پاورپوینت کامل خلاصه‌ای از زندگی حضرت یوسف(ع) را بیان کنید؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خلاصه‌ای از زندگی حضرت یوسف(ع) را بیان کنید؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خلاصه‌ای از زندگی حضرت یوسف(ع) را بیان کنید؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خلاصه‌ای از زندگی حضرت یوسف(ع) را بیان کنید؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

یوسف فرزند یعقوب، فرزند اسحاق، فرزند ابراهیم(ع)، نام مادرش راحیل بود.[۱] وی از پیامبران بزرگ بنی‌‌اسرائیل به شمار می‌آید. این فرزند یعقوب به علت جمال و زیبایی خیره کننده‌ای که داشت از همان کودکی در میان خانواده و قبیله‌ی خود جلوه‌ی خاصی داشت. یوسف یازده برادر داشت که از میان آنها تنها بنیامین با او از یک مادر بودند.[۲]

نام یوسف ۲۷ بار در قرآن آمده و سوره‌ی دوازدهم این کتاب مقدس هم به نام او است که داستان زندگی یوسف را با تعبیر «احسن القصص»،[۳] بهترین و آموزنده‌ترین داستان معرفی می‌کند و آن‌را با جزئیاتی از نوجوانی، به چاه‌انداختن، فروختن او به عزیز مصر، پاک‌دامنی وی در برابر خواسته‌ی نامشروع همسر عزیز مصر، به زندان افتادن، تعبیر خواب‌ها توسط ایشان، ملاقات پدر و برادران و حکومتش در مصر بیان کرده است.

داستان یوسف با خوابی شروع می‏شود که او را بشارت می‏دهد و نسبت به آینده‏ای روشن امیدوار می‏سازد تا او را در مسیر تربیت الهی صابر و بردبار گرداند:[۴]

«إِذْ قالَ یوسُفُ لِأَبیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کوْکباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لی‏ ساجِدین»؛[۵]

یوسف گفت: پدرم! من دیشب در خواب، یازده ستاره به علاوه خورشید و ماه را دیدم که همگی نزد من آمدند و در برابرم سجده کردند.

بر اساس روایات، زمان این خواب در شب جمعه‌ای مصادف با شب قدر بود.[۶] و تعبیر خورشید و ماه، پدر و مادرش و یازده ستاره نیز برادرانش بودند.[۷]

برخی گفته‌اند که خورشید، مادر و یا خاله‌اش بود – زیرا مادرش راحیل از دنیا رفته بود – و ماه نیز پدرش بود.[۸]

در این‌که یوسف در آن زمان چند ساله بود، بعضی معتقدند هفت سال داشت،[۹] برخی نوشتند نُه سال،[۱۰] و بعضی گفته‌اند دوازده ساله بود.[۱۱]

و برخی نقل می‌کنند که او در دوازده سالگی سجده ماه و خورشید و ستارگان را برای بار دوم در خواب دید.[۱۲]

به هر حال، مسلم است که در آن هنگام، یوسف بسیار کم سن و سال بود.

یوسف آن خواب را برای پدرش تعریف کرد؛ اما پدر به وی گفت: این خواب را برای برادرانت مگو که برای تو نقشه‌‌‏ خواهند کشید: «قالَ یا بُنَی لا تَقْصُصْ رُؤْیاک عَلی‏ إِخْوَتِک فَیکیدُوا لَک کیداً».[۱۳]

یعقوب نبی(ع) در میان دوازده پسرش، یوسف و بنیامین که از یک مادر بودند، به ویژه یوسف را بیشتر دوست داشت و نسبت به آنها محبت بیشتری نشان می‌داد؛ زیرا آنان کوچک‌ترین فرزندان او به شمار می‌آمدند و به طور طبیعی نیاز به حمایت بیشتری داشتند، علاوه بر آن‌که بر اساس برخی از گزارش‌ها مادرشان «راحیل» نیز از دنیا رفته بود.

از آن گذشته به خصوص در یوسف، آثار نبوغ و فوق العادگی نمایان بود. مجموع این جهات سبب شد که یعقوب آشکارا نسبت به آنها ابراز علاقه‌ی بیشتری کند.[۱۴]

از این‌جا بود که حسد ده برادر نسبت به یوسف شروع شد، و به فکر افتادند به گونه‌‌ای یوسف را از میان بردارند؛ لذا آنان که شغلشان دام‌داری بود تصمیم گرفتند روزی او را به صحرا برده و قصد خود را اجرایی کنند. در این راستا از پدر خواستند که یوسف را همراهشان بفرستد تا در صحرا به بازی و ورزش بپردازد! ابتدا یعقوب مخالفت کرد، اما آنها با اصرار، رضایت پدرشان را گرفته و او را به همراه بردند. آن‌جا بود که ابتدا تصمیم گرفتند تا یوسف را بکشند؛ اما بعد از مخالفت یکی دوتا از برادران، او را در چاهی در همان نزدیکی‌ها انداخته و سپس پیراهن او را پاره پاره و به خون آغشته نمودند و شب هنگام که به خانه برگشتند، گفتند: ما مشغول بازی بودیم که گرگ‌‌ها یوسف را دریدند! شاهدش هم این پیراهن است! یعقوب(ع) اگرچه این ادعای آنها را نپذیرفت؛ اما چاره‌ای جز صبر نداشت؛ از این‌رو فرمود: «… بَلْ سَوَّلَتْ لَکمْ أَنْفُسُکمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی‏ ما تَصِفُونَ»؛[۱۵] اکنون که شما این توطئه را اجرا کردید، صبر جمیل برایم بهتر است و خدا است که در این باره باید از او یاری خواست.

یوسف مدتی درون چاه بود تا آن‌که کاروانی تجاری بر سر چاه آمده، او را از چاه نجات داده، با خود به مصر بردند و در بازار برده فروش‌ها به عزیز مصر فروختند.[۱۶]

ازدواج با زلیخا

یوسف در مصر ازدواج کرد و از او دو پسر به نام‌های اِفرائیم(جدّ یوشَع ‌بن نون) و میشا(منشا) برجا ماند.[۱۷]

برخی نیز فرزند دختری به نام رحیمه(رحمه)[۱۸] را برای یوسف گزارش کرده‌اند که همسر ایوب(ع)شد؛[۱۹] اما منابع دیگر، رحیمه را نوه‌ی یوسف(ع) می‌دانند.[۲۰]

این ازدواج پس از رسیدن ایشان به مقام عزیزی مصر رخ داد و طبق برخی گزارش‌ها، همسر او همان زلیخا همسر فقید عزیز مصر بود.

در روایت آمده است، یوسف زنی را دید که می‌‌گفت: خدا را شکر که بردگان را به ‌واسطه‌ی طاعتشان پادشاه کرد و پادشاهان را به ‌واسطه‌ی معصیتشان برده نمود!

یوسف از او پرسید: تو کیستی؟ او گفت: زلیخا هستم! و بعد از آن بود که یوسف با او ازدواج کرد.[۲۱] و بر اساس برخی نقل‌ها هر دو فرزند یوسف نیز از وی بودند.[۲۲]

ویژگی‌ها

  1. خواب‌های درست و وحی الهی در کودکی: علاوه بر رؤیای صادقه یوسف در کودکی، هنگامی که وی را به چاه افکندند، مخاطب وحی الهی قرار گرفت که تو در آینده بدون آن‌که برادرانت تو را بشناسند، ماجرای امروز را برایشان بازگو خواهی کرد:

«فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ یجْعَلُوهُ فی‏ غَیابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَینا إِلَیهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا یشْعُرُونَ»؛[۲۳]

  1. موقعیت اجتماعی و صدر اعظمی مصر: «وَ کذلِک مَکنَّا لِیوسُفَ فِی الْأَرْض‏…»؛[۲۴] بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین قدرت دادیم.
  2. علم تأویل خواب: «وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ»؛[۲۵] و تا به او تأویل رؤیاها را بیاموزیم.
  3. دریافت حکم و علم الهی: یوسف در منزل عزیز مصر رشد کرد و هنگامی که به سنّ کمال رسید، چون از نیکوکاران بود، خداوند حکمت کامل و دانش وسیعی را به او هدیه فرمود: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَ عِلْمَاً».[۲۶]
  4. عصمت و عفت: عفت و عصمت یوسف در قرآن به صراحت بیان شده است: «وَ راوَدَتْهُ الَّتی‏ هُوَ فی‏ بَیتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیتَ لَک قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوای إِنَّهُ لا یفْلِحُ الظَّالِمُونَ».[۲۷]

حضرت یوسف برای پاک‌دامنی خود، زندانی‌شدن را بر زندگی در قصر عزیز مصر، ترجیح داد و به همین جهت، خداوند به ایشان، دانش تأویل رؤیا را هدیه کرد که بعدها با استفاده از همین توانایی، خواب پادشاه را تعبیر کرده و به دنبال آن به مقام عزیزی مصر رسید.

  1. رسیدن به مقام خلوص: «… إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ»؛[۲۸] وی از بندگان خالص شده ما بود.
  2. عفو و گذشت: گذشت یوسف تا اندازه‌ای بود که وقتی برادرانش او را شناختند و گفتند: به خدا قسم، تو برگزیده خدایی و ما گنه‌کار و خطاکار![۲۹] بدون درنگ پاسخ داد: امروز هیچ گلایه‌ای از شما ندارم و شما را سرزنش نمی‌‌کنم، خدا شما را خواهد آمرزید![۳۰]
  3. کرامت: از رسول خدا(ص) نقل است که فرمود: یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم(ع)، کریم فرزند کریم، فرزند کریم، فرزند کریم است (خود، پدر، پدر بزرگ و جدّ پدرش همگی کریم بودند).[۳۱]

آزمایش‌ها و گرفتاری‌های یوسف

یکی از مشکلات بزرگی که یوسف(ع) دچار آن شد، دلباختگی همسر عزیز مصر(زلیخا) به ایشان بود که در خلوت‌ها وی را به سوی خود فرا می‌خواند؛ اما با پاسخ منفی و قاطع آن حضرت روبرو می‌شد:

«… مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»؛[۳۲] پناه بر خدا! او (شوهرت) صاحب نعمت و مربی من است، جایگاهم را نیکو داشت، [من هرگز به او خیانت نمی‌کنم] به یقین ستم‌کاران رستگار نمی‌شوند.

آزمایش دیگر یوسف، تحمل سال‌های طولانی زندان بود، زیرا زلیخا به جبران پاسخ منفی او صحنه‌آرایی کرده و شوهرش را وادار نمود تا وی را زندانی کند که یوسف آن‌را به جان خرید و فرمود: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنی‏ إِلَیهِ».[۳۳]

تعبیر خواب پادشاه و عزیزی مصر

یوسف با داشتن علم تعبیری که خداوند به وی هدیه کرده بود، خواب دو زندانی هم‌بند خود را تعبیر کرد. مدتی از این ماجرا گذشت و یکی از این دو نفر بعد از آزادی به در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.