پاورپوینت کامل اسوالد اشپنگلر؛ که تاریخ را بی‌هدف و بدون روند تکاملی می‌پندارد، دیدگاه اسلام در این زمینه چیست؟ ۵۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اسوالد اشپنگلر؛ که تاریخ را بی‌هدف و بدون روند تکاملی می‌پندارد، دیدگاه اسلام در این زمینه چیست؟ ۵۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسوالد اشپنگلر؛ که تاریخ را بی‌هدف و بدون روند تکاملی می‌پندارد، دیدگاه اسلام در این زمینه چیست؟ ۵۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اسوالد اشپنگلر؛ که تاریخ را بی‌هدف و بدون روند تکاملی می‌پندارد، دیدگاه اسلام در این زمینه چیست؟ ۵۸ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

اسوالد اشپنگلر از آن دسته فیلسوفانی است که بینشی منفی نسبت به تاریخ دارد، حرکت تاریخ را ادواری می‌داند. بر این اساس سیر تاریخ روند تکاملی ندارد، بلکه تاریخ مجموعه‌ای از تمدن‌ها است که هر کدام پس از طلوع و طی مراحلی غروب خواهند کرد و آن‌گاه تمدنی دیگر و از نقطه‌ای دیگر طلوع و باز هم اقبال بختش پس از طی زمانی به غروب خواهد گرایید و این دور باطل همیشه ادامه دارد.
اما ادیان آسمانی، بویژه اسلام که برای همیشه تاریخ و برای همه آدمیان آمده است، به منظور معنا‌دهی به زندگی و امیدبخشی به آدمی، آینده روشن و هدف‌داری را ترسیم کرده و سیر حرکت تاریخ را به سوی آن نشان می‌دهد، چنان‌که خداوند تعالی در قرآن مجید می‌فرماید: «و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد». همچنین در جای دیگر از زبان حضرت موسی(ع) می‌فرماید: «از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید، که زمین از آنِ خداست؛ آن‌را به هر کس از بندگانش که بخواهد می‌دهد؛ و فرجام [نیک‏] براى پرهیزگاران است». قرآن با این بیان آینده‌ای روشن را به پارسایان نوید داده است. در این آیات و دیگر آموزه‌های وحیانی، آینده مشخصی برای تاریخ وجود دارد که قطعاً تحقق خواهد یافت.
گفتنی است؛ در آموزه‌های اسلامی علم تاریخ نیز بی‌هدف نیست و به تدبّر در آثار پیشینیان و عبرت گرفتن از حوادث و وقایع تاریخی سفارش شده است؛ مانند این‌که در قرآن کریم می‌خوانیم: «آیا در زمین نگردیده‌اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنان بودند، چگونه بوده است؟».

پاسخ تفصیلی

«آینده تاریخ» یا «هدف‌مندی تاریخ» از مباحث ریشه‌دار در اندیشه بشری است و از دیرباز تأملات و مطالعات زیادی را متوجه خود ساخته است، به‌طوری که در دوره‌های اخیر، دانشی را با عنوان «آینده پژوهی یا تاریخ آینده» وارد عرصه آموزش‌های دانشگاهی کرده است. گرچه بسیاری از متفکران از منظر دینی به این پدیده می‌نگرند؛ اما برخی از اندیشمندان نیز از نظر‌گاه فلسفی بدان روی آورده و به زعم خویش کوشیده‌اند تا با شناخت «تاریخ به مثابه واقعیت» سمت و سوی حرکت آن‌را دریافته و از طریق آن دریچه‌ای برای نگاه به «آینده» گشوده و دورنمای زیست بشری را پیش‌بینی کنند.
در این نوشته پس از مقدمه‌ای جهت تبیین و روشنگری پرسش؛ به‌طور کوتاه دیدگاه یکی از نظریه‌پردازان غربی با نام اسوالد اشپنگر بیان می‌شود و بعد با ارائه دیدگاه اسلام و متفکران اسلامی، نظریه اشپنگر نقد می‌شود.
مقدمه
در تبیین کامل پرسش باید گفت؛ تاریخ به کدام سو می‌رود و آیا برای تاریخ واقعیتی ورای آنچه آدمیان می‌آفرینند یا در زندگی آدمی رخ می‌نماید، قابل تصوّر است؟ آیا تاریخ حرکت یا حیاتی دارد و آیا این حرکت دارای جهت، هدف و غایتی است و آیا کشف مسیر تاریخ ممکن است یا نه؟ سؤالاتی از این دست که در خصوص واقعیت، غایت و هدف تاریخ است، همیشه به عنوان پرسش‌هایی اساسی، ذهن فیلسوفان تاریخ را به خود مشغول داشته است.[۱]
تبیین هدف تاریخ
از عبارت «هدف تاریخ» یک‌بار «هدف علم تاریخ» اراده می‌شود و بار دیگر «هدف‌مندی واقعیت خارجی تاریخ».
توضیح این‌که؛ هدف «علم تاریخ» پیش از هر چیزی، کشف واقعیت‌های گذشته و بازسازی آن براساس داده‌ها، امکانات و ابزار موجود است. دانایی به رویدادهای گذشته و شناسایی آنها، بر حجم دانسته‌های بشری می‌افزاید. این هدف در بسیاری از دانش‌ها دیده می‌شود.[۲] این هدف مقدّس و متعالی، در شکل‌دهی به حقیقت انسانی بسیار مؤثر و کارآمد است. به‌علاوه، تاریخ در پی ارائه روشی برای زیستن صحیح و درست نیز است. تاریخ که صحنه‌هایی از حیات انسانی را به نمایش می‌گذارد، در اصل آزمایشگاهی است که آدمیان خویشتن را در آن می‌آزمایند و پیامدهای عمل خویش را قبل از ارتکاب بدان آشکارا احساس کرده و نظاره می‌کنند. بنابراین، درباره هدف‌مندی علم تاریخ به روشنی می‌توان گفت؛ آن‌را هدفی است که مورّخ برای دستیابی به آن، گام بر می‌دارد و در این نگاه، تاریخ نه به عنوان پدیده‌ای مستقل، بلکه علمی است که انسان را در رسیدن به مقاصد متعالی یا متنازل یاری می‌رساند.
شاید این سخن لرد آکتن، رساتر به مقصود باشد که «تاریخ صرفاً دفتر ثبت پیشرفت نیست، بلکه علم پیشروی است یا اگر مایلید تاریخ به دو معنای کلمه، جریان حوادث و دفتر ثبت پیشرو است».[۳] وی تاریخ به مفهوم جریان حوادث را به منزله پیشرفت به سوی آزادی، و تاریخ به مفهوم دفتر ثبت آن حوادث را به منزله پیشرفت به سوی ادراک آزادی، تلقّی می‌کند.[۴]
بحث دیگر درباره هدف تاریخ –که مورد بحث ما نیز هست- این است که؛ آیا براستی می‌توان به پدیده‌ای مستقل، زنده و هدف‌دار به نام تاریخ قائل شد یا نه و آیا می‌توان وجودی را جدای از آنچه بشر می‌آفریند و به عنوان رویدادها از او سر می‌زند، در پهنه گیتی دید که انسان‌ها خود در آن بازیگران یا عروسکان خیمه شب‌بازی باشند و به تعبیر دیگر آیا «تاریخ» خود پدیده‌ای مستقل از آفریده‌ها و آفرینندگی‌های بشری است؟ و با فرض مثبت بودن، این پرسش پیش می‌آید که آیا این موجود مستقل واقعی، هدفی دارد و اگر دارد چیست؟ تاریخ به چه سمت و سویی در حرکت است و به کجا خواهد رفت؟ پاسخ دادن به این پرسش‌ها خارج از توان علم تاریخ و مورّخ است و این فیلسوف تاریخ است که می‌تواند در این عرصه وارد شود و به پاسخ‌گویی آنها بپردازد.
به هر حال فیلسوفان تاریخ می‌کوشند تا مشی تاریخ را کشف کنند تا بر آن اساس هدف آن‌را دریابند؛ معرفتی که در جستجوی پاسخ به این پرسش‌ها بر می‌آید، فلسفه نظری یا جوهری تاریخ نام دارد.[۵] نخستین نکته‌ای که در فلسفه نظری تاریخ به چشم می‌خورد این ادعاست که تاریخ همچون موجود زنده‌ای روح، جسم، عزم، آهنگ، حرکت، هدف، قانون، نظام، محرک و مسیری دارد. هویت مستقل تاریخ از جایی آغاز کرده است و از طریقی می‌گذرد و سرانجام هم به مقصدی می‌رسد.[۶] کانت وظیفه فیلسوف تاریخ را آن می‌داند که نشان دهد تاریخ با وجود ظواهر امر به دو مفهوم، جریانی است منطقی؛ یکی این‌که طبق نقشه و طرحی قابل درک در جریان است و دیگر این‌که تاریخ به سوی هدفی رهسپار است که اخلاقیات می‌تواند بر آن صحه بگذارد.[۷]
دیدگاه اسوالد اشپنگلر درباره هدف تاریخ
۱. اشپینگلر در کتاب «سقوط غرب» ادعا می‌کند که از طریق درک و شهود زیبایی‌شناسی به شناخت شماری از ارگانیسم‌های فرهنگی دست یافته است که به دنیا می‌آیند، رشد می‌کنند، به کمال می‌رسند و پس از استفاده از حداکثر امکانات، می‌میرند.[۸]
۲. وی تاریخ را همچون موجود زنده‌ای فرض می‌کند و از تاریخ تفسیری ادواری دارد. از نظر وی هر دوره تاریخی حدود هزار سال زندگی می‌کند و با مرگ حتمی خویش از بین می‌رود و دوره بعدی جایگزین آن می‌شود. او هر دوره تاریخی را به دو مرحله «فرهنگ» و «تمدن» تقسیم می‌کند.[۹]
۳. اشپنگلر دست به پیش‌بینی آینده بشر می‌زند و تمدن معاصر غرب را در سراشیبی انحطاط و مرگ می‌بیند و اعتقاد دارد به‌جای آن تمدن جدیدی از آسیا جایگزین می‌شود. فرهنگ‌ها چون گل می‌رویند و می‌بالند، لیکن هدف متعالی و مشخصی ندارند. تاریخ جهان تصویری از تکوین و تطور پایان‌ناپذیر ساختاری این فرهنگ‌ها است.
۴. اشپنگلر کوشش کرده تطوّرات اجتماع و تحوّلات تاریخی ملل را تحت نظم و اسلوب معیّنی در آورد، به‌طوری که بتوان مسیر تاریخی هر فرهنگ و تمدّنی به‌ویژه تمدن ملت‌های مغرب زمین را که اکنون در اوج عظمت است، با فرهنگ‌های دیگر مقایسه کرد و همچنین بتوان تحوّلات بعدی آن‌را که در آینده ‌روی خواهد داد پیش‌بینی کرد. اشپنگلر معتقد است که هر فرهنگی در زمان معیّنی در سرزمینی محدود پدید می‌آید، ولی همین که فرهنگی تولد یافت از آن ساعت به بعد مانند موجود زنده‌ای چون گیاهان یا جانوران نشو، نما، بلوغ و انحطاط دارد و دوره‌هایی مانند دوره طراوت کودکی، غرور جوانی و عظمت مردی و مردانگی را سپری می‌کند، سپس رو به انحطاط می‌گذارد. در همین موقع است که پا به مرحله تمدن نهاده و مدنیت بزرگی که از ویژگی‌های آن تأسیس شهرهای بسیار بزرگ است، به‌وجود آورده و دوران پیری و فرسودگی خود را از میان دیوارهای سنگی و زندگانی شهری می‌گذراند.[۱۰]
۵. وی «سرنوشت» را متضاد با «معلولیت» دانسته، به این معنا که حوادث و تحوّلات تاریخی (بلکه جریان زندگانی هر موجود زنده‌ای) را مسیر مخصوصی است که در ذات و فطرت آن وجود (خواه وجود فرد یا وجود عالی فرهنگ) سرشته است و نباید برای وقوع آن حوادث دنبال علت و معلول گشت.[۱۱]
۶. خلاصه این‌که؛ اسوالد اشپنگلر از آن دسته فیلسوفانی است که بینشی منفی نسبت به تاریخ دارد، حرکت تاریخ را ادواری می‌داند. بر این اساس سیر تاریخ روند تکاملی ندارد، بلکه تاریخ مجموعه‌ای از تمدن‌ها است که هر کدام پس از طلوع و طی مراحلی غروب خواهند کرد و آن‌گاه تمدنی دیگر و از نقطه‌ای دیگر طلوع و باز هم اقبال بختش پس از طی زمانی به غروب خواهد گرایید و این دور باطل همیشه ادامه دارد.
دیدگاه اسلام درباره هدف‌مندی تاریخ
ادیان آسمانی، بویژه اسلام که برای همیشه تاریخ و برای همه آدمیان آمده است، به حکم مأموریت معنا‌دهی به زندگی و امیدبخشی به آدمی،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.