پاورپوینت کامل تعمیر گاه;خدمت در جبهه آلمان ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تعمیر گاه;خدمت در جبهه آلمان ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تعمیر گاه;خدمت در جبهه آلمان ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تعمیر گاه;خدمت در جبهه آلمان ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۸

آن که فهمید

«عبدالرحمان دزفولی» از بچه های باصفای سپاه اندیمشک، خاطره ای بسیار زیبا و جالب از اعزام نیرو از شهر اندیمشک برایم تعریف کرد. آن جا با وجود بمباران های هوایی و موشک های مرگبار بعث عراق، چیزی کم تر از خطوط مقدم جنگ نداشت، ولی با این حال، نیروهای جوان خود را داوطلبانه و عاشقانه، به جبهه های نبرد می فرستاد.

اتوبوس ها و مینی بوس ها پشت هم دیگر صف بسته و آماده حرکت بودند. خانواده ها که بیش تر از روستاهای اطراف بودند، آمده بودند تا فرزندانشان را بدرقه کنند و به جبهه بفرستند. در آن میان، متوجه شدم که بیش تر مردم دور مینی بوسی جمع شده اند. نزدیک که شدم، دیدم نوجوانی هفده ساله که لباس بسیجی بر تن دارد و جزو نیروهای اعزامی است، داخل مینی بوس نشسته و پدرش با همان لباس محلی روستایی، پایین ایستاده است و به او التماس می کند که به جبهه نرود. التماس پدر و ناز کردن های پسر، خیلی قشنگ بود. من هم ایستادم به تماشا تا ببینم بین آن دو، چه می گذرد.

پدر با زبان محلی به پسرش التماس می کرد و پسر هم از همان پنجره مینی بوس جوابش را می داد.

– ببین پسر جان! تو جبهه نرو، من صد تومنت می دم.

– نمی خوام.

– می گم تو نرو، من دویست تومنت می دم.

– پونصد تومنم بدی، نمی خوام.

– خب باشه، به درک! هزار تومنت می دم.

– دوهزار تومنم که بدی، نمی خوام.

– دیوانه! تو نرو جبهه، من واست یه دوچرخه قشنگ می خرم.

– من دیگه بزرگ شدم، دوچرخه نمی خوام.

– خب باشه، هر چی تو بگی. تو فقط نرو جنگ، من یه دونه از این موتورگازی ها برات می خرم.

– دنده ای هم بخری، من نمی خوام.

– خره! تو نرو جبهه، بمون این جا، ننه ات رو می فرستم برات یه دختر خوب پیدا کنه. خودم برات زن می گیرم ها!

– زنم که برام بگیری، نمی خوام. من فقط می خوام برم جبهه.

پدر عصبانی شد و گفت:

خب باشه! می خوای بری جبهه، خب زودتر برو دیگه. وایسادی این جا که چی بشه؟

آن که نفهمید

خودش سرهنگ بود و عمری در ارتش خدمت کرده بود؛ البته در ارتش شاه. حالا که جنگ شده بود، در به در دنبال یک پارتی کلفت می گشت تا پسرش «فریدون» را از سربازی معاف کند. به هر دری که زد، نشد. سرانجام با پیشنهاد برخی اقوام، قرار شد فریدون را از خدمت زیر پرچم به مملکتش، فراری دهد.

وقتی پیرمرد همسایه شان که فرزندش در جبهه شهید شده بود، به او گفت: «آخه جناب سرهنگ! شما دیگه چرا؟ شما که تا همین دیروز، دم از وطن پرستی و فداکاری برای میهن می زدید.

جواب داد: «ببین حاج آقا! من اگه چیزی می گم، بهش پایبندم. ولی حاضر نیستم مثل شما، پسر دسته گلم را که یه عمر به پاش جون کندم، مفت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.