پاورپوینت کامل اگر بگوییم نفس یا روح همان ژنها یا مغز هستند چه مشکلی پیش میآید؟ به کدام دلیل چیزی به نام نفس، روح یا ماوراء طبیعت در مورد انسان وجود دارد؟ ۵۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اگر بگوییم نفس یا روح همان ژنها یا مغز هستند چه مشکلی پیش میآید؟ به کدام دلیل چیزی به نام نفس، روح یا ماوراء طبیعت در مورد انسان وجود دارد؟ ۵۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اگر بگوییم نفس یا روح همان ژنها یا مغز هستند چه مشکلی پیش میآید؟ به کدام دلیل چیزی به نام نفس، روح یا ماوراء طبیعت در مورد انسان وجود دارد؟ ۵۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اگر بگوییم نفس یا روح همان ژنها یا مغز هستند چه مشکلی پیش میآید؟ به کدام دلیل چیزی به نام نفس، روح یا ماوراء طبیعت در مورد انسان وجود دارد؟ ۵۸ اسلاید در PowerPoint :
پاسخ اجمالی
این ادعا که نفس همان ژن یا اپیژن است را نمیتوان پذیرفت؛ زیرا ویژگیهای نفس با هیچ کدام از ویژگیهای ژن و اپیژن تطبیق نمیکند. توضیح اینکه ژن و اپیژن یا از امور فیزیکی یا از ویژگیهای امور فیزیکی هستند، در حالیکه ویژگیهای نفس با هیچکدام از ویژگیهای فیزیکی تطبیق نمیکند. بیان روشنتر در پاسخ تفصیلی بیان میشود. اما شاهد و گواه که اگر مغز کسی را تخلیه کنیم و مغز دیگری را به آن پیوند بزنیم «من» او عوض میشود؛ در این گواه و شاهد چند نقطه ابهام وجود دارد:
۱. آیا چنین حادثهای تا کنون اتفاق افتاده است؛ یعنی آیا پزشکان توانستهاند، مغز یک انسان را از جمجمه او بیرون بکشند و مغز انسان دیگر را به جای آن بگذارند؟ یا اینکه مسئلهای فرضی و تخیلی است؟
۲. اگر چنین حادثهای اتفاق افتاد، آیا به این شکل بوده است که مغز دو نفر جا بجا شده است؟! یا اینکه در این حادثه یکی از آن دو نفر از بین رفته است؟
۳. اگر چنین واقعهای اتفاق افتاده، آیا تمام خصوصیات شخص صاحب مغز به فرد دوم که اکنون صاحب مغز شده منتقل شده است؟ یا برخی از خصوصیات منتقل میشود؟ اینها همه سؤالاتی است که مدعی باید پاسخ دهد. حال میگوییم در بهترین فرض به حسب نظر مدعی که چنین حادثهای اتفاق افتاده، و پزشکان مغز شخصی را تخلیه کردند و مغز دیگری را با آن پیوند دادند و تمام خصوصیات فرد و اصلا «من» او عوض شده است؛ با این حال نمیتوان مطمئن بود نفس و روح، همان مغز و سلولهای مغزی یا ژن و اپیژن است؛ زیرا اولاً: همان گونه که اشاره کردیم، ویژگیهای نفس با هیچکدام از ویژگیهای امور مادی تطبیق نمیکند. ثانیاً: نهایت چیزی که میتوان از این آزمایش نتیجه گرفت؛ این است که مغز یا ژن و اپیژن ابزار یا مرکب اصلی روح است؛ نفس به واسطه مغز یا ژن و اپیژن سلطه و کنترل خود را بر بقیه اعضا اعمال میکند و دستورات روح و نفس ابتدا به مغز میرسد سپس توسط مغز به سایر اعضا منتقل میشود. مغز توانایی این را دارد که در هر بدنی قرار گیرد، دستورات روح را به بقیه اجزا برساند و سایر اعضا را وادار به اطاعت از خود کند.
پاسخ تفصیلی
یکی از اساسیترین مسائل در موضوع شناخت نفس مسئل تجرد یا مادی بودن آن است. مسئلهای که از دورانهای بسیار گذشته تاکنون فکر بشر را به خود مشغول داشته است. آرا و نظریات دانشمندان در باره حقیقت نفس بسیار است؛ به گونهای که بعضی تا ۱۰۰ نظریه شمردند؛[۱] البته اگر آرا و نظریات دانشمندان امروزی را به نظریات گذشته اضافه کنیم قهراً تعداد آنها بیشتر خواهد شد.
طرفداران نظریه «تجرد نفس»
نظریه «تجرد نفس» از زمانهای گذشته تا کنون در میان فیلسوفان، طرفداران بسیاری دارد، بلکه باید گفت؛ تمام حکیمان الهی؛ مانند سقراط، افلاطون، ارسطو، فارابی و ابن سینا و بسیاری از متکلمان اسلامی؛ مانند شیخ مفید، بنی نوبختی، محقق خواجه طوسی، فخر رازی، غزالی و راغب اصفهانی، نفس را امری مجرد میدانند.[۲] به بیان دیگر، در حقیقت این حکیمان، آدمیان را موجوداتی میدانند که در عین حال که در جهانی مادی و فیزیکی زندگی میکنند، اما خود جوهری دارند که از سنخ فیزیک و ماده نیست. این جوهر، «نفس» یا «روح» نامیده میشود.
صدرالمتألهین پس از بیان نظریات فیلسوفان در باب نفس میگوید: کسی که از کمترین توان علمی در مباحث فلسفه و حکمت برخوردار باشد، میداند که گوهر شریف نفس از جنس اجسام پست آتش، هوا، آب و زمین نیست، چنانکه از باب نسبت و تألیفات نیز نمیباشد؛ از اینرو چگونه میتوان باور کرد حکیمان بزرگ گذشته؛ مانند انباذقلس و غیره توان فهم این مطلب ساده را نداشتند؟ بنابر این، نباید به ظاهر سخنان این حکیمان اکتفا کرد، بلکه باید تعمق بیشتری نمود. آنگاه شروع به تأویل و تعدیل سخنان آنان میپردازد.[۳]
در فلسفه جدید نیز «دکارت» از طرفداران تجرد نفس محسوب میشود. او بر اساس روش خود میگفت: وجود نفس یقینی است؛ به دلیل اینکه شک میکنم (فکر میکنم)، ولی وجود بدن مشکوک است، پس نفوس ما با بدنهای ما یکی نیستند. به بیان دیگر او میگفت: از یک جهت من تصوری متمایز و واضح از خودم، به منزله یک چیز متفکر و ناممتد دارم و از جهت دیگر، تصوری متمایز از جسم، صرفاً به عنوان چیزی ممتد و نا متفکر دارم. براین اساس، یقینی است که من واقعاً از بدنم متمایزم و میتوانم بدون آن موجود باشم.[۴]
به گفته دکارت، ویژگی ذاتی جوهر مادی، «امتداد داشتن مکانی» است؛ یعنی اشغال حجمی از فضا؛ در حالیکه ویژگیهای ذاتی جوهر نفسانی، «فکر کردن» یا «آگاه بودن» است.[۵]
منظور از تجرد چیست؟
مجرد یعنی چیزی که هیچیک از این ویژگیهای مادی را نداشته باشد. بنابر این، برای شناخت مجرد ابتدا باید موجود مادی را تعریف کنیم: از مجموع سخنان حکیمان در این باب میتوان چند چیز را به عنوان ویژگی و مشخصه امر مادی نام برد:
۱. داشتن مکان خاص و اشغال فضا
۲. اشغال زمان و زمان داشتن
۳. قابل اشاره حسی بودن
۴. قابلیت انقسام و بخش پذیری
۵. استکمال از طریق حرکت؛ یعنی موجود مادی کمال خود را از راه حرکت به دست می آورد؛ هر فعلیت او مسبوق به ماده، قوه و استعداد است.[۶]
۶. تأثیر و تأثر امور مادی بر یکدیگر منوط به تحقق وضعیت خاص مادی بین مؤثر و متأثر است؛ به همین جهت قرب، بعد و در وضعیت خاص قرار داشتن در اثر گذاری علتهای جسمانی دخالت دارد.[۷] البته لازم نیست یک چیز مادی همه این خصوصیات را داشته باشد، بلکه برخی از این خصوصیات در او باشد نشانه مادی بودن او است؛ در این صورت مجرد یعنی چیزی که هیچیک از این ویژگیهای مادی را نداشته باشد.
دلایل تجرد نفس
حکیمان دلایل متعددی برای اثبات تجرد نفس بیان اقامه کردند.[۸] به عنوان نمونه یک دلیل را در اینجا بیان میکنیم:
یکی از دلایل مهمی که حکیمان برای تجرد نفس به آن استناد کردند، بهره گیری از ویژگی علم است. این دلیل به گونههای مختلف و متعدد بیان شده است. یکی از آنها به صورت خلاصه چنین است: از یک سو شکی نیست که انسان قابلیت دریافت علوم را دارد و از راههای مختلف علم -بویژه علم به کلیات- و دانش را به دست میآورد؛ از سوی دیگر علم و دانش، هیچ یک از ویژگیهای مادی؛ مانند حرکت، بالقوه بودن، تجزیه پذیری و قابل اشاره حسی و… را ندارد، پس نفس نیز که ظرف و موطن علم است نمیتواند مادی باشد.[۹]
به نظر میرسد بهترین بیان تفصیلی این دلیل تبیین علامه طباطبایی از آن است: وی با استفاده از ویژگی کاشفیت و واقع نمایی حقیقت علم و دقت در آن نتیجه میگیرد که این ویژگی(کاشفیت) با هیچ ویژگی مادی سنخیت ندارد.
این دلیل با بیان چند نکته روشن میشود:
۱. انسان از ویژگی علم و آگاهی بر خوردار است. این مقدمه مورد اتفاق همگان است؛ البته ممکن است در تفسیر حقیقت علم اختلاف داشته باشند، ولی آن اختلاف مربوط به نکات بعدی است.
۲. ویژگی اساسی علم کاشفیت و واقع نمایی است؛ دلیل این ادعا نیز روشن است؛ زیرا انکار کاشفیت علم مستلزم افتادن در گرداب سوفسطائیان است.
۳. کاشفیت از واقع با ویژگیهای مادی سنخیت ندارد. علامه طباطبایی با عنایت خاص به ویژگی کاشفیت علم تقریباً تمام تفاسیر مادی از علم را غیر قابل پذیرش میداند. وی میگوید: تمام یافتههای علمی و نتایج تحقیقات دانشمندان در مورد دیدن، شنیدن و … مربوط به این است که در هنگام دیدن، شنیدن و پیدایش آگاهی چه حوادثی در صحنه سلسله اعصاب و سلولهای مغزی انسان اتفاق میافتد؛ همه این امور مورد پذیرش ما است؛ اما هیچکدام نمیتواند حقیقت علم یعنی کاشفیت از واقع را تفسیر کنند؛ زیرا مثلاً تصویری که شما از فضایی به وسعت چند کیلومتر همراه با کوه، دشت، دریا، درختان، حیوانات و انسانهایی که در آن هستند، دارید قابل تطبیق با یافتههای دانشمندان نیست؛ زیرا تحقیقات علمی میگوید تصویر این فضا به صورت بسیار کوچک در نقاط خاص از اعصاب و سلولها وجود دارد، اما بزرگی آن تطبیق با واقعیت خارجی را انسان با یک نوع قیاس به دست میآورد؛ مثلاً قیاسی که صورت بدن خود که از راه دیدن در آنجا هست با واقعیت بدن که با شهود درک کرده میکند همان نسبت را در همه دیدنها بکار میگیرد.
اما پرسشی که این یافتههای علمی نمیتواند به آن پاسخ دهد؛ این است که آیا واقعاً این تصویر از فضای بزرگ در وجود ما است یا نه؟ اگر بگویید اصلاً چنین تصویری در صحنه ذهن ما وجود ندارد، این انکار بدیهی است و سر از سفسطه در میآورد، اگر چنین تصویری در صحنه ذهن ما واقعیت دارد، اکنون که به اعتراف خودتان این تصویر با این بزرگی در هیچ یک از اجزای عصبی و سلولی ما وجود ندارد؛ زیرا فضایی که چند هزار برابر تمام وجود ما است چگونه در اجزای کوچک عصبی و سلولی وجود دارد؟ این همان انطباع کبیر در صغیر است. بنابر این، انسان از حقیقت غیر مادی برخوردار است. البته حرکات عصبی و سلولی زمینه را برای پیدایش این تصویر فراهم میکنند. به تعبیر دقیقتر زمینه را آماده میکنند تا نفس چنین تصویری را در عالم ذهن ایجاد و خلق کند و به این وسیله واقعیات خارجی را نشان دهد.[۱۰]
در هر صورت به نظر میرسد، «تجرد» و «مادی نبودن نفس» از مسلمات برای اهل فن است، به گونهای که انکار آن مستلزم اثبات آن است؛ زیرا خصوصیات مادی و ویژگیهای سلولهای مغزی چگونه میتواند در اصل و نوع وجود خود گفتوگو کند و دلیل بر اثبات یا نفی آن آورد؟ به عبارت دیگر، از کسانی که معتقد به تجرد نفس انسانی نیستند،! پرسیده
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 