فایل کامل و عالی پاورپوینت فُضَیل بن عَیَاض در تذکره الأولیای عطار نیشابوری
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
فایل کامل و عالی پاورپوینت فُضَیل بن عَیَاض در تذکره الأولیای عطار نیشابوری دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی فایل کامل و عالی پاورپوینت فُضَیل بن عَیَاض در تذکره الأولیای عطار نیشابوری،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل کامل و عالی پاورپوینت فُضَیل بن عَیَاض در تذکره الأولیای عطار نیشابوری :
در نگاه عطار، فضیل عیاض نمونه ای از عارفی کامل بوده و از خصلت های ارزنده ای برخوردار بوده که سزاوار است کسانی که پای در طریق عرفان و سلوک الی الله میگذراند.
فضیل عیاض در نگاه عطار نیشابوری نمونه عارف کامل است
ابوعلی فضیل بن عیاض بن مسعود بن بشر تمیمی ملقب به «شیخ الحرام»، سال ۱۰۵ هجری قمری در سمرقند متولد شد؛ در ابیورد(درگز کنونی) نشو و نما یافت و سپس به کوفه رفت و در سال ۱۸۷ قمری هم در مکه وفات یافت. فضیل از زهاد و صوفیه عصر خود بود. نکته جالب در زندگی فضیل اینکه او در جوانی مدتی راهزنی میکرد اما شبی با شنیدن قرائت آیهای از قرآن، متحول شد و توبه کرد و سپس به کوفه مهاجرت کرد و به یادگیری علوم دینی و حدیث پرداخت.
فضیل یکی از چهرههایی است که شرح حالش در «تذکرهالاولیا»ی عطار نیشابوری نیز ذکر شده است.
محمد جواد گودینی پژوهشگر ادبیات و استاد دانشگاه در همین زمینه یادداشتی را با عنوان «فایل کامل و عالی پاورپوینت فُضَیل بن عَیَاض در تذکره الأولیای عطار نیشابوری/ توبه خالصانه فضیل» نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح اینیادداشت در ادامه میآید؛
فُضَیل بن عَیاض بن مسعود از نامدارترین چهرههای تصوف در سده دوم هجری بوده که در منابع عرفانی پارسی و تازی مورد عنایت فراوان بوده و بسیاری از تذکره نویسان به شرح حال زندگی وی، تحول شگفت انگیزش با شنیدن آیهای از قرآن مجید، توبه خالصانه و نَصُوحَش عنایت داشته و آن را تبیین نمودند. «فرید الدین عطار نیشابوری» از عارفان، شوریدگان و سرایندگان پارسی گوی در سدههای ششم و هفتم هجری (کُشته شده به سال ۶۱۸ قمری) از بزرگانی است که در کتاب پرآوازه اش «تذکره الأولیاء»، به شرح حال، گفتهها، توصیهها و داستانهای زندگی فضیل نظر داشته و نکات آموزندهای از این چهره بزرگ عرفانی در اثرِ عرفانی و ادبی اش آورده و روایت کرده است.
فضیل در منطقه خراسان (مرو) دیده به جهان گشود. وی در جوانی راهزنی می کرد و در مسیر کاروانها میان ابیورد و سرخس به سرقت از قافله ها اشتغال داشت و بدین ترتیب روزگار خویش را می گذراند و مردم آن منطقه را مورد آزار قرار داده بود. اگر چه در همان زمان نیز (با وجود خطا بودن مسیر و راهش)، یک سری اصول برای خود قرار داده بود و از آن تخطی نمی کرد. عطار نیشابوری از حالتِ جوانمردی اش در روزگار راهزنی، چنین حکایت کرده است:
«اول حال او چنان بود که در میان بیابان مرو و باورد، خیمه زده بود و پلاسی پوشیده و کلاهی پشمین بر سر و تسبیح در گردن افکنده بود و یاران بسیار داشت. همه دزدان و راهزنان. هر مال که پیش او بُردندی، او قسمت کردی که مِهتر ایشان بود … روزی کاروانی عظیم می آمد و آواز دزد شنیدند. خواجه ای در میان کاروان، نقدی که داشت، برگرفت و گفت: در جایی پنهان کنم اگر کاروان بزنند، باری این نقد بماند. در بیابان فرو رفت. خیمه ای دید در وی پلاس پوشی نشسته، زَر را به او سپرد. گفت: در خیمه رو و در گوشه ای بِنه. بنهاد و بازگشت. چون باز کاروان رسید، دزدان راه زده بودند و جمله مالها برده. آن مرد رَختی که باقی بود با هم آورد. پس قصدِ آن خیمه کرد. چون آن جا رسید، دزدان را دید که مال قسمت می کردند. گفت: آه، من مال به دزدان سپرده بودم! خواست که باز گردد. فضیل او را دید. آواز داد که بیا. آنجا رفت. گفت: چه کار داری؟ گفت: جهت امانت آمده ام. گفت: همان جا که نهاده بودی، بردار. برفت و برداشت. یاران، فضیل را گفتند: ما در این کاروان هیچ نقد نیافتیم و تو چندین نقد را باز می دهی؟ فضیل گفت: او به من گمان نیکو برد و من نیز به خدای تعالی گمان نیکو می برم. من گمان او راست کردم تا باشد خدای تعالی گمان من نیز راست کند». (تذکره الأولیاء، ص۷۹).
درباره تحول شگفت انگیزی که مسیر زندگانی وی را تغییر داد و او را در مسیر تقوا، زهد و عرفان قرار داد، روایت شده فرزند عیاض که شیدای کنیزی زیبا چهره شده بود، از دیواری بالا می رفت تا خود را به معشوقه اش (از راه حرام) برساند که شنید کسی این آیه قرآن را تلاوت می کند: «أَلم یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِ اللهِ». (سوره حدید، آیه ۱۶).
ترجمه: آیا زمان آن نرسیده که مومنان قلبهایشان در برابر یاد خدا، فروتن گردد؟
زمانی که این آیه را شنید، آن چنان تاثیری شگرف برجانش برجای نهاد که گفت: آری پروردگارا؛ زمان آن رسیده است. آنگاه از راهی که آمده بود، بازگشت.
شب را در خرابه ای در میان راه سپری کرد. قافله ای نیز از آنجا می گذشت. برخی گفتند: می رویم و به راه خود ادامه می دهیم. گروهی نیز گفتند: تا صبح همین جا بمانیم؛ چرا که فضیل در راه است و راه را بر ما می بندد. زمانی که این سخن را شنید، با خود گفت: نام خود را در شب شنیدم؛ در حالی که گروهی از مسلمانان از من هراس دارند. پروردگارا من از گذشته ام توبه نمودم و توبه ام این است که در مجاورت خانه ات سکونت خواهم گزید. عطار، این فراز از زندگی فضیل را به زیبایی به تصویر کشیده و چنین می نویسد:
«نقل است در ابتدا به زنی عاشق شده بود. هر چه از راهزنی به دست آوردی، به وی فرستادی. و گاه گاه پیش او رفتی و در هوس او گریستی. تا شبی کاروانی میگذشت. در میان کاروان یکی این آیت میخواند: آیا وقت نیامد که این دل خفته شما، بیدار گردد؟
چون تیری بود که بر دل فضیل آمد. گفت: آمد. آمد. و نیز از وقت گذشته بود. سراسیمه و خجل و بیقرار، روی به خرابه مینماد. جمعی کاروانیان فرود آمده بودند. خواستند که بروند.
بعضی گفتند: چون رویم؟ که فضیل بر راه است.
فضیل گفت: بشارت شما را که او دیگر توبه کرد . از شما میگریزد، چنان که شما از وی میگریزید.
پس میرفت و میگریست و خصم خشنود میکرد. تا در باورد، جهودی (مردی یهودی) بود که به هیچ نوع خشنود نمیشد. پس جهود با یاران خود گفت: وقت آن است که بر محمدیان استخفاف کنیم. (مسلمانان را سبک شمرده و آزار رسانیم). پس گفت: اگر خواهی که تو را بحل کنم، آن تل ریگ که فلان جای است، بردار و هامون گردان. و آن تل به غایت بزرگ بود. فضیل شب و روز آن را میکشید. تا سحرگاهی بادی در آمد و آن تل ریگ را ناچیز کرد، گفت: سوگند خوردهام که تا مال ندهی، تو را بحل نکنم. اکنون زیر بالین من زر بردار و به من ده تا تو را بحل کنم. فضیل دست در زیر بالین او کرد و زر بیرون آورد و به جهود داد. جهود گفت: اول اسلام عرضه کنم.
فضیل گفت: این چه حال است؟ (تو را چه شده است؟) گفت: در تورات خوانده بودم که هر که توبهی او درست بود، خاک در دست او زر شود. من امتحان کردم و زیر بالین من خاک بود. چون به دست تو زر شد، دانستم که توبهی تو صادق است و دین تو حق. پس جهود، ایمان آورد». (تذکره الأولیاء، ص۸۱- ۸۰).
وی که خالصانه توبه کرده بود، برای آنکه آمادگی سکونت در مکه معظمه را در خود ایجاد کند مدتی را در کوفه سپری کرد و خود را از دانش سیراب نمود و از بزرگان آن سامان کسب فیض و دانش می نمود. او از حافظه بسیار خوبی برخوردار بود و از اساتید حدیث، روایات بسیاری شنید و آموخت.
او که سالها در مکه می زیست و در جوار خانه خدا به عبادت معبودِ بی همتا مشغول بود، در سال ۱۸۵ هجری چشم از جهان فروبست و در سن حدود ۸۰ سالگی به دیدار حق شتافت. وی پس از دگرگونی و انقلاب روحی که برایش به وجود آمد، با تقوا، خوف و هراس از عذاب خدا، گریه بسیار مناجات فراوان، دوری از مردم و عبادت و ذکر به زندگی ادامه می داد تا اینکه از دنیا رفت. تردیدی نیست فضیل زندگی مرفهی نداشته و از دسترنج خود زندگی اش را می گذراند و از زندگی فقیرانه و زاهدانه اش نیز خشنود بود و از آن کوچکترین شِکوه ای نداشت. (الفضیل بن عیاض صوفی من الرعیل الأول، ص۱۴- ۱۳).
از ابراهیم بن أشعث روایت است: فضیل بن عیاض می گفت: بالاترین چیزی که بندگان را به خداوند نزدیک می کند، انجام واجبات است؛ واجبات سرمایه است و مستحبات سودی می باشد که نصیب بندگان می شود.
نقل است هارون الرشید (پنجمین خلیفه عباسی) به فض
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 