پاورپوینت کامل عید با طعم شهدا ۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عید با طعم شهدا ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عید با طعم شهدا ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عید با طعم شهدا ۱۳ اسلاید در PowerPoint :
>
سال ۱۳۷۹ بود. بچههای «پایگاه مقاومت شهدا» تصمیم گرفتند نمایشگاه بزرگی در گلزار شهدا برگزار کنند. آنها احساس میکردند، شهدا و آرمانهایشان دارند به فراموشی سپرده میشوند! این تصمیم را کسانی گرفته بودند که سنّشان هجده یا نوزده سال بود؛ درست به سنّ همان هفده شهید روستایمان.
بچهها، یک ماه آرام و قرار نداشتند و شب و روز را در همان پایگاهی بودند که سالیان قبل، محلّ رفتوآمد شهدا بود و حتی بعضی شبها آنجا میخوابیدند.
«امین» که مسئول همهی این برنامهها بود، بچهها را به گروههای چهار یا پنجنفره تقسیم کرد. هر گروه مؤظف بود بخشی از کارهای نمایشگاه را بر عهده بگیرد. من و سه- چهار نفر دیگر، مأمور شدیم به خانهی شهدا برویم و بعضی از یادگارهای آنان را از پدر و مادرشان امانت بگیریم. اتفاقهایی پیش آمد که نگو و نپرس! جای همهیمان خالی بود.
پدر و مادر شهدا، وقتی لباسهای شهدا را میآوردند، آرامآرام اشک میریختند. دلشان نمیآمد این لباسها از خانهیشان خارج شود؛ انگار تکهای از وجودشان بود! چنان روی قابِ عکس شهیدشان دست میکشیدند، که دلتان را کربلایی و امام حسینی میکرد.
بچههای بسیجی که حالا مهمان یک سفرهی معنوی شده بودند، دیگر طاقت نداشتند و اشک میریختند. پدران و مادران شهید هم به این بسیجیهای نوجوان افتخار میکردند؛ این را میشد از نگاهشان فهمید.
حالا دیگر «امین» نامی برای نمایشگاه انتخاب کرده بود؛ فتحِ خون. کمکم داشت همهجا بوی خدا میگرفت. حال و هوای روستا عوض شده بود. گلزار شهدا، قلقلهای بود. قرار بود روز اول فروردین، نمایشگاه افتتاح شود. همه منتظر این لحظه بودند. میخواستند ببینند این تلاشِ یکماههی بچههای پایگاه به کجا رسیده است.
با اینکه سیزده سال از این ماجرا میگذرد، لحظاتش را به یاد دارم و بویش را استشمام میکنم. یادم میآید به منزل مادرِ شهیدی رفته بودیم که سالیانِ سال منتظر بود جنازهی فرزند شهیدش برگردد. چفیه، لباس و قرآن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 