پاورپوینت کامل در قرآن آمده است: «خداوند نور آسمان‌ها و زمین است». آیا منظور نور محسوس است؟ اگر نیست به چه معنا است؟ ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در قرآن آمده است: «خداوند نور آسمان‌ها و زمین است». آیا منظور نور محسوس است؟ اگر نیست به چه معنا است؟ ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در قرآن آمده است: «خداوند نور آسمان‌ها و زمین است». آیا منظور نور محسوس است؟ اگر نیست به چه معنا است؟ ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در قرآن آمده است: «خداوند نور آسمان‌ها و زمین است». آیا منظور نور محسوس است؟ اگر نیست به چه معنا است؟ ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

  1. مراد از “نور” در آی کریم “اللَّه نور السموات و الارض…”مسلماً نور حسى و محسوس، نیست؛ زیرا نور محسوس از خواص و کیفیات مادّى عارض بر جسم است، و ادله عقلى که جسمانیت را از خداوند متعال نفى می‌نماید، مانع از آن می‌‏شود که خداوند را نور محسوس مادى بدانیم.

افزون بر این بسیارى از آیات الهى ادراک بصرى و مثلیت هر چیزى را به خداوند متعال نفى می‌‏کند، که دلیلى قرآنى بر جسمانى نبودن خدا است؛ از این‌رو، اگر از خداوند به “نور آسمان‏ها و زمین” تعبیر شده است، منظور نور محسوس نمی‌‏تواند باشد.

  1. “نور” عبارت است از چیزى که ظاهر بالذات و مُظْهر غیر باشد؛ یعنى روشن و روشن کننده و پیدا و پیدا کننده است، خواه نور محسوس باشد، مثل نور خورشید و ستارگان و چراغ، و خواه نور غیر محسوس مانند علم و ایمان.

البته معناى ابتدایى که از  “نور” به ذهن می‌‏رسد، همان نور حسى است، اما با دقت در معناى نور که همان “ظاهر بالذات و مظهر غیر” است، و با تحلیل آن، اطلاق نور به امور معنوى که روشنایى بخش جان و باطن است، صحیح خواهد بود. چنان‌که قرآن مجید از “ایمان” به عنوان نورى که به مؤمن داده می‌‏شود، یاد کرده است و عرفا به “عشق” نور اطلاق کرده‏اند.

  1. از آن‌جا که ذات خداوند پیدا و روشن است و باعث پیدایش و روشنى هر چیز دیگر است؛ زیرا خالق و ایجاد کنند آنان است، اطلاق کلمه “نور” بر خداوند صحیح است، بلکه چون وجود هر چیزى باعث ظهور آن چیز براى دیگران است باید گفت که مصداق تام نور همان “وجود” است، پس خداوند متعال کامل‏ترین مصداق “نور” می‌‏باشد و ظاهر بالذات و مُظْهِر واقعى او است؛ از این‌رو باید اذعان کرد که او نورى است که آسمان‏ها و زمین به وسیله او ظهور یافته‏اند.
  2. تعبیر به آسمان‌ها و زمین کنایه از کل عالم هستى و همه مخلوقات عِلْوى و سِفْلى و جهان غیب و شهادت است، نه این‌که منظور فقط همین آسمان بالاى سر باشد. پس معناى “الله نورالسموات و الارض” این است که: خداوند نور تمام جهان است.

و اما این‌که در آیه تعبیر به “نور” کرده و نه “پدید آورنده”، براى تنبه بر این نکته است که، همان‌طور که “نور” ظاهر است و نیاز به ظاهر کننده ندارد، خداوند متعال هم، خود ظاهر و روشن و واضح است و براى شناخت او نیازى به وجود واسطه و مُظْهِر نیست. چنان‌که اهل عرفان به پیروى از انبیا و امامان(ع) فرموده‏اند مخلوقات را باید در پرتو وجود و نور خداوند شناخت، نه این‌که خدا را به واسطه مخلوقات و آثار شناسایى نمود. براى اولیاى الهى همه چیز در پرتو نور خدا روشن است و غیر از نور او دیده نمی‌‏شود و اگر نور الاهى نباشد همه چیز در تاریکى عدم می‌‏باشند، پس استفاده مهم از این آیه این است که: خداوند متعال براى هیچ موجودى مجهول نیست؛ چون ظهور تمام اشیا، ناشى از ظهور و اظهار او است. خداوند غایب نیست تا از طریق مخلوقاتش مکشوف گردد، بلکه متجلى به تمام ذات است و خفاى او از دید صاحبان معرفت ناقص، می‌‏تواند از فرط شدت نور او باشد: “یا من هو اختفى لفرط نوره، الظاهر الباطن فى ظهوره”.

  1. و نکت دیگرى که از این آیه به دست می‌‏آید این است: ما به خدا “نور” می‌‏گوییم اما “نور اعظم” اطلاق نمی‌‏کنیم. و این عقید “مانویه” که خداوند را “نور اعظم” می‌‏دانند، یعنى یک نور حسّى در کنار سایر نورها اما بزرگ‌تر و بالاتر، عقید صحیح و حقى نیست. بلکه خداوند از نظر قرآن “نور محض” است و غیر حسى، یعنى تنها نور عالم وجود، و هر چیزى غیر از او “ظلمت “است. به تعبیر ادعیه “نورالنور” است؛ یعنى نور واقعى او است و اگر نورى هست به برکت وجود و نور حق است.
  2. در تفسیر و تأویل و تطبیق آی کریمه، اقوال و روایات مختلفى وجود دارد که براى آگاهى از آنان به کتاب‏هاى مربوط و تفاسیر و مجامع روایى می‌‏توان مراجعه نمود.

پاسخ تفصیلی

بدون شک، این‌که در قرآن از خداوند تعبیر به “نور” شده است: “اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ”،[۱] منظور نور حسى نیست. نور محسوس، مخلوقى از مخلوقات خداوند است، چنان‌که قرآن در سوره انعام مى‏فرماید “سپاس مخصوص خدایى است که آفرینند آسمان‏ها و زمین و قرار دهنده (خالق) نور و ظلمت است”.[۲]

فلاسفه و متکلمان و مفسران قرآن هر کدام دلایلى متقن‏ بر “جسم” نبودن خداوند، ارائه نموده‏اند؛[۳] از این‌رو اطلاق اسم “نور” بر خداوند نمی‌‏تواند به معناى نور محسوس باشد که به عنوان جسم و یا از خواص جسم و عارض بر جسم است.

از میان مفسران متکلم، شاید “فخر رازى” بیش از دیگران به این مطلب پرداخته و در تفسیر جمله “اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ”، شش برهان بر جسمانى نبودن خداوند، و این‌که این نور نمی‌‏تواند نور محسوس و مادى باشد ذکر می‌‏کند.[۴] مهم‏تر این‌که آیات بسیارى در قرآن کریم وجود دارد که نفى حدوث و جسمانى بودن از خدا می‌‏کنند. افزون بر آنچه بیان شد، آیه “لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ” که در چندین جاى قرآن آمده است، هرگونه مثلیت و مشابهتى را براى خداوند متعال نفى می‏کند. پس نورانیت خداوند هم نمی‌‏تواند همین نورانیت محسوس باشد؛ زیرا که این نورانیت مثل و مانند بسیارى دارد.

معناى “نور”

در تحلیل معناى کلمه “نور” گفته‌اند: کلمه نور معنایى معروف دارد، و آن عبارت است از چیزى که اجسام تیره را براى دیدن ما روشن می‌‏کند، و هر چیزى به وسیله آن ظاهر و هویدا می‌‏گردد. البته خود نور براى ما ذاتاً مکشوف و هویدا است و چیز دیگرى آن‌را ظاهر نمی‌‏کند؛ پس نور عبارت است از چیزى که “ظاهر بالذات و ظاهر کنند غیر” است.

این اولین معنایى است که کلمه “نور” را براى آن وضع کرده‏اند، بعداً به نحو استعاره یا حقیقت ثانویه به هر چیزى که محسوسات را مکشوف می‌‏سازد استعمال نمودند. در مرحل بعدى، معناى آن‌را بر غیر محسوس هم اطلاق کردند. از این‌رو “عقل” را نورى خواندند که معقولات را ظاهر می‌‏کند، و هم این استفاده‏ها با تحلیل در معناى “نور” به دست می‌‏آید که عبارت است از “الظاهر بذاته المظهر لغیره”.[۵]

پس آنچه ابتدائاً از کلمه “نور” فهمیده می‌‏شود، نور محسوس است که از اجسام نورانى پراکنده می‌شود؛ مانند خورشید، ستارگان، و چراغ و لامپ‏هایى که ساخته دست بشرند، که اگر این نورها نبود، جهان تاریک بود ولى با وجود آنان، فضا روشن است.

اما حقیقت و تعریف دقیق نور از نظر دانشمندان فیزیک سخن دیگرى است و شاید از نظر آنان حقیقت نور کاملاً کشف نشده باشد، یا در مورد حقیقت نور اختلاف داشته باشند، آنچه مسلم است این است که در عالم ماده چیزى به نام “نور” وجود دارد که از اجسامى برمی‌خیزد که نورانى هستند و در اصطلاح به آنها “منبع نورانى” اطلاق می‌‏گردد. ولى اطلاق کلم “نور” منحصر در نور حسى نیست، بلکه بر هر چیزى که “روشن و روشن کننده” باشد، و یا به تعبیر دیگر “پیدا و پیدا کننده” باشد گفته می‌‏شود. مثلاً در مورد “علم” می‌‏گوییم: “علم نور است”؛ چون در ذاتش روشنایى است و واقعیت‏هایى را هم روشن می‌‏سازد.[۶]

چنان‌که قرآن مجید در مورد مؤمن می‌‏فرماید: “آیا آن‌کسى که مُرده بود و ما زنده‏اش کردیم و براى او نورى قرار دادیم که با آن در میان مردم راه می‌‏رود…”.[۷] پس در فرهنگ قرآنى، ایمان “نور” است، و از آن‌جا که ایمان، به مؤمن نورانیت قلب و باطن می‌‏بخشد و هدف و مقصد را نشان او می‌‏دهد و به سعادت رهنمون می‌‏سازد، اطلاق “نور” بر آن صحیح است. چنان‌که عرفا به عشق “نور” می‌‏گویند. مولوى می‌‏گوید:

عشق قهار است و من مقهور عشق

چون قمر روشن شدم از نور عشق[۸]

اطلاق کلمه “نور” بر خداوند

اطلاق کلمه “نور” بر خداوند نیز صحیح است؛ زیرا که در قرآن و روایات، چنین اطلاقى صورت گرفته است،[۹] ولى باید توجه داشت که اگر می‌‏گوییم “خدا نور است”، مقصود نور حسى و مادى نیست، بلکه به این معنا است که ذات الهى، ذات پیدا و پیدا کننده است، روشن و روشن کننده است، پیدایی و روشنایی هر چیزی از پرتو ذات او است، ولى او خود پیدا و روشن است، چیزى او را پیدا و روشن نساخته است؛ از این‌رو می‌‏توانیم بگوییم: “خدا نور است”.

علامه طباطبائى در این باره می‌گوید: “چون وجود و هستى هر چیزى باعث ظهور آن چیز براى دیگران است، پس مصداق تام نور، همان وجود است، و از سوى دیگر؛ چون موجودات امکانى وجودشان به ایجاد حق تعالى است، پس خداوند متعال کامل‏ترین مصداق نور است. او است که ظاهر بالذات و ظاهر کنند ما سواى خویش است، و هر موجودى به وسیله او ظهور می‌یابد و موجود می‌شود. پس خداى سبحان نورى است که به وسیله او آسمان‏ها و زمین ظهور یافته‏اند، و مراد از جمله “اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ”،[۱۰] همین است.

معناى “اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ”

از مطالب گذشته روشن شد که اگر می‌‏گوییم “خدا نور آسمان‏ها و زمین” است، به این معنا است که خدا مُظْهِر و روشن کننده و پدید آورنده آسمان‏ها و زمین است. و تعبیر به آسمان‏ها و زمین به معناى تمام عالم هستى و هم مخلوقات علوى و سفلى و غیب و شهادت است.[۱۱] نه این‌که فقط منظور همین آسمان بالاى سر و زمین زیر پایمان باشد. پس معناى آیه این است: خداوند نور تمام جهان است. و تعبیر به “نور” و نه “پدید آورنده”، براى متوجه نمودن به این مطلب است که همان‌طور که “نور” خودش ظاهر است و نیاز به ظاهر کننده ندارد، و مُظْهِر و روشنى بخش سایر اشیا است، خداوند متعال هم، نیاز به ظاهر کننده و پدید آورنده ندارد، و موجودى ظاهر و روشن و واضح و بدیهى است، و استدلال براى وجود او، نیاز به واسطه نیست و مظهر و پدید آورند سایر موجودات جهان هستى است. به تعبیر حاجى سبزوارى : “یامن هو اختفى لفرط نوره”؛[۱۲] اى کسى که از فرط شدت نورش پنهان و مخفى گشته است.

پس چنان‌که اهل عرفان – به تبع از انبیا و امامان(ع) – بیان کرده‏اند، خداوند خود متجلى به تمام معنا و روشن کامل است و براى توجه به او و تنبه به وجود او، نیازمند وساطت مخلوقاتش نیست. به سخن دیگر، براى استدلال بر وجود خداوند باید استدلال لمّى کرد نه انّى.[۱۳] باید اول خدا را شناخت و از شناخت او پى به مخلوقاتش برد، نه این‌که اول مخلوقات را شناخت و پس از شناخت آنها، خدا را در پرتو نور آنها شناخت.

چنان‌که دردعاى عرفه امام حسین(ع) آمده است: “الهى ترددى فى الآثار یوجب بعد المزار”؛ خداوند توجه من به آثار و مخلوقاتت موجب دورى از دیدار و زیارت تو می‌گردد.

و علی(ع) در دعاى کمیل می‌‏فرماید: “و بنور وجهک الذى اضاء له کل شی‌‏ء”؛[۱۴] سوگند به نور چهره‌ات که همه چیز به آن روشن است.

اگر نور چهر تو و ذات تو نباشد همه چیز تاریک است؛ یعنى هیچ چیز نیست و همه چیز در تاریکى عدم است. اگر نور ذات تو نباشد هم اشیا در تاریکى “نیستى” باقى خواهند ماند، نه این‌که اشیا در یک تاریکى نظیر تاریکى شب هستند. پس باید گفت: خداوند متعال نور محض است و در مقابل او هیچ چیز نور نیست و همه نورها در مقابل او “ظلمت” هستند؛ چون تنها وجودى که در ذات خود پیدا و پیدا کننده است فقط خدا است؛ سایر اشیا اگر پیدا و پیداکننده هستند در ذات خودشان تاریک هستند و خدا آنها را “پیدا” و “پیدا کننده” کرده است.[۱۵]

از این‌رو علام طباطبائى استفاد زیبایى از این آیه نموده است: “پس استفاده می‌‏شود که خداى تعالى براى هیچ موجودى مجهول نیست

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.