پاورپوینت کامل خرافات ۸۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خرافات ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خرافات ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خرافات ۸۲ اسلاید در PowerPoint :
خُرافات، جمع خُرافه و در عربى به معناى سخن دروغ اما با نمک مُسْتَملَح. آمده است.[۱] ظاهراً خرافه نام مردى از قبیله عُذْرَه بود که بنابر روایات، جنّیان[۲] او را ربودند و او پس از بازگشت به قبیله خود، حکایاتى شگفتانگیز از مصاحبتِ خود با جنّیان نقل مىکرد. از آنجا که مردمان سخنان او را باورکردنى نمىیافتند، به تدریج هر سخن عجیب و ناپذیرفتنى را «حدیث خرافه» نامیدند.
منشأ این روایات در منابع اسلامى، دو حدیث است که از طریق عایشه از پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم نقل شده و در آنها وجود فردى به این نام، ملاقات او با پیامبر و ماجراهایى که میان او و جنّیان رخ داده، تأیید شده است.[۳] با این حال در منابع نام خرافه در شمار صحابه پیامبر اکرم ذکر نشده است.[۴] این روایات چنان مشهور بوده که از قرن سوم، «حدیث خرافه» در شمار امثال سایره عرب درآمده و مثل «اَمْحَل من حدیثِ خُرافه»، ناممکنتر از داستانى که خرافه نقل مىکرد در بیشتر مجموعههاى امثال عربى ذکر شده است.[۵] در عین حال، مفضل بن سلمه،[۶] شرحى مفصل از ماجراى خرافه آورده که بدون شک از ملحقات و بر ساختههاى قرن سوم است و در منابع دیگر، چنان تفصیلى وجود نداشته است.
واژه خرافات از حدود قرن چهارم، معادل و ترجمه واژه فارسىِ افسانه محسوب شده است، چنان که گفتهاند هزار و یک شب عربى، مجموعه خرافاتى مقتبس از هزار افسانه ایرانى است و خرافه را به فارسى افسانه گویند.[۷] ابنندیم،[۸] فصلى از الفهرست را به «اخبار المُسامِرین والمُخَرِّفین و اسماءالکتب المصنَّفه فى الأسمار والخرافات» اختصاص داده و گفته است که ایرانیان اولین ملتى بودند که در زمینه خرافات کتاب نوشتند. او[۹] آثارى چون کلیله و دمنه، سندبادنامه، بلوهر و یوداسف و به طور کلى افسانهها و داستانهاى سنّتى و کهن ایرانى، هندى، رومى و جز آنها را ذیل عنوان اَسمار و خرافات دستهبندى کردهاست.
به این ترتیب خرافات در معناى افسانههاى سنّتى ملل، جزو معارفى تلقى مىشد که فرهنگشناسان و کیهاننگاران در کنار شعر، اغانى، اخبار، احادیث، انساب و لغت و نحو بدان مىپرداختند.[۱۰] به گفته ابنندیم،[۱۱] در دوران عباسى(حک: ۱۳۲ـ۶۵۶.) و به ویژه دوره مقتدر، مردم به اَسمار و خرافات علاقه بسیار داشتند. در کنار پیوند واژه اسمار با خرافات،[۱۲] در ادبیات معاصر عرب هم گاه خرافه در معناى روایات غیرمستند، افسانه و حکایات پریان بکار مىرود و هنگامى که صفتِ خرافیه را به واژهاى چون قصه یا أُقْصُوصَه داستان کوتاه. مىافزایند، حکایت یا قصه تَخیلى و اغراقآمیز را اراده مىکنند.[۱۳] گاه واژه خَرّاف به معناى قصهگو نیز بکار مىرود،[۱۴] چنان که در منابع متقدمتر عربى نیز خرافات، به قُصّاص نسبت داده شده است.[۱۵]
واژه خرافات، اصولاً ساخته و پرداخته جهانبینى انتقادى و نسبتاً دیرباور و ذهنیت نخبگان و فرهیختگان خواص بوده است و از این رو در دایره واژگان عوام، رجوع کنید به خاصه و عامه. که صاحب جهانبینى متفاوتى بودهاند، جایى نداشته است. با بررسى چگونگى توصیف و تبیین خاصه از باورها و رفتارهاى عامه و تحلیل واژهها و اصطلاحاتى که به این منظور در ذهن و زبان خواص شکل گرفته و به کار رفته است، معلوم مىشود که واژه خرافات در کنار مجموعهاى از واژهها استفاده مىشد که جملگى محتوایى تخفیفآمیز و انتقادى داشتهاند، مانند طامات، ژاژ، هَزْل و شَطْح،[۱۶] هذیان[۱۷] مُحال، مُحالات و محال ممتنع،[۱۸] فُحش،[۱۹] بدعت[۲۰] زرق،[۲۱] فساوس، حماقتها. تُرَّهات و بَسابس، دروغها. و احلام و خیال.[۲۲] در این گفتمان، خرافات با خرفشدگى و نقصان در عقل، دیوانگى، مستى، پستى و فرومایگى و ذوقاندیشى و افسانهگرایى مناسبت دارد[۲۳] و سخن کودکان و پیرزنان است.[۲۴] و چهبسا کودکان هم از پذیرفتن آن امتناع مىکنند.[۲۵]
ازاینرو این واژه غالباً همراه با صفاتى تحقیرآمیز چون پریشان، فاسده و خندهناک،[۲۶] مصنوع و موضوع،[۲۷] مزخرف،[۲۸] باطل،[۲۹] و دروغ[۳۰] و مستحیل[۳۱] وصف شده است. پیدایى و گسترش آن را نیز ناشى از گمراهى و جهل دانستهاند[۳۲] و طبیعى است که نپذیرفتن خرافات و محالات توصیه شود،[۳۳] چنان که «خداوندانِ عقل بدان سخنان ننگرند» [۳۴] و باید زبان از خرافات در بَست[۳۵] و آیینه دل را از زنگار خرافات زدود.[۳۶]
در نگاه و باور خواص، خرافات غالباً بر ساخته باور عوام است، از اینرو در ذکر باورهاى نامعقول و غیرمستند مردم عادى جامعه از الگوى «عوام مىگویند…» یا «باور عوام آن است که…» استفاده مىکنند.[۳۷] به زعم ایشان اکثر مردمِ عامى، باطلِ ممتنع را بیشتر دوست دارند و به اخبار خرافى چون داستانهاى راجع به جن و غول و پرى، بسیار علاقهمندند.[۳۸] و طبعاً همین مردم عامى موجب گسترش و رواج اینگونه اخبارِ خلاف واقع مىشوند، هر چند این اخبار را همواره نویسندگان و فرهیختگان در کتابهاى خود نگاشته و به نسلهاى پى در پى انتقال دادهاند.
در منابع مختلف، از واژه خرافات با دلالت انتقادى و تخفیفآمیزش براى توصیف دستههاى متنوعى از آرا و اخبار و باورها استفاده شده است و موارد کاربرد الگوىِ «و از خرافاتِ ایشان آن است که…» در متون دوره اسلامى، پرشمار است.[۳۹]، مکرراً از اخبار و روایات تاریخى یا جغرافیایى یا برخى حکایت ها که مضمون آنها را باورنکردنى و خلاف واقعیت مىدانسته با عنوان خرافات یاد کرده است. او همچنین [۴۰] تبیینهاى غلط و غیرعلمى برخى نویسندگان را در زمینههاى مختلف مثلاً درباره چگونگى استحصال یاقوت و الماس در شمار خرافات قلمداد کرده است.
بسیارى از نویسندگان، اخبار و روایاتى را که در آثار پیشینیان با منابع مقبول خود موافق نمىیافتند یا این اخبار به هر دلیل در نزد ایشان پذیرفتنى نبود با برچسب خرافات، تضعیف مىکردند.[۴۱] به گفته ابنجوزى [۴۲] کتابهاى مورخان متأخر پر از مطالب نادرست، مستهجن و خرافات است. برخى نویسندگان نیز اخبار، اطلاعات جغرافیایى و کیهانشناختى نامعقول و ناپذیرفتنى را خرافات مىنامیدند.[۴۳]
در منابع دوره اسلامى، بسیارى از اساطیر گوناگون ایرانیان، رومیان و دیگر ملل و اقوام باستان خرافات نامیده شده است.[۴۴] همچنین بسیارى از اخبار راجع به موجودات ماورایى همچون جن در فرهنگ خود عربها نیز خرافات تلقى شده است.[۴۵]
برخى لطیفهها و نیز تحلیلهاى زبانشناختى عامیانه، گاه ذیل عنوان خرافات، دستهبندى شدهاند؛ مثلاً راغب اصفهانى[۴۶] در کتاب خود، فصلى به نام «خرافاتٌ عَلى سَبیلِ التهَکمِ» لطیفههایى براى ریشخند آورده است. برخى نویسندگان با گرایشهاى کلامى، در رد آرا و عقایدِ پیروان ادیان و مذاهب دیگر از این آرا و عقاید با عنوان خرافات یاد کردهاند. چنانکه ابنکثیر[۴۷] این قول منسوب به شیعیان را که محل ظهور مهدى موعود سردابى در سامرا است، از خرافات و هذیانات و ترّهات رافضیان دانسته است. او همچنین[۴۸] آیات مجعول مُسَیلمه کذاب را خرافات خوانده است.
علماى شیعه نیز در رد و نقد بعضى باورهاى عامیانه دینى و مذهبى از همین عنوان استفاده کردهاند. به گفته عبدالجلیل قزوینى[۴۹] این باور که در آخرالزمان، یزید و ابنزیاد و خوارج زنده مىشوند و به قتل مىرسند، اصلى ندارد و از جمله خرافات و ترّهات است و این افراد همچون همه آدمیان، فقط در قیامت زنده مىشوند و به مجازات اعمالشان مىرسند. در ۱۳۶۷ نیز شیخ محمد خالصىزاده کتابى در رد ارشادالعوام محمد کریمخان کرمانى متوفى ۱۲۸۸، از علماى شیخیه. کتابى نگاشت و آن را خرافات شیخیه و کفریاتِ ارشادالعوام نامید. این نویسندگان در نقد تاریخىِ برخى باورها و سنّتهاى مذهبى رایج همچون تعزیهخوانى، روضهخوانى، قمهزنى و جز آنها ــ که عمدتاً به تحریفها، الحاقات و بدعتهاى رایج در آداب عزادارى شیعه مربوط مىشوند ــ این آداب و آیینها را خرافات نامیدهاند.[۵۰]
در این میان، نویسندگان غربى نیز در سفرنامههاى خود در بسیارى از موارد، مسلمانان را مردمانى خرافاتى و باورها و رفتارهایشان را خرافه دانستهاند [۵۱]
در تمام موارد پیشگفته، آنچه خرافه خوانده شده بدینشرح است:
خبر یا تبیینى که در صحت آن تردیدهاى بسیار هست و غالباً نمىتوان آن را به مقتضاى قوانین ساخته شده طبیعت یا بر حسب مقایسه با دیگر اخبار مقبول، پذیرفت.
حکمتى عامیانه که منشأ و مبناى آن مشخص یا دستیافتنى نیست ولى عوام آن را پذیرفتهاند.
باورها و رفتارهاى عامیانهاى که نسل به نسل منتقل شده و جزو عناصر هویتِ سنّتىِ کسانى درآمده است که توانِ توجیه و معقولسازى آنها را در برابر نگاه پرسشگر و انتقادآمیز ناظران بیرونى ندارند.
بخشى از باورها و رفتارهاى تثبیت شده در شیوه دینورزىِ عامیانه مردم که نه ریشه در آموزههاى دست اول و اصیل دینىِ ایشان دارد و نه علما و نخبگان دینى آن را قبول دارند. بنابراین، رویکرد جدیدِ انسانشناختى از نیمه دوم قرن چهاردهم/بیستم به این سو، با پیشنهاد حذف واژه خرافات، مصرانه درصدد برآمده است که اینگونه باورها و رفتارها را تحت عنوانهاى غیرارزشگذارانه و فارغ از پیشداوری هاى هنجارمدار مندرج سازد.
در مطالعات معاصر از همینرو به زیر شاخههاى علمى تخصصى جدیدى همچون دین عامیانه رجوع کنید به دین. حکمت عامیانه، فقهاللغه عامیانه، پزشکى عامیانه و جز آنها در کنار عنوان عمومىترى چون فرهنگ و آداب و باورهاى عامیانه فولکلور. توجه شده است.
به این ترتیب، ضمن پرهیز از یکجانبهنگرى و ارزشداورى از یکسو و رعایت اصول کلگرایى و جامعنگرى، واقعگرایى و بىطرفىِ روششناختى از سویى دیگر ــ که تعدى از آنها در مطالعات جدید فرهنگپژوهى یا انسانشناختى، خطایى راهبردى تلقى مىشود.[۵۲] ــ معضلِ ذهنیتزدگى در بررسى خرافات [۵۳]، در مطالعات علمى درجه دوم یا دانشهاى توصیفى.از میان مىرود و تشخیص و نامیدن برخى باورها و رفتارهاى مردم با عنوان خرافه و استدلال براى نقد و تلاش براى حذف و طرد آنها از جوامع بر عهده صاحبان علوم و معارف درجه اول و دستورین نهاده مىشود. با این حال پژوهشگران حوزههاى انسانشناسى و تاریخ اجتماعى نیز در قبال این موضوعات فقط تماشاگر نبودهاند بلکه با طرح مسئله اخلاقى بودن نقد و رد بىدرنگ باورها و رفتارهاى به اصطلاح خرافى به نوعى این نقدها را تحتتأثیر و تا حدى در کنترل قرار دادهاند.
بررسى تلاشهاى منفرد و پراکنده برخى نخبگان در تاریخ اجتماعى اسلام، در جهت رد و نقد آنچه خرافى تلقى مىکردهاند، نشان مىدهد که برخلاف تصورِ معمول این نقدها به واسطه مواجهه جهان اسلام با غلبه گفتمان علمى ـ تجربى به مفهوم غربىِ آن یا در اثر بیدارىِ حاصل از انتقاداتِ ناظرانِ غربى آغاز نشده بلکه سابقه این نگرش انتقادى به صدر اسلام و حتى به فرهنگ عرب پیش از اسلام مىرسد. براى نمونه امرؤالقیس، سه بار نزد بُتِ ذوالخلصه فال زد تا ببیند که آیا به خونخواهى پدر برخیزد یا نه و چون هر سه بار بَد آمد، بت را دشنام داد و تیرهاى فالگیرى را شکست. پس از آن به جنگ رفت و پیروز شد و پس از آن دیگر کسى از اعراب براى داورى و تفاؤل به ذوالخلصه نرفت. عدى بن حاتم نیز وقتى که دید فَلْسْ، بتِ قبیله طَى استغاثههاى پردهدار خود را بىجواب گذاشته است، از پرستش این بت دست کشید.[۵۴]
در تعالیم قرآن، نمونههایى از نقد و رد و انکار باورها و رفتارهاى خرافى عرب جاهلى وجود دارد، از جمله پناه بردن به جنّیان [۵۵] و فال زدن با ازلام [۵۶] در جریان غزوه حنین، وقتى برخى مسلمانان از پیامبر اکرم خواستند که بنابر سنّت جاهلى، برایشان درختى همچون ذات أنواط تعیین کند تا بر آن گرد آیند و عبادت کنند، ایشان سخت از این کار نهى کردند و مسلمانان را از دنبال کردن رسوم شرکآلود عرب جاهلى بازداشتند.[۵۷] همچنین پیامبر اکرم در ماجراى کسوفى که به هنگام مرگ پسرش، ابراهیم رخ داد و مردم آن را به این رویداد نسبت داده بودند، اینگونه باورها را مردود اعلام کرد.[۵۸]
عمر، خلیفه دوم نیز وقتى شنید برخى از مسلمانان در کنار شجره رضوان درختى که در جریان غزوه حدیبیه، بیعت رضوان می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 