پاورپوینت کامل نقد و بررسی دیدگاه فریقین درباره «اهل ذکر» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد و بررسی دیدگاه فریقین درباره «اهل ذکر» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد و بررسی دیدگاه فریقین درباره «اهل ذکر» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد و بررسی دیدگاه فریقین درباره «اهل ذکر» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۵۸
چکیده
«ذکر» در لغت، حفظ شیء و خلاف نسیان است. کلمه «ذکر» در قرآن برای هفت معنای مختلف
به کار رفته است. از این جهت، مشترک لفظی است و با قرینه میتوان معانی مورد نظر را
به دست آورد. اضافه «اهل» به «الذکر»، معنای منحصری را افاده می کند.
روایات شیعه، «اهل ذکر» را در اهل بیت (ع) منحصر می کنند و در این زمینه به متواتر
یا حداقل متظافرند.
در منابع اهل سنت، درباره اهل ذکر پانزده نظریه مطرح شده است که آنها را می توان
در سه نظریه عمده خلاصه کرد: «اهل کتاب به طور اعم یا اخص»، «اهل قرآن» و «اهل
بیت». روایات اهل سنت به دو گروه تقسیم شده است: سند گروه اول ازصحابه و تابعین است
و سند گروه دوم به شخص پیامبر (ص) و اهل بیتش همچون امام علی، امام باقر و امام
صادق (ع) می رسد. لذا گروه دوم از حیث سند و متن قوی تر و صحیح تر به نظر می رسد و
با دیدگاه شیعه کاملاً انطباق دارد.
واژههای کلیدی: اهل ذکر؛ شیعه؛ اهل سنت.
مفهوم ذکر
ذکر در لغت به معنای «حفظ الشیء» و خلاف نسیان[۱] به کار رفته است. راغب اصفهانی
می گوید:
الذکر، یادآوری است. گاهی چیزی را به یاد می آورید و مراد از آن حالتی است در نفس
که انسان به وسیله آن چیزی را که معرفت و شناخت آن را قبلاً حاصل کرده است، حفظ
می کند. ذکر و یادآوری مانند حفظ کردن است و واژه حفظ به اعتبار به دست آوردن و یا
دریافتن چیزی گفته می شود، ولی ذکر به اعتبار حضور در ذهن و به خاطر آوردن آن است.
گاهی نیز ذکر را برای حضور در دل و سخن، هر دو، به کار می برند. از این جهت گفته
می شود که ذکر دو گونه است: قلبی و دیگری زبانی. هر یک از این یادآوریها هم دو نوع
است؛ اول: یاد و ذکری که بعد از فراموشی است. دوم: ذکری که پس از فراموشی نیست،
بلکه برای ادامه حفظ کردن و به خاطر سپردن است.[۲]
در برخی از منابع نیز آمده است که اصل واحد در این ماده، همان تذکر و یادآوری در
قبال غفلت و نسیان است.[۳]
ذکر در قرآن
ذکر در قرآن برای معانی مختلفی به کار رفته است. با بررسی آیات ویژه ذکر، هفت معنا
برای آن یافت می شود که عبارت اند از:
۱. در آیه ۹ سوره حجر، ذکر به معنای «قرآن» آمده است.
۲. در آیه ۶۳ سوره اعراف، ذکر به معنای «حکم» به کار رفته است.
۳. همچنین در آیه ۲۵ سوره قمر به معنای «وحی» به کار رفته است.
۴. در آیه ۱۸ سوره فرقان به معنای «یاد» استعمال شده است.
۵. در آیه ۱۰ سوره طلاق، معنای ویژه ذکر برای «رسول» استعمال شده است.
۶. در آیه ۵ سوره شعرا، به معنای «پند و نصیحت» به کار رفته است.
۷. در آیه ۲۴ سوره انبیا، به معنای «سخن» آمده است.
با بررسی آیات به دست می آید که کلمه «ذکر»، مشترک لفظی است و باید با کمک قرینه،
معنای مورد نظر را به دست آورد. در آیه ذکر، «اهل» به «ذکر» اضافه شده است. هر جای
قرآن واژه «اهل» به لفظی اضافه شده باشد، آن را از معنای عام خارج ساخته و به معنای
مخصوصی محدود کرده است. اهل کتاب[۴] و اهل بیت[۵] از آن جمله اند.
اهل ذکر از دیدگاه شیعه
درباره اهل ذکر بین علمای شیعه دو دیدگاه مطرح شده است. در دیدگاه اول، مراد
از اهل ذکر در آیه، اهل کتاب اند. قائلین این قول، بزرگانی همچون علامه
طباطبایی،[۶] آیتالله سیدمحمد حسینی شیرازی[۷] و دیگران اند. در دیدگاه دوم، مراد
از اهل ذکر فقط اهل بیت پیامبر اکرم (ص) هستند و نه غیر آنها. قائلین این قول،
بزرگانی همچون ابن شهر آشوب،[۸] علامه مجلسی[۹] و دیگران اند.
نقد و بررسی دیدگاه اول
معتقدان این دیدگاه، سیاق آیه را به عنوان دلیل مطرح می کنند؛ چنانکه علامه
طباطبایی می گوید:
به طوری که از سیاق آیه بر می آید، خطاب آن به مشرکان است؛ همان بتپرستانی که علیه
رسالت رسول خدا (ص) حیله ها می کردند. آنها مأمور شدند که از اهل ذکر بپرسند و اهل
ذکر همان اهل کتابهای آسمانی اند.[۱۰]
علامه در جای دیگر می گوید: مقصود از ذکر، کتابهای آسمانی است و مراد از اهل ذکر،
علمای اهل کتاب اند.[۱۱]
آیتالله سیدمحمد حسینی شیرازی هم اهل ذکر را اهل کتاب می داند و اهل بیت را یکی
از مصادیق اهل ذکر می شمارد.[۱۲]
سیاق آیه برای تفسیر آن قرینه است و نه دلیل. در همه جای قرآن نیز از سیاق
استفاده نمی شود. به ویژه در مورد برخی آیاتی که در شأن اهل بیت اند، اصلاً از سیاق
چیزی استفاده نمی شود و آیه از سیاق بیگانه است؛ آیه تطهیر[۱۳] و آیه اکمال[۱۴] از
این قبیل اند. شاید این امر نیز سرّ و حکمتی الهی باشد.
امام باقر (ع) در روایتی می فرماید:
ان الایه لتکون اولها فی شیء و آخرها فی شیء و هو کلام متصل یتصرف علی وجوه؛[۱۵]
اولِ یک آیه درباره چیزی است و آخرِ آیه درباره چیز دیگر، و آن کلام متصلی است که
بر وجوه مختلف حمل می شود.
در برخی روایات، تفسیر اهل ذکر به اهل بیت (ع)، مدلول ظاهر آیه دانسته شده است.
حضرت امام رضا (ع) در مجلس مأمون در بیان فرق امت و عترت می فرماید: «فسر الاصطفاء
فی الظاهر سوی الباطن فی اثنی عشر موطنا… و اما التاسعه: فنحن اهل الذکر الذین
قال الله تعالی…»، سپس آیه را ذکر می فرماید.[۱۶]
سیاق آیه لرزان است. خداوند یهود و نصارا را اهل کتاب خطاب کرده است و نه اهل
ذکر. اهل ذکر را اهل کتاب دانستن به دلیل نیازمند است و چنین دلیلی موجود نیست. اهل
بیت (ع) با این تفکر که اهل ذکر را اهل کتاب می داند، به شدت برخورد نموده و آن را
رد کرده اند. امام صادق (ع) در نامه ای طولانی به اصحاب خود فرمودند:
… فقد انزل الله القرآن و جعل فیه تبیان کل شیء و جعل للقرآن و تعلم القرآن اهله
و هم اهل الذکر الذین امرالله هذه الامه بسؤالهم و هم الذین من سألهم… ؛ [۱۷]
خداوند برای قرآن و تعلم قرآن اهلی را قرار داده است و آن اهل، اهل ذکر است، که
خداوند این امت را موظف کرده است از ایشان سؤال کنند و کسی که از او سؤال می شود،
اهل ذکر است.
این حدیث برخلاف ادعای برخی، صراحت دارد که امر سؤال در آیه، به امت است؛ نه مشرکان
و اهل ذکر ائمه اند و نه اهل کتاب.
روایتی از امام علی (ع) و از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که در رد تفکر اهل
کتاب فرموده اند: «و الله انا لنحن اهل الذکر.»[۱۸] این قسم همراه با تأکید «ان» و
«لام» تأکید آمده است و اهل ذکر را در ائمه منحصر می کند. شأن نزول آیه نیز درباره
امام علی (ع) است، نه درباره مشرکان. بر اساس روایتی که خواهید دید، عمر از جواب
برخی سؤالهای مردم ناتوان ماند و امام علی (ع) به آنها پاسخ داد. سپس نزد رسول
خدا (ص) رفت و ماجرا را بیان نمود و این آیه نازل شد.[۱۹] این روایت، شأن نزول آیه
را هم اهل بیت، مخصوصاً امام علی(ع)، معرفی کرده است. برخی روایات می گوید: وقتی
آیه ﴿فاسئلوا اهل الذکر﴾ نازل شد، امام علی فرمود: «نحن اهل الذکر.»[۲۰] امام علی
(ع) اهل ذکر را منحصر در خود کرده است و بنابراین اهل بیت را یکی از مصادیق اهل ذکر
دانستن درست نیست.
در هیچ کدام از روایات فریقین به سیاق آیه تمسک نشده است. از اینجا معلوم می شود که
این آیه مستقل نازل شده است. مرحوم فیض کاشانی اشاره ای به جدا بودن آیه از سیاقش
دارد.[۲۱] بر اساس یک دیدگاه، «اهل ذکر» متخصص و عالم هر زمان را شامل می شود و
«اهل البیت» یکی از مصادیق آن است.[۲۲] آیتالله مکارم شیرازی قائل به چنین قولی
شده است.
اما اولاً: در قرآن مجید معانی مختلفی برای «ذکر» آمده است و هیچ یک از معانی
مذکور، علم نیست. پس «اهل علم» نامیدن اهل ذکر بدون دلیل است.
ثانیاً: وقتی «اهل» به لفظی اضافه شود، این کلمه را از معنای عموم خارج می کند و به
معنای مخصوص منحصر می سازد. در این آیه هم «اهل» به «الذکر» اضافه شده و «الذکر» را
در یک معنای مخصوص منحصر کرده است و آن معنای مخصوص نیز بر اساس شواهد دیگر، اهل
بیت است.
ثالثاً: اگر مراد از اهل ذکر، عالم هر زمان باشد، در این صورت در هنگام اختلاف باید
از کدام عالم پیروی کرد؛ درحالی که بعضی از علما علیه بعضی دیگر فتوا، حتی فتوای
کفر، نفاق، خیانت و فسق می دهند. علاوه بر این، خودِ اختلاف فتوای فقها، دال بر عدم
علم و قطع آنهاست. آیا بین علما کسی هست که همه علوم را دارا باشد؟ جز اهل بیت کسی
عالم حقیقی نیست.
رابعاً: «ذکر» به معنای «حفظ الشیء» و عدم نسیان آمده است. لذا اهل الذکر باید
کسانی باشند که از سهو و خطا و نسیان منزه اند.
نقد و بررسی دیدگاه دوم
صاحبان این دیدگاه به عقل و نقل تمسک می کنند و مراد از اهل ذکر را فقط اهل
بیت (ع) می دانند.
۱. ابن شهر آشوب می گوید:
فامر سبحانه بسؤال اهل الذکر و لم یخص ذلک بشیئ یسئلون عنه معصومین فیما یفتون به
یقبح الامر بمسأله الجاهل او من یجوز علیه الخطاء عن قصد او سهو، و اذا ثبت کون
المسئولین بها تین الصفتین ثبت امامه الاثنی عشر… فامامن زعم ان المعنی بها
القراء او الفقهاء او الیهود او النصاری فقولهم باطل لانتفاء الصفتین الثابتتین
لاهل الذکر… .[۲۳]
ایشان اهل ذکر را منحصر در معصومان می داند؛ زیرا مسئله پرسیدن از جاهل یا از کسی
که به عمد یا سهو خطا از وی سر می زند، قبیح است.
۲. علامه مجلسی میگوید:
مراد از اهل ذکر، اهل علم اند. برخی گفته اند: مراد اهل کتاب اند؛ لیکن از اخبار
مستفیض معلوم می شود آنان محققاً ائمه (ع) هستند. دو دلیل برای این ادعا وجود دارد.
نخست اینکه آنان اهل علم قرآن اند که خداوند در سوره نحل، بعد از همین آیه، فرموده
است: ﴿و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم﴾. دیگر اینکه آنان اهل
رسول اند و خداوند آن حضرت را در آیه ﴿ذکرا رسولا﴾، ذکر نامیده است. این معنا را
عامه نیز روایت کرده اند.[۲۴]
ائمه (ع) با این تفکر که مصداق اهل ذکر، اهل کتاب اند، شدیداً برخورد می نمودند.
امام رضا (ع) خطاب به مأمون فرموده اند:
فنحن اهل الذکر الذین قال الله تعالی ﴿فاسئلوا اهل الذکران کنتم لاتعلمون﴾. فنحن
اهل الذکر فاسئلونا ان کنتم لا تعلمون. فقالت العلماء: انما عنی بذلک الیهود و
النصاری، فقال ابوالحسن: سبحان الله و هل یجوز ذلک اذاً یدعونا الی دینهم و یقولون
انه افضل من دین الاسلام، فقال المأمون : فهل عندک فی ذلک شرح بخلاف ما قالوا یا
ابالحسن؟ فقال: نعم، الذکر رسول الله (ص) و نحن اهله، و ذلک بین فی کتاب الله عزوجل
حیث یقول فی سوره الطلاق ﴿فاتقو الله یا اولی الالباب الذین امنوا قد انزل الله
الیکم ذکراً رسولاً یتلو علیکم آیات الله مبینات﴾.[25] فالذکر رسول الله (ص) و نحن
اهله؛[۲۶]
اهل ذکر در آیه ﴿فاسئلوا اهل الذکر﴾ ما هستیم. پس ما «اهل ذکر» هستیم؛ از ما بپرسید
اگر نمی دانید. علما گفتند: مراد از اهل ذکر یهود و نصارایند. امام فرمود: سبحان
الله! در این صورت آیا جایز است که آنان ما را به دین خودشان دعوت می کنند و
می گویند دینشان از دین اسلام افضل است. مأمون گفت: یا اباالحسن، آیا شما دلیلی بر
خلاف آنچه علما گفتند دارید؟ حضرت فرمود: بله؛ خداوند این را در سوره طلاق
می فرماید: «پس از خدا بپرهیزید ای خردمندانی که ایمان آورده اید! (زیرا) خداوند
چیزی که مایه تذکر است بر شما نازل کرده؛ رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن
خدا را بر شما تلاوت می کند.» پس ذکر، رسول خداست و ما اهل او هستیم.
ائمه در عمل هم با این تفکر که در زمان آنان به شدت رایج بود، مبارزه می نمودند. در
همین زمینه، نامه های مختلفی به خدمت ایشان می رسید و آنان پاسخ می دادند و گاه
خودشان به اصحاب نامه می نوشتند[۲۷] و این مطلب را روشن می کردند. علاوه بر این
روایات بسیار، در خود آیه، «ان» شرطیه آمده است. اگر جوابی که اهل ذکر می دهند
افاده علم نکند و «لا تعلمون» تبدیل به «تعلمون» نشود، باز هم «ان کنتم لاتعلمون»
به قوت خود محفوظ است. ظاهر آیه این است که عنوان «ان کنتم لاتعلمون» با لحاظ
اشتراط به عدم العلم استفاده می شود و جواب اهل ذکر باید رافع این قید «ان کنتم لا
تعلمون» باشد و در نتیجه، افاده علم، آن هم علم حقیقی کند.
روایات شیعه از رسول خدا (ص)، امیرالمؤمنین علی (ع)، امام سجاد (ع)، امام باقر (ع)،
امام صادق (ع)، امام رضا (ع) و امام هادی (ع) نقل شده اند. در کتاب کافی[۲۸] در این
باب ۹ روایت آمده که از آن جمله دو روایت طبق مشهور ضعیف، روایت دیگر ضعیف و روایت
ابی بکر حضرمی مؤثق است و بقیه پنج روایت، صحیح السند هستند و عبارت اند از: روایت
محمدبن مسلم از امام باقر (ع)، روایت فضیل، ابوبصیر، وشا و محمدبن ابی نصر از امام
رضا (ع).[۲۹] علامه مجلسی درباره اهل ذکر ۶۵ روایت از ائمه (ع) آورده است.[۳۰]
روایات شیعه با تأکید فراوان، اهل ذکر را اهل بیت رسول خدا (ص) معرفی می کنند.
اهل ذکر از دیدگاه اهل سنت
در منابع اهل سنت درباره «اهل ذکر» نظرهای مختلفی آمده است که منشأ آن تعارض و
اختلاف بین روایات آنهاست. در مجموع می توان آنها را به پانزده نظریه تقسیم کرد:
اول: مراد از اهل ذکر، اهل کتاب ـ یهود و نصارا ـ است؛[۳۱]
دوم: مراد اهل تورات است؛[۳۲]
سوم: مراد شخصی از اهل تورات است؛[۳۳]
چهارم: مراد مؤمنان اهل کتاب اند؛[۳۴]
پنجم: خود تورات مراد است؛[۳۵]
ششم: مراد مؤمنی از اهل کتاب است؛[۳۶]
هفتم: عبداللهبن سلام اهل ذکر است؛[۳۷]
هشتم: سلمان فارسی اهل ذکر است؛[۳۸]
نهم: علمای اهل کتاب مرادند؛[۳۹]
دهم و یازدهم: مراد مطلق اهل علم یا کسانی است که از اخبار ماضی باخبرند؛[۴۰]
دوازدهم: علمای مسلمین مرادند؛[۴۱]
سیزدهم: مراد از اهل ذکر، قرآن است؛[۴۲]
چهاردهم: مراد اهل قرآن است؛[۴۳]
پانزدهم: مراد امام علی و اهل بیت است؛[۴۴]
همه این نظرها در سه نظریه عمده خلاصه می شود؛ مراد از اهل ذکر سه گروه اند: «اهل
کتاب به طور اخص یا اعم»، «اهل قرآن» و «اهل بیت». بسیاری از مفسران اهل سنت، اهل
ذکر را مطلق اهل کتاب می دانند. کسانی همچون حسن بصری،[۴۵] مراغی،[۴۶] زمخشری
(متوفای ۵۳۸ ق)،[۴۷] فخر رازی (متوفای ۶۰۴ ق)،[۴۸] بغوی (متوفای ۵۱۶ ق)[۴۹] و ابن
حیان اندلسی (متوفای ۷۴۵ ق)[۵۰] از آن جمله اند.
برخی دلیل این گفتار را سخن ابن عباس دانسته اند. او گفته است: اهل ذکر، اهل
کتاباند و در آیه ﴿و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر﴾،[۵۱] مراد از ذکر تورات و
مراد از اهل ذکر در آیه ﴿فاسئلوا﴾ اهل تورات است.[۵۲]
اولاً: این قول ابن عباس با اقوال دیگر او در تعارض است، زیرا او در قول دیگری گفته
است: «مراد از ذکر در آیه ﴿من بعد الذکر﴾، قرآن است.[۵۳] همچنین در جای دیگر گفته
است: «مراد از اهل ذکر در آیه، اهل قرآن است.»[۵۴] ترجیح یک قول بر دیگری بدون مرجح
صحیح نیست.
ثانیاً: ابن عباس اهل ذکر را منحصر در یهود نموده است، نه مطلق اهل کتاب؛ لذا این
قول دلیل بر مدعا نیست!
بیشتر مفسران همچون زمخشری، فخر رازی و آلوسی، از سیاق آیه کمک گرفته اند و
گفته اند: سیاق آیه شریفه، رد مشرکان قریش است که می پنداشتند بشر صلاحیت رسالت
ندارد و اگر رسالتی باشد، باید ملائکه حامل آن شوند. آیه در مقام رد این پندار است
و می فرماید که سنت الهی طبق حکمت جریان یافته و حکمت اقتضا می کند که فرستاده بر
بشر از جنس خود بشر باشد؛ ولی تنها فرقی که لازم است میان او و مردم باشد، این است
که معارف و اوامر و نواهی به وی وحی شود.[۵۵] این خلاصه دیدگاه مفسران در این زمینه
است. البته برخی به جای مشرکان مکه، لفظ «العرب» را به صورت مطلق آورده اند.[۵۶]
علامه پاسخ خوبی به این پندار داده و می گوید:
وجه اینکه گفتیم این سخن درست نیست این است که این سخن با سیاق آیه انطباق ندارد.
قبلاً هم از خصوص مشرکان قریش چنین پنداری نقل نشده بود تا بگوییم آیه ناظر به آن
است. تنها سخنی که قبلاً از مشرکان ذکر شده بود، آن هم از مطلق مشرکان نه مشرکان
قریش، همان جمله «لو شاء الله ما عبدنا من دونه شی»[۵۷] بود.[۵۸]
مشرکان همانگونه که تسلیم نبوت پیامبر خدا (ص) نبودند و او را تصدیق نکردند،
تسلیم عقاید یهود و نصارا که از جمله آن اذعان به بشر بودن انبیاست نیز نشدند، پس
اهل کتاب را نیز به داوری در اینباره قبول ندارند. آنها در اذیت و دشمنی با
پیامبر با مشرکان همسو بودند، و نه در چیز دیگری مانند نبوت موسی و اینکه پیامبر
باید از جنس بشر باشد. آنان منکر نبوت بودند و این بحث که پیامبران انسان بودند نه
ملائکه، برای کسانی است که اصل نبوت را بپذیرند. برای کسانی که اصل نبوت را
نپذیرفته اند، گفتن اینکه پیامبران انسان و از جنس بشر بودند، لغو است.
تعیین مورد نزول در این روایات
در بعضی روایات اهل سنت، مورد نزول آیه، مشرکان مکه ذکر شده است.[۵۹] برخی مفسران
اهل سنت آیه را در مورد نزولش محدود می کنند و گسترش دادن آیه در غیر مورد نزولش را
جایز نمی دانند. فخر رازی (متوفای ۶۰۴ ق)[۶۰] و نیشابوری (متوفای ۷۲۸ ق)[۶۱] از آن
جمله اند. آیه خطاب مشافه در قصه خاص است و در سؤال از اهل کتاب آمده است؛ لذا از
این موارد به جای دیگر تعدی نمی کند. به مشرکان امر شده است که از اهل کتاب بپرسند.
در اینجا این سؤال مطرح می شود که چه چیزی را بپرسند؛ زیرا آیه اطلاق دارد و امر،
امر ارشادی است؛ یعنی هر چیزی را که شما نمی دانید، از اهل کتاب بپرسید؟! سخن بر سر
این نیست که انبیا بشر بودند یا نه، زیرا مشرکان اعتقادی به نبوت نداشتند. با فرض
صحت این ادعا، هرگز نمی توان آیه را در مورد نزول خودش متوقف کرد. این به چند دلیل
است:
۱. با فرض قبول این نظریه که مراد از «اهل ذکر» اهل کتاب است و این آیه در شأن
مشرکان نازل شده است، این سؤال مطرح می شود که آیا این آیه در طول زمان مربوط به
اهل کتاب است؟ در این صورت خداوند جامعه اسلامی را به اهل کتاب سپرده است. اما اگر
آیه محدود به همان زمان نزول باشد ـ چنانکه برخی ادعا کرده اند ـ در این صورت
لازم می آید که در این زمان کارایی نداشته باشد و این با حیات جاودانی قرآن سازگار
نیست؛ زیرا قرآن مربوط به یک زمان و مکان خاص نمی باشد، بلکه در هر زمان و برای هر
زمان زنده و کارآمد است: ﴿ان القران حی لایمت و انه یجری کما یجری اللیل و النهار و
کما تجری الشمس و القمر یجری علی آخرنا کما یجری علی اولنا﴾.[62] به علاوه، این امر
ب روایات دیگر که از حیث سند صحیح ترند، مخالف است.[۶۳]
۲. اکثریت قاطع مفسران اهل سنت، «اهل الذکر» را مطلق اهل کتاب می دانند و
می گویند: «اهل ذکر» فقط اهل کتاب اند. باید یادآوری شود که قرآن مجید یهود و نصارا
را با عنوان ﴿یا اهل الکتاب﴾ خطاب می کند، نه با عنوان «اهل ذکر»، و این در قرآن
سابقه ندارد.
۳. قرآن مجید اهل کتاب را توبیخ می کند و با آنان با لحن شدید سخن می گوید؛
مانند: «اهل کتاب مشرک اند»،[۶۴] «به آیات خدا کفر می ورزند»،[۶۵] «حق و باطل را
مخلوط و حق را مخفی می کنند»،[۶۶] «منافق اند»،[۶۷] «خیانتکارند»،[۶۸]
«دروغگویند»،[۶۹] «فاسق اند»،[۷۰] «حاسدند»،[۷۱] «از راه خدا باز می دارند»،[۷۲]
«در دین غلو می کنند»،[۷۳] «در صدد ارتداد پیامبر و مؤمنان هستند»[۷۴] و «در صدد
انتقامگیری از مؤمنان اند.» .[۷۵] بنابراین، نمی توان ادعا کرد که اهل کتاب مرجع
مسلمانان اند و خداوند آنان را به اهل کتاب ارجاع داده است.
۴. بعضی دیگر از مفسران، ﴿بالبینات و الزبر﴾ را متعلق به «اهل الذکر»
دانسته اند.[۷۶] بینات، یعنی «المعجزاه الداله علی صدق الرسول» و الزبر، «واحدها
زبور و هی کتب الشرائع و التکالیف التی یبلغها الرسل الی العباد».[۷۷] در این صورت
معنای آیه این می شود که: «از اهل ذکر بپرسید؛ از کسانی که به معجزات انبیا و کتب و
شرایع آنان آگاهی دارند.» و ما در تاریخ جز علی (ع) کسی را نمی شناسیم که ادعا کرده
باشد که آگاه به کتب و شرایع گذشته است. آن حضرت فرمود:
… و لو ثنیت لی و ساده لحکمت بین اهل التوراه بتوراتهم، و بین اهل الانجیل
بانجیلهم، و بین اهل الزبور بزبورهم و بین اهل الفرقان بفرقانهم حتی تزهر الی
الله.[۷۸]
سؤال از انبیا نیست، بلکه سؤال از بینات و زبر است؛ اگر بینات و زبر را نمی دانید،
از اهل ذکر بپرسید.
از سدی نقل شده است که «بینات» حرام و حلالی است که انبیا آورده اند و «زبر» کتب
انبیاست؛ در این صورت اهل ذکر باید کسانی باشند که آگاه به حرام و حلال انبیا و
کتب آنان باشند.
۵. برخی دیگر از مفسران، ﴿بالبینات و الزبر﴾ را متعلق به ﴿لا تعلمون﴾
می دانند؛[۷۹] یعنی اگر شما بینات و زبر را نمی دانید، از کسانی که می دانند بپرسید
و آنان نمی توانند اهل کتاب باشند، زیرا قرآن درباره اهل کتاب فرموده است آنان در
کتب الهی تحریف کرده و احکام الهی را متغیر ساخته اند: ﴿یحرفون الکلم عن
مواضعه﴾.[80]
بنابراین، اگر مراد اهل کتاب باشند، چون آنان در کتب انبیا تحریف کرده اند، ما را
به احکام و شرایع متغیر و کتب تحریف شده راهنمایی خواهند نمود و این خلاف مصلحت
خداست.
۶. مرجعیت «اهل ذکر» به صورت مطلق، بدون قید و شرطی آمده است و خداوند جوامع
اسلامی و بشری را به صورت مطلق به سوی «اهل ذکر» ارجاع داده است، اما اهل کتاب مرجع
مطلق مسلمانان نیستند.
۷. اگر اهل ذکر، همه اهل کتاب باشند، در این صورت پیامبر اکرم (ص) باید به امت
امر کند که از اهل کتاب، آن هم به صورت مطلق، بپرسند؛ همانطور که در آیه آمده است.
ولی سیره آن حضرت همواره مخالف این امر بوده است و آن جناب امت را از رجوع به اهل
کتاب منع می فرمود. در روایت جابر آمده است:
ان عمر بن خطاب اتی النبی بکتاب اصابه من بعض اهل الکتاب فقراءه علی النبی فغضب و
قال: أمهوکون فیها یا بن الخطاب؟ و الذی نفسی بیده لو انّ موسی حیاً ما وسعه الا ان
یتبعنی.[۸۱]
روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.[۸۲] از ابوهریره هم روایت شده است که اهل
کتاب تورات را به زبان عبری می خواندند و برای مسلمانان به زبان عربی تفسیر
می کردند. پیامبر اکرم (ص) به اصحاب فرمودند: «لاتصدقوا اهل الکتاب و لا
تکذبوا.»[۸۳] این حدیث می گوید به گفتار اهل کتاب اعتنا نکنید و آیه می گوید از اهل
کتاب بپرسید. اگر چنین باشد، در میان آیه و حدیث تعارضی به نظر می رسد. اینجاست که
سؤال از اهل کتاب بدون فایده و لغو است و خداوند به چنین امری که لغو باشد، حکم
نمی کند.
۸. برخی از مفسران[۸۴] اهل ذکر را عبداللهبن سلام می دانند، ولی این سخن جای
تأمل فراوان دارد؛ زیرا او یکی از مروجان اسرائیلیات در حوزه حدیث اسلامی است.[۸۵]
شعبی درباره او گفته است: «ما نزل فی عبداللهبن سلام ـ رضی الله عنه ـ شیء من
القرآن؛[۸۶] از قرآن چیزی درباره او نازل نشده است.»
با بررسی تفاسیر به دست می آید که این ادعای واهی را خود او مطرح کرده و گفته است:
«انا من اهل الذکر.»[۸۷] این ادعا برای این بوده است که مردم را از وارثان پیامبر
(ص) دور نگاه دارند.
۹. اهل ذکر به دلیل آیه ﴿و لقد اتینا موسی و هارون الفرقان و ذکراً للمتقین﴾، اهل
تورات است.[۸۸]
در این آیه، ذکر، صفت تورات واقع شده است، نه خود تورات. پس این ادعایی بدون دلیل
است؛ زیرا ذکر، مشترک لفظی است و باید قرینه باشد.
با توجه به قرائن و شواهد گذشته و دقت در آیه که «ان» شرطیه و «ان کنتم لا تعلمون»
دارد، باید گفت که از قول اهل کتاب علم حاصل نمی شود. وقتی که قول اهل کتاب علمآور
نشد، دیگر پرسیدن فایده ندارد. باید بگوییم منظور از اهل ذکر کسانی هستند که قولشان
علمآور باشد و برای جاهل از قولشان علم پیدا شود؛ در حالی که اهل کتاب، خود،
خیانتکار[۸۹] و از مخفیکنندگان حق[۹۰] هستند، پس چگونه از قولشان علم پیدا
می شود؟!
اما قول دیگر اهل سنت این است که مراد از اهل ذکر، اهل قرآن است. این نظریه را
ماوردی (متوفای ۴۵۰ ق)[۹۱] و ابن عطیه اندلسی (متوفای ۵۴۶ق)[۹۲] به ابن جبیر و ابن
زید نسبت دادهاند. قاضی ابومحمد این نظریه را به حضرت علی (ع) نسبت داده است.[۹۳]
قرطبی (متوفای ۶۷۱ ق) نیز این نظریه را به ابن عباس نسبت داده است.[۹۴] ابن یاسین
همین نظریه را صحیح[۹۵] می داند و ثعلبی نیز اهل قرآن را اهل ذکر دانسته است.[۹۶]
نظریه اهل قرآن بودن اهل ذکر با نظریه اهل بیت بودن آنان هیچ تعارضی ندارد، بلکه
این دو مؤید و مکمل یکدیگرند؛ زیرا علم حقیقی قرآن که در آن هیچ نزاعی نیست، نزد
اهل بیت است. خود قرآن گواهی می دهد که قرآن به صورت آیات روشن در سینه های «اولوا
العلم» است و کسانی که علم قرآن نزد آنهاست، اهل بیت اند؛ چنان که روایات فریقین
در تفسیر آیه ﴿و من عنده علم الکتاب﴾[97] می گویند. کسی که علم قرآن نزد اوست،
علیبن ابی طالب است[۹۸] و تأویل آیات قرآن را جز اهل بیت کسی دیگر نمی داند.[۹۹]
اهل بیت وارث حقیقی و اهل قرآن هستند. امام سجاد (ع) در ذیل آیه ﴿ثم اورثنا الکتاب
الذین اصطفینا فی عبادنا﴾،[۱۰۰] با سوگند و قسم سه بار می فرماید: «به خدا قسم، این
آیه درباره ما اهل بیت نازل شده است.»[۱۰۱] امام علی فرمودند: «سلونی سلونی سلونی
عن کتاب الله تعالی فوالله ما من آیه الا و انا اعلم انزلت بلیل اونهار.»[۱۰۲]
بنابراین، اهل قرآن در حقیقت همان اهل بیت اند.
روایات اهل سنت در نگاهی ژرف تر
با بررسی دقیق بهدست می آید که روایات اهل سنت درباره این آیه دو گروه است.
سند گروه اول از روایات اصحاب و تابعین است که با گروه دوم همخوانی ندارد. سند
روایات گروه دوم نیز به پیامبر(ص) می رسد. روایات گروه اول، روایاتی از صحابه،
مانند ابن عباس، و تابعین مانند سدی، سعیدبن جبیر و مجاهد است.
در روایات گروه نخست، «اهل الذکر» اهل کتاب معرفی شده اند. البته قول صحابه و
تابعین به عنوان صحابیت و تابعیت هیچ حجیتی ندارد و اگر دلیلی از قرآن و سنت نداشته
باشد، مثل قول یک مفسر است و حجیت ندارد. در گروه اول، اقوال صحابه و تابعین هیچ
دلیلی از قرآن و سنت ندارد. ابن عباس به آیه ﴿و لقد کتبنا﴾ استدلال کرده، اما این
با نظر دیگر او کاملاً در تعارض است. البته شاید جاعلان این نسبت را به او داده
باشند. وی هیچگاه به شخص پیامبر اکرم (ص) چنین امری نسبت نداده است.
در مورد سند روایات گروه دوم نیز گفت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 