استاندارد، که الگوی کتاب خوب چیست، در خوب شدن وضع کتاب تأثیر دارد. شماری از کتاب پردازان اساسا نمی دانند که معیار کتاب خوب چیست و اطلاعاتشان در این زمینه، اجمالی و کلی و شفاهی است. اگر منشوری، شامل بایدها و نبایدها نگارش و نشر، منتشر گردد و به استحضار نویسندگان و ناشران برسد، از ندانمکاری های ناخواسته جلوگیری می شود.

سوم: پینشهاد حدوسطی عبارت است از همان پیشنهاد حداقلی، به علاوه اینکه به کتابهای واجد استاندارد، نشانه استاندارد داده شود و به دیگر کتابها نه. نشانه استاندارد باید روی جلد کتاب ها چاپ گردد تا خواننده دریابد که کدام کتاب استاندارد است و کدام کتاب نیست. در مثل اگر صد کتاب در موضوع روان شناسی منتشر شود و نود عنوان دارای نشانه استاندارد باشد و ده عنوان این نشانه را نداشته باشد، خریدار با یک نگاه در می یابد که کدامیک از آنها علمی است و کدامیک شبه علمی و بازاری.

چهارم: پینشهاد حداکثری این است که باید استاندارد برای کتاب تعیین گردد و از انتشار کتاب های فاقد استاندارد جلوگیری شود. مقصود، سانسور کتاب نیست و سخن از چیزی دیگر است. منظور این است که انتشار کتاب های غیر علمی، و نیز کتاب های علمی، اما با چاپ غیر حرفه ای، ممنوع گردد. به عبارت دیگر، همه کتاب ها باید «کنترل علمی» و «کنترل صوری» شود و از چاپ کتاب های فاقد محتوای مناسب، و نیز کتاب های فاقد هیئت مناسب، جلوگیری گردد. منطقی نیست که این و آن کالا، استاندارد داشته و تعیین شده باشد که شکل مقبول یا مطلوب آن چگونه است، اما کتاب هیچ استانداردی نداشته باشد؛ نه به لحاظ محتوا و نه به لحاظ هیئت. حاصل استاندارد نداشتن کتاب، همین بلبشو و بلیه است که هر که، هر چه به دستش می رسد، می نویسد و هر گونه که بخواهد، چاپ می کند. بازار فرهنگی شده است، اما فرهنگ بازاری. و در این فرهنگ بازاری نه فقط شعار «هر که، هر که»، بلکه «هر چه، هر چه»، حاکم شده است. حیف رابله نیست تا بگوید مقصودش از شعار «هر چه می خواهی بکن» این نیست که می خواهند و می کنند. سخن درباره انحراف در کتاب ها نیست، بلکه سخن درباره ابتذال در کتاب هاست و کتاب های سست و سخیف و سطحی، و چاپهای فاقد کیفیت مناسب، و آنارشیسم علمی چاپی.

پنجم: دور نیست که گفته شود چه نیازی است به استاندارد کردن کتاب؟ چرا باید قانون روی قانون گذاشت و دست و پای پدید آورندگان کتاب را بست؟ آیا این تکلیف، تکلّف و لزوم ما لایلزم نیست؟ پاسخ بدین پرسش ها در گرو این است که علل این پیشنهاد تبیین گردد و پرده از یک فاجعه برداشته شود. هر که بداند چه فاجعه ای در بازار کتاب هست، نه تنها با استاندارد کردن کتاب موافقت می کند، که از نبودن آن تعجب می کند.

می دانیم که صنعت چاپ و نشر در کشور ما فعال است. امروز می توان اراده کرد و فردا کتابی منتشر ساخت. همچنین با سوادان و کتابخوانان بیشتر شده اند و هر چه کتاب منتشر می شود، باز هم خریدار و خواننده دارد. اینها مبارک است، ولی یک پیامد نا مبارک هم داشته است: عده ای فاقد صلاحیت، یا واجد آن، اما فاقد حسن نیت، چرند و پرند می نویسند و منتشر می کنند و کتاب هایشان را با لطایف الحیل به فروش هم می رسانند. کتابهای این عده، شبه علمی است و سراپا ابتذال و انحطاط. همه دانشوران و کسانی که دستی در فرهنگ دارند، اتفاق نظر دارند که این آثار، بی ارزش است و به خواندن نمی ارزد، اما هیچ قانونی برای مقابله با این آنارشیسم وجود ندارد.

اینکه پدیده ای به وجود آمده است که می توان آن را «صنعت کتابسازی» و «نویسندگی با چسب و قیچی» نام نهاد. کسانی که حداقل ویژگی های نویسنده را ندارند، با سوء استفاده از ناآگاهی عده ای، مشتی رطب و یابس به هم می بافند و خود را نویسنده جا می زنند. آن یکی کتابی در تعبیر خواب می نویسد، بدون اینکه علم تعبیر بداند یا روان شناسی خوانده باشد. یکی دیگر ترجمه ای از اشعار شکسپیر به دست می دهد و حال اینکه به اندازه دانش آموز دبیرستانی انگلیسی نمی داند. دیگری که می داند ترجمه قرآن بازار با رونقی دارد، چند ترجمه را کنار هم می نهد و معجونی از آنها در می آورد و خود را مترجم قرآن می خواند. کسی دیگر کتابی درباره موفقیت می نویسد و حال اینکه همه مطالب ارزنده اش را از آثار دیگران دزدیده و همه مطالب پیش پا افتاده اش را خودش نوشته است. آن یکی کتابی درباره امام حسین (ع) می نویسد و سپس معلوم می شود که اصلاً عربی نمی داند تا به مقاتل رجوع کند و آنچه نوشته است، جز سر هم بندی از چند کتاب روضه ضعیف نیست. یکی دیگر که می داند بازار فرهنگ های فارسی پر مشتری است، کتاب دهخدا و معین و عمید را کنار هم می گذارد و ترکیبی از آنها می سازد و یک فرهنگ فارسی عرضه می دارد. کسی دیگر که بو می برد بازار ملاقات با امام زمان (عج) گرم است، ضعیف ترین و غریب ترین حکایت ها را از این و آن کتاب قیچی می کند و کتابی فراهم می سازد که از فرط غریب بودن، از دیگر کتاب ها بیشتر به فروش می رود.

به این آثار، باید افزود کتاب های کلاسیک را که میراث ارزنده گذشتگان ماست و اینک عده ای آنها را خراب می کنند؛ از جمله دیوان های اشعار (مانند دیوان سعدی و حافظ و مولوی)، و شماری از متون کهن دینی به فارسی و عربی (مانند آثار ابن سینا و ملا صدرا و مجلسی). پرخریدار بودن این آثار، عده ای را بر انگیخته تا با این میراث معنوی تجارت کنند و آنها را به چشم طعمه نگرند.(۲) از این کتاب ها معمولاً یک نسخه تحقیق شده وجود دارد که حاصل سال ها زحمت یک دانشور است و با مقابله چندین نسخه و مراجعه به دهها کتاب برای ضبط دقیق متن، فراهم آمده است. اما عده ای، بی اعتنا به تحقیقی که در این متون شده، به جان این کتاب ها می افتند و نسخه ای مرجوح، بلکه مغشوش و پرغلط، ارائه می کنند. گاهی نیز گزیده هایی از این متون عرضه می شود که هیچ معیاری برای گزینش آن در نظر گرفته نشده و دیمی و سرسری فراهم آمده است. البته برخی از متون کلاسیک تا کنون چاپ تحقیقی نشده است و عده ای با خیال آسوده تر به روی این کتاب ها می افتند و هر طور که دلشان می خواهد، آنها را چاپ می کنند.

مختصر اینکه در سه حوزه تألیف و ترجمه و تحقیق، ضمن اینکه آثاری منتشر می شود که ارزنده و آموزنده است، کتاب هایی نیز چاپ می شود که بسیار سست و ضعیف است و موجب وهن فرهنگ و تضییع حقوق خواننده.

ششم: نه تنها شماری از نویسندگان، که بعضی ناشران نیز در این آنارشیسم علمی چاپی شریکند. برخی ناشران در پی کتاب هایی هستند که حق التألیف به نویسنده اش نپردازند.اینها به دو گروه تقسیم می شوند: سنت گرایان و نو گرایان! اگر از گروه نخست باشند، یکی از متون کهن را بر می گزینند و دم چاپ می دهند؛ بی اعتنا به اینکه آن نسخه درست است یا پر غلط. اما نوگرایان به آثار جدیدتر یورش می برند. می گردند و آثاری را می یابند که سی سال از مرگ پدید آورنده اش گذشته باشد.(۳) همان را، هر گونه که بخواهند، چاپ می کنند. اخیرا آثار صادق هدایت و فروغ فرخزاد و جلال آل احمد طعمه چربی برای اینها شده است. چند ناشر را می شناسم که از حالا (سال ۱۳۸۴)، دور خیز کرده اند برای آثار علی شریعتی که در سال ۱۳۸۶ ملک عام می شود.

برخی دیگر از ناشران در پی نویسندگان و مترجمانی هستند که حق الزحمه کمتری بگیرند. آنها هم که کمتر می گیرند، یا کم مایه هستند و یا از مایه کم می گذارند. نتیجه اینکه کتابی به دست خواننده می رسد که وی نمی داند پشت پرده آن چه بوده است.

ناشرانی هم هستند که هنوز نمی دانند ویراستاری چیست و صابون ویراستار به هیچیک از منشوراتشان نخورده و آثارشان پر است از خطاهای ویرایشی. ناشرانی نیز هستند که کلمه ویرایش را شنیده اند، ولی چون هزینه دارد، ناشینده می گیرند و بهانه می آورند که ویرایش، قرتی بازی! و تجمل است. برخی نیز قیافه حق به جانب می گیرند و می گویند ویراستاری هیچ مبنایی ندارد و سلیقه ای است و ما اعمال سلیقه نمی کنیم.

اینها نمونه هایی است از نقش منفی برخی ناشران در محتوای کتاب ها. اما در صورت و عرضه کتاب نیز خرابی های بسیاری مشاهده می شود. برخی ناشران برای اینکه حجم کتابی را بیشتر بنمایانند و قیمت گران بر آن بگذارند، فاصله سطرها را زیاد می کنند. هر صفحه کتابی رقعی را ۱۹ سطر می کنند و هر صفحه کتاب وزیری را ۲۱ سطر. و یا کتابی را که باید در قطع وزیری عرضه دارند، به قطع رقعی می کنند تا چاق و چله شود.

برخی دیگر کتابی را که چند بار چاپ شده است به عنوان چاپ اول می نمایانند و یا عنوان آن را عوض می کنند. خنده آور آن ناشری است که کتابی چاپ کرده و در صفحه نخست آن نوشته بود: چاپ اول با تجدید نظر و اضافات.

بعضی دیگر از ناشران، چند مقاله از یک نویسنده را، از چند کتاب او، کنار هم می گذارند و عنوان جدیدی برای آن بر می گزینند و چنین می نمایانند که کتاب جدیدی از آن نویسنده است. بارها این بازی با آثار آل احمد شده است.

ناشرانی هم هستند که برای غلط گیری کتاب سرمایه گذاری نمی کنند و به جای اینکه کتاب را به نمونه خوان حرفه ای بدهند، خودشان غلط گیری می کنند و چه بسیار «شغلتنا» را «شدرستنا» می کنند و «خر موسی صعقا» را «خر عیسی ضعیفا». ناگهان می نگرید که «کشف ال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.