پاورپوینت کامل چگونه خداوند در فرازهایی از قرآن، تمام خوبی‌ها و بدی‌ها را به خود نسبت داده، اما در فرازهای دیگری، عامل بدی‌ها را خود انسان‌ها می‌داند؟! ۷۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چگونه خداوند در فرازهایی از قرآن، تمام خوبی‌ها و بدی‌ها را به خود نسبت داده، اما در فرازهای دیگری، عامل بدی‌ها را خود انسان‌ها می‌داند؟! ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چگونه خداوند در فرازهایی از قرآن، تمام خوبی‌ها و بدی‌ها را به خود نسبت داده، اما در فرازهای دیگری، عامل بدی‌ها را خود انسان‌ها می‌داند؟! ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چگونه خداوند در فرازهایی از قرآن، تمام خوبی‌ها و بدی‌ها را به خود نسبت داده، اما در فرازهای دیگری، عامل بدی‌ها را خود انسان‌ها می‌داند؟! ۷۱ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

در تفسیر و توضیح این آیات که به ظاهر ناهمخوان به نظر می‌آیند، نظریات مختلفی بیان شده است:

  1. «سیئه» دارای دو معنا است؛ یکی بلا و گرفتاری، و دیگری گناه و معصیت. مراد از آیاتی که بدی‌ها را به خدا نسبت می‌دهند، همان بلا و گرفتاری‌ها است، و مراد از آیاتی که بدی‌ها را به خود انسان منتسب می‌کنند، گناه و آثار وضعی آن است.
  2. جبریون معتقدند که آیاتی که همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌ها را به خداوند نسبت می‌دهند، تأییدی بر نظریه آنان بوده و آیاتی که بدی‌ها را به خود انسان نسبت می‌دهد، از باب آموزش رعایت ادب و احترام است.
  3. جمع‌بندی این آیات، تأییدکننده نظریه کلامی «الامر بین الامرین» است.
  4. انتساب تمام حسنات و تمام سیئات به خداوند از این باب است که زمام امور همه‌ی چیزها در دست او است؛ و تمام موجودات، هم در اصل وجود و هم در بقا و هم در حوادثى که برایشان رخ می‌دهد، تحت فرمان اویند؛ اما نسبت دادن بدی‌ها به انسان، از این جهت است که سیئات اموری عدمی هستند و به نوعی به انسان نسبت دارند؛ یعنی افعال انسان موجب سلب نعمت(امنیت، رفاه و…) می‌گردد. و مقصود همه‌ی سیئات نیست، بلکه منظور مشکلاتی است که به عنوان کیفر برای گناهان انسان محسوب می‌شوند این مشکلات هر چند از حیطه قدرت خدا خارج نیست، اما دلیل بروز آن، خود انسان است.

 شرح و توضیح این مطالب در پاسخ تفصیلی خواهد آمد.

پاسخ تفصیلی

خداوند در آیه ۷۸ سوره نساء چنین می‌فرماید:
«اگر آنها [منافقان‏] با خوبی(و پیروزى) روبرو شوند، می‌گویند: «این خوبی، از ناحیه خدا بود.» و اگر با بدی(و شکستى) مواجه شوند، می‌گویند: این بدی، از ناحیه تو است. بگو: تمام خوبی‌ها و بدی‌ها از ناحیه خدا است»
سپس در آیه بعد ادامه می‌دهد
«… (آرى،) آنچه از نیکی‌ها به تو می‌رسد، از جانب خداست و آنچه از بدى‌ها به تو می‌‏رسد، از خود تو است».
در نگاه ابتدایی، نوعی ناهمخوانی میان این دو آیه پیاپی و نیز میان هر کدامشان با برخی آیات دیگر به نظر می‌آید؛ که در ذیل به مختصری از بررسی‌های انجام شده در این زمینه خواهیم پرداخت:
۱. برخی مفسران معتقدند که «سیئه» دارای دو معنا می‌باشد: یکی بلا و گرفتاری، و دیگری گناه و معصیت؛ و در همین راستا آیاتی که سیئه را به خدا نسبت می‌دهند مقصودشان بلا و گرفتاری‌هاست، و آیاتی که سیئه را به خود انسان نسبت می‌دهند، منظورشان گناهان و معصیت‌ها می‌باشد.[۱]
۲. آنانی که از دیدگاه کلامی، جبری مسلک به شمار می‌آیند،‌معتقدند که انتساب هر دو معنای سیئه به خداوند صحیح است، و آیاتی که سیئه را به انسان‌ها نسبت می‌دهد تنها از باب آموزش رعایت ادب و احترام است؛ نظیر این‌که حضرت ابراهیم(ع) مریضی را به خود نسبت می‌دهد و شفا را به خداوند.[۲]
۳. برخی مفسران معتقدند که: «ممکن است آیه شریفه اشاره به مسئله “الامر بین الامرین” بوده باشد که در بحث جبر و تفویض به آن اشاره شده است. و خلاصه آن این است که همه حوادث جهان حتى اعمال و افعال ما خواه حسنه باشد یا سیئه؛ خوب باشد یا بد؛ از یک نظر مربوط به خدا است؛ زیرا او است که به ما قدرت داده و اختیار و آزادى اراده بخشیده است. بنابر این آنچه ما اختیار می‌کنیم و با آزادى اراده انتخاب می‌نماییم بر خلاف خواست خدا نیست، ولى در عین حال اعمال ما به ما نسبت دارد و از وجود ما سرچشمه می‌گیرد؛ زیرا عامل تعیین کننده عمل، اراده و اختیار ما است، و به همین دلیل ما در برابر اعمالمان مسئولیم، و استناد اعمال ما به خدا آن‌چنان که اشاره شد، از ما سلب مسئولیت نمی‌کند و موجب عقیده جبر نیست.
بنابر این آن‌جا که می‌فرماید: حسنات و سیئات از خدا است، اشاره به همان فاعلیت خداوند نسبت به همه چیز دارد، و آن‌جا که می‌فرماید: سیئات از شما است، اشاره به فاعلیت ما و مسئله اراده و اختیار ما می‌کند و در واقع مجموع دو آیه، مسئله “امر بین الامرین” را ثابت می‌‏کند».[۳]
۴. برخی نیز بر این باورند که انتساب تمام خوبی‌ها و بدی‌ها به خداوند، از این باب است که همه اشیاء و موجودات هم در هستى خود و هم در بقاى خود و هم در حوادثى که بر ایشان پیش می‌آید، تحت فرمان خداى تعالى هستند. به عبارت دیگر، زمام هستى و شئون هستى و بقاى موجودات فقط به دست خداوند است. اما آن‌جا که بدی‌ها را به انسان نسبت می‌‌دهد از این جهت است که سیئات امور عدمی هستند و به نوعی به انسان نسبت دارند؛ یعنی افعال انسان موجب سلب نعمت(امنیت، رفاه و…) می‌گردد؛[۴] و مقصود همه‌ی بدی‌ها و دشواری‌ها نیست، بلکه منظور مشکلاتی است که به عنوان کیفری برای گناهان انسان محسوب می‌شوند. این مشکلات گرچه از دایره قدرت خدا بیرون نیست، اما دلیل بروز آن، خود انسان است.
تبیین این نظریه که علامه طباطبائی بدان پرداخته، متوقف بر بیان چند نکته است:
۱. منظور از حسنه و سیئه چیست؟
به نظر مى‏رسد بشر برای اولین بار، زمانی حُسن و زیبایى را درک کرد که برخی هم‌نوعان خود را دید که در مقایسه با دیگران زیباتر‌ند، اندامى معتدل‌تر و اعضایى متناسب‌تر – به ویژه در چهره – دارند. بشر بعد از تشخیص زیبایى در هم‌نوع خود، به تدریج متوجه دیگر زیبایی‌هاى طبیعى نیز شد.
در مورد تعریف زیبایی باید گفت که برگشت آن در نهایت به این است که وضع موجود موافق باشد با آن مقصدى که طبعاً در نوع آن است.
مثلا زیبایى صورت یک انسان به آن است که هر یک از چشم، ابرو، گوش، لب، دهان، گونه، چانه و… و رنگ و لعاب آنها و نیز تناسب هر کدامشان با اعضای پیرامونی بگونه‌ای باشد که جا دارد همان‌طور باشد. در چنین حالتی، نفس و دل بیننده مجذوب آن می‌‏شود و در غیر این صورت، وصف جمال را نخواهد داشت و به جاى کلمه “جمیل”، کلمه “قبیح” (زشت، بدترکیب) بر آن صادق است.
بنابر این حسن و جمال، معنایى وجودى و ثبوتی است؛ و زشتى و قبح یا به طور کلى هر نوع بدى، معنایى عدمى خواهد بود. به بیان روشن‌‏تر، زیبا به چیزى می‌گویند که آنچه باید داشته باشد را دارد، و زشت آن چیزى است که برخی از آنچه باید داشته باشد را ندارد.
بشر بعد از این مرحله، زشتى و زیبایى را توسعه داده، از چارچوب محسوسات خارج کرد و به افعال و معانى اعتبارى و عناوینى که در ظرف اجتماع مورد نظر قرار می‌‏گیرد سرایت داد. آنچه از این امور با غرض اجتماع یعنى سعادت زندگى بشر و یا بهره‌‏مندى انسان‌ها از زندگى سازگار است را زیبا، خوب و پسندیده خواند، و آنچه با این غرض سازگار نباشد را زشت، بد و ناپسند نامید. عدل و احسان را به کسى که مستحق احسان باشد؛ تعلیم و تربیت و خیر خواهى و معانى دیگر از این قبیل را حسنه و زیبا خواند. و ظلم و دشمنى و امثال آنها را سیئه و زشت نامید. براى این‌که دسته اول با سعادت واقعى بشر و یا بهره‏‌مندى کامل او از زندگیش در ظرف اجتماع سازگار و دسته دوم ناسازگار بود.
و این قسم از حسن و زیبایى و مقابل آن یعنى قبح و بدى، تابع آن فعلى است که متصف به یکى از این دو صفت است، تا ارزیابی شود که فعل چه مقدار با غرض اجتماع سازگار و یا چه مقدار ناسازگار است. بعضى از افعال، حُسن و خوبی‌اش دائمى و ثابت است؛ چون همیشه با غرض اجتماع سازگار است؛ مانند عدل، و یا قبح و بدی‌اش دائمى و ثابت است؛ نظیر ظلم.
بعضى دیگر از افعال، حسن و قبحش دائمى نیست، بلکه به حسب اختلاف احوال و اوقات و مکان‌‏ها و جوامع، تغییر می‌یابد؛ مانند خنده و مزاح که نزد دوستان هم‌قطار، خوب و نزد بزرگان ناپسند است، در مجالس سرور و جشن‌‏ها خوب و در مجالس ماتم و عزا و مساجد و معابد زشت است؛ و …
سپس بشر به این مقدار بسنده نکرد، بلکه دامنه آن‌را گسترده‌‏تر کرد، تا شامل حوادث خارجى و پیشامدهایى که در طول زندگی‌اش بر حسب تأثیر عوامل مختلف پیش می‌آید بشود، حوادثى که یا براى فرد پیش می‌آید و یا براى اجتماع، یا موافق میل و آرزوى انسان و سازگار با سعادت فردى و یا اجتماعى است؛ نظیر عافیت و سلامتى، فراوانی روزی و… که آن‌را حسنات(خوبی‌ها) می‌نامد. و یا ناسازگار است، مانند بلا و محنت و فقر و بیمارى و ذلت و اسارت و … آن‌را سیئات می‌خواند.
با دقت در آنچه بیان شد، روشن می‌‌شود که حسنه و سیئه دو حالت و صفت‌اند که امور و افعال به آن جهت که رابطه‏‌اى با کمال و سعادت نوع یا فرد دارد، به آن صفت، متصف می‌شوند.
به بیان دیگر، از آنچه گذشت روشن شد که حسنه و سیئه دو صفت نسبى و اضافى است، هر چند که در بعضى از موارد – مانند عدل و ظلم – صفتی ثابت و دائمى است.
۲. حسنات عناوین وجودى
از آیات قرآن کریم چنین به‌دست می‌‌آید که حسنات عناوین وجودی هستند؛ زیرا از یک‌سو از نظر قرآن کریم «خداوند پدید آورنده همه‌ی چیزها است».[۵] یعنی غیر از خداى تعالى هر چیزى که اسم شى‏ء (چیز) بر آن اطلاق شود، مخلوق خداى تعالى است. از سوى دیگر در خود قرآن می‌خوانیم که «خداوند هر چیز را نیکو آفرید».[۶]
بنابر این، اولاً: هر موجود و هر چیزى خوب و حسن است، ثانیاً: مقدار و درجه‌ی خوبى هر چیزی وابسته به درجه‌ی وجودی او است و منوط به بهره‌‌ای است که از خلقت و وجود را دارد. پس روشن گردید که حُسن همواره امرى وجودی است.
۳. سیئات عناوین عدمى
با دقت در معنا و مفهوم سیئه چنین بر می‌آید که سیئه و بدی امرى عدمی است؛ زیرا بنابر تعریف سیئه، سیئه عبارت است از نبودن و یا نداشتن موجود، آن صفت و حالتى را که ملایم طبع و موافق آرزویش است.
به عبارت دیگر، این بلاها و مصائب نیز مانند حسنات امورى هستند که خلقتشان حسن و نیکو است. و هیچ زشتى و بدى در خلقت آنها نیست، پس براى بد بودن آنها وجهى باقى نمى‏ماند، مگر این توجیه که با طبع موجودى دیگر سازگار نیست، مثلاً خلقت عقرب خوب و حسن است، و بدى آن فقط به این دلیل است که نیش آن با سلامتى و راحتى انسان‌ها سازگار نیست. بنابر این، برگشت ویرانگرى سیل، نیش عقرب، و مصائبى دیگر، به این است که خداى تعالى که تا کنون نعمت سلامتى را به فلان شخص داده بود، از امروز تا فلان روز این عافیت را به وسیله گزیدن عقرب از او گرفته، و یا نعمت خانه و اثاثى که به شخص سیل زده داده بود، بعد از آمدن سیل به او نداده است. پس برگشت مصائب به امرى عدمى است؛ یعنی به «ندادن خدا» است که خود امرى عدمى است. و آیه زیر این معنا را کاملاً روشن ساخته، می‌فرماید: «آنچه خداى تعالى به روى مردم بگشاید کسى نیست که از آن جلوگیرى کند و آنچه را که امساک می‌کند کسى نیست که بعد از خدا آن‌را به سوى مردم روانه کند و او شکست ناپذیر و حکیم است».[۷]
بنابر این حسنات هر چه باشند عناوینى وجودى هستند، و سیئات عناوین عدمی هستند. اما متن عمل و نفس آن در دو حال خوب و بد یکى است.
۴. حسنه و سیئه هر دو از سوی خدا است.
سرنوشت‌‏ها چه خوب و چه بد همه از ناحیه خداى تعالى است؛ چون اینها حوادثى است که ناظم نظام عالم آن‌را ردیف می‌کند و او کسی نیست جز خدا و احدى شریک او نیست، براى این‌که همه اشیاء و موجودات هم در هستى خود و هم در بقاى خود و هم در حوادثى که برایشان پیش می‌آید، تحت فرمان خداى تعالى هستند و بس. و آن‌طور که قرآن کریم تعلیم می‌‏دهد، زمام هستى و شئون هستى و بقاى موجودات به دست غیر او نیست.
۵. پس چرا برخی سیئات به بندگان منتسب می‌شود؟
در آیاتی می‌بینیم که بدی‌ها به خود انسان‌ها و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.