پاورپوینت کامل متن پایه یک; مخصوص مشترکین دوره دیپلم و بالاتر;توحید در عبادت و توسل ۹۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل متن پایه یک; مخصوص مشترکین دوره دیپلم و بالاتر;توحید در عبادت و توسل ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل متن پایه یک; مخصوص مشترکین دوره دیپلم و بالاتر;توحید در عبادت و توسل ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل متن پایه یک; مخصوص مشترکین دوره دیپلم و بالاتر;توحید در عبادت و توسل ۹۳ اسلاید در PowerPoint :
۵۵
در شماره گذشته گفته شد که معتقدان به (الهه ها) با اعتقاد به الوهیت و ربوبیت،
خدایان را می پرستیدند و آن ها را مظهری از مظاهر حق تعالی و یا واسطه فیض الهی نمی
پنداشتند، بلکه بالاصاله والاستقلال برای آن ها ربوبیت و الوهیت قائل بودند. حتی
گاهی به دروغ می گفتند: به دلیل این که آنان ما را به خدا نزدیک می کنند، می
پرستیم، از این رو همگی با مهم ترین و کوبنده ترین شعار مکتبی انبیا یعنی (لااله
الا الله) مخالفت می کردند و در مقابل توحید در عبودیت، ربوبیت و الوهیت، موضع گیری
سرسختانه ای داشتند، نه در برابر توحید ذات و خالقیت، چرا که پیامبران با حربه
توحید در عبادت، همه معبودها و ارباب مشرکان را نفی و آنان را به خروج از اسارت و
بندگی غیر خدا دعوت می کردند.
مشرکان و اهل کتاب گرچه با اصل وجود خدای خالق زمین و آسمان و یکتای بی همتا هیچ
گونه مخالفتی نداشتند، ولی به تحریکِ زمام داران و صاحبان زر و زور و بتکده ه، با
شعار توحید در عبادت که خدایان ساختگی را نفی می کرد، مخالفت و بر ضد پیامبران قیام
می کردند.
مهم ترین مشکل پیامبران در هر عصر و نسلی، مبارزه با فرهنگ بت پرستی و هواداران این
گونه عقاید خرافی بوده است. از این رو تمام پیامبران الهی به شکستن بت ها اقدام می
کردند و حتی تا سرحد شهادت پیش می رفتند.
با تأمل در آیات قرآن به خوبی این معنا روشن می شود. به دلیل اهمیت موضوع به چند
نمونه از این نوع آیات اشاره می کنیم:
ـ (والهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم).۱
این آیه نشان می دهد که بت پرستان به خدایان متعددی در عرض الله معتقد بوده و برای
آن ها نقش کلیدی و سرنوشت ساز قائل بودند و چه بسا معبودهای خود را بر خالق جهان
ترجیح می دادند. تنها از آنان حاجت می خواستند و طلب بخشش می کردند.
ـ (والهنا والهکم واحد ونحن له مسلمون)۲.
پیامبران می گفتند: خدای ما و خدای شما یکی بیش نیست، بت های بی جان و جان دار، خدا
نیستند، بلکه مخلوق کم ارزش و بی خاصیتی بیش نمی باشند و سود و زیانی بر وجود آن ها
مترتب نمی باشد; بنابراین شایسته پرستش نیستند.
برای مشرکان، نفی الوهیت و ربوبیت از خدایانشان قابل تحمل نبود، زیرا خدای خالق را
تنها در خالقیت منحصر کرده بودند و پرستش و خضوع و توسل را به معبودها و خدایان
دیگری اختصاص می دادند.
ـ (اَجَعَلَ الْآلِهَهَ اِلهاً واحداً اِنَّ هذا لَشئ عُجاب).۳
کافران می گفتند: این کسی که ادعای پیامبری دارد، آیا خدایان را به خدای واحد برمی
گرداند; تحقیقاً این موضوع چیز عجیبی است. مگر می شود این همه خدایان رنگارنگ را
نادیده گرفت و به جای همه آن ها به یک خدا عقیده مند شد. گویا آن ها برای اداره
جهان هستی کارگزاران و ارباب های زیادی باور داشتند، از ملائکه گرفته تا ارواح و جن
و پری و شیطان و حتی طوفان را می پرستیدند. نفی معبودها و انحصار آن در عبودیت و
الوهیتِ خلاق جهان برای بت پرستان و کافران شگفت آور بود. مضاف بر این که اقوام
پیشین و نیاکان آن ها سالیان متمادی با چنین عقیده ای خو گرفته و متصلب شده بودند و
نفی مقدسات ملی و فرهنگی را برنمی تابیدند.
ـ (لوکان فیهما آلهه اِلاّ الله لفسدتا).۴
اگر الهه هایی غیر از الله در آسمان و زمین بود، بی گمان ویران می شدند و چون آسمان
و زمین برپا است، معلوم می شود تحت سیطره قدرت یگانه است. از این آیه نیز به خوبی
روشن می شود که بت پرستان، الهه ها را خدایان حاکم و هریک را اداره کننده بخشی از
جهان و مؤثر و سرنوشت ساز می دانستند که ذات اقدس متعال با برهان تمانع این اعتقاد
را ابطال می سازد. آنان بت ها را کارگزاران خدای خالق و واسطه فیض حق به شمار نمی
آوردند، چرا که در این صورت ابطال عقاید آن ها راه دیگری داشت; می گفتیم: تدبیر
جهان به دست بت ها واگذار نشده و ملائکه نیز بندگان شایسته خدا هستند و به فرموده
قرآن: (لا یعصُونَ الله ما اَمَرَهم ویفعلون ما یؤمرون;۵ از آن چه خدا به آنان
دستور داده سرپیچی نمی کنند و آن چه را که مأمورند انجام می دهند.)
ییکی از دلایل گریز بت پرستان از پرستش خالق جهان، جهل و نادانی آنان بود. دلیل
دیگر این بود که خدای نامرئی و غیبی را نمی پسندیدند بلکه در پی خدایان ملموس و
محسوس بودند. حتی حاضر بودند پیغمبران را بپرستند، ولی چون در برابر عکس العمل شدید
آن ها واقع می شدند ناگزیر به سوی معبودهای دیگر می رفتند.
عامل دیگر، پیروی از پیشینیان و تأثیرات و تبلیغات صاحبان بتکده ها و قدرت مندان
جامعه بود. به همین دلیل در برخی از روایات در ضمن تفسیر آیه فوق، به این نکته نیز
اشاره شده است که اگر غیر از الله، خدایان مستقلی در زمین و آسمان وجود داشت اول،
هرکدام خدم و حشم مخصوصی داشتند و نماینده ویژه ای برای بشر می فرستادند۶ و در
ثانی، هریک در اداره جهان، فکر و نظر مستقلی را به کار می بردند و راه متفاوتی را
در پیش می گرفتند و در نتیجه آسمان و زمین در برابر خواسته های قدرت های معارض
متلاشی می شد.
ـ (شَهِدَ الله اَنّه لا اله الا هو والملائکهُ واولو العلم قائماً بالقسط لا اله
الا هو العزیز الحکیم* اِنّ الدینَ عندالله الاسلام).۷
الله که خالق جهان است، شهادت می دهد به این که هیچ معبود و الهی جز او نیست، از
این رو معبودهایی که واسطه تقرب شوند، خلق نکرده تا مردم با پرستش آن ها به خدا
برسند. ملائکه و صاحبان علم و اندیشه نیز به این امر شهادت می دهند. در حالی که
گسترش دهنده قسط و عدل است، بر این حقیقت گواهی می دهد که خدایی جز او که عزیز و
غالب و حکیم است، نمی باشد. آن گاه بلافاصله می فرماید: تحقیقاً دین در پیشگاه خد،
اسلام است و بس. اهل کتاب به دلیل بغی و هواپرستی، در دین به اختلاف پرداختند و
آیین اسلام را که در هر زمان کتابی و فرامینی دارد، پذیرا نشدند. در صورتی که قدرت
تکوین و تشریع هردو به دست قدرت او است و آیات طبیعت و شریعت هردو، توحید را گواهی
می دهند و هرکدام مکمل یک دیگرند.
هر گیاهی که از زمین روید
وحده لاشریک له گوید
نکته جالب تر آن که توحید در عبادت همواره با توحید در الوهیت، ربوبیت و اطاعت
همراه است. به همین دلیل بشر، عاشق معبود می شود و در برابر معبودش جان می دهد. در
واقع باید در راه خدا ایثار کند ولی متأسفانه بر اثر جهل و نادانی، معبودی را
اشتباهاً به جای خدا گرفته است و برای او تضرع و زاری می کند و حاجت می طلبد.
امام صادق(ع) می فرماید: (أبی الله أن یُجرِیَ الاشیاء الاّ بِأسباب)،۸ خداوند
متعال ابا دارد از این که چیزها را جز با اسباب به جریان بیندازد.)
در کافی شریف، جملاتی از امام صادق(ع) به همین مضمون نقل شده است که می فرماید:
(فجعل لکل شیء سبباً…;۹ خداوند برای هر چیزی سبب و علتی قرار داده است و برای هر
سبب و علتی، گشایشی و برای هر گشایشی، دانشی و برای هر دانشی، باب گویایی; هرکس آن
را شناخت خوب شناخت و هرکس نشناخت بدا به حالش. و باب گویای علم، پیامبر و ما
هستیم.)
کارها بدون استفاده از علل و اسباب، جریان پیدا نمی کند. شرایط زمان و مکان و علل و
عوامل خاص لازم است تا کاری تحقق پیدا کند. (الامور مرهونه باوقاتها; هر چیزی برای
تحقق، وقتی را می طلبد.) خداوند در قرآن می فرماید: (فَلْیَرتَقُوا فِی الاسباب;۱۰
پس از طریق اسباب باید به سوی آسمان ها بالا روند.) یعنی چون اسباب فراهم نیست،
صعود آنان محال است.
درباره ذوالقرنین می فرماید: (انّا مکَّنّا له فی الارض واتیناه من کل شیء سبباً*
فَاَتبَعَ سبباً* حتی اذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشمس;۱۱ ما او را در زمین تمکّن و قدرت
بخشیدیم و از هر چیزی سبب و رشته ای به دست او دادیم. او هم از آن رشته و سبب
استفاده کرد تا به نقطه ای رسید که خورشید غروب می کند.)
ذوالقرنین برای سدسازی از مردم کمک عملی خواست: (فَاَعیُنونی بقوه… آتونی زُبرَ
الحدید;۱۲ مرا به نیروی خویش مدد کنید… برای من تکه های آهن بیاورید.) این آیه نشان
می دهد که هیچ چیزی بدون سبب و علت تحقق پیدا نمی کند و هر کاری سبب و علتی دارد که
باید آن را شناخت و به کار گرفت.
بنابراین توسل به اسباب و علل طبیعی و اجتماعی، فقط راه رسیدن به مقاصد و اهداف است
و نه تنها با توحید منافات ندارد، بلکه عین توحید است. منتها باید دانست که تأثیر
علل و اسباب هم از ناحیه او است، زیرا خالق علل و اسباب است. همان گونه که نجار به
ابزار نجاری عقیده دارد، انسان هم مسبب الاسباب را در ورای علل و اسباب مشاهده می
کند. مریض باید به طبیب مراجعه کند، ولی شفا را خدا می دهد، چرا که ممکن است پزشک
در تشخیص بیماری اشتباه کند و داروی عوضی بدهد.
ییونس بن یعقوب می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: گاهی آدمی دوا می خورد و بسا شده
که می میرد، ولی گاهی هم سلامتی خود را باز می یابد. البته بهبودی بیشتر از مرگ و
میر است، این چه سری دارد؟ امام صادق فرمود: خداوند دوا و شفا را نازل کرده است و
درد و مرض را خلق نکرده است مگر این که برای درمان آن دوایی قرار داده باشد;
بنابراین دارو را به نام خدا بیاشام.۱۳
در حدیث دیگر فرمودند: خداوند هیچ مرضی را نیافریده مگر آن که دوای آن را نیز
آفریده است; جز مرگ که دوایی ندارد.
امام صادق(ع) فرمود: پیامبری از پیامبران الهی بیمار شد، با خود گفت: خود را مداوا
نمی کنم تا آن کسی که مرا مریض کرده شفا بدهد. خداوند وحی فرستاد: من هم شفا نمی
دهم مگر این که خود را معالجه کنی.۱۴
این احادیث از باب نمونه ذکر شد تا ضرورت حیات معقول روشن گردد. البته گاهی فرموده
اند: بیمارانتان را با صدقه معالجه کنید و یا فرموده اند: از قرآن برای بیماری های
روحی خود شفا بگیرید. و نیز بیان کرده اند: کسی که قرآن او را درمان نکند، شفایی
برای او نیست و یا گفته اند: صدقه برای دفع بلا است.۱۵
ائمه معصومین(ع) به هنگام کسالت و بیماری به پزشک مراجعه می کردند تا دیگران درس
بگیرند، وگرنه خود به علم پزشکی در مکتب الهی آشنا بودند و هرگز توحید را دستاویز و
توجیهی برای مراجعه نکردن به دکتر قرار نمی دادند. با این که می توانستند برای
درمان بیماری خویش از علم پزشکی خدادادی بهره مند شوند. به واقع آنان با این عمل می
خواستند به پیروان خود ضرورت استفاده از علل و اسباب را بیاموزند، حتی گاهی استجابت
دعا در کنار استفاده از علل و اسباب معنا می دهد.
آن جا که نیل به مقصود، نیاز به علل و اسباب مادی دارد، توسل به آن ضروری است و اگر
راه علاج منحصر در اسباب معنوی باشد، در این صورت باید به دعا کردن اکتفا کرد، گرچه
برای استجابت آن نیز تلاش، فعالیت و مراقبت ضروری است; مثلاً دعا می کنیم: (اللهم
ارزقنی حجّ بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کلّ عام)،۱۶ بدون تردید استجابت این دع،
فعالیت اقتصادی و اجتماعی و تحقیق و تفحص و فکر و اندیشه در راه یابی به حج لازم
دارد تا خداوند متعال راه را بگشاید.
قرآن می فرماید: (والذین جاهدوا فینا لَنَهدینّهم سُبُلَنا۱۷; و کسانی که در راه ما
تلاش کنند، به یقین راه های خود را به رویشان می گشاییم.) ولی اگر هیچ میل و کششی
به حج نباشد و صرفاً با لقلقه زبان بخواهد خدا او را به حج ببرد، قطعاً حج خانه خدا
نصیبش نخواهد شد.
آن چه از سوی اولیای الهی سفارش شده، عدم تمرکز در علل و اسباب ظاهری و هم چنین
خضوع ناروا در برابر ارباب حاجت و کارگزاران اجتماعی است. انسان باید برای رسیدن به
مقصدش به ادارات مراجعه کند، منتها از اعطای رشوه و خضوع ناروا در برابر رئیس و
مرئوس باید پرهیز کند. تملق، چاپلوسی و دست بوسی برای رسیدن به مقاصد اجتماعی و یا
ابقای در پست و مقام حرام است و نوعی شرک محسوب می شود که سخت باید از آن پرهیز
کرد. چنان چه دعوا و توهین به مقامات عالی برای رسیدن به هدف نیز جایز و معقول نمی
باشد و چه بسا باعث می شود انسان به هدفش نرسد.
توسل به اسباب معنوی
همان گونه که توسل به علل و اسباب طبیعی و قوانین اجتماعی برای رسیدن به مقاصد شرک
نیست بلکه راهی است که آفریننده علل و اسباب قرار داده است، بدون شک تمسک به نذورات
و خیرات و اولیای خدا نیز منافات با توحید ندارد.
شرک و توحید در این گونه توسلات به نوع نگاه انسان بستگی دارد. اگر انسان با دید
وسیله و سبب بدین گونه امور متوسل گردد و نهی و ممنوعیتی از نظر دین نداشته باشد،
عین توحید است; مانند بوسیدن رکن و مقام و حجرالاسود و توسل به اهل قبور مؤمنان و
اولیای الهی. ولی اگر به هریک از این اسباب با دید استقلالی بنگرد، شرک و بت پرستی
است.
اگر کسی از فاطمه زهرا(س) و پیامبر(ص) به گونه مستقل حاجت بطلبد و یا صفت شفادهندگی
و رازقیت برای آن ها قائل شود، شرک است; ولی اگر آنان را واسطه فیض قرار دهد و خدا
را به آنان قسم دهد و به حرمت آنان از خدا حاجتی بخواهد، عین توحید است. هم چنین
اگر از حضرت زهرا و ائمه(ع) بخواهد که آن ها از خدا بخواهند تا روزی او را زیاد و
بیمار او را شفا دهد، نیز عین توحید است.
البته علل و اسباب مادی و معنوی فقط وسیله هستند. خدا مسبب الاسباب است و می تواند
فکر و عقل ما را به استفاده بهینه از علل و اسباب و یا به اسباب مناسب و مؤثر
رهنمون گردد.
خدای متعال در قرآن کریم برای تثبیت توحید در عبادت، تأثیر علل و اسباب را مستقیماً
به خود نسبت می دهد تا این که بشر به علل و اسباب با دید آلی بنگرد نه استقلالی:
(وهو الذی یُنزّل الغَیثَ من بعدِ ما قَنَطُوا وینشُرُ رَحْمَتَه…۱۸ او است که پس
از ناامیدی، باران فرو می فرستد و بدین وسیله رحمت خود را می گستراند.)
خداوند در این آیه، تأثیر و نزول باران را به خودش نسبت می دهد و می خواهد گوشزد
کند که علل و عوامل در وجود و تأثیر استقلال ندارند، هرچه هست از جانب پروردگار است
وگرنه باران در غیر موعد نازل می شود و به مزارع زیان می رساند.
اگر فاطمه زهرا(س) را شفادهنده بدانیم، گرفتار شرک شده ایم; ولی اگر بر این باور
باشیم که خداوند به فاطمه زهرا(س) چنین قدرت و اذنی عطا کرده به طوری که اگر از خدا
شفای بیماری را طلب کند مستجاب می کند، این توسل بی گمان عین توحید است.
خداوند متعال هم سبب ساز است و هم سبب سوز; یعنی گاهی به پدیده ای اثر طبیعی می
بخشد و گاهی از پدیده ای سلب اثر می کند. سامری با یک مشت خاک که از زیر پای جبرئیل
برد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 