پاورپوینت کامل چرا مکاتب فلسفی به وجود آمدند؟ و مکاتب فلسفی اسلامی کدامند؟ ۴۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل چرا مکاتب فلسفی به وجود آمدند؟ و مکاتب فلسفی اسلامی کدامند؟ ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چرا مکاتب فلسفی به وجود آمدند؟ و مکاتب فلسفی اسلامی کدامند؟ ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل چرا مکاتب فلسفی به وجود آمدند؟ و مکاتب فلسفی اسلامی کدامند؟ ۴۰ اسلاید در PowerPoint :
پاسخ اجمالی
علت به وجود آمدن مکاتب فلسفی؛ دیدگاههای مختلف فیلسوفان نسبت به تعریف فلسفه است که سبب اختلاف در اصول و در نتیجه پایه گذاری مکاتب شده است.
از لحاظ نظرى مکتبهاى فلسفى در تمدن اسلامى، دو مکتب «مشاء» و «اشراق» بوده است. منشأ این دو مکتب را به طور اصولى یونان باستان میدانند. مکتب یا روش فکرى ارسطو را که یک روش عقلی منضبط بود، روش مشائى نامیدند و روش فکرى افلاطون را که یک روش ذوقى الهامى بود، روش اشراقى نامیدند که البته این روش اشراقى در تمدن یونان منتهى به فیثاغوریان مىشود.
بعد از کتاب شفاى ابن سینا و به طور کلى دستگاه فلسفى ابن سینا، یکى از مهمترین کتب فلسفى، کتاب اسفار اربعه ملا صدرا است و بعد از رواج فلسفه ملا صدرا، بسیاری از متأخرین تابع فلسفه او شدند و کتابهای زیادی در تبیین مبانی او و بر مبنای او نوشتند و هم اکنون نیز فلسفه اسلامی رایج همین حکمت متعالیه ملا صدرا است.
پاسخ تفصیلی
برای پاسخ به اینکه چرا مکاتب فلسفی مختلف پدید آمدهاند، ابتدا باید به دیدگاه فیلسوفان نسبت به فلسفه که سبب اختلاف در اصول و در نتیجه پایه گذاری مکاتب شده است، توجه کنیم. در یونان باستان هر مکتبى براى فلسفه تعریفى داشته است. دیدگاه رواقیان از فلسفه غیر از دیدگاه فیثاغوریان بوده و سوفسطائیان و شکاکان هر یک تعریف جدایى از فلسفه داشتهاند. حتی افلاطون که داراى نگاهی اشراقى بوده، تعریفی غیر از استاد خود سقراط و شاگرد خود ارسطو دارد. این تعاریف متعدد همراه با اصول فلسفى مکاتب یونانیشان وارد تمدن اسلامى شدند.
تعریف فلسفه به: «علم بأحوال أعیان الموجودات على ما هى فى نفس الأمر بقدر الطاقه البشریه»؛[۱]( فلسفه عبارت است از علم به ذات و صفات و احکام و احوال کلیه موجودات است بدان گونه که هستند) ظاهراً یک تعریف مشائى از فلسفه است.[۲] و تعریف فلسفه به: «صیروره الإنسان عالماً عقلیاً مضاهیاً للعالم العینى»؛ (یعنی در انسان تحولی پیدا شود که به تدریج به عالم عقل راه پیدا کرده و مشابه عالم خارج گردد) که در کلمات فارابى و ملاصدرا دیده میشود،[۳] گویا یک تعریف گرفته شده از مکتب فیثاغوریان یا مکتب اخلاقى رواقیان است که طبق آن هدف فلسفه استکمال نفس است در جهت علم و عمل. البته عملى که مىتوانست مد نظر فلاسفه الهى باشد همان تهذیب نفس است که هدف فلسفه نخست دانستن حقایق موجودات بود و بعد عمل بر وفق علم و بدین طریق بدیهى است که حکمت داراى دو بخش مىبود. بخش نظرى و بخش عملى که بدون تردید بخش عملى حکمت که هدف اصلى آن به وجود آوردن یک نظام درست مدنى بود، به دنبال بخش نظرى آن مىتوانست باشد، در تمدن اسلامى حکمت در هر دو بخش کاملا موفق بوده است.[۴]
البته فلاسفه اسلامى کمتر به جنبههاى حکمت عملى یونانیان توجه کردهاند و آنچه از بخش حکمت عملى یونانیان مورد توجه مسلمانان بوده، کلیاتى است مربوط به زیر بناهاى اخلاق عملى؛ چرا که احکام فقهى اسلامى و خلقیات عملى آن براى مسلمانان کافى بود.
از لحاظ نظرى مکتبهاى فلسفى در تمدن اسلامى، دو مکتب «مشاء» و «اشراق» بوده است. منشأ این دو مکتب را به طور اصولى یونان باستان میدانند.[۵] مکتب یا روش فکرى ارسطو را که یک روش عقلی منضبط بود، روش مشائى نامیدند و روش فکرى افلاطون را که یک روش ذوقى الهامى بود، روش اشراقى نامیدند که البته این روش اشراقى در تمدن یونان منتهى به فیثاغوریان مىشود.[۶]
ابن سینا، نظام فلسفى ارسطویى را برگزید[۷] و سهروردی نظام فلسفی افلاطونی را.[۸] اما این مطلب به صورت مطلق صحت ندارد و اصولاً هیچ فیلسوفى در تمدن اسلامى مشائى محض و اشراقى محض نبوده است.[۹]
با بررسى کتب فلاسفه اسلامى به این نتیجه میرسیم که فلاسفه اسلامى در بخش الهیات اصرارى نداشتند که حدود و ثغور مکتبها را مشخص کنند و اصولاً هدف آنها از فلسفهآموزى این نبود. هدفى که آنها از فلسفه الهى و امور متافیزیکى داشتند، به وجود آوردن یک نظام درست مدنى بر اساس علم و عمل بود و تأمین این هدف هم میتوانست در نظام تفکر ارسطویى تحقق یابد و هم در نظام تفکر افلاطونی و هم در ترکیبى از این دو روش. به همین جهت بود که فارابى سعى نمود نظریات ارسطو و افلاطون را با هم جمع کند و در واقع این نگاه (جمع بین دو نگاه در فلسفه) دیدگاه خود فارابى بوده است که بین افکار مشاء و اشراق، صلح و سازش داده شود و شاگرد مکتب او، ابن سینا هم کم و بیش همین کار را کرده است. قصیده عینیه او کاملاً نو افلاطونى است و در کتاب اشارات در دو سه نمط بحثها را به صورت مشائی اشراقى طرح کرده است.
شیخ مقتول شهاب الدین سهروردى[۱۰] هم که زنده کننده حکمت اشراقى ایرانى و یونانى است، میگوید براى استکمال نفس در جهت علم و عمل باید هم به اصول فلسفه نظری (مشائی) وارد بود و هم در عمل از روح حکمت اشراقى برخوردار بود.
بعد از ابن سینا میتوانیم خواجه نصیر الدین طوسى و ابن رشد اندلسى را استثنا کنیم و مابقى مکتبها را مکتبهاى تلفیقى و یا التقاطى به حساب آوریم که عمدتاً مربوط به قرن سوم، چهارم و اوایل پنجم است. و اهمّ این مکتبهاى تلفیقى اگر بتوان مکتب گفت، مکتب اخوان الصفا و خلان الوفاء و هم زمان آنها مکتب فلسفى اسماعیلیان است بر اساس نظریهپردازىهاى خاص ابو حاتم رازى و حمید الدین کرمانى.[۱۱]
در مکتب اخوان الصفا اصول همه مذاهب را پذیرفتهاند و از همه مدنیتها بهرهمند شدهاند و با استناد به آیات قرآن مجید و روایات، معجون هفتجوشى را به وجود آوردهاند که میتواند یک مکتب صلح و سازش باشد و اما مکتب فلسفى اسماعیلیان را که پایهگذاران آن ابو حاتم رازى داعى الدعات و حمید الدین کرمانى حجه العراقین بود، چنین هدفى را دنبال نکردهاند و ادامه همین مکتب بود که سایهاى از آن نقل به ایوبیان میشود و دهها دانشمند مانند سهروردیها را به سمت خود میکشد.
این مکتبها به اضافه مکتب کلامى فلسفى حسنى زیدى نظریهپرداز مکتب زیدیه که مقارن است با حمید الدین کرمانى، طرز فکر جدیدی را به وجود میآورند که در اثر آن همه چیز دستخوش تأویل و تفسیر میشود. از آن طرف مکتب دیگرى در جهت زهد و عرفان و تقواى اسلامى به وسیله حسن بصرى و رابعه عدویه پایهگذارى میشود که عبد الرحمن سلمیها و جنید بغدادیها و حلاجها آنرا تعقیب کرده به صورت معجونى تحویل محیى الدین ابن عربى میدهند و ابن فارض و محیى الدین عربى هر یک در جهتى آنرا تکمیل میکنند و به ویژه محیى الدین که خود را مبشّر واقعى دین محمدى میداند. مکتب ابن عربى از لحاظ گستردگى تا آن روزگار نظیر و مانند نداشته و بعد از او هم هیچیک از سلسلهها و مکتبهاى عرفان به پاى او نرسیدهاند.
آنچه گ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 