پاورپوینت کامل در جنگ صفین، هنگامی که مالک اشتر در آستانه پیروزی کامل بود؛ چرا معاویه را نکشت و به عقب برگشت تا به دنبال آن ماجرای تلخ حکمیت رخ دهد؟ ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در جنگ صفین، هنگامی که مالک اشتر در آستانه پیروزی کامل بود؛ چرا معاویه را نکشت و به عقب برگشت تا به دنبال آن ماجرای تلخ حکمیت رخ دهد؟ ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جنگ صفین، هنگامی که مالک اشتر در آستانه پیروزی کامل بود؛ چرا معاویه را نکشت و به عقب برگشت تا به دنبال آن ماجرای تلخ حکمیت رخ دهد؟ ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در جنگ صفین، هنگامی که مالک اشتر در آستانه پیروزی کامل بود؛ چرا معاویه را نکشت و به عقب برگشت تا به دنبال آن ماجرای تلخ حکمیت رخ دهد؟ ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

جنگ صفین؛ بین سپاه امام علی(ع) – که بیشتر از عراقیان بودند – و سپاه معاویه – که بیشتر از شامیان بودند – درگرفت. سپاه عراق ضربه‌های مهلکی بر سپاه شام وارد کرد و تا پیروزی نهایی فاصله‌ای نداشت، اما معاویه با حیله‌گری و با پیشنهاد عمرو بن عاص، قرآن‌ها را بر نیزه کرد و خواهان حکمیت قرآن شد. برخی از سپاهیان امام علی(ع) با جهالت و برخی دیگر با خیانت، متمایل به پذیرش خواسته معاویه شدند و امام را مجبور کردند تا دست از جنگ بکشد و به حکمیت تن دهد. آنان تهدید نمودند در غیر این صورت، امام(ع) را خواهند کشت و یا به معاویه تحویل خواهند داد!
به دنبال آن بود که اختیار انتخاب داور و حَکَم را نیز از امام سلب کردند که نتیجه‌اش آن شد که داور شام با ترفندی اعلام کند که امام علی(ع) از خلافت خلع شده و معاویه به این مقام برگزیده شده است!
البته، امام علی(ع) این نتیجه را نپذیرفت؛ زیرا طرفین متعهد شده بودند که بر اساس قرآن داوری کنند، و این نتیجه برگرفته از قرآن نبود.

پاسخ تفصیلی

جنگ صفین، از مهم‌ترین نبرد‌های امام علی(ع) بود. سپاه عراق که پیرو حضرتشان بودند، ضربه‌های مهلکی بر سپاه شام به سرکردگی معاویه زده و تا پیروزی نهایی فاصله‌ای نداشتند، اما معاویه که خود را در انتهای راه می‌دید، پیشنهاد عمرو بن عاص را پذیرفت و دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه کنند.[۱]
گذاشتن قرآن بر نیزه، نشان آن بود که بیایید تا قرآن میان ما حَکَم باشد؛ یعنی جنگ بس است و قرآن، حق و باطل میان ما را مشخص خواهد کرد.
خیانت در سپاه امام علی(ع) و قبول حکمیت
حیله معاویه هنگامی بود که مالک اشتر پیروزی‌هایی را به دست آورد و نزدیک بود نتیجه نبرد را به نفع سپاه عراق پایان دهد. اما امام على(ع) که از هر طرف، تحت فشار شدید طرفداران حکمیت بود، یزید بن هانى را به دنبال مالک فرستاد و پیام داد: «نزدم بیا». مالک گفت: برگرد و به امام بگو: اکنون وقتش نیست که مرا از سنگرم برگردانی. عجله نفرما؛ زیرا من امیدوارم که خدا به زودی ما را سازد! یزید نزد امام برگشت … طرفداران حکمیت به امام گفتند: به او فرمانی صریح و محکم بده تا نزدت باز گردد، و گرنه به خدا سوگند تو را عزل می‌کنیم! امام مجدداً یزید را نزد مالک فرستاد و او دستور امام را رساند. مالک پرسید: آیا به سبب بالا بردن قرآن‌ها چنین کرده‌اند؟! گفت: آرى! مالک گفت: به خدا سوگند! آن دم که قرآن‌ها را بالا آوردند؛ هرگز نمی‌پنداشتم که بر اثر آن، اختلاف نظر و پراکندگى روى دهد. آیا مددى را که خداوند به ما رسانده می‌بینى؟ آیا سزا است که این فرصت دست‌نیافتنی را رها کنیم و برگردیم؟! پیک امام گفت: آیا خواهی پذیرفت که تو در خط مقدم پیروز شوى، اما در عقبه، خیانت‌کاران امیر مؤمنان را در خیمه‌اش تنها گذاشته و او را به دشمن تسلیم کنند؟! مالک گفت: سبحان الله، به خدا چنین نمی‌خواهم. ابن هانی گفت: آن خائنان به امام گفتند: به دنبال مالک بفرست تا نزدت بیاید و گرنه، همان‌گونه که عثمان را کشتیم، تو را نیز کشته و یا به دشمن تسلیم می‌کنیم. به دنبال آن بود که مالک دست از نبرد کشید و به عقب برگشت.[۲]
سؤال: چرا امام(ع) حکمیت را پذیرفت؟ آیا حکمت و سیاست اقتضا نمی‌کرد که امام(ع) در مقابل فشار بخشى از سپاه خود مقاومت کند و به حکمیت تن ندهد؟!
پاسخ: آرى، مقتضاى حکمت و سیاست، نپذیرفتن حکمیت بود، ولی امام(ع) بر اساس اسناد متقن تاریخى، به اختیار خود، حکمیت را نپذیرفت، بلکه آن‌را بر وى تحمیل کردند و مقاومت او در برابر این پیشنهاد جاهلانه، نه تنها سودى در بر نداشت، بلکه ضررهای بسیاری را فراهم می‌آورد.[۳]
در نهایت،‌ امام علی(ع) و معاویه، معاهده‌ای میان خود نوشتند که در تاریخ به صورت مفصل نقل شده است.[۴] و متعهد شدند «آنچه دو حَکَم در قرآن یافتند، بدان پایبند باشند و آنچه در کتاب خداوند نبود از سنّت عادلی که همه بر آن اتفاق دارند، پیروی نمایند».[۵]
سؤال دیگری در این‌جا مطرح می‌شود که؛ چرا سپاه امام علی(ع) به ایشان وفادار نماندند، اما در مقابل، سپاه شام تا آخرین لحظه به معاویه وفادار بودند؟
در پاسخ می‌توان گفت؛ عوامل مختلفی در این موضوع نقش داشتند؛ مانند آن‌که سپاهیان هر دو طرف از قبیله‌هایی تشکیل شده بود که تقریباً اختیار کامل آنها در دست رئیس قبیله بود. سپاه معاویه بیشتر بَرده پول و مقام بودند؛ لذا دقت چندانی در شناخت حق و باطل نداشتند؛ اما گروهی از سپاه امام علی(ع)‌ دنیاطلبانی بودند که در این سپاه به خواسته خویش دست نمی‌یافتند، ولی معاویه به آنان وعده داد تا این نیازشان را برطرف کند. بخش وسیع دیگری از سپاه عراق، به دین معتقده بوده و در پی منافع دنیوی نبودند، ولی آشنایی عمیقی نسبت به دین نداشتند؛ لذا برای آنان جنگیدن در مقابل گروه به ظاهر مسلمانی که آنها را دعوت به قرآن می‌کردند، بسیار دشوار بود. این فهم نادرست از دین، آنان را واداشت تا رهنمودهای امام را نپذیرفته، حتی ایشان را تهدید به قتل کنند.
انتخاب ابوموسی اشعری
همان‌گونه که بیان شد، اصل پذیرش حکمیت از سوی امام علی(ع) تحت اجبار گروه وسیعی از سپاهیانش بود، اما کار به این‌جا نیز خاتمه نیافت. امام در ابتدا خواست ابن عباس[۶] و یا مالک اشتر[۷] را به حکمیت برگزیند که هر دو مورد، مخالفت آنها را به همراه داشت و آنان خواهان این بودند که خود، حَکَم را انتخاب کنند و شخص مورد نظر آنها ابوموسی اشعری بود. امام خطاب به آنان چنین گفت: «شما در آغاز این کار، از من سرپیچی کردید؛ پس اکنون دیگر گوش فرا دهید. رأى من آن نیست که ابوموسى را برگزینم». آنان گفتند: ما تنها به ابوموسی اشعری راضی می‌شویم. امام(ع) گفت: «وای بر شما! ‌او انسان قابل اعتمادی نیست؛ مردم را از من دور می‌کرد و کارها علیه من انجام داده است».[۸]
اما در نهایت با اصرار آنها، ابوموسی به حکمیت انتخاب شد، در حالی‌که از مخالفان امام بود و همین انتخاب، پیروزی طرف مقابل را هموارتر کرد. امام در بیان این حادثه چنین فرمودند: «من دیروز فرمانده و امیر شما بودم، ولى امروز فرمانم می‌دهند، دیروز باز دارنده بودم که امروز مرا باز می‌دارند».[۹]
انتخاب ابوموسی، ناشی از چند عامل بود که یکی از آنها وجهه اجتماعی او نزد اهل کوفه بود؛ زیرا او مدت زیادی فرمانروای این شهر بود. عامل دیگر، اصرار اهل یمن بود که حکم باید یَمَنی باشد.[۱۰]
ابوموسی برای مذاکره با عمرو بن عاص رهسپار شد و در این مسیر با افرادی؛ مانند ابن عباس[۱۱] و شریح بن هانی[۱۲] گفت‌وگوهایی داشت و آنها توصیه‌هایی به او کردند.
مذاکره دو حَکَم برای انتخاب خلیفه
ابوموسی اشعری به همراه چهارصد نفر از سپاه کوفه به ریاست شریح بن هانی و همراهی عبدالله بن عبّاس که برای اقامه جماعت با آنها بود، راهی «دومه الجندل» که محل مذاکرات بود شدند و در طرف مقابل، عمرو عاص نیز با همین تعداد وارد شد.[۱۳]
مذاکرات طولانی و مختلفی میان ابوموسی و عمرو صورت گرفت که در این‌جا به مختصری از آن اشاره می‌کنیم:
عمرو بن عاص گفت: اى ابوموسى! می‌دانى که عثمان به ستم کشته شد؟ گفت: بله. گفت: می‌دانى که معاویه و خاندان معاویه اولیاى او هستند؟ گفت: بله. گفت: خداوند فرموده: «وَ من قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً».[۱۴] حال اى ابو موسى! چه مانعى دارد معاویه را که ولىّ خون عثمان است به خلافت برگزینی که خاندان وى در میان قریش چنان است که می‌دانى. اگر بیم دارى دیگران بگویند؛ معاویه‌ای را خلیفه کرد که در اسلام سابقه‌اى ندارد؛ می‌توانی این‌گونه دلیل بیاوری که او ولىّ خون خلیفه مظلوم و خونخواه وى بود؛ او سیاست‌مدار و با تدبیر است؛ برادرِ ام‌حبیبه همسر پیامبر و یکی از صحابه پیامبر بود. همچنین توجه داشته باش؛‌ اگر معاویه خلیفه شود تو را چنان معتبر کند که هیچ خلیفه دیگر نکرده باشد.
ابوموسى گفت: اى عمرو! از خداوند بترس؛ آنچه درباره بزرگی خاندان معاویه‏ گفتى، بدان خلافت را برای بزرگی خاندان به شخصی نمی‌دهند؛ زیرا در غیر این صورت، خاندان ابرهه بن صباح باید خلافت را به دست می‌گرفتند! خلافت از آن مردم دیندار و صاحب فضیلت است، اگر می‌خواستم آن‌را به معتبرترین قریشى بدهم به على بن ابی‌طالب می‌دادم. این‌که گفتى “معاویه ولىّ خون عثمان است این خلافت را به او بده”، من کسى نیستم که کار را به معاویه دهم و مهاجران نخستین را واگذارم. این‌که درباره قدرت یافتن من سخن آوردى، به خدا! اگر همه قدرت خویش را به من واگذارد خلافت را به او نمی‌دهم و درباره حکم خدا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.