فایل ورد کامل خلاصه داستان سیاوش بر گرفته از داستان های شاهنامه ی فردوسی ۴۴ صفحه در word


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل خلاصه داستان سیاوش بر گرفته از داستان های شاهنامه ی فردوسی ۴۴ صفحه در word دارای ۴۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل خلاصه داستان سیاوش بر گرفته از داستان های شاهنامه ی فردوسی ۴۴ صفحه در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل خلاصه داستان سیاوش بر گرفته از داستان های شاهنامه ی فردوسی ۴۴ صفحه در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل خلاصه داستان سیاوش بر گرفته از داستان های شاهنامه ی فردوسی ۴۴ صفحه در word :

موضوع : فایل ورد کامل خلاصه داستان سیاوش بر گرفته از داستان های شاهنامه ی فردوسی ۴۴ صفحه در word

توضیح : این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد

– پیشگفتار
در شاهنامه انگیزه جنگ عمیق تر و انسانی تر است. در سراسر کتاب فردوسی بر سرزنی پیش نمی آمد مگر یک بار و آن زمانی است که چند تن از پهلوانان ایران در شکارگاه دختر سرگردانی را می بینند و هر یک از آنها می خواهد او را تصاحب کند. چون کار کشمکش بالا می گیرد سرانجام توافق می کنند که او را به نزد کاووس شاه ببرند این دختر همان کسی است که بعد مادر سیاوش می شود.
به طور کلی جهانبینی شاهنامه دفاع خوبی در برابر بدی است. این دفاع با دادن قربانی های بی شمار صورت می گیرد و از این رو پهلوانان شاهنامه که سلسله جنبان این نبرد هستند و به ۳ دسته می شوند:
۱- پهلوانان نیکوکار که عمر و سعادت خود را در خدمت خوبی می گذارند بعضی از آنان نمونه عالی انسانی و مبری از هر عیب هستند چون فریدون سیاوش و کیخسرو و بعضی دیگر خالی از ضعف و عیب نیستند. مثل رستم، گودرز، طوس و غیره…
۲- پهلوانان بدکار، که وجود آنان سراپا از خبث و شرارت سرشته شده چون ضاک و سلم و تور و گرسیوز و در حد کمتری (افراسیاب و در بین زنان سودابه را می توان نام برد.)
۳- پهلوانانی که آمیخته ای از خوبی و بدی اند. گاهی به جانب این گرایش دارند و گاهی به جانب آن چون کاووس در ایران و پیران در توران
آنچه بین این پهلوانان مشترک است وحدت و قدرت و قاطعیت است. همه زندگی خروشان و گرانبار دارند، چرا آنان که به راه نیکی می روند و چه آنان که به راه بدی همه با استواری، آگاهی این راه را می سپارند حتی در پستی قهرمانان نابکار استحکام مردانه است. همه زندگی را دوست دارند و از قوای خود بهر‌ه کامل می گیرند مرگ را بزرگترین دشمن می شناسند اگر چه زندگی خود را در هر لحظه در معرض خطر روبرو شدن با آن قرار می دهند. نکته قابل توجه اینست که در دوران اساطیری و پهلوانی شاهنامه اکثر زنان نام آور خارجی هستند همسران پسران فریدون یمنی هستند سیندخت و رودابه کابلی هستند فرنگیس و منیژه و جریره و تهمینه و مادر سیاوش تورانی اند . و کتایون زن گشتاسب رومی است.
زنی که موجب بدنامی زنان شاهنامه شده سودابه است دربار‌ه اوست که رستم به کاووس می گوید:
کسی کاو بود مهتر انجمن کف بهتر او را ز فرمان زن
سیاوش ز گفتار زن شد به باد خجسته زنی کاو ز مادر نزاد
و باز در اشاره به مثال سودابه است که راجع به زن گفته می شود:
زبان دیگر و دلش جای دیگر از او پای یابی که جوئی تو سر
و اما زن خوب در شاهنامه زیبایی بدن را با زیبایی روح و رعنائی را با آهستگی و شرم را با خواهش جمع دارد توصیف چنین زنی را از زبان شیرین بشنویم:
به سه چیز باشد زنان را بهی که باشد زیبایی تحت مهمی
یکی آنکه با شرم و با خواستست که جفتش بدوخانه آراستست
دگر آنکه فرخ پسر زاید اوی ز شوی خجسته بیفزاید اوی
سوم آنکه بالاورویش بود به پوشیدگی نیز مویش بود
داستان مادر سیاوش
یکی بیشه پیش اندر آمد ز دور به نزدیک مرز سواران تور
همی راند در پیش با طوس گیو پس اندر پرستنده ای چند نیو۱
بدان بیشه رفتند هر دو سوار بگشتند در گرد آن مرغزار
به بیشه یکی خو برخ یافتند پر از خنده لب هر دو بشتافتند
به دیدار او در زمانه نبود ز خوبی برو بر بهانه نبود
به بالا چو سرو و به دیدار ماه نشایست کردن بدو در نگاه
بدو گفت طوس ای فریبنده ماه ترای سوی بیشه که بنموده راه
چنین پاسخ داد که ما را پدر بزد دوش و بگذاشتم بوم و بر
شب تیره مست آمد از بزم سور۲ همان چون مرا دید جوشان ز دور
یکی تیغ زهر آبگون بر کشید همی خواست از تن سرم را برید
گریزان درین بیشه خجستم پناه رسید ستم این لحظه ایدر۳ ز راه
بپرسید پس پهلوان از نژاد۴ بدو سروبن۵ یک به یک کرد یاد
بدو گفت من خویش گرسیوزم۶ به شاه آفریدون کشد پروزم۷
پیاده بدو گفت چون آمدی که می باره۸ و رهنمون آمدی
چنین داد پاسخ که دسپم بماند ز مستی مرا بر زمین برنشاند
بی اندازه زر و گهر داشتم به سر بر یکی تاج زر داشتم
بدان روی بالا زمن بستدند نیام۹ یکی تیغ بر من زدند
بجستم۱۰ من از بیم از پیششان بدین بیشه ام خون ز دیده فشان
دل پهلوانان بدو گرم گشت سر طوس زذر بی آزرم گشت
بدو گفت گیو ای سپهدار شاه نه با من برابر بدی بی سپاه
همان طوس نوذر در آن بستهید۱۱ کجا پیش اسب من اینجا رسید
سخنشان ز تندی به جایی رسید که این ماه را سر بباید برید
میانشان همی داوری۱۲ شد دراز میانجی بیامد یکی سرفراز
که این را بر شاه ایران برید بر آن کوه نهد هر دو فرمان برید
لغات:
۱- شجاع : دلیر ۲- سور: مهمانی ۳- ایدر: اینجا ۴- نژاد: اصل و نسب تبار
۵- سروبن: درخت سرو، کنایه است از زن زیبا و بلند قامت
۶- گرسیوز: نام برادر افراسیاب است. ۷- پروز: اصل و نسب، تبار
۸- باره: اسب ۹- غلاف و جلد شمشیر: نیام ۱۰- جستن: خود را رهاندن و گریختن ۱۱- ستیهیدن: لجاج کردن ۱۲- داوری: خضومت ، نزاع،مشاجره
معنی: در زمان پادشاهی کاووس در دورانی که جنگ و کشتار بین ایرانیان و تورانیان فروکش کرده و ایران زمین در آرامش و رفاه بود روزی طوس پهلوان نامدار به اتفاق گیو و گودرز و چند پهلوان دیگر به قصد شکار صبح زود بر اسبان خودسوار شده و از شهر خارج شدند. این سواران تاختند و تاختند و پیش رفتند تا به مرغزار با صفایی رسیدند و پس از مختصری استراحت چون باز هم هوای گردش داشتند اسبها را تاختند و مسافتی طولانی از آن مرغزار دور شدند و آنقدر پیش رفتند تا به حوالی مرز توران زمین رسیدند در آن حوالی بیشه ای باصفا و زیبا یافتند طوس به دیگران گفت: حتما در این بیشه دور افتاده نیز شکار فراوان است پس بهتر است درون آن گردش کنیم. سواران به گردش و جستجو پرداختند، طوس و گیو پهلوان در کنار هم اسب می راندند، همینطور که اطراف را می گشتند ناگهان چشم آنها به درختی تناور و پرسایه افتاد که در زیر آن دختری جوان و بسیار زیبا نشسته بود! دو پهلوان از اسب پیاده شده نزد او رفتند طوس با ملایمت و متبسم رو به او کرده و با لحنی خودمانی گفت: دختر جان تو اینجا چیکار می کنی؟ کی هست از کجا آمده ای؟ دخترک ابتدا چیزی نگفت سرش را از خجالت به زیر انداخت بعد سربلند کرده و با آهنگی شیرین چنین گفت: دیشب نصب شب پدرم مست از مهمانی به خانه آمد، آنقدر مست بود که به طرف من حمله کرد و خواست با شمشیر سر از تنم جدا کند منهم از دستش فرار کردم اسبی سوار شدم و به جنگل گریختم در راه راهزنان بمن رسیدند اسبم را گرفتند خواستند به طرف من حمله کنند که از دست آنها هم فرار کردم و خودم را به اینجا رساندم حالا منتظرم که مستی از سر پدرم بپرد حالش خوب شود و به دنبالم بیاید طوس که از دختر خیلی خوشش آمده بود گفت: یک چنین پدری لیاقت ترا ندارد من طوس پهلوان نامدار ایرانیم همراه من بیا تا در شهر خودمان من ترا به زنی بگیرم وقتی گیو این حرف را شنید سخت به هیجان آمد و ناراحت شد چون او هم از این دختر خوشش آمده بود مختصر آنکه بین طوس و گیو گفتگو درگرفت و کم کم صدای آنها بلند شد سایر پهلوانان که بحث این دو را شنیدند نزدیک شدند و پرسیدند موضوع چیست؟ طوس و گیو جریان را تعریف کردند و باز هم طوس گفت: این دختر را من پیدا کردم و حق من است. گیو گفت: بهتر است این دختر را بکشیم تا به هیچ کس نرسد یکی از پهلوانان گفت این کار صحیح نیست بهتر است نزد پادشاه برویم و هر چه او گفت بدان عمل کنیم و آنها هم پذیرفتند و به همراه دختر راهی پایتخت شدند.


  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.