پاورپوینت کامل چه افرادی از سپاه امام علی(ع) گریخته و به دشمن پناهنده شدند؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل چه افرادی از سپاه امام علی(ع) گریخته و به دشمن پناهنده شدند؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چه افرادی از سپاه امام علی(ع) گریخته و به دشمن پناهنده شدند؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل چه افرادی از سپاه امام علی(ع) گریخته و به دشمن پناهنده شدند؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint :
پاسخ اجمالی
اگرچه نمیتوان ردپایی از تمام فراریان را در کتابهای تاریخی و روایات یافت، اما نام و ماجرای برخی از این فراریان را میتوانیم در منابع جستجو کنیم. افراد و گروههایی؛ مانند ۱. مقیس بن عمرو بن مالک(نجاشى)، ۲. طارق بن عبد الله بن کعب نهدى، ۳. حنظله بن ربیع(حنظله کاتب) و گروهی از اطرافیانش، ۵. ابن معتم و گروهی از اطرافیانش، ۴. عبد الله بن عبد الرحمن بن مسعود، ۵. قعقاع بن شور، ۶. مصقله بن هُبیره، ۷. یکی از دوستان امام علی(ع) که درخواست کمک مالی از ایشان داشت، ۸. نعمان بن عجلان، ۹. یزید بن حجیّه، ۱۰. گروهی از مردم مدینه.
پاسخ تفصیلی
با توجه به تحقیق و جستوجو در منابع حدیثی و تاریخی؛ تعدادی از اصحاب و یاران امام علی(ع) را یافتیم که به سوى معاویه گریخته و آنحضرت را تنها گذاشتند.
نجاشى
«مقیس بن عمرو بن مالک»، مشهور به «نجاشى» از شاعران صدر اسلام و یکی از یاران امام على(ع) و از کسانى بود که با سرودههاى خود مردم را به سپاه حضرتشان فرا میخواند، از سویى مردم را براى پیکار میشوراند و از سوى دیگر، معاویه و یارانش را رسوا میساخت و زشتکاریهاى آنان را آشکار میکرد. اما وقتی در ماه رمضان شرابخواری و روزهخوارى کرد، امام(ع) بر او – مانند دیگر معصیتکاران – حد جارى کرد و خدمات گذشتهاش، على(ع) را از اجراى حدّ الهى باز نداشت. نجاشى که سرسختى و قاطعیتِ امام را در اجراى حدود الهى دید، از ایشان دلگیر شد و با فرار خود به معاویه پیوست.
در روایتی چنین میخوانیم:
نجاشى در روز اوّل ماه رمضان بیرون آمد. بر ابو سمّال اسدى گذر کرد که در آستانه خانهاش نشسته بود. به نجاشى گفت: کجا میروى؟
نجاشی: به کُناسه[۱] میروم.
ابو سمّال: آیا میل دارى کلّهها و دمبههایى بخورى که از اوّل شب در تنور بوده و حالا خوب پخته و بار آمده است؟
نجاشی: واى بر تو، در اوّلین روز از رمضان؟!
ابو سمّال: از آنچه که یقین نداریم، رهایمان کن!
نجاشی: بعد از آن چه؟
ابو سمّال: شرابى سرخفام به تو مینوشانم که جان را خوش میسازد و در رگها جارى میشود، شهوت را میافزاید، غذا را هضم میکند و لکنت زبان را میبرد.
هر دو شراب خوردند. در پایان روز، نعرههایشان بلند شد. همسایهاى داشتند که شیعه و از یاران على(ع) بود. خدمت آنحضرت رفت و داستان آن دو را گزارش داد.
حضرت علی(ع) گروهى را فرستاد. خانه را محاصره کردند. ابو سمّال به خانههاى بنیاسد پرید و گریخت، امّا نجاشى را نزد على(ع) آوردند. صبح که شد، شلوارى به پایش کرده و علاوه بر هشتاد ضربه تازیانه بابت میخواری، بیست شلّاق هم اضافهتر زد.
نجاشی گفت: اى امیر مؤمنان! حدّ شراب را دانستم، این تازیانههای اضافی براى چه بود؟!
فرمود: براى گستاخیات بر خدا و روزهخواریات در ماه رمضان!
سپس او را با همان شلوار در معرض تماشاى مردم قرار داد… به دنبال این ماجرا، نجاشی به معاویه پیوسته و على(ع) را هجو کرد.[۲]
طارق بن عبد الله
وقتی امام على(ع) بر نجاشى حد جارى کرد، گروهی از یمنیهایى که با على(ع) بودند – و در رأس آنها طارق بن عبد الله بن کعب نهدى – خشمگین شدند و طارق به امام گفت: اى امیر مؤمنان! فکر نمیکردیم که معصیتکاران و مطیعان و تفرقهانگیزان و وحدتطلبان، نزد حاکمان دادگر و سرچشمههاى نیکى، در کیفر یکسان باشند، تا آنکه رفتار تو را با نجاشى دیدم. دلهایمان را رنجاندى و کار ما را پریشان ساختى و ما را به راهى کشاندى که فکر میکردیم پوینده آن در دوزخ است!
على(ع) آیهای را تلاوت فرمود: «این بزرگ است، مگر بر خاشعان».[۳] اى برادر! جز این است که او یکى از مسلمانان است که حرمتى را شکسته و ما هم حدّى که کفارهاش بود را بر او جارى ساختیم؟! خداوند میفرماید: «دشمنی با گروهى(و دلگیری از آنان) شما را به بیعدالتى وادار نکند. دادگرى پیشه کنید که به تقوا نزدیکتر است».[۴]
طارق در حالی که به ظاهر پوزش طلبیده و ماجرا برایش حل شده بود، از نزد على(ع) بیرون آمد. هنگام برگشتن، مالک اشتر(که خود از اهل یمن بود) به او برخورد و گفت: طارق! تو به امیر مؤمنان گفتهاى که: دلهاى ما را رنجاندى و کارهایمان را پریشان ساختى؟!
طارق گفت: آرى، من گفتهام!
مالک اشتر به او گفت: به خدا سوگند، آنچنان نیست که گفتهاى. همانا دلهاى ما مطیع و شنواى او و کارهایمان براى او هماهنگ و یکپارچه است.
طارق خشمگین شد و گفت: اى مالک! به زودى خواهى فهمید که ماجرا چیز دیگری است! شب که فرا رسید، او و نجاشى به سوى معاویه گریختند.[۵]
حنظله کاتب و ابن معتم و گروهی از اطرافیان آن دو
على(ع) به حنظله بن ربیع(حنظله کاتب) که از صحابیان بود فرمود: «اى حنظله! طرفدار منى یا دشمن من؟!».
گفت: نه طرفدارت و نه دشمنت!
فرمود: «پس میخواهى چه کنى؟».
گفت: به رُها[۶] که یکی از مناطق مرزی است میروم و منتظر میمانم تا این ماجرا (جنگ صفّین) به پایان رسد.
او به خانهاش رفت و در را بست. شامگاهان به همراه ۲۳ نفر نزد معاویه گریخته و به دنبال او گروه بسیاری از اطرافیانش نیز به او پیوستند. در همین ماجرا، ابن معتم نیز با ۱۱ نفر از اطرافیانش به معاویه پیوست، امّا این دو گروه همراه معاویه نجنگیدند، بلکه از هر دو لشگر کناره گرفتند.[۷]
عبد الله بن عبد الرحمن
عبد الله بن عبد الرحمن بن مسعود در جنگ صفّین همراه امام على(ع) بود. او ابتدا همراه معاویه بود. سپس به على(ع) پیوسته، و مجدداً به نزد معاویه برگشت.[۸]
قعقاع بن شور
او فرماندار «کَسکَرْ»[۹] و «مسیان»[۱۰] بود که بیت المال را صرف خوشگذرانی و کامجوییهاى خود میکرد و وقتی فهمید که امام علی(ع) از کار او آگاه شده است، اموال را برداشت و نزد معاویه رفت.[۱۱] دل سیاهش زندگانیاش را آلود و کارش به جایى رسید که بعدها به فرستاده امام حسین(ع) به کوفه؛ مسلم بن عقیل، خیانت کرد و براى پراکندن یارانش از اطراف او کوشید و با پسر اشعث و افرادی مانند او همدست بود.[۱۲]
امام على(ع) فرمود: «از من مال طلب میکنید؟! من قعقاع بن شور را بر کَسکَر گماردم و او به زنى صدهزار درهم مهریّه داد [و او را به عقد خود درآورد]. به خدا سوگند! اگر همسری مناسب بود، این مقدار مهریّه به آن زن نمیداد».[۱۳]
مصقله بن هُبَیره
مصقله بن هبیره، از چهرههاى سرشناس مردم عراق و از یاران امام على(ع) بود. او از سوى ابن عبّاس، حاکم «اردشیر خُرّه»[۱۴] شد. هنگامى که عموزادگانش به سراغ وى میآمدند، از بیت المال و خراج به آنان میداد؛ از اینرو على(ع) او را مورد سرزنش قرار داد. نیز گفتهاند سرزنش شدنش به این جهت بود که براى فدیه نصاراىِ بنى ناجیه[۱۵] پانصد هزار از بیت المال داد و همه را به بیت المال برنگرداند و نزد معاویه رفت.[۱۶]
نعمان بن عجلان
به امام على(ع) خبر رسید که نعمان بن عجلان، مال و خراج بحرین را برده است. امام(ع) این نامه را به وى نوشت: «…همانا کسى که امانت را سبُک شمارد و تمایل به خیانت داشته باشد و خود و دین خود را منزّه ندارد، در دنیا به خویشتن خلل وارد ساخته است و آنچه در آینده
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 