پاورپوینت کامل هاشم مرقال کیست؟ وی در رکاب امام علی(ع) به شهادت رسید و یا با پاهای قطع شده به کربلا رفت و در روز عاشورا شهید شد؟! ۴۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هاشم مرقال کیست؟ وی در رکاب امام علی(ع) به شهادت رسید و یا با پاهای قطع شده به کربلا رفت و در روز عاشورا شهید شد؟! ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هاشم مرقال کیست؟ وی در رکاب امام علی(ع) به شهادت رسید و یا با پاهای قطع شده به کربلا رفت و در روز عاشورا شهید شد؟! ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هاشم مرقال کیست؟ وی در رکاب امام علی(ع) به شهادت رسید و یا با پاهای قطع شده به کربلا رفت و در روز عاشورا شهید شد؟! ۴۱ اسلاید در PowerPoint :

پاسخ اجمالی

هاشم بن عتبه بن ابی‌وقاص بن اهیب بن زهره بن عبد مناف زهری،[۱] از یاران امام علی(ع) به شمار می‌آمد.[۲] کنیه‌ی هاشم ابوعمر بود.[۳] وی برادرزاده «سعد بن أبی‌وقاص»[۴] و مادرش دختر «خالد بن عبید بن سوید» بود.[۵]

هاشم در زمان رسول خدا(ص) به دنیا آمد[۶] و در جریان فتح مکه، اسلام آورد؛ از این‌رو، وی را از صحابه به شمار آورده‌اند[۷] که توانست از آن‌حضرت(ص) حدیث نقل کند.[۸] البته برخی وی را از صحابه نمی‌دانند.[۹]

او به دلیل سرعت و چابکی خاصی که در جنگ‌ها داشت،[۱۰] و یا به جهت سپردن پرچم در جنگ صفین به دستان وی، به «مرقال(تندرو)» معروف شد.[۱۱]

فرزندان

در گزارش‌های مختلف،[۱۲] حلیس،[۱۳] سلیمان،[۱۴] عبدالرحمن،[۱۵] قیس،[۱۶] حفص،[۱۷] اسحاق،[۱۸] محمد،[۱۹] احمد،[۲۰] عاصم[۲۱] و دره،[۲۲] به عنوان فرزندان هاشم معرفی شده‌اند.

هاشم در دوران خلفا

هاشم در دوران خلفا در جنگ‌های مختلف حضور داشت. وی در جنگ قادسیه در کنار عمویش سعد ابی‌وقاص بود[۲۳] و از سوی او به فرماندهی سپاهی که به جنگ یزدگرد می‌رفت، منصوب شد.[۲۴] وی در جنگ یرموک، یک چشم خود را از دست داد.[۲۵]

در زمان حکومت عثمان که سعید بن عاص حاکم کوفه بود، هاشم هلال ماه شوال را مشاهده و به همین دلیل روزه‌ خود را افطار کرد. سعید از هاشم علت افطار کردن روزه را پرسید. هاشم در جواب گفت که هلال ماه شوال را مشاهده کردم. سعید گفت: چگونه تو با یک چشم هلال را دیدی ولی مردم با دو چشم آن‌را ندیدند؟! از این‌رو دستور داد تا بر هاشم حد روزه‌خواری جاری کنند. در زمان حکومت امام علی(ع) که هاشم حاکم کوفه شد، سعید بن عاص را با صد ضربه تازیانه قصاص کرد.[۲۶]

بیعت هاشم با امام علی(ع)

بعد از کشته‌شدن عثمان، هاشم تلاش نمود تا مردم را برای بیعت با امام علی(ع) دعوت نماید. به همین جهت از ابوموسی اشعری خواست تا با امام بیعت کند؛ اما ابوموسی توصیه کرد تا در این کار عجله نکند؛ هاشم نیز در جواب وی گفت: اختیار یکی از دست‌های من در دست امام علی(ع) و اختیار دست دیگرم در دست خودم است. بعد یک دست خود را در دست دیگرش قرار داد و گفت که من به این روش با ایشان بیعت کردم و سپس این اشعار را خواند:

«أبایع غیر مکترث علیا                              و لا أخشی أمیرا أشعریا

أبایعه و أعلم أن سأرضی                           بذاک الله حقا و النبیا»؛[۲۷]

من بدون اعتنا به هیچ‌کس، با علی(ع) بیعت می‌کنم و از فرمانده اشعری(ابوموسی) نمی‌ترسم. با او بیعت می‌کنم و می‌دانم که با این عمل خدا و رسولش را خشنود خواهم ساخت.

جایگاه هاشم نزد امام علی(ع)

هاشم نزد امام علی(ع) جایگاه ویژه‌ای داشت؛ زیرا:

الف) مدتی حکومت کوفه را به وی سپرد.[۲۸]

ب) بعد از شهادت محمد بن ابی‌بکر فرمود: می‌خواستم حکومت مصر را به هاشم بسپارم، اگر مصر را به او می‌سپردم، عرصه را برای آنها(عمرو بن عاص و یارانش) خالی نمی‌کرد و به آنها فرصت نمی‌داد.[۲۹]

ج) امام(ع) پس از شهادت هاشم و همراهانش و با شنیدن گریه مردم، برای آرام کردن آنها شعری را خواند:

«جَزَی اللَّهُ خَیراً عُصْبَه أَسْلَمِیه                    صِبَاحَ الْوُجُوهِ صُرِّعُوا حَوْلَ هَاشِمٍ‏

یزِیدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بِشْرٌ وَ مَعْبَدٌ                           وَ سُفْیانُ وَ ابْنَا هَاشِمٍ ذِی الْمَکارِمِ

وَ عُرْوَه لَا یبْعُدْ ثَنَاهُ وَ ذِکرُهُ                           إِذَا اخْتُرِطَتْ یوْماً خِفَافُ الصَّوَارِم‏»؛[۳۰]

خداوند به مردم قبیله اسلم که با چهره‏‌های زیبا همراه هاشم به خاک افتادند را جزای خیر دهد. یزید و عبداللّه، بشر و معبد و سفیان و دو پسر صاحب فضیلت هاشم، و گروه هماهنگ به‌هم تافته‌‏ای که اگر روزی تیغ‌‌های برّان هم در نیام رود، ستایش و یاد ایشان از خاطره‌‏ها نرود.

هاشم در جنگ جمل

هنگامی که امام علی(ع) از بیعت مردم بصره با طلحه و زبیر آگاهی یافت، هاشم را از ذی‌قار نزد ابوموسی اشعری(حاکم کوفه) فرستاد تا از وی بخواهد تا مردم را به جنگ با بصریان دعوت نماید. ابوموسی در این امر کوتاهی کرد. هاشم خدمت امام بازگشت و امام(ع) عمار بن یاسر را همراه امام حسن(ع) به سوی کوفه فرستاد.[۳۱] هاشم نیز به سپاه امام علی(ع) در جنگ جمل پیوست.[۳۲]

هاشم در جنگ صفین

وی در پاسخ به دعوت امام علی(ع) برای عزیمت به صفین گفت: من بر احوال شامیان آگاهم؛ آنها با شما و شیعیان شما دشمن‌اند؛ و با کسی که برای رسیدن به دنیا با تو می‌جنگد همراه شده و از هیچ کوششی فروگذار نیستند و بر سر دنیا جدال می‌کنند و از انفاق مال[در راه باطل] دریغ نمی‌ورزند؛ نادانان را به بهانه خون‌خواهی عثمان فریب دادند؛ اما دروغ می‌گویند، انتقام خون او را نمی‏خواهند، بلکه به دنبال منافع دنیا هستند. ما را به جنگ با آنها بفرست. اگر به حق پاسخ مثبت دادند، به هدف رسیدیم، و گرنه پس از حق، چیزی جز گمراهی نیست. به خدا سوگند، به نظر من آنها بیعت نخواهند کرد![۳۳]

وی در این جنگ، پرچم‌دار سپاه علی(ع) بود،[۳۴] و در این نبرد پایش قطع شد[۳۵] و سرانجام به شهادت رسید، و امام(ع) بر وی نماز خواند و او را در کنار عمار بن یاسر به خاک سپرد.[۳۶]

حضور هاشم در کربلا

با آن‌که در منابع معتبر و کهن تاریخی گزارش شده است که هاشم بن عتبه در صفین به شهادت رسید؛ اما ملا حسین کاشفی از نویسندگان قرن دهم در کتاب روضه الشهداء که با نثر فارسی نگاشته شده، از حضور وی در سپاه امام حسین(ع) خبر داده است. گفتنی است که برخی اندیشمندان این موضوع را از تحریف‌های لفظی واقعه عاشورا می‌دانند.[۳۷]

به هر حال، بر اساس این گزارش، هاشم به نزد امام حسین(ع) آمد و بعد از سلام گفت: اگر پسر عمویم(عمر بن سعد) در سپاه دشمنان شما است، ولی دلم با دوستان شما است و در دوستی شما در نهایت وفاداری است.

وقتی به میدان رفت عمر سعد را به مبارزه طلبید؛ اما عمر سعد از آن‌جا که اوصاف مبارزه‌‌های هاشم را شنیده بود، ترسید و از یاران خود خواست تا به جنگ با او بروند؛ لذا سمعان بن مقاتل به میدان آمد و به هاشم گفت: قرار است ملک ری و طبرستان به پسر عموی تو، عمر برسد، و اکنون وی سپه‌سالار لشکر کوفه و شام است؛ اما تو او را رها کردی و به حسین بن علی(ع) که نه ملک دارد، نه خزانه و نه خدم و حشم، پیوستی! از دولت عمر روی برمگردان و با بخت خویش مبارزه نکن.

«همّت بلند دار و ز دولت متاب روی             ادبار را مجوی و ز اقبال سر مپیچ‏»

هاشم گفت: این دو سه روزه اختیار فانی(دنیا) را دولت نام نهاده‌‏ای؟! و جا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.