پاورپوینت کامل «انسان، مدنی بالطبع است». این عبارت را توضیح دهید؟ ۷۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «انسان، مدنی بالطبع است». این عبارت را توضیح دهید؟ ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «انسان، مدنی بالطبع است». این عبارت را توضیح دهید؟ ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «انسان، مدنی بالطبع است». این عبارت را توضیح دهید؟ ۷۱ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

اجتماعی‌بودن انسان بدیهی و روشن است؛ آنچه مورد گفت‌وگوی اندیشمندان است، دلیل و تحلیل آن است که آیا این ویژگی انسان، اقتضای سرشت او است که از آن به مدنی بالطبع بودنش تعبیر می‌آورند، یا آن‌که انسان از روی ناچاری و اضطرار و با مدد جستن از عقل حسابگر خویش، مدنیّت را برمی‌گزیند؟

به نظر می‌رسد از جمله (مدنی الطبع) در کلام حکیمان، همان معنای ظاهری‌اش برداشت شود که اجتماعی‌بودن، اقتضای طبع انسانی است؛ نه این‌که «مدنی بالطبع» به معنای مدنی‌بودن همراه با اضطرار باشد.

برای اثبات مدنی الطبع بودن انسان، می‌توان به فطرت انسان استدلال کرد؛ هر کس به طبع و فطرتش مراجعه کند، می‌بیند که اجتماعی‌بودن و علاقه به زندگی جمعی، مطابق با طبع و فطرت او است؛ و این‌گونه نیست که انسان به صورت طبیعی از جامعه متنفر باشد و تنها برای بهره‌کشی از دیگران با آنان ارتباط برقرار ‌کند.

شرح و توضیح این دیدگاه‌ها در پاسخ تفصیلی بیان می‌شود.

 

پاسخ تفصیلی

مسئله‌ی اجتماعی(مدنی بالطبع) بودن انسان، از دیرباز میان فلاسفه یونان و حکمای اسلامی مورد بحث بوده است؛ حکما از زمان‌های بسیار قدیم گفته‌اند انسان مدنیّ بالطبع است؛ یعنی انسان طبیعتاً اجتماعی است.[۱] آثاری که از فلاسفه یونان به جا مانده، نشان می‌دهد که افلاطون و ارسطو از نخستین کسانی بودند که این مسئله را مطرح کرده‌اند. و این سخن معروف که «انسان مدنی بالطبع، یا حیوانی است سیاسی»، از ارسطو است.[۲] بعد از ارسطو نیز این مسئله میان فلاسفه‌ی غرب بویژه میان فلاسفه‌ی سیاسی مطرح بوده است؛ مثلاً توماس اکونیاس قدیس در این‌که انسان بنابر طبیعت خود، موجودی اجتماعی و سیاسی است، با ارسطو هم‌عقیده بود، ولی هابز این اصل را به شدت انکار کرده و توافق افراد بشر بر حکومت را که صرفاً از راه قرارداد به وجود آمده، نه طبیعی، بلکه کاملاً مصنوعی می‌داند.

از فلاسفه اسلامی، معلم ثانی ابونصر فارابی شاید نخستین کسی است که این اصل را در بحث حکومت و سیاست به صورت مستقل مطرح کرد. پس از او شیخ الرئیس – هرچند به صورت غیر مستقیم و برای اثبات شریعت – به این اصل پرداخت. ابن رشد، ابن خلدون، امام فخر رازی و بعضی دیگر از متکلمان اسلامی نیز این اصل را مورد گفت‌وگو قرار داده‌اند.[۳]

واژه مدنی

در اصطلاح فلاسفه‌ی اسلامی، «مدنی» منسوب به مدینه(شهر) و کنایه از اجتماع بشری است.[۴] تمدّن در زبان آنان به معنای اجتماع بشری است و سخن از مدنی‌بودن انسان، سخن از اجتماعی‌بودن او است. زندگی اجتماعی این نیست که گروهی از انسان‌ها در کنار یکدیگر و در یک منطقه زیست کنند، بلکه زندگی اجتماعی بدان معنا است که ماهیّت اجتماعی داشته باشد؛ یعنی بین افراد جامعه، تعامل و هم‌کاری وجود داشته باشد.[۵]

واژه بالطبع و طبیعت

کلمه «طبیعت» دارای معانی متعددی است: استعداد قوی در شیء؛ مبدأ تغییرات در اشیا؛ آنچه از ذات شیء بدون رجوع به هیچ عامل خارجی دیگر صادر شود؛ چیزی که فاعل، بدون تعلیم به آن هدایت شود، و معانی بسیار دیگر.[۶]

«طبع» عبارت است از: هیأتی که به واسطه آن، نوع از انواع کامل گردد؛ چه آن هیأت، فعلی باشد یا انفعالی. گویا طبع، اعم از طبیعت است؛ زیرا می‌شود چیزی از طبع باشد، اما از طبیعت نباشد.

طبع عبارت است از: سرشتی که انسان بر آن آفریده شد. یا مجموع استعدادهای خلقی و روانی‌ای که انسان متّصف بدان است و مترادف خلق و طبیعت و سجیّه است.[۷]

مقصود فلاسفه از مدنی الطبع

با توجه به معانی‌ای که برای طبیعت و طبع ذکر شد، معنایی که از گزاره «انسان، مدنی بالطبع است»، متبادر می‌شود این است که مدنیت برخواسته از سرشت و طبیعت آدمی است؛ یعنی انسان از آن جهت که انسان است اجتماعی و مدنی است. ولی برخی بر این باورند که توجه حکمای اسلامی، در این جمله، بیشتر به ضرورت و لزوم مدنیّت و اجتماع است تا بالطبع بودن آن. انسان مدنی بالطبع است؛ یعنی اجتماع و مدنیّت برای رسیدن به کمالات انسانی، امری لازم و ضروری است.[۸] سپس سخن برخی از حکیمان را به عنوان مؤید ذکر می‌کند:

  1. عبدالرحمن بن خلدون می‌گوید: اجتماع نوع انسان، ضروری است و حکیمان این معنا را بدین سان تعبیر می‌کنند که انسان دارای سرشت مدنی است؛ یعنی ناگزیر است اجتماعی تشکیل دهد که در اصطلاح ایشان آن‌را مدنیّت گویند.[۹]
  2. امام فخر رازی می‌گوید: امتیاز انسان از حیوانات دیگر به این است که اگر انسان بخواهد به تنهایی و به دور از اجتماع زیست کند، حسن معیشت وی تأمین نخواهد گشت، پس ناگزیر با هم‌نوعان دیگر خود باید هم‌کاری داشته باشد تا با معاونت آنان حسن معیشت وی تأمین و احتیاج او رفع گردد؛ و از همین‌رو است که انسان مدنی بالطبع می‌گردد.[۱۰]
  3. حکیم سبزواری در این خصوص می‌گوید: «انسان مدنی بالطبع است»؛ یعنی باید اجتماع کنند در مدینه‌ها.[۱۱]
  4. علامه طباطبائی معتقد است: «بشر [در سیر تکامل و زندگی خود] هم‌چنان به سیر خود ادامه داد، تا به این مشکل برخورد، که هر فردى از فرد و یا افراد دیگر همان را می‌خواهد، که آن دیگران از او می‌خواهند، لاجرم ناگزیر شد این معنا را بپذیرد که همان‌طور که او می‌خواهد از دیگران بهره‌‏کشى کند، باید اجازه دهد دیگران هم به همان اندازه از او بهره‏‌کشى کنند. این‌جا بود که پى برد باید اجتماعى مدنى و تعاونى تشکیل دهد، و بعد از تشکیل اجتماع فهمید که دوام اجتماع، و در حقیقت دوام زندگی‌اش منوط بر این است که اجتماع به نحوى استقرار یابد که هر صاحب حقى به حق خود برسد، و مناسبات و روابط متعادل باشد و این همان عدالت اجتماعى است.

پس این حکم؛ یعنى حکم بشر به اجتماع مدنى و عدل اجتماعى، حکمى است که اضطرار، بشر را مجبور کرد به این‌که آن‌را بپذیرد؛ چون اگر اضطرار نبود هرگز هیچ انسانى حاضر نمی‌شد دامنه‌ی‌ اختیار و آزادى خود را محدود کند. این است معناى آن عبارت معروف که می‌گویند: «الانسان مدنى بالطبع»، و این است معناى این‌که می‌گوییم: انسان حکم می‌کند به عدل اجتماعى. و خلاصه در هر دو قضیه، اضطرار او را وادار کرد به این‌که مدنیت و زندگى اجتماعى و دنبالش عدل اجتماعى را بپذیرد؛ چون می‌خواست از دیگران بهره‌‏کشى کند.[۱۲]

در این تحقیق پس از بیان آرا و نظریات فلاسفه نتیجه‌گیری شد که عموم فلاسفه یونان و فلاسفه اسلامی بر همین عقیده بودند که مدنی بالطبع به معنای اضطراری بودن زندگی اجتماعی است.[۱۳]

تحقیق مطلب

به نظر می‌رسد که پذیرش این مطلب -که مدنی الطبع بودن انسان به معنای اضطرار و نیاز او به زندگی اجتماعی است -، مشکل ‌باشد، بلکه باید گفت مقصود عموم حکیمان، همان چیزی است که در ابتدا به ذهن می‌رسد که «انسان در طبع و سرشت خود، مدنی است؛ یعنی انسان از آن جهت که انسان است اجتماعی و مدنی است».

به بیان روشن‌تر، همان‌گونه که اشاره شد، این گزاره که انسان مدنی الطبع است، اولین بار از سوی حکیم ارسطو بیان شد؛ دقت در گفتار ارسطو به روشنی اثبات می‌کند که مقصود وی این است که مدنیت برخواسته از طبع و سرشت انسان است. جمله‌‌ای که از وی در این مورد نقل شد چنین است: «شهر [نقطه کمال و] غایت جوامع دیگر است و طبیعت هر چیز در کمال آن است؛ از این‌رو هرگاه چیزی خواه آدمی باشد و خواه اسب و خواه خانواده به مرحله کمال رسد، می‌گوییم که آن‌چیز، طبیعی است. وانگهی، غایتی که هر چیز به سبب آن وجود دارد، یا علّت غائی، برترین خیر آن است و اتّکا به ذات، غایت و برترین خیر است. از این‌جا آشکار می‌شود که شهر، پدیده‌ای طبیعی است و… . و انسان به حکم طبیعت، حیوانی اجتماعی است و آن‌کس که از روی طبع و نه بر اثر تصادف، بی‌وطن است، موجودی یا فروتر از آدمی است یا برتر از او. هم‌چنان‌که می‌دانیم شهر، نوع اجتماع است… آن جامعه‌ای که بالاتر از همه و فراگیرنده همه جوامع دیگر است، خیر برین را می‌جوید و (این‌گونه) جامعه است که شهر یا اجتماع سیاسی نام دارد… بدین‌گونه، می‌بینیم که شهر، طبعاً مقدم بر فرد است؛ زیرا افراد چون نمی‌توانند به تنهایی نیازهای خویش را برآورند، ناگزیر باید به کل شهر بپیوندند؛ هم‌چنانکه هر جزء دیگری به کل خویش می‌پیوندد. آن‌کس که نمی‌تواند با دیگران زیست کند و یا چندان به ذات خویش متکی است که نیاز به هم‌زیستی با دیگران ندارد، عضو شهر نیست؛ از این‌رو باید یا دد(دیو) باشد، یا خدا، بدین سبب، انگیزه‌ای در همه آدمیان نهفته است تا بدین‌گونه با هم اجتماع کنند».[۱۴]

همان‌گونه که مشاهده ‌شد، حکیم ارسطو از راه کمال‌بودن مدنیت، به خوبی توانست بیان کند که مدنیت برآمده از سرشت انسان است؛ زیرا هر موجودی ذاتاً به دنبال کمال مخصوص به خود است و کمال‌جویی با سرشت او آمیخته و عجین شده است. به بیان دیگر، زندگی شهری علت غائی انسان است و هر موجودی بر اساس حرکت جوهری در جوهر و ذات خود در پی رسیدن به علت غائی خود است؛ بنابراین انسان مدنی الطبع است؛ یعنی مدنیت و اجتماعی بودن، ذاتی انسان و برخواسته از سرشت و طبیعت انسان است.

البته باید توجه داشت مقصود حکیم ارسطو از هدف و غایت بودن مدنیت، غایت و هدف متوسط و میانی است؛ بنابراین منافات ندارد که غایت نهایی انسان رسیدن به کمال مطلق و خداوند باشد.

اما آنچه به جملات پایانی حکیم ارسطو استناد شده است: «افراد چون نمی‌توانند به تنهایی نیازهای خویش را برآورند، ناگزیر باید به کل شهر بپیوندند»، و بدین جهت مقصود وی را نامعلوم، و صدر و ذیل سخنان وی را متناقض می‌انگارند؛[۱۵] به نظر می‌رسد تناقضی میان سخنان ارسطو نیست؛ زیرا ذیل سخنان ارسطو در واقع تحلیل عقلی و عقلایی سخنان صدر است؛ یعنی این‌که مدنیت برخواسته از طبیعت و فطرت انسان است؛ متکی به واقعیت مشهود است که انسان نمی‌تواند تمام نیازهای خود را به تنهایی به دست آورد؛ بنابراین معنای صدر و ذیل سخن حکیم ارسطو این می‌شود که انسان در مرحله‌ی ذات خواهان زندگی اجتماعی و مدنیت است و در مرحله عمل نیز مشهود است که بدون زندگی اجتماعی نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد. نظیر این‌که در مبحث خداشناسی می‌گوییم گرایش به خداوند و عشق به خداوند فطری انسان است، در عین حال همین گرایش را فطری را از راه نیاز انسان و عدم توانایی در اداره دستگاه‌های بدن و … تبیین می‌کنیم. و یا لاأقل از دو طریق مختلف یک حقیقت را اثبات می‌کنیم؛ و این مستلزم ابهام و تناقض‌گویی نیست.

چنان‌که سخنان حکیم فارابی نیز شبیه سخنان ارسطو است که برای اثبات اجتماعی بودن انسان به هر دو جهت(مرتبه ذات و مرحله واقعیت خارجی) اشاره کرده است. سخن فارابی بر اساس آنچه از وی نقل شده، بدین صورت است: «هر یک از آدمیان بر سرشت و طبیعتی آفریده شده‌اند که هم در قوام وجودی خود و هم در نیل و وصول به برترین کمالات ممکن خود، محتاج به امور بسیارند که هر یک به تنهایی نتواند متکفل انجام آن امور باشد، بلکه در انجام آن، احتیاج به گروه بود که هر یک از آنها متکفل انجام امری از مایحتاج آن بود و هر یک از افراد انسان نسبت به هر یک از افراد دیگر، بدین حال و و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.