فایل کامل و عالی پاورپوینت خردمند و بیدار و سنجیده بود…
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
فایل کامل و عالی پاورپوینت خردمند و بیدار و سنجیده بود… دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی فایل کامل و عالی پاورپوینت خردمند و بیدار و سنجیده بود…،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل کامل و عالی پاورپوینت خردمند و بیدار و سنجیده بود… :
به یاد استاد فقید دکتر کریم مجتهدی (۱۴۰۲ – ۱۳۰۹ش)
دنیای دکتر کریم مجتهدی دنیایی است سراسر تحصیل علم و طلب معرفت و از اینرو، متکی بر وارستگی، طمأنینه و فضیلت است. میفرمود: «جهان درون فلاسفه بزرگ، بسان دریایی متلاطم و پرخروش است؛ هرچند زندگی ظاهری برخی از آنان آرام و ساکن بهنظر آید.» او خود چنین بود: شیدا و شیفته دریافتن حقایق و دقایق و سخت دلبسته کتاب. دربِ اتاق کارش در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی معمولاً باز بود و با گذر از مقابل آن، او را میدیدی که از مصاحبت با کتاب، غرق در لذّت و کامیابی است.
دکتر مجتهدی استاد و معلمی صادق بود. چندین بار از او شنیدم که برای کسب اطلاع درباره یک نویسنده گمنام و یا معنای یک اصطلاح یا عبارتی خاص، هفتهها در منابع مختلف جستوجو و تحقیق کرده است. بیان و نوشتارش سراسر صدق و راستی و امانتداری علمی بود. دانشمندان، معیار شناخت صدق و کذب در گفتار را مطابقت خبر با واقع عنوان کردهاند.(۱) آنچه دکتر مجتهدی از آراء نویسندگان مختلف نقل میکرد، همگی مطابق با مابهازای آن در منابع اصلی بود که در میزان اندیشه، به ارزیابی آنها میپرداخت. اگر به مطلبی یقین نداشت، نقطه ابهام را مشخص میکرد و درجه شناخت خود را با عباراتی از قبیل شاید یا احتمالاً به اطلاع خواننده یا مخاطب میرسانید. به دانشجویان خود توصیه میکرد کتاب خود را بلافاصله منتشر نکنند و با گذشت فاصلهای زمانی، درستی مطالب آن را بازبینی کنند. یکبار در بحثی درباره رساله «ایساغوجی» اثر فورفوریوس (شاگرد افلوطین) فرمود: «در گزارش روزنامهای به اشتباه اینطور نوشتهاند که شخصی از استادان دانشگاه (۲) در حال ترجمه اثری از آقای عیسی گوجی است!» ایشان نگران عادی شدن انتقال اینگونه اخبار و اطلاعات نادرست در جامعه بود.
خطر بزرگ، ندانستن نیست
وظیفه هر معلم را انتقال اطلاعات صحیح میدانست و معتقد بود خطر بزرگ، ندانستن نیست؛ سقراط با کسانی مخالفت میکرد که مدّعی دانستن بودند و نه با کسانی که معترف بودند: ما نمیدانیم. اینچنین دکتر مجتهدی جهل مرکب را بدترین وضعیت میدانست و تا پایان جلسات درس خویش و بلکه تا پایان عمر پربارش بر آن تأکید میکرد. میفرمود: «تصور نکنید که با تماشای کارتون(پویانمایی) بینوایان بتوان ویکتور هوگو را شناخت. بهتر است چیزی را ندانیم تا بخواهیم آن را بهصورت نادرست بیاموزیم» او خود تمام عمر در پی دانستن بود؛ به تعبیر حکیم ناصرخسرو (متوفی ۴۸۱ق):
مرگ جهل است و زندگی دانش
مرده نادان و زنده دانایان
جهل مانند نیست و علم چو هست
جهل چون درد و علم چون درمان
هست ماند به علم دانا مرد
نیست گردد به جاهلی نادان
دکتر مجتهدی وظیفه دانشجو را حفظ سلامت علمی، تقویت امید در خویش و میل به یادگیری میدانست. عشق به یادگیری در نهاد او بود. میفرمود: «نسبت به خودتان سختگیر باشید و روحیه احساسِ مسئولیت را در خود و اطرافیانتان گسترش دهید.» از فرهنگ مدرکگرایی انتقاد میکرد. از شاگردانش میخواست تا به دنبال انجام کارهای اصیل باشند و انگیزهشان از تحصیل کسب شهرت یا اخذ نمره نباشد. او نشانه کار اصیل علمی را رضایت علمی درونی در پژوهشگر میدانست؛ یعنی فرد بتواند صادقانه به خود بگوید: «من کارم را درست انجام دادهام.» از دید او «شخصیت علمی در همین نقطه (رضایت درونی) شکل میگیرد. یکبار پیش ازآغاز درس تأکید داشت که «دانشجو در حین تحصیل و تجسس علمی باید احساس کند برای جامعهاش مفید است. عشق به همنوع، ایران و اسلام باید انگیزه کارتان باشد.» فاجعه بزرگ را در عدم اعتماد جوانان به خودشان میدانست. واژگان امید و خودباوری از کلیدواژگان اصلی اندیشه او پیرامون دانشگاه بودند.
دانشجو حق ندارد به خود بگوید من تعطیل هستم
از دانشجویان خود نگارش تحقیق کوتاهی، در سه تا پنج صفحه میخواست. با دقت آن را میخواند. مقید بود ارزیابی خود را بهصورت کوتاه و موجز بنویسد تا تحقیق مذکور پایه و مایهای برای پیشرفت دانشجو شود. از دیدِ وی، وجود ارتباط منطقی میان مقدمات و نتایج در متن تحقیق اهمیت داشت و در غیر این صورت آن را واجد ارزش فلسفی نمیدانست. راقم این سطور در ذیل یکی از آن تکالیف درسی نوشته بود که امروزه معادل اصطلاح Civilization در زبان عربی، غالباً واژه حضارت (از ریشه حضر) است؛ و ابنخلدون (متوفی ۸۰۸ق) نیز اصطلاح «حضارت» را در برابر «بداوت» بهکار برده است؛ اما در عربی از واژه تمدن (از ریشه مدن) نیز بعنوان معادل Civilization استفاده شده است؛ چنانکه عنوان کتاب معروف جُرجی زیدان (متوفی ۱۹۱۴م) «تاریخ التمدن الإسلامی» است. در نهایت کاربرد «حضارت» را رساتر از «تمدن» دانستم؛ زیرا حضارت به واسطه ریشه لغوی آن، یادآور ضرورت وجود نوعی شهود و حضور معنوی در برپایی تمدن است. مطلب فوق خوشایند دکتر مجتهدی واقع شد و هرچند آن نوشته واجد ابتکار یا تحلیل فلسفی جدیدی نبود، این شاگرد ناچیز را تشویق کرد. «حضور» از دیگر کلیدواژههای مهم بینش و اندیشه او بود. میفرمود: «درس شما همان حاضر بودن شماست. انسان اساساً موجودی است که میل به یادگیری دارد و بزرگترین توهین به یک انسان آن است که بگویند: نباش؛ یعنی درس نخوان و یاد نگیر.» شاید از همینرو بود که اهتمام عجیبی به حضور دانشجویان در جلسات درسش داشت و نبودِ آنان بلکه حتی تأخیر در حضور در مجلس درسش را برنمیتافت. تعطیلات را منسوب به ادارات میدانست و نه اندیشمندان؛ و تأکید میکرد که دانشجو حق ندارد به خود بگوید من تعطیل هستم؛ میپرسید: «مگر اندیشهورزی منوط به بسته و باز شدن درب ادارات است؟» همچنانکه از رواج جمله «خسته نباشید» در پایان دروس دانشگاهی انتقاد میکرد. درس ایشان خستگی نداشت و ایشان هرگز خسته از مطالعه، نوشتن و آموزش دیده نشد.
یک ایرانی چرا باید غرب را بشناسد؟
دکتر مجتهدی در مدّت دو نیمسالی که توفیق شرکت در درس را داشتم، مکرر یادآور هدف از غربشناسی میشد. یک ایرانی چرا باید غرب را بشناسد؟ آن استاد فقید، غربشناسی را برای ارزیابی فرهنگ غربی ضروری میدانست تا دانشجو بهجای آنکه مرعوب مظاهر فناوری غربی شود، بتواند خودباوری را در خویش تقویت کند. از خلال غربشناسی میتوان تحول اصول نظری غربیها را در سیر تاریخشان شناخت. فکر کردن با امانوئل کانت (متوفی ۱۸۰۴م) لزوماً به معنای موافقت با او نیست. بهجای آنکه در مقابل غربِ قدرتمند حیرتزده شویم، باید آن را بشناسیم؛ چراکه پایه حیرتها در ناآگاهیهاست. در تدریس فلسفه غرب نیز دارای ملاحظاتی بود؛ چنانکه فلسفه هگل را به دانشجویان علوم سیاسی آموزش نمیداد. نیز دوست فاضل و همدوره تحصیلی، مرحوم دکتر سیدعبدالحسین حجتزاده که رحمت و رضوان خدا بر او و بر دکتر مجتهدی باد، برایم تعریف کرد که دکتر مجتهدی به ایشان فرموده بود، اگر دانشجویی ظرفیت و توان کافی در فهم فلسفه غرب نداشته باشد و با ورود بدان دچار انواع شبهات فکری و تزلزل اعتقادی شود، مباحث تخصصی آن را رها کند.
او برای امتحان درس خویش، معمولاً چند سؤال طرح میکرد و دانشجو میتوانست به اختیار خود به یک یا دو سؤال از آن پاسخ دهد. سؤالات امتحانی ایشان خودش یک جلسه درس بود. چنانکه بیان شد، او آموزش فلسفه غرب را بدون ایجاد خودباوری و وجود پیوستی فرهنگی در میان دانشجویانش نمیخواست و ضمن توجه به تبعات عملی فلسفههای غربی بر حیات فردی و اجتماعی جوامع غربی، میکوشید قوه نقد و نظر را در میان شاگردانش تقویت کند تا در برابر فلسفه غرب منفعل و پیرو نباشند. این معنا در سؤالات درس ایشان بازتابی جدی دارد. بهگمانم اگر سؤالات امتحانی درسهای دکتر کریم مجتهدی از خلال سالها تدریس ایشان در قالب کتابی جمعآوری شود، زمینه خوبی برای اندیشیدن اصولی درباره غرب حاصل میشود. یک نمونه از سؤال امتحانی ایشان (مورخ ۵/۹/۱۳۸۴ش) چنین است:
با توجه به افکار کلّی فرانسیس بیکن و رنه دکارت درباره رابطه فلسفه با علوم جدید، بهنظر شما انسان غربی عملاً چه نوع رفتاری را برای زندگانی فردی و اجتماعی خود مناسب تشخیص داده است؟ از لحاظ اخلاقی چه انتقاداتی را بر رفتار آنها میتوان وارد دانست؟
نمونههای دیگر از سؤالات امتحانی ایشان (مورخ ۲۳ / ۴ / ۱۳۸۳ش) چنین است:
نشان دهید به چه معنی در فلسفه بیکن، روش تجربی اولویت دارد و چگونه مراحل تحقق علم کاربردی آماده میشود؟
ممیزات اصلی فلسفه «اصالت عقل» دکارت را بیان کنید. بهنظر او استحکام روشی که منجر به یقین میشود از کجا ناشی میشود؟
کانت گفته است: «بدون دادههای حسّی شناسایی بیمحتوی و بدون مقولات فاهمه نابینا است.» منظور او چیست؟
یکی از ویژگیهای تدریس دکتر مجتهدی، اصطلاحشناسی با تأکید بر زبان فارسی بود. ایشان به حفظ زبان فارسی اهتمام خاصی داشتند و در آثار خود حتیالامکان معادل فارسی را (مانند جدل عقلی) در متن و اصطلاح خارجی (مانند دیالکتیک) را در حاشیه آن قرار میداد؛ اما این بهمعنای اعتقاد ایشان به سرهگویی و سرهنویسی با حذف واژگان عربی در فارسی نبود؛ خصوصاً که بر حفظ سنت زبانی فلسفه اسلامی تأکید داشت.
دکتر مجتهدی قبل از شروع یک مبحث، ابتدا اصطلاحات مربوط به موضوع را بهگونهای تطبیقی میان مشربهای گوناگون بیان میکرد که حاکی از دامنه وسیع اطلاعاتش بود. او بهخوبی بر جایگاه اصطلاحشناسی بر نظامیافتگی در اندیشه واقف بود. از دوره جوانی درباره اصطلاحات فلسفی خصوصاً در دوره نهضت ترجمه آثار اسلامی در اروپا و تجدید حیات فرهنگی غرب کار کرده بود. تا اعلام و اصطلاحات تحقیق خود را به درستی نمیشناخت، از آنها عبور نمیکرد. میفرمود: «در ورود به هر مبحث ابتدا آگاهی خودتان را از اصطلاحات مربوطه بالا ببرید و ریشههای لغوی و فرهنگی آنها را بیاموزید.» در سال ۱۳۹۰ شمسی، دکتر سید جواد طباطبایی (متوفی ۱۴۰۱ش) نقد تندی را بر کتاب تألیف دکتر مجتهدی بهنام «افکار هگل» (۳) نگاشت و آن را در ویژهنامه نوروز نشریه مهرنامه (سال ۱۳۹۰ش) منتشر کرد. آن مقاله بعدها در فصل نهم کتابِ «ملاحظات درباره دانشگاه» با عنوان «اندر مناقب هگل به روایت کریم مجتهدی» (۴) منتشر شد. دکتر مجتهدی در پاسخی کوتاه و علمی، (مورخ ۱۷ / ۱ / ۱۳۹۰ش) دکتر طباطبایی را به دقت علمی، یادگیری اصطلاحات فلسفی و به بیان سعدی شیرازی به «اوّل اندیشه، وانگهی گفتار» فرا خواند. در بخشی از آن پاسخ چنین آمده است:
«فقط محض اطلاع خوانندگان محترم باید عرض کنم که جز درمورد اصطلاحاتی که غلط چاپی دارند و از این حیث حق را به جانب ایشان میتوان دانست، برخلاف گفتههای ایشان بعضی از اصطلاحات صرفاً جنبه تخصصی دارند و مسلماً کسی که واقعا فلسفه نخوانده برای او مفهوم نخواهند بود، ازجمله اصطلاحreaux وnominaux که در صفحه ۸۳ کتاب آمده است. اصطلاح نخست صرفاً دلالت به کلام مبتنی بر واقعیت مُثُل دارد و اصطلاح دوم در مورد افرادی به کار میرود که تعلق به نحله «اصالت تسمیه» دارند و سعی کردهاند منطق را نسبت به مابعدالطبیعه مستقل و آزاد تلقی کنند. اصطلاحات به عینه در منطق قرون وسطی بهکار میرفته است و سند مربوط در دائره المعارف رسمی کشور فرانسه وجود دارد که نمونه زیراکس شدهای از آن به ضمیمه تقدیم میدارم. … در خاتمه یادآور میشوم از اینکه منتقد موردنظر در صفحه ۳۷۳ حرف s اضافه را در پایان کلمه begriff کشف کردهاند، مطمئن باشد که حق تشخیص حرف s اضافی برای ایشان محفوظ خواهد ماند و این تنها حقی است که نگارنده برای ایشان قائل است … »
انسان گرگ انسان است
در درسشان وقتی به جمله توماس هابز (متوفی ۱۰۵۸م) مبنی بر «انسان گرگ انسان است.» رسید، با حوصله به تشریح عبارتِ لاتین آن پرداخت: Homo homini lupus چندین بار تلفظ کلمات لاتین را تکرار کرد؛ مثلاً فرمود:u را در lupus را به صورت oo (او) تلفظ کنید. از ادعا بازی با کلمات که دستمایه اظهار فضل میشود، بیزار بود؛ اما بههنگام آموزش اصطلاحات، جدّی و مسلط گامبرمیداشت. همین حوصله را در آموزش عبارت لاتین کوژیتوی رنه دکارت (متوفی ۱۶۵۰م) بهخرج میداد: Cogito ergo sum «میاندیشم پس هستم» خیلیها ergo را به معنای پسِ منطقی فرض کرده و در نتیجه منطقاً تناقضی در آن یافته بودند؛ زیرا به موجب قانون کلّی: «ثُبُوتُ شَیء لِشَیء فَرْعُ ثُبُوتِ المُثْبَتِ له» (ثابت کردن چیزی برای چیز دیگر فرع وجود داشتن آن چیز است) – که به تعبیر مرحوم استاد محمود شهابی خراسانی (متوفی ۱۳۶۵ش) اصلی از متعارفات علوم بلکه از بدیهیاتِ اولیه نزد ارباب عقول است – آدمی پیش از آنکه به اندیشه و فکر خویش توجه کند، به خویش متوجه است. (۵) دکتر مجتهدی توضیح میداد دکارت نمیخواهد بگوید: من فکر میکنم و چون هر فکر کنندهای هست، پس هستم؛ بلکه برای دکارت کل کوژیتو نوعی شهود عقلی و یک نوع علم بیواسطه است. هدف دکارت در کوژیتو این است که بگوید فکر من در جایی با هستیام تلاقی مییابد؛ یعنی کوژیتو شروع تشخیص من و ملاک یقین فکر میشود.
مثال دیگر آنکه دکتر مجتهدی از ابن رشد (متوفی ۵۹۵ق) بابت ترجمه واژه طبیعت (Physica) به «بَرَزَ» (یعنی بروز) و «نَجَمَ» تمجید میکرد. سپس برای اینکه اصطلاحِ طبیعت در زبان ارسطو با مفهوم حرکتِ بالطبع اشتباه نشود، به تشریح معنای طبع پرداخت. در فلسفه اسلامی، مراد از حرکت بالطبع آن است که حرکت جسم در ذات اوست. حرکت متحرک بهدلیل چیزی است که به طبیعت و سرشت آن عطاء شده است. این مفهوم از طبع در ذیل اصطلاح طبائع عمران در مقدمه ابنخلدون نیز کاربرد دارد و از مفهوم قوانین خارجی مانند قانون جاذبه که بعدها کشف شد، جداست. یا دکتر مجتهدی زمانی که به سنت تجربهگرایی Empirism در مقابل عقلگرایی Rationalize پرداخت؛ ابتدا به تشریح آن دو اصطلاح میپرداخت. Empirism از اسم خاص یک متفکر رومی شکاک بهنام امپریکوس گرفته شده است که معتقد بود آنچه را که ادراک میکنیم حسی و قابل شک است. در مقابل، ریشه اصطلاح Rationalize از جیرهبندی کردن یعنی نوعی حساب عقلی اخذ شده است.
همین دقت و حساسیت را در استعمال القاب و عناوین اشخاص داشت. مثلاً وقتی در مباحث دوره قرون وسطی، وارد بحث اندیشههای اگوستینوس معروف به قدیس شد، فرمود: در کتابها مینویسند: «سنت اوگوستینوس»(Saint Augustinus)؛ یعنی اوگوستینوس قدیس؛ بعد از ما پرسید: «او برای چه کسی قدیس است؟» یعنی توجه میداد که ناخودآگاه نگرش و بینش غربی را با خواندن طوطیوار واژهها وارد فکر و اندیشه خود نکنید و در اندیشهورزی، نسبت خود را با مفاهیم واژگان و حتی القاب افراد مشخص کنید. به اعتقاد دکتر مجتهدی داشتن دامنه وسیع اطلاعات با افق ذهنی وسیعی از لوازم هر فرد دانشگاهی است و امروزه وسعت نظر جزو کمبودهای جامعه ما است
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 