پاورپوینت کامل آیا در هدایت بندگان قابلیت شرط است یا شرط نیست؟ اگر شرط است، پس چگونه عیسی ناصری در بدو تولد (از قول قرآن) به مقام عبداللهی و نبوت مفتخر گردید؟ ۸۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آیا در هدایت بندگان قابلیت شرط است یا شرط نیست؟ اگر شرط است، پس چگونه عیسی ناصری در بدو تولد (از قول قرآن) به مقام عبداللهی و نبوت مفتخر گردید؟ ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیا در هدایت بندگان قابلیت شرط است یا شرط نیست؟ اگر شرط است، پس چگونه عیسی ناصری در بدو تولد (از قول قرآن) به مقام عبداللهی و نبوت مفتخر گردید؟ ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آیا در هدایت بندگان قابلیت شرط است یا شرط نیست؟ اگر شرط است، پس چگونه عیسی ناصری در بدو تولد (از قول قرآن) به مقام عبداللهی و نبوت مفتخر گردید؟ ۸۳ اسلاید در PowerPoint :
پاسخ اجمالی
در پاسخ به مسئله معجزات کودکیِ برخی انبیا و همینطور ائمه معصومین و نحوه سازگاری آن با عدل و حکمت الاهی و بحث قابلیت، مطالب مختلفی عنوان شده و فی الجمله می توان گفت که این معجزات در حکم اخبار از مقاماتی هستند که خود نبی یا امام در اثر قابلیت و عمل اختیاری استحقاق آن را در آینده به اثبات کاملی خواهد رساند و از همین روی خداوند می داند که امر خود را در چه جایگاهی باید قرار دهد. این مطلب در مورد حضرت مسیح (ع) نیز کاملا صادق است و اینگونه نبوده است که آن حضرت بدون اختیار خود و پذیرش ابتلائات و مجاهدات به چنین مقامی رسیده باشند.
اما بحث قابلیت و فیض الهی بطور کلی بحث گسترده ای است که باید به تمامی جوانب آن به دقت پرداخته شود.
پاسخ تفصیلی
مکتب اختیار و عدل(در برابر مکتب جبر و جهل)
مقدمه
یکی از افتخارات تشیع تاکید و ترویج دیدگاه عدلیه در مورد خداوند و مخلوقات، در تمامی جوانب آن است. از تبعات مکتب عدل مسؤل دانستن انسان در قبال خویشتن است. این دیدگاهِ برحق در مورد خدا و انسان و جهان، باعث آزاد شدن میل و انگیزش هر انسانی برای نیل به بالاترین مقامات شده و هیچ مانعی را برای تحقق منزلت و استعداد ذاتی او برحق و موجه نمی داند بر اساس این دیدگاه هیچ انسانی نمی تواند خود را در قبال عدم نیل به چنین جایگاهی و در قبال سقوط در گمراهی و تباهی مسؤل نداند. همان مقامی که والاترین مقامات ممکن در عالم هستی محسوب می شود یعنی مقام خلافت اللهی که انسان را در تمامی خلقت جانشین صفات خدائی می داند.
اساسا گرایش به جبر بر خلاف ظاهر خدامحوری که دارد حاصل تعارض و جدال با خداوند و عدم معرفت نسبت به خویشتن است. و نخستین بنیان گذار آن ابلیس است که در قبال سرپیچی خود، خداوند را متهم می سازد که باعث اغواء و گمراهی او شده است: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»[۱]؛شیطان گفت: خدایا، چنان که مرا اغوا کردی و به گمراهی کشاندی من نیز در زمین (هر باطلى را) در نظر فرزندان آدم جلوه مىدهم و همه آنها را به گمراهى و هلاکت خواهم کشاند.
حال آنکه علت سرپیچی ابلیس فقط و فقط غرور و حسادت خود او در پذیرفتن جایگاه انسان بود و نه جبر سرنوشت یا اغوای خداوند.
یکی دیگر از تبعات دیدگاه عدلیه این است که افعال الهی را خارج اقتضا عدل و حکمت نمی داند و این گونه نیست که فعل قبیح و ظلم اگر از خدا صادر شد قبیح نباشد با این استدلال که خداوند از آنچه انجام می دهد قابل بازخواست نیست.
بر این اساس هیچ امری در عالم خالی از حکمتی عادلانه، از جانب خداوند نیست. حسن و قبح افعال ذاتی است و بر خواسته از عاملی قراردادی و تحمیلی و خارجی نیست. و از طرفی این حسن و قبح و ظلم و عدل هم برای انسان عارف به حقایق امور، قابل درک است.
بنابراین حکمت و عدل در موضوعات عالم هستی ذاتا وجود داشته و قابل درک است هرچند برای برخی قابل وصول نیست یا حتی دچار شبهه ظلم در عالم خلقت شده اند اما این فقط حاصل ضعف و نقصان معرفتی است و از دیدگاه انسان کامل عدل الاهی در تمامی خلقت جاری و ساری است.
شبهه جبر
شیهه جبر همواره در تاریخ ادیان از جنبه های مختلفی مطرح بوده و با عباراتی متفاوت بیان شده است. گاه صورتی مقدس به خود گرفته و گاه نیز همچون یک اعتراض به خداوند و متهم نمودن خداوند خود را نشان داده است. تمامی این توهمات در مورد خداوند برخواسته از عدم علم نسبت به حقایق عالم بوده و گاهی هم در عین علم، طی فرآیندی خود ساخته و بطور عمدی در ذهن و دل انسان ریشه دوانیده است. چرا که اکثر انسان ها دوست دارند که هرچیزی غیر از خود را مسئول چگونه بودن خود بدانند و این غیر، در صورت مذهبی خود تبدیل به خداوند شده است.
معرفت به چند مسئله در مورد قوانین عالم هستی و در مورد خداوند و انسان بنیان این شیهه را به کلی منهدم می کند هرچند ذهن ماهیت اندیش دوباره و دوباره از این حقیقت گریزان بوده و می تواند از زوایای دیگری همین شبهه را برای خود ایجاد کند.
مفهوم عدالت
در اینجا به نکته ای مهم لازم است متذکر شویم که ، یکی از ریشه های اصلی این انحراف(جبر) بازگشت به مفهوم عدالت دارد. برخی عدالت را به معنای تساوی امور دانسته اند و هرگونه تفاوتی در مقامات و مراتب را ظلم پنداشته اند و فقط زمانی عدل را محقق می دانند که هیچ موجودی بر موجودی دیگر برتری نداشته باشد و خوبی و بدی هر دو اقتضایی مشترک داشته باشند و علی الخصوص خود فرد هم بدون داشتن اسباب بزرگی از طرف عالم خلقت در بالاترین درجه ای که فرد دیگری تصور می شود که بدان رسیده است قرار گیرد تا عدالت تحقق یابد وگرنه طبیعت ظالمانه عمل کرده است. بر این اساس در عالم خارج هیچ گاه برتری موجودی بر موجود دیگر پذیرفته نیست.
حال آنکه این عدالت نیست بلکه تساوی در غیر جایگاه خود ظلم محسوب می شود. تعریف عدالت در فرهنگ اسلامی و علوی قرار دادن و قرار گرفتن هرچیزی در جایگاه برحق آن است نه تساوی همه چیز باهم[۲]. خداوند بدی را با خوبی و نقص را باکمال و تقوا را با فسق یکی نشمرده است و هرچیزی را در جای خود قرار داده است و انسان هم موجودی است که می تواند از اعلی علیین تا درک اسفل السافلین جایگاه عادلانه خود را با دست خود مشخص نماید.
تفاوت بین خالق و مخلوق
پیش از هر چیز باید توجه داشته باشیم که خداوند مخلوقات را از سر عشق به ظهور جمال خویشتن در حالی که هیچ نبودند آفرید[۳] و به آنان وجود بخشید و در اوج این آفرینش انسان را قرار داد و از روح خود در او دمید [۴] و از جمال خود به او صورت بخشید[۵].
بنابراین رابطه بین انسان و خدا و رابطه بین عدم و وجود، اساساً از طرف خداوند (وجود محض) شروع شده و همچون موهبتی بدون در خواست واقع شده است:
لذت هستی نمودی نیست را
عاشق خود کرده بودی نیست را
مانبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ما می شنود[۶]
….
لذا از اساس باید گفت: وجود اعتباری انسان در عرض وجود خداوند نیست. حال برخی این موهبت عظیم را (که در وهله اول و در مقام تکوین اجباری بوده است) با اختیار پذیرفته اند و تا ابد خشنود از این رابطه اند و برخی نیز نسبت بدان منکر شده و در واقع منکر خویشتن و خدای خویش شده اند هرچند در نهایت از طریقی غیر از طریق آسان و فطرتی مستقیم به این حقیقت پی خواهند برد.
بنابراین نخستین شبهه جبر که در ذهن انسان سابقه داشته و دارد جبر بودن است. چرا که عدم با اراده وجود موجود شده است نه به اراده خود. این یک حقیقت غیر قابل انکار است که انسان در دریافت این موهبت اساسا در ذات خود چیزی نبوده که اختیاری هم داشته باشد. ولی تعبیر مومن و عارف از این حقیقت « عشق بدون تردید وجود به عدم» (خدا به خلق) است و تعبیر کافر و منکر هم «جبر وجود». بنابراین ذات این پذیرش امری اختیاری و مربوط به انسان است و می تواند منکر آن بوده یا نسبت به آن اکراه داشته باشد:
«ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ»[۷]؛ سپس به آسمان پرداخت که به شکل دود بود، به آن و به زمین گفت: بیائیدبا میل یا اجبار، گفتند: آمدیم با رغبت.
فیّاض علی الاطلاق و نظام احسن
چون خداوند سرمنشا هر کمالی است و عالم را از سر جود و عشق و محبت و نمایندن جمال و فیض خود آفریده است بنابراین در فیض پاشی و هستی بخشی هیچ بخلی برای او متصور نیست. این فیاضیت مطلق خداوند در قبال عالم و آدم همان فیض بخشی وجود محض است در قبال نیستی و عدم و از این دیدگاه (درک رابطه وجود با عدم) نظر الاهی برتمام عالم که آینه اوست نظری علی السویه و در کمال استواء است، اما تفاوت در آینه ها و قابلیت هاست.
آنچه خداوند با خواست نخستین خود آفریده است آینه ای است تمام نما و بی نقص که همان آدم کلی یا حقیقت نور محمدی است. اما بعد از این آینه کامل و واحد که مظهر احدیت و کمال عبودیت است فیض او منقطع نگردیده و هرچند که الواحد لایصدر منه الا الواحد اما قطع فیض، شان فیاض علی الاطلاق نیست. از این روی هنگامه کثرت بر انگیخته شد و هر مبتدی و ناقصی که امکان وجودی فرضی داشت موجود شد تا به وجود حقیقی و کمال خدائی دست یابد.
تفاوت در قابلیات و ممکنات برخواسته از رابطه عدم با وجود است نه وجود با وجود. توضیح عبارت اینکه آنچه از تفاوت مقامات که ملاحظه می شود بر خواسته از جهت الاهی نیست و ثانیا این گونه نیست که موجوداتی در عالم باشند و سپس خداوند به هریک مقامی بدهد و بطور تبعیض برخی را بالاتر از دیگری قرار دهد؛ این تصوری است باطل. بلکه جز خدا هیچ موجودی در حقیقت امر نیست و خداوند در ذات فیاضیت و اراده اصلی خود جز کامل نمی آفریند و اراده نمی کند ولی چون در کثرت هم نظری می کند و تا کمترین درجه ای از قابلیات که امکان و قابلیتی هرچند ضعیف داشته باشد را از سر فیض و جود به عرصه امکان می آورد و توجهی به نقص او نمی کند بنابر این هنگامه کفر و ایمان و دعوای جبر و اخیار هم بر پا شده است:
«خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ»[۸]؛ انسان را از نطفهاى آفرید و اینک به دشمنىِ آشکار برخاسته است.
خداوند به نقص قابلیات نمی نگرد حتی اگر بعد از وجود با خود او دشمنی کند بلکه به کمال خود می نگرد تا هر موجودی فرصت درک فیض و محبت او را داشته باشد. پس چگونه سزاوار است که مخلوق دعوی وجود داشته باشد و تهمت تبعیض را بجای اینکه بر مرتبه نقص در پذیرفتن فیض حمل کند و در صدد قبول آن باشد بر خود فیاض علی الاطلاق متوجه سازد.
همین مطلب تفاوت دیدگاه انسان با شیطان را مشخص می سازد و راز خلیفه بودن انسان هم آشکار می شود چرا که یکی خود را سزاوار هیچ هم نمی داند اما دیگری در عرض خدا دعوی جبر می کند و خداوند را مسبب گمراهی و میل خود به غرور و جهالت می شمارد که: اگر خدا می خواست او را هم به کمال می رساند[۹] پس کوتاهی و تبعیض از جانب خدا بوده است. حال آنکه خداوند را با هیچ کس خویشی و نزدیکی نیست و هر حقی را حقیقتی است هر دعویی امتحانی همراه خود دارد:
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
وررنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست[۱۰]
شبهات موضوعی و اثبات قانون عدل
بعد از تبین مبانی این بحث و یقینی شدن و ایمانی شدن آن در وجود انسان، سوالات بسیاری که در عالم کثرت و تقدیرات مطرح می شود پاسخ خود را خواهد یافت و بعد از تامل به محمل صحیحی منتهی خواهد شد هرچند درک بسیاری از جزئیات امور از قدرت درک انسان عادی فراتر است:
وقتی از حضرت علی (ع) در مورد سر «قَدَر» سؤال شد فرمودند:
« طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ»[۱۱]؛ راهی است تاریک که در آن گام برندارید و دریائی است عمیق که در آن وارد نشوید و سرّ خداوند است که در مورد آن خود را به تکلف نیاندازید.
نکاتی در باب حکمتِ مقاماتِ وجودی
الف)مواهب الاهی:
۱- موهبت وجود
همچنان که گذشت موهبت وجود عظیم ترین مواهب است که عطائی از طرف خداوند بوده و بدون اینکه عدم استحقاق ذاتی آن را داشته باشد. انسان (آدم کلی و انسان کامل) این موهبت را تا حد آینه شدن برای جلال و جمال الاهی با اختیار پذیرفته است و همه دیگر مخلوقات هم مسخر اراده او شده اند. اما انسان های گمراه و سرگشته دربرابر این موهبت و مسئولیت ناشی از آن جانب انکار را در پیش گرفته و با اکراه در این مسیر طی طریق می کنند و در واقع برخلاف ذات خود حرکت می کنند که سراسر عذاب و نفاق است.
۲- مقامات موهبتی (غیر اختیاری)
یکی از شبهاتی که در ذهن بشر وجود داشته سازگاری مقامات موهبتی متفاوت، با عدل خداوند است.
به عنوان نمونه؛ چرا ملائکه مقدسند و بهشتی و انسان در معرض گناه و شهوات مادی و حسی و احتمال ابتلا به عذاب؟ چرا رسالت به برخی انسانها اعطا شده اما برخی دیگر از این موهبت برخوردار نیستند؟ چرا برخی انسانها صورتی زیبا دارند و برخی فاقد آن اند؟ و هزاران مورد دیگر که به شمارش نمی آید؟ این چگونه با قانون عدل در عالم خلقت سازگار است؟
ما قبلا مبانی این بحث را بصورت فلسفی بیان کردیم که هرچه هست این تفاوتها به مرتبه ذات خداوند نمی تواند منسوب باشد بلکه حیثیت قابل (پذیرنده فیض) است که نور واحد را در تجلیات به اشکال مختلف بازتاب داده است و باز این از لطف خداوند بوده است که حتی به مرتبه ضعیف و ناقص از لحاظ وجود هم فرصت کمال داده است و مهر خود را دریغ نفرموده است. و اعطای این مواهب نیز علاوه بر اینکه از سر جود بوده اما خود این هم حکیمانه و عادلانه بوده است.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 