پاورپوینت کامل ارتباط میان روح و بدن چگونه است؟ ۵۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ارتباط میان روح و بدن چگونه است؟ ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ارتباط میان روح و بدن چگونه است؟ ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ارتباط میان روح و بدن چگونه است؟ ۵۵ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

در مورد رابطه روح و بدن باید گفت بدن مرتبه ای از مراتب نفس و روح است و به همین دلیل در حقیقت، بدن در نفس و روح است نه این که روح در بدن موجود باشد؛ زیرا براساس حکمت متعالیه نفس به دلیل جامعیت و قوت وجودی دارای مراتبی است که بدن از مراتب پایین آن محسوب می شود، و شعاعی از اشعه آن است؛ در نتیجه باید گفت در حقیقت بدن در نفس و روح است نه این که روح در بدن باشد.

پاسخ تفصیلی

تبیین رابطه نفس و بدن از مسائل مهمی است که هنوز از مشکل ترین مباحث فلسفی نفس است. توضیح این که؛ دو مطلب نزد همه اندیشمندان بدیهی و روشن است:

۱. در وجود انسان دو نوع ویژگی مشاهده می شود که بسیار متفاوتند؛ نوع اول ویژگی نفسانی مانند؛ آگاهی، اراده، هویت شخصی، خوشحالی، غم، احساس درد و…که هیچ یک از معیار های فیزیکی بر آن تطبیق نمی کند و با آن قابل اندازه گیری نیست. نوع دوم ویژگی های فیزیکی و جسمانی است.

۲. ویژگی های نفسانی و فیزیکی در عین تفاوت، به طور بسیار عمیق و پیچیده ای با یکدیگر در ارتباطند.

ولی در این که با چه بیان و تبیین فلسفی می توان آن رابطه را توضیح داد؛ فیلسوفان و حکیمان وحدت نظر ندارند.

یکی از محققین در این زمینه می نویسد: مسئله نفس و بدن از دوران باستان تاکنون یکی از محور های اصلی بحث های فلسفی بوده است؛ هرچند تقریر جدید آن از زمان دکارت آغاز می شود. پاره ای از فیلسوفان بر این باورند که مسائل مختلفی از جمله آگاهی، هویت شخصی، بقای فرد پس از مرگ جسمانی، بیماریهای روانی، آزادی اراده، اختلاف نفسانیات آدمی با سایر حیوانات و … مبتنی بر این است که چه پاسخی به مسئله ارتباط نفس و بدن داده باشیم. این دسته از مسائل را این واقعیت پیش کشیده است که ویژگی های نفسانی با ویژگی های فیزیکی بسیار متفاوت به نظر می رسد و در عین حال، این دو دسته به طور بسیار عمیق و پیچیده ای با یکدیگر در ارتباطند. فرو رفتن سوزن در دست، درد سوزش را به بار می آورد؛ اما چگونه این تغییر فیزیکی به تجربه درد منتهی می شود و چگونه درد باعث تحریک بدن به دور شدن از عامل درد می شود؟ آیا می توان آگاهی را صرفا به کیفیت آرایش ذرات مادی، اتم ها، مولکول ها، سلول ها، بافت ها و حرکات بسیار پیچیده آنها باز گرداند؟ این کار آسانی نیست و تا کنون نیز علی رغم تلاش بسیاری از فیلسوفان، به نتیجه قابل توجهی نرسیده است. فاصله این دو نوع ویژگی آن قدر زیاد است که معمای ارتباط آن هنوز سر به مهر است و تمامی پیشرفت های علمی و فلسفی نتوانسته به طور رضایت بخشی به این سنخ پرسش ها پاسخ دهد.[۱] این که در مثال یادشده چه فرآیندی در سلسله اعصاب رخ می دهد کار متخصصان علم الاعصاب است؛ اما این که آیا حالت های نفسانی یا ذهنی، صرفا فرآیندهای عصبی است یا نه یک پژوهش فلسفی است.[۲]

در هر صورت برای آشکار شدن این مطلب ابتدا باید آرا و نظریات فیلسوفان مورد بررسی قرار گیرد.

آرا و نظریات حکیمان در باره رابطه نفس و بدن

با دقت در سخنان حکیمان در باب نفس و بدن می توان نطریات حکیمان را در این باب به دو دسته «وحدت گرایی» و «کثرت گرایی» تقسیم کرد؛ زیرا عده ای وجود نفس را انکار می کنند و معتقدند در ساحت انسان چیزی جز بدن و اعضای مادی و عنصری حقیقت دیگری وجود ندارد این نظریه امروزه با نام “نظریه این همانی” شناخته می شود. چنان که عده ای از حکیمان در باب نفس و بدن از نظریه “دو گانه انگاری” دفاع می کنند. همچنین می توان گفت بهترین تبیین از رابطه نفس و بدن از سوی حکمت متعالیه بیان شده که نفس و بدن را “دوگانه یگانه ” معرفی می کند. در هر صورت از آنجا که ریشه های افکار و نظریات حکیمان قدیم را در باب رابطه نفس و بدن در آراء و نظریات حکیمان قرون اخیر می توان یافت از این رو با رویکرد نگرش به افکار جدید به این مبحث می پردازیم؛ و برای رعایت اختصار فقط دو نظریه معروف را مطرح می کنیم:

دو گانه انگاری

از زمان های بسیار گذشته تا کنون، فیلسوفان بسیاری حقیقت انسان را با یک نوع ثنویت تفسیر کرده اند. این حکیمان آدمیان را موجوداتی می دانستند که در عین حال که در جهانی می زید که اساساً فیزیکی است؛ جهانی شکل گرفته از ذرات مادی و آرایش میان آنها و قوانین فیزیکی حاکم بر آنها؛ اما خود جوهری دارد که از سنخ امور یادشده نیست. این جوهر، «نفس» یا «روح» نامیده می شود. مثلا افلاطون می گفت هریک از ما دارای روحی بسیط، الاهی و تغییر ناپذیر؛ و بدنی مرکب و تباه پذیر است؛ به این معنا که بدن صرفا وسیله ای است برای وجود ما در جهان مادی؛ مرحله ای زود گذر از سفر ابدی روح. به تعبیر دقیق تر، افلاطون نمی گفت ما موجودی هستیم دارای روح؛ بلکه می گفت ما با روح یکی هستیم؛ یعنی هر یک از آدمیان یک روح است و بس. روح است که چیستی انسان را می سازد.[۳]

در هر صورت در فلسفه جدید، «دکارت» از فلاسفه دو گانه انگارانه محسوب می شود. او بر اساس روش خود می گفت: از یک جهت من تصوری متمایز و واضح از خودم، به منزله یک چیز متفکر و ناممتد دارم و از جهت دیگر، تصوری متمایز از جسم، صرفاً به عنوان چیزی ممتد و نامتفکر دارم. براین اساس یقینی است که من واقعا از بدنم متمایزم و می توانم بدون آن موجود باشم.[۴]

به گفته درکارت، ویژگی ذاتی جوهر مادی،«امتداد داشتن مکانی»است؛ یعنی اشغال حجمی از فضا؛ در حالی که ویژگی های ذاتی جوهر نفسانی،«فکر کردن» یا «آگاه بودن» است. منظور وی از «فکر کردن»، سلسله کاملی از حالت ها و فعالیت های نفسانی، همچون دیدن، احساس کردن، ادراک کردن، حکم کردن و شک کردن به همراه فکر کردن به معنای خاص آن است. فاصله ویژگی های این دو جوهر، آنها را از تأثیر گذاشتن بر یکدیگر باز نمی دارد.[۵]

نقد بررسی نظریه دو گانه انگاری نفس

دو مطلب از مشکلات اساسی برای این نظریه محسوب می شود:

۱. همانگونه که دوئیت نفس و بدن بدیهی است، وحدت انسان نیز بدیهی است. نظریه دو گانه انگاری هیچ تبیینی برای رفع تنافی و نا سازگاری این دو مطلب ارائه نمی کند.

۲. بدن فیزیکی است و نفس غیر فیزیکی است، نظریه دو گانه انگاری هیچ تبیینی از ارتباط و تأثیر و تأثر بین بدن و روح ارائه نمی دهد.

نظریه حکمت متعالیه «بدن، مرتبه نازله نفس است»

براساس حکمت متعالیه نفس و بدن در عین دوگانگی وحدت دارند؛ پس در واقع نظریه حکمت متعالیه در باب نفس نظریه دو گانه انگاری است؛ اما نه دو گانه انگاری دکارتی که نفس و بدن دو چیزکاملا متفاوت و جدا از هم باشند. بلکه نفس و بدن در عین تمایز، وحدت دارند؛ زیرا براساس حکمت متعالیه نفس به دلیل جامعیت و قوت وجودی دارای وحدتی است که با کثرت تنافی ندارد. او موجودی است که وحدت در کثرت؛ و کثرت در وحدت دارد. در نتیجه بر اساس این نظریه عمیق ترین رابطه (که همان رابطه وحدت و این که بدن مرتبه ای از مراتب نفس است) بین نفس و بدن برقرار است.

استاد علامه حسن زاده آملی در توضیح این نظریه می گوید: «بدن، مرتبه نازله نفس و نفس تمام بدن است و بدن، تجسد و تجسم روح، صورت و آشکار کننده کمالات و قوای آن در این عالم است.[۶]

حکمت متعالیه با این نظریه توانسته است به آسانی مشکلات در فلسفه غرب را حل کند. اما مشکل اول یعنی تنافی بین دوئیت و وحدت را این گونه حل کرده است که منظور از وحدت نفس، وحدت حقه ظلیه است که در مقابل کثرت نیست؛ و وحدت حقه چون مطلق به اطلاق مقسمی است مقید به اطلاق نیست، و در مقید حضور دارد، و خروج مطلق از اطلاق و تلبس به تقیید و تعیین به گونه ای است که بین مطلق و مقید تباین مصداقی پدید نمی آید و مقابل هم قرار نمی گیرند. یعنی به گونه حلول و یا تجافی نیست؛ کثرات عبارتند از جلوه همان ذات؛ نه این که دارای وجودی جدا و در مقابل واحد باشند. پس بر اساس نظام تجلی نفس و بدن در عین دوئیت می توانند وحدت داشته باشند.

همچنین حکمت متعالیه در حل مشکل دوم از طریق حرکت جوهری و جسمانیهالحدوث بودن نفس و با برگشت دادن علیت به تجلی و شئون توانسته به زیباترین بیان، ارتباط بین نفس و بدن را تبیین کند.

دلایل و راه های اثبات نظریه وحدت نفس و بدن

دلیل اول(دلیل وجدانی)

با در نظر گرفتن چند مطلب بدیهی و آشکار می توان نتیجه گرفت بدن از مراتب نفس است:

الف. هر فردی به علم بدیهی و وجدانی می داند که در وجودش دو نوع ویژگی متفاوت وجود دارد؛ یک نوع ویژگی های نفسانی؛ نوع دیگر ویژگی های جسمانی است.

ب. هر فردی به وضوح می داند که او یک هویت و شخصیت است و تمام افعال و آثار وجودی را به همان یک هویت نسبت می دهد کاری که سالیان قبل انجام داده است الان می گوید من انجام داده ام با این که می داند کالبد بدن در طی این مدت طولانی چندین بار عوض شده است از طفولیت به نوجوانی، میان سالّی، کهن سالی و پیری رسیده است. بنابراین ترکیب نفس و بدن ترکیب اتحادی است (نه انضمامی) و انسان موجود ممتدی است که از مرتبه اعلا[تعقل] تا مرتبه پایین [جسم] همه یک شخصیت است.[۷]

ج. تنها تبیین خرد پسند در بیان نوع رابطه دو چیزی که وحدت و اتحاد دارند، بیان تجلی و ظاهر و مظهر است؛ بنابراین رابطه نفس و بدن نیز باید از نوع رابطه تجلی و ظاهر و مظهر باشد، که به دلیل اصالت و قدرت نفس و روح، بدن مرتبه نازله نفس است. با این توضیح روشن شد که سرکش ترین مشکل فلسفه غرب چگونه به دست حکمت متعالیه رام گردید.

۲. دلیل دوم(دلیل تجربی یا تأثیر متقابل نفس و بدن)

این استدلال از دو مقدمه تشکیل شده است؛ مقدمه اول: نفس و بدن دارای تأثیر و تأثر متقابل هستند. مقدمه دوم: اشیایی که بینشان رابطه تأثیر و تأثر برقرار است، با هم اتحاد و وحدت دارند. به نظر می رسد مقدمه اول (صغری قیاس) برای کسانی که آشنای به مسائل روان شناسی هستند، مطلب بدیهی و روشنی باشد حتی کسانی که به وجود نفس معتقد نیستند، تأثیر متقابل حالت های نفسانی و جسمانی را بر یکدیگر انکار نمی کنند.

اما در بیان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.