پاورپوینت کامل آیا عمر در روز صلح حدبییه به پیامبر اکرم (ص) گفته است که هیچگاه به این اندازه در نبوت پیامبر شک نکرده بودم؟ ۸۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آیا عمر در روز صلح حدبییه به پیامبر اکرم (ص) گفته است که هیچگاه به این اندازه در نبوت پیامبر شک نکرده بودم؟ ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیا عمر در روز صلح حدبییه به پیامبر اکرم (ص) گفته است که هیچگاه به این اندازه در نبوت پیامبر شک نکرده بودم؟ ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آیا عمر در روز صلح حدبییه به پیامبر اکرم (ص) گفته است که هیچگاه به این اندازه در نبوت پیامبر شک نکرده بودم؟ ۸۰ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

برخی از منابع اهل سنت در حادثه صلح حدیبیه این مطلب را گزارش کرده اند که عمر آنگاه که احساس کرد فرموده های پیامبر (ص) به وقوع نپیوسته، گفته است: “والله ما شککت منذ أسلمت إلا یومئذ، به خدا قسم از زمانی که مسلمان شدم در نبوت پیامبر شک نکردم مگر در آن روز ” و البته در برخی منابع دیگر مانند صحیح بخاری و مسلم این عبارت نیامده است اما گزارش همان متون نیز به گونه ای است که موجب گشته تا برخی به نقد حرکت عمر بپردازند و مدعی شوند که شواهدی از همین گزارش بر تأیید منابعی که این عبارت را نقل کرده اند وجود دارد، به عنوان مثال:

۱. عمر با فرمایش پیامبر (ص) قانع نشد و با گفتار ابوبکر آرام گرفت در حالی که قرآن در باره پیامبرش می فرماید: “وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏” و خود آن حضرت در پاسخ فرمود: من فرستاده خداوندم و او را عصیان نمى‏کنم یا من پیامبر خدا هستم و خداوند هیچگاه مرا ضایع نخواهد کرد. اگر عمر از جواب پیامبر قانع گشت چرا دوباره به ابوبکر متوسل گشت؟!

۲. گرچه در نقل مسلم عبارت: “أَلَسْتَ نَبِیَّ اللَّهِ حَقًّا” نیامده اما معنای این عبارت در نقل بخاری چیست؟! آیا از این عبارت شک در نبوت پیامبر (ص) استفاده نمی شود؟!

۳. آیا از این که عمر بعد از پاسخ پیامبر (ص) که فرمود: “إنی رسول الله و لست أعصیه و هو ناصری”، به آن حضرت گفته است: “أو لیس کنت تحدثنا أنا سنأتی البیت فنطوف به”، توبیخ ایشان نسبت به پیامبر (ص) استفاده نمی شود؟!‏

۴. این سخنان در شرایطی بیان شد که پیامبر شدیدا نیاز به حمایت مسلمین داشت آیا این نوع موضع گیری تقویت دلیل و حجت سهیل بن عمرو و فتح ابواب شک در نبوت حضرت نبود؟!

۵. در نقل صحیح مسلم این عبارت آمده است: “فَانْطَلَقَ عُمَرُ فَلَمْ یَصْبِرْ مُتَغَیِّظًا”. واژه غیظ به معنای خشمناک شدن و تغیظ به معنای اظهار آن است که گاهی همراه با صوتی است که شنیده می شود. آیا از این جملات که عمر از فرمایش پیامبر قانع نگشت و صبر و تحمل ننمود و با حالت عصبانیت و خشم به سراغ ابوبکر رفت می توان همان مفهومی را برداشت کرد که سائل و مستشکل ما برداشت کرده است؟!

حال با این نکات بیان شده آیا می توان این حادثه را با کار حضرت علی (ع) مقایسه کرد و گفت اگر به عمر این نسبت را دهیم باید کار علی (ع) را نیز در برابر رسول خدا نافرمانی تلقی نماییم در حالی که قرائن و شواهدی از نافرمانی علی (ع) در گزارشات تاریخی به چشم نمی خورد. آیا از این که حضرت علی (ع) فرمود من در رسالت تو شکی ندارم و به خود این اجازه را نمی دهم که نام رسول الله را پاک کنم، می توان نافرمانی و بی احترامی به ساحت مقدس پیامبر (ص) را برداشت کرد؟!، البته این در صورتی است که اصل وقوع این حادثه را بپذیریم. آیا اگر حضرت علی (ع) به این کار اقدام می کرد، گفته نمی شد که گیریم که پیامبر(ص) به او فرمود به من بی حرمتی کن اما آیا این مجوزی برای علی (ع) بود؟! آیا او نمی دانست که نباید بی حرمتی کند؟!

در حقیقت امتناع علی (ع) از پاک کردن نام پیامبر (ص) ردی بوده است بر نماینده مشرکین که خواستار این امر بود و کسی که در این امر دقت کند می فهمد که آن حضرت جایگاه پیامبر (ص) را عزیز شمرد و برای اسم او قداست قائل شد و اصلا در مقام اعتراض نبوده است و شاهد ما آن است که نسبت به اصل عمل اعتراضی نداشته است.

اما نسبت به ازدواج عمر با ام کلثوم باید گفت که در باره اصل این اتفاق اختلاف است و عده ای آن را انکار کرده اند و بر فرض وقوع چنین ازدواجی این ازدواج از روی رضایت و خوشبختی نبوده است.

پاسخ تفصیلی

برخی از منابع اهل سنت در حادثه صلح حدیبیه این مطلب را گزارش کرده اند که عمر آنگاه که احساس کرد فرموده های پیامبر (ص) به وقوع نپیوسته، گفته است: “والله ما شککت منذ أسلمت إلا یومئذ، به خدا قسم از زمانی که مسلمان شدم در نبوت پیامبر شک نکردم مگر در آن روز “.

به عنوان نمونه فقط به گزارش سیوطی از این واقعه بسنده می کنیم: … فقال عمر بن الخطاب : والله ما شککت منذ أسلمت إلا یومئذ فأتیت النبی صلى الله علیه وسلم فقلت : ألست نبی الله ؟ قال : بلى فقلت : ألسنا على الحق وعدونا على الباطل ؟ قال : بلى قلت : فلم نعطى الدنیه فی دیننا إذن ؟ قال : إنی رسول الله ولست أعصیه وهو ناصری قلت : أو لیس کنت تحدثنا أنا سنأتی البیت ونطوف به ؟ قال: بلى أفأخبرتک أنک تأتیه العام؟ قلت: لا قال: فإنک آتیه ومطوف به فأتیت أبا بکر فقلت یا أبا بکر: ألیس هذا نبی الله حقا؟ قال: بلى قلت: ألسنا على الحق وعدونا على الباطل؟ قال: بلى قلت: فلم نعطی الدنیه فی دیننا إذن ؟ قال: أیها الرجل إنه رسول الله ولیس یعصی ربه وهو ناصره فاستمسک بغرزه تفز حتى تموت فو الله إنه لعلى الحق. قلت: أو لیس کان یحدثنا إنا سنأتی البیت ونطوف به؟ قال: بلى أفأخبرک أنک تأتیه العام؟ قلت: لا قال: فإنک آتیه ومطوف به قال عمر: فعملت لذلک أعمالا فلما فرغ من قضیه الکتاب قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لأصحابه: قوموا فانحروا ثم احلقوا…

[۱]

البته در برخی کتب دیگر این عبارت نیامده است اما گزارش همان متون نیز به گونه ای است که
موجب گشته تا برخی به نقد حرکت عمر بپردازند و مدعی شوند که شواهدی از همین گزارش بر تأیید منابعی که
این عبارت را نقل کرده اند وجود دارد.

بر این اساس، گزارش صحیح بخاری و مسلم را انتخاب کرده و آندو را در معرض تحلیل خواننده محترم قرار می دهیم:

در صحیح بخاری،ج ۹، ص ۲۵۶ آمده است:

فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَأَتَیْتُ نَبِیَّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْتُ أَلَسْتَ نَبِیَّ اللَّهِ حَقًّا قَالَ بَلَى قُلْتُ أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَعَدُوُّنَا عَلَى الْبَاطِلِ قَالَ بَلَى قُلْتُ فَلِمَ نُعْطِی الدَّنِیَّهَ فِی دِینِنَا إِذًا قَالَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ وَلَسْتُ أَعْصِیهِ وَهُوَ نَاصِرِی قُلْتُ أَوَلَیْسَ کُنْتَ تُحَدِّثُنَا أَنَّا سَنَأْتِی الْبَیْتَ فَنَطُوفُ بِهِ قَالَ بَلَى فَأَخْبَرْتُکَ أَنَّا نَأْتِیهِ الْعَامَ قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ فَإِنَّکَ آتِیهِ وَمُطَّوِّفٌ بِهِ قَالَ فَأَتَیْتُ أَبَا بَکْرٍ فَقُلْتُ یَا أَبَا بَکْرٍ أَلَیْسَ هَذَا نَبِیَّ اللَّهِ حَقًّا قَالَ بَلَى قُلْتُ أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَعَدُوُّنَا عَلَى الْبَاطِلِ قَالَ بَلَى قُلْتُ فَلِمَ نُعْطِی الدَّنِیَّهَ فِی دِینِنَا إِذًا قَالَ أَیُّهَا الرَّجُلُ إِنَّهُ لَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَیْسَ یَعْصِی رَبَّهُ وَهُوَ نَاصِرُهُ فَاسْتَمْسِکْ بِغَرْزِهِ فَوَاللَّهِ إِنَّهُ عَلَى الْحَقِّ قُلْتُ أَلَیْسَ کَانَ یُحَدِّثُنَا أَنَّا سَنَأْتِی الْبَیْتَ وَنَطُوفُ بِهِ قَالَ بَلَى أَفَأَخْبَرَکَ أَنَّکَ تَأْتِیهِ الْعَامَ قُلْتُ لَا قَالَ فَإِنَّکَ آتِیهِ وَمُطَّوِّفٌ بِهِ…؛ عمر بن خطاب گفت: به نزد پیامبر خدا- درود خدا بر وى- شدم و پرسیدم اى پیامبر خدا! آیا تو پیامبر راستین خدا نیستى؟ پاسخ داد آرى پرسیدم مگر نه ما در راه درستى هستیم و دشمن ما در راه نادرستى؟ پاسخ داد آرى. پرسیدم پس چرا ما با همه پیروى از کیش خود زبونى را بر خویش هموار کنیم؟ پاسخ داد: به راستى من پیک خداوند هستم و از فرمان او سر نمى‏پیچم و او یاور من است گفتم مگر تو به ما نگفتى که ما به خانه خدا خواهیم رفت و در پیرامون آن خواهیم چرخید؟ پاسخ داد آرى ولى آیا گفته بودم که همین امسال خواهیم رفت؟ گفتم نه گفت پس به راستى که در آینده تو به سوى آن رهسپار شده و پیرامون آن خواهى چرخید. گفت که: سپس به نزد بوبکر- خدا از وى خشنود باد- شدم و گفتم
:

ابوبکر! مگر این مرد پیامبر راستین خدا نیست؟ گفت آرى گفتم مگر نه ما در راه راست هستیم و دشمن ما در راه نادرستى؟ گفت آرى گفتم پس چرا ما با همه پیروى از کیش خود زبونى را بر خویش هموار کنیم؟ گفت: هان اى مرد! البته وى بر انگیخته خدا است و از فرمان پروردگارش هرگز سر نمى‏پیچد و او نیز یاور وى است تو هم چنگ در دامن وى زن که به خدا سوگند او در راه راست است گفتم مگر به ما نمى‏گفت که به زودى براى دیدار و گردش در پیرامون خانه خدا مى‏رویم؟ گفت آرى ولى آیا تو را آگاهى داده بود که همین امسال مى‏روى؟ گفتم نه گفت پس به راستى که در آینده براى دیدار و گردش در پیرامون آن خواهى رفت
.

در صحیح مسلم، ج ۹، ص ۲۵۹ بیان شده است:

فجَاءَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَسْنَا عَلَى حَقٍّ وَهُمْ عَلَى بَاطِلٍ قَالَ بَلَى قَالَ أَلَیْسَ قَتْلَانَا فِی الْجَنَّهِ وَقَتْلَاهُمْ فِی النَّارِ قَالَ بَلَى قَالَ فَفِیمَ نُعْطِی الدَّنِیَّهَ فِی دِینِنَا وَنَرْجِعُ وَلَمَّا یَحْکُمِ اللَّهُ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ فَقَالَ یَا ابْنَ الْخَطَّابِ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ وَلَنْ یُضَیِّعَنِی اللَّهُ أَبَدًا قَالَ فَانْطَلَقَ عُمَرُ فَلَمْ یَصْبِرْ مُتَغَیِّظًا فَأَتَى أَبَا بَکْرٍ فَقَالَ یَا أَبَا بَکْرٍ أَلَسْنَا عَلَى حَقٍّ وَهُمْ عَلَى بَاطِلٍ قَالَ بَلَى قَالَ أَلَیْسَ قَتْلَانَا فِی الْجَنَّهِ وَقَتْلَاهُمْ فِی النَّارِ قَالَ بَلَى قَالَ فَعَلَامَ نُعْطِی الدَّنِیَّهَ فِی دِینِنَا وَنَرْجِعُ وَلَمَّا یَحْکُمِ اللَّهُ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ فَقَالَ یَا ابْنَ الْخَطَّابِ إِنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ وَلَنْ یُضَیِّعَهُ اللَّهُ أَبَدًا قَالَ فَنَزَلَ الْقُرْآنُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْفَتْحِ فَأَرْسَلَ إِلَى عُمَرَ فَأَقْرَأَهُ إِیَّاهُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْ فَتْحٌ هُوَ قَالَ نَعَمْ فَطَابَتْ نَفْسُهُ وَرَجَعَ…

[۲]

.

اما شواهد و قرائنی که با تحلیل این عبارات، از سوی برخی از محققین ارائه شده، از قرار زیر است:

۱. عمر با فرمایش پیامبر (ص) قانع نشد و با گفتار ابوبکر آرام گرفت در حالی که قرآن در باره پیامبرش می فرماید: “وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏

[۳]

” و خود آن حضرت در پاسخ فرمود: من فرستاده خداوندم و او را عصیان نمى‏کنم یا من پیامبر خدا هستم و خداوند هیچگاه مرا ضایع نخواهد کرد.
اگر عمر از جواب پیامبر قانع گشت چرا دوباره به ابوبکر متوسل گشت؟!

[۴]

۲. گرچه در نقل مسلم عبارت: “أَلَسْتَ نَبِیَّ اللَّهِ حَقًّا

[۵]

” نیامده اما معنای این عبارت در نقل بخاری چیست؟! آیا از این عبارت شک در نبوت پیامبر (ص) استفاده نمی شود؟!

۳. آیا از این که عمر بعد از پاسخ پیامبر (ص) که فرمود: “إنی رسول الله و لست أعصیه و هو ناصری”

[۶]

، به آن حضرت گفته است: “أو لیس کنت تحدثنا أنا سنأتی البیت فنطوف به”

[۷]

، توبیخ ایشان نسبت به پیامبر (ص) استفاده نمی شود؟!

[۸]

۴. این سخنان در شرایطی بیان شد که پیامبر شدیدا نیاز به حمایت مسلمین داشت آیا این نوع موضع گیری تقویت دلیل و حجت سهیل بن عمرو و فتح ابواب شک در نبوت حضرت نبود؟!

[۹]

۵. در نقل صحیح مسلم این عبارت آمده است: “فَانْطَلَقَ عُمَرُ فَلَمْ یَصْبِرْ مُتَغَیِّظًا”. واژه غیظ به معنای خشمناک شدن و تغیظ به معنای اظهار آن است که گاهی همراه با صوتی است که شنیده می شود.

[۱۰]

آیا از این جملات که عمر از فرمایش پیامبر قانع نگشت و صبر و تحمل ننمود و با حالت عصبانیت و خشم به سراغ ابوبکر رفت می توان همان مفهومی را برداشت کرد که سائل و مستشکل ما برداشت کرده است؟!

حال با این نکات بیان شده آیا می توان این حادثه را با کار حضرت علی (ع) مقایسه کرد و گفت اگر به عمر این نسبت را دهیم باید کار علی (ع) را نیز در برابر رسول خدا نافرمانی تلقی نماییم در حالی که قرائن و شواهدی از نافرمانی علی (ع) در گزارشات تاریخی به چشم نمی خورد. آیا از این که حضرت علی (ع) فرمود من در رسالت تو شکی ندارم و به خود این اجازه را نمی دهم که نام رسول الله را پاک کنم، می توان نافرمانی و بی احترامی به ساحت مقدس پیامبر (ص) را برداشت کرد؟!، البته این در صورتی است که اصل وقوع این حادثه را بپذیریم. به هر حال آنچه در صحیح مسلم ج ۹، ص۲۵

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.