پاورپوینت کامل با توجه به برخی تضادهای بین علم و دین چه رابطه‌ای بین این دو وجود دارد؟ ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل با توجه به برخی تضادهای بین علم و دین چه رابطه‌ای بین این دو وجود دارد؟ ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل با توجه به برخی تضادهای بین علم و دین چه رابطه‌ای بین این دو وجود دارد؟ ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل با توجه به برخی تضادهای بین علم و دین چه رابطه‌ای بین این دو وجود دارد؟ ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

در پرسش‌های مطرح شده مواردی وجود دارد که پرداختن به هر یک از آنها مقاله‏ی مفصلی را می‌طلبد، ولی ما به طور اختصار به مطالبی اشاره می‏کنیم که امیدواریم در راه‌یابی ما و شما به گوهر و حقیقت دین مؤثر واقع گردد.

  1. از نظر شناخت، مبنای دین عاطفی نیست. واژه‌ی دین کاربردهای مختلفی دارد که حاکی از سطوح و مراحل مختلف دین است.

الف) دین نفس الامری: آنچه در علم الاهی و مشیت ربانی برای هدایت انسان به سوی رستگاری وجود دارد. به دیگر سخن، دین نفس الامری، مسیر بین مبدأ و منتهای آدمی است. و چون گوهر انسان‏ها یکی است، این نسخه‏ی شفا بخش هم لاجرم یکی خواهد بود؛ لذا جهان‌شمول است و وابسته به موقعیت زمانی و مکانی نیست.

این چنین دینی از سه طریق دست یافتنی است:

  1. از راه وحی و شهود که مخصوص عده‏ی خاصی است.
  2. از راه نقل؛ یعنی آنچه از طریق اول(وحی و شهود) آشکار شده، برای ما از طریق نقل به دست آید.
  3. از راه عقل؛ یعنی عقل به دنبال کاوش‏های نظری، برخی از عناصر آن‌را بیابد و بدان آگاه شود. که در ادامه، توضیح آن خواهد آمد.

ب) دین مرسل: آنچه از سوی خداوند برای هدایت انسان به رسولان ارسال شده است که از سویی حاوی عناصر جهان‌شمول است؛ زیرا منبع آن دین نفس الامری است، و از سوی دیگر مشتمل بر عناصر موقعیتی است؛ زیرا در ارسال یک دین، موقعیت زمانی و مکانی و نسلی که این دین برای آنها ارسال می‏شود، مورد لحاظ قرار می‏گیرد.

ج) دین مکشوف: آنچه از “دین نفس الامری” یا “دین مرسل” با مراجعه به عقل یا نقل برای افراد آشکار می‏شود.

د) دین نهادی: آن بخش از “دین مکشوف” که عمومی می‏شود و نهادینه می‏گردد و به صورت آیین گروهی از مردم در می‏آید.

و چون اسلام آخرین دین مرسل است و برای همیشه‏ی تاریخ، در بردارنده‏ی تمام چیزهایی است که از دین نفس الامری به وحی و نقل می‏بایست بیان گردد. ولی چون دین مرسل است، به تناسب مخاطبان و… حاوی عناصر موقعیتی هم می‏باشد، اما باید توجه داشت که هر عنصر موقعیتی از تطبیق یک یا چند عنصر جهان‌شمول یا بخشی از یک عنصر پدید می‏آید. آنچه در اسلام به عنوان فلسفه،[۱] یا مکتب[۲] وجود دارد، از تأثیر عوامل موقعیتی مصون است؛ زیرا این‌گونه عناصر دینی با توجه به جنبه‌ی ثابت حقایق عالم و آدم شکل گرفته‏اند. البته نظام[۳] در هر موقعیتی به شکلی تجلی می‏کند و در واقع دستگاه‏های نهادهای جهان‌شمول به تناسب موقعیت در قالب دستگاه‏های نهادهای موقعیتی که ما از آن به “سازوکار” یاد می‏کنیم، رخ می‏نماید. به عنوان مثال، دستگاه نهادهای سیاسی یا اقتصادی که ما در صدر اسلام مشاهده می‏کنیم، در واقع سازوکار اقتصادی، یا سیاسی اسلام در آن روزگار می‏باشد که توسط شخص نبی اکرم (ص) شکل گرفته است و در هر زمان به کمک علوم بشری بر اساس موقعیت، باید به طراحی این سازوکار مبتنی بر نظام اسلامی دست زد.[۴]

پس همان‌گونه که مشاهده گردید نه مبنای دین عاطفه است و نه علم بی‌ارتباط به دین است، بلکه وحی و عقل هر دو در این امر دخیل‏اند و از سوی دیگر عناصر موقعیتی در حوزه‏ی خاص خود طرح می‏گردند و ضربه‏ای به عناصر جهان‌شمولی دین وارد نمی‏سازد.

  1. اگرچه علم تجربی در طراحی سازوکار به مدد ما می‏آید، اما در استنباط عناصر جهان‌شمول و رسیدن به فلسفه، مکتب و نظام اسلامی، کارایی ندارد. به عبارت دیگر، بعد از استنباط عناصر جهان‌شمول دینی به شیوه‏ی فقهی و تحلیلی، نوبت به علوم بشری می‏رسد، که بر اساس فلسفه، مکتب و نظام، به طراحی سازوکار متناسب بپردازد.[۵]
  2. انسان دو گونه فعالیت دارد، تدبیری[۶] و التذاذی[۷] و زمانی به سعادت می‏رسد که فعالیت‏های التذاذی در زیر پوشش فعالیت‏های تدبیری قرار گیرد و در این صورت است که طبیعت با عقل و میل با اراده، انطباق می‏یابد.

محور فعالیت‏های تدبیری یک سلسله غایات و اهداف دور دست می‏باشد و خواه ناخواه به طرح و برنامه و روش و انتخاب وسیله برای وصول به مقصد، نیازمند است. این فعالیت‏ها نباید با گرایش‏های عالی انسانیت در تضاد باشد و الاّ اگر بر محور هدف‏های حیوانی باشد از فعالیت‏های التذاذی حیوانی بسی خطرناک‏تر است.

آنچه مسلم است، این است که عقل نمی‏تواند در دایره‏ی وسیع و کلی، طرح و برنامه‏ای جامع بریزد که سعادت همه جانبه‌ی انسان را تأمین کند؛ چون بر مجموع مصالح زندگی احاطه ندارد و از این‌جا است که نیاز به ایدئولوژی(مکتب) احساس می‏شود و این افق وحی است که خطوط اصلی شاهراه سعادت را مشخص می‏کند و کار عقل و علم، حرکت در درون این خطوط اصلی است.

و لذا باید گفت علم، ابزار می‏سازد و ایمان، مقصد. علم، سرعت می‏دهد و ایمان، جهت؛ و علم از عهده‏ی مقصد و جهت و طرحی جامع برای سعادت انسان بر نمی‏آید![۸]

  1. حال که روشن شد بدون وحی نمی‏توان به سعادت دست یافت، این مشکل باقی می‏ماند که ممکن است این آب زلال در مسیر خود آلوده گردد و فرهنگ‏های مختلف و افکار مختلف چهره‏ی واقعی دین را دگرگون سازند، اما به این بهانه نمی‏توان از خیر آب گذشت و گفت که ما از آب بی‌نیاز هستیم، بلکه باید چاره‏ای اندیشد تا آب را از آلودگی‏ها پاک کرد و در دین اسلام برای حل این مشکل، چاره‏ای اساسی اندیشیده شده است.

ما معتقدیم که اسلام دین خاتم است و خاتمیت در پرتو دو عنصر محقق می‏شود: کمال و مصونیت از تحریف. برای این که اسلام در گذر زمان از تحریف و اضافات و… در امان بماند، از دو عامل بهره برده شده است. اول این‌که منبع اصلی دین اسلام؛ یعنی قرآن از تحریف محفوظ مانده است.[۹] دوم این‌که از طرف حضرت رسول(ص) و ائمه اطهار(ع)، روش خاصی برای بهره برداری از منابع اسلامی پایه‌گذاری گردیده است که در پرتو آن، فهم صحیح از آموزه‏های دینی برای ما امکان‏پذیر می‏باشد، و از این طریق می‏توان در هر روزگاری با مراجعه به منابع اسلامی، اسلام ناب خالص، بی‌پیرایه و بدون تحریف را تشخیص و مسیر روشن الاهی را از سایر مسیرهای گمراهی تمیز داد.[۱۰]

  1. اگرچه عقل در کنار قرآن و سنت به عنوان منابع شناخت دین، مطرح شده است، اما دین در موارد خاصی، حامل معارفی است که عقل بدان راهی ندارد.

قرآن چندین بار این نکته را تذکر داده است که رسول اکرم(ص) به شما چیزی آموخت و مطالبی را برای شما بیان کرد که شما نمی‏توانستید آنها را بدانید و به آن علم پیدا کنید.[۱۱] نه این‌که چیزی را به شما آموخت که شما نمی‏دانستید، اما می‏شد از طریق ادراکات متعارف بدان دست‌رسی پیدا کنید.

در مباحث اعتقادی حرف اول از آنِ عقل است و اگر در موردی نظر قاطعی داد، ما حتی باید ظواهر نصوص را به نفع عقل تغییر دهیم، اما عقل در تمام معارف نمی‏تواند سخن بگوید و اظهار نظر کند، عقل می‏تواند ثابت کند معادی وجود دارد، و نهایتاً ثابت کند که این معاد جسمانی است، اما نمی‏تواند خصوصیات معاد جسمانی و اتفاقاتی را که در روز قیامت می‏افتد تبیین کند.

در ساحت فروع و فقه هم عقل به عنوان یکی از منابع شمرده می‏شود. مثلاً تقلید که از فروعات فقهی است، ثمره‏ی مبارک تعقل می‏باشد و… . با این حال، عقل با محدودیت‏هایی هم مواجه است و از آن جمله است:

الف) ادراک عقل منحصر در کلیات است و در غیر آن، از ابزار دیگری مانند حس استفاده می‏شود، و چون گاهی در حس خطا رخ می‏دهد، در تحلیل ادراکات حسی و نتیجه‏گیری از آن که کار عقل است، هم خطا صورت می‏گیرد.

ب) در بعضی از محدوده‏ها مثلاً در جزئیات معاد، عقل حکمی ندارد.[۱۲]

نتیجه این‌که چگونه می‏توان به وسیله‏ی علم که بر مبنای حس است به معارف یقینی در همه‌ی مسائل دست یافت تا از دین بی‌نیاز شد؟!

  1. در ساحت اعتقادات، تقلید مذموم است و اعتقاد باید بر مبنای تعقل و استدلال باشد و در فروعات و احکام هم اگرچه باید تقلید کنیم، اما هم تقلید مبنایی عقلانی دارد و هم مجتهد بدون دلیل حکمی را ارائه نمی‏کند؛ یعنی استخراج حکم و فتوا دادن هم از طرف مجتهد، از طریق استدلال و بر مبنای تعقل بوده، و در هر دو ساحت، شک امری ممدوح و پسندیده است؛ زیرا شک اولین پله برای دست‌یابی به حقیقت است و انسان که شک و تردید نداشته باشد، تلاشی هم برای یافتن حقیقت انجام نمی‏دهد، اما باید توجه داشت که شک، پله‌ی اول و پل گذر می‏باشد و درجازدن و توقف و در شک غوطه خوردن، نه تنها در مباحث دینی مورد پذیرش نیست، بلکه در مباحث علمی هم مذموم و اتلاف عمر تلقی می‏گردد. مگر در بین ما پذیرفته است که عامه مردم و آنهایی که از دانش پزشکی بی‌بهره‏اند، به نسخه شفابخش پزشک بی‌توجه باشند و به بهانه شک و تردید از داروی حیات بخش او استفاده ننمایند؟

این چه افتخاری است که انسان، مانند سوفسطایی‌ها در همه چیز شک کند و در آن غوطه‏ور گردد و غرق شود؟ البته نباید از این نکته غفلت ورزید که به جهت مصالحی نباید این شک را همگانی کرد و ابراز نمود؛ زیرا عده‏ای توان فهم آن‌را نخواهند داشت و قادر نخواهند بود از شک عبور کنند و از آن به عنوان پلی در دریافت حقیقت استفاده کنند. از این جهت دین، فرقی با علم ندارد.[۱۳]

  1. ما معتقد نیستیم که دین یک امر سلیقه‏ای است. دین از نظر ما صراط مستقیم و راه راست بشری است و توحید با سعادت بشری در ارتباط است و مانند انتخاب مسکن و لباس و… نیست که به سلیقه‏های افراد بستگی داشته باشد.

دین مانند آزادی است که به همه‏ی انسان‏ها مربوط می‏شود و از این جهت جزو حقوق عمومی انسان‏ها شمرده می‏شود.[۱۴]

  1. از نظر ما “پلورالیزم” در امر دین، مورد پذیرش نیست و این‌گونه نیست که هر کسی بتواند به هر دین و مسلکی در آید.[۱۵] مگر می‏شود معرفت‏ها و عقاید متضاد و متناقض، همه درست و حق باشند؟[۱۶]

این‌که صاحبان این عقاید متضاد حسن نیت داشته و حقیقتاً در پی یک چیزند، مشکل حق و باطل و صدق و کذب را در مرحله شناخت و اعتقاد حل نمی‏کند.

  1. اگر در علم، مسائلی وجود دارد که مورد توافق همگان است، در ادیان الاهی هم اصول مشترکی وجود دارد که همه بر آن توافق دارند و پرداختن به این خود مقاله‌ی مستقلی را می‏طلبد و اگر امروز، پراکندگی نظریات علمی به بهانه‌ی کشف حقیقت در آینده مضر نیست؛ چرا همین سخن در مورد دین مقبول نیست؟!

اولاً: در اسلام در اصول و مسائل اساسی بین علما، اختلافی نیست و اگر هم در مباحث جزئی اختلاف وجود دارد، به اصل هدایت و سعادت انسان‏ها، لطمه و ضرری وارد نمی‏سازد. ثانیاً: این اختلافات جزئی در فروعات هم در آینده با ظهور امام زمان(عج) برچیده می‏شود، و اگر در علم احتمال چنین چیزی است که در فردا این اختلافات اساسی در مسائل مهم علمی به کناری نهاده شود، در دین این مسئله به حدّ یقین و اطمینان رسیده است.

  1. “دین” در کجا وارد گردونه شد و مضرات آن بیش از فواید آن بود؟ مگر در صدر اسلام نبود که با ورود دین در زندگی مردمی که در جاهلیت به سر می‏بردند، انقلابی پدید آمد و تمدنی بنیان نهاده شد که آن‌چنان تابناک و درخشنده بود که دیگران در برابر او سر تعظیم فرود آوردند و به حقانیت آن اعتراف نمودند.[۱۷]

افرادی که در برابر پیشرفت‏های اخیر صنعتی اروپا و آمریکا خود را باخته‏اند، ذخایر فنی و فرهنگی و تحقیقات علمی مسلمانان و اثر قاطع آن‌را در جنبش اخیر غرب فراموش کرده و یا نادیده می‏گیرند.

حرکتی که اسلام به بشریت داد، چنان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.