فایل ورد کامل پیشینه تحقیق چیستیِ حبّ عذری و معرفی شاعران عذری و برجسته ترین ویژگیهای حبّ عُذری ۱۲۸ صفحه در word
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل پیشینه تحقیق چیستیِ حبّ عذری و معرفی شاعران عذری و برجسته ترین ویژگیهای حبّ عُذری ۱۲۸ صفحه در word دارای ۱۲۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
لطفا نگران مطالب داخل فایل نباشید، مطالب داخل صفحات بسیار عالی و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
فایل ورد فایل ورد کامل پیشینه تحقیق چیستیِ حبّ عذری و معرفی شاعران عذری و برجسته ترین ویژگیهای حبّ عُذری ۱۲۸ صفحه در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل پیشینه تحقیق چیستیِ حبّ عذری و معرفی شاعران عذری و برجسته ترین ویژگیهای حبّ عُذری ۱۲۸ صفحه در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل پیشینه تحقیق چیستیِ حبّ عذری و معرفی شاعران عذری و برجسته ترین ویژگیهای حبّ عُذری ۱۲۸ صفحه در word :
بخشی از فهرست مطالب فایل ورد کامل پیشینه تحقیق چیستیِ حبّ عذری و معرفی شاعران عذری و برجسته ترین ویژگیهای حبّ عُذری ۱۲۸ صفحه در word
معنای لغوی «حُبّ» و مراتب «محبّت»:
طبقهبندی انواع عشق، و جایگاه حُبّ عُذری
انواع عشق
انواع عشق انسان به انسانهای دیگر:
معنای غـزل در ادبیات عرب
شعر دوره اموی و پیدایش غزل
تقسیمبندی غزل دوره اموی
حُبِّ عُذری
برجستهترین ویژگیهای حبّ عُذری
مراحل عشق عذری
شعرای عُذری
مجنون، وجود تاریخی و دگردیسیهای داستانی
پیوند میان عشق عُذری، عشق افلاطونی و عشق صوفیانه
ویژگیهای دلباختگی در ادب عذری
درآمد
عشق عُذری، عشقیاست پاک
وجود عشق، پیش از آفرینش
عشق عذری تا زمان مرگ ادامه دارد
عشق عذری، پس از مرگ حتّی در گور باقی است
عشق عذری تا قیامت دوام مییابد
وصال در عشق عُذری موکول به قیامت است
عشق، تقدیر الهی است
عشق عذری به وصال منجر نمیشود
عشق عذری به مرگ می انجامد
عشق، مولود نظر است و حسرتی است پس از یکبار نگریستن
عشق عذری به جنون میانجامد
با رنج و عذاب همراه است
تشبیه عشق به آتش (عشق و سوز درون)
پردهدر است و موجب شهرت عاشق
تمامیتخواه است (هستی دلباخته را از او میستاند)
زمامی است که دلباخته را هرکجا بخواهد، میکشد
پیوسته برآن افزوده میشود
با صبر نمیآمیزد
ویژگیهای دلباخته در ادب عذری
درآمد
عشقی عفیف و پاک دارد
از معشوق، تنها به نگاهی گذرا خُشنود است
کشته عشق ( شهید) است
سرِّ عشق را فاش نمیکند (کتمان عشق)
از معشوق به دیگری نمیپردازد
تنها خواستهاش معشوق است (از دوست، دوست را میطلبد)
هرچه از معشوق بر او رسد، نیکوست (آزار دوستی یا مازوخیسم)
در برابر معشوقِ خود، خاکسار است
مطیع امر معشوق است
با خیال معشوق، عشق میبازد
خیال و ترک ادب شرعی
لحظهای از یاد معشوق فارغ نیست
همیشه به مفارقت مبتلاست
در برابر معشوق، غرق حیرت است
همیشه در خوف و رجاست
پیمان نمیشکند
پاکباز است
همیشه به رنج و بلا و اندوه مبتلاست
رنج او، ورای طاقت است
خونیندل است
سرگردان است
غریب است
فراخنای جهان، بر وجود او تنگ است
بیخواب است
پیوسته میگرید
بیمار است و پیکری نحیف دارد
بی صبر و شکیب است
نصیحت نمیش نود
همه وجودش معشوق است
همه جهان را معشوق میبیند و معشوق را همه جهان
ویژگیهای دلدار در ادب عذری
درآمد
پاکدامن است
«موافقْصورت و معنی» است
یگانه است و بیمثل و مانند
دست در خون عاشقان دارد
میمیراند و زنده میسازد
هم درد است و هم درمان
هرچه بخواهد میکند
هرچه کُنَد، بر حق است
با غریبان آشنایی میکند
پیمانگُسِل است
فارغ از رنجهای عاشق است
به هرچه خریده شود، رایگان است
غنی است (در برابر فقر دلباخته)
فهرست منابع و مراجع
منابع فارسی:
منابع عربی
بخشی از منابع و مراجع فایل ورد کامل پیشینه تحقیق چیستیِ حبّ عذری و معرفی شاعران عذری و برجسته ترین ویژگیهای حبّ عُذری ۱۲۸ صفحه در word
شمیسا، سیروس (۱۳۸۶). سیر غزل در شعر فارسی. تهران: فردوس، پنجم،
مسعودی، علی بن حسین (۱۳۸۲). مُروجُ الذَّهَب. ترجم ابوالقاسم پاینده. ۲ج. تهران:علمی و فرهنگی، هفتم؛
جلالی، محمد امیر (۱۳۸۶)، سنجش غزلهای فارسی و عربی سعدی با اشعار منسوب به قیسبن مُلَوَّح برپای حبّ عُذری، پایان نام کارشناسی ارشد در رشت زبان و ادبیات فارسی؛ استاد راهنما: دکتر سعید حمیدیان، دانشگاه علامه طباطبایی، شهریور ۱۳۸۶؛
روزبهان بقلی شیرازی (۱۳۸۳)، عبهر العاشقین، به تصحیح و مقدم هنری کربین و محمد معین، چ چهارم، تهران: منوچهری؛
___________ (۱۳۸۵)، شرح شطحیّات [،] شامل گفتارهای شورانگیز و رمزی صوفیان، به تصحیح و مقدم هنری کوربن، تهران: طهوری و انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران؛
ستّاری، جلال (۱۳۷۹). پیوند عشق میان شرق و غرب. اصفهان: نشر فردا، دوم؛
________(۱۳۸۵ الف) حالات عشق مجنون. چ دوم، تهران:توس؛
________ (۱۳۸۶). سیمای زن در فرهنگ ایران. تهران: مرکز، چهارم؛
________(۱۳۸۵ ب). عشق صوفیانه. تهران: نشر مرکز، چهارم؛
هجویری، علی بن عثمان (۱۳۸۳)، کشف المحجوب. مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمود عابدی، تهران: سروش؛
هزار حکایت صوفیان (۱۳۸۹)، براساس دستنویس کهن ۶۷۳ ه.ق از مؤلفی ناشناخته، مقدمه، تصحیح و تعلیقات از حامد خاتمیپور، ۲ج، تهران: سخن؛
ابوالفرج اصفهانی (۱۳۶۸). برگزید الأغانی. ترجمه، تلخیص و شرح از محمدحسین مشایخ فریدنی.ج۱ تهران: علمی وفرهنگی؛
__________ (۱۳۷۴) برگزید الأغانی. ترجمه، تلخیص و شرح از محمدحسین مشایخ فریدنی. ج۲ تهران: علمی و فرهنگی؛
معنای لغوی «حُبّ» و مراتب «محبّت»
«حُبّ»، در اصطلاح، نیروی عاطفهای است که شخص را به سوی جنس مخـالـف میکـشاند و منشاء آن مـیل جـنسی است (الشّیبی، ۱۴۱۸: ۲۴ به نقل از المعجم الفلسفی، بیروت ۱۹۷۱ص ۷۷ ). «حُبّ» در تعریفی دیگر، تخیّلِ کمال در هر چـیزی است (همان: ۲۵). واژه «حُبّ» در زبان عربی، طـیفها و معادلهای مختلفی از جمله «علاقه»، «الشَّعَف»، «الشَّغَف»، «الجَوَی»، «التَّیـْم»، «التَّبـْل»، «التَّدْلِیَه»، «الهُیوم» و «العِشق» دارد. امـّا «عشق» را میتوان افراط در حُبّ دانست (همان: ۲۳). معنای دلباختگی آنچنانکه در زبان فارسی با واژه «عشق» بیان میشود، در زبان عربی، واژه «حُبّ» حـامل این مـفهوم است؛ چـنانکـه در قرآن کـریم، در این معنی تنها از «حُبّ» سخن رفته است و نه از «عشق» (گو اینکه «عشق» میتواند ناظر به تمایلات انسانی و حامل بار معنایی جسمی-شهوانی نیز باشد)
در توصیف عشق و محبّت انسانی، برخی برای «حُبّ»، مراتبی فرض کردهاند، چنانکه از «هوی» آغاز میشود، به «علاقه» (جایگیرشدن حُبّ در دل) و پس از آن به «کَـلَف» (شدت حبّ)، سپس به «عشق» (از حد درگذشتنِ حُبّ)، پس از آن به «شَعَف» (سوختن دل)، سپـس به «شَغَف» (شیفتگـی)، پس از آن به «جَوَی» (عشق جانکاه)، سپس به «تَیم» (عشق تیره و تباهکننده)، پس از آن به «تَبل» (بیماری عشق)، سپس به «تَدلِیه» (از کف دادن عقل) و پس از آن به «هُیوم» (سرگردانی و دیوانگی در عشق) میرسد (۱) (فقه اللّغه ثعالبی، مصر ۱۹۳۸ص۱۸۶ به نقل از الجواری، ۲۰۰۶: ۴۳؛ و نیز الشّیبی، ۱۴۱۸: ۲۲و۲۳)
«عشق» بهگمان بسیار واژهای هند و اروپایی است (در اوستایی: ایشکا) (۲) لذا در زبان عربیِ قرآن، نه واژ «عشق»، بلکه واژ «حُبّ» به کار رفته است. عرفا و صوفیه از میان موارد متعددی که در قرآن، از «حبّ» سخن رفته است، در بیان حبّ الهی به بخشهایی از سه آیه توجّه و دلبستگی خاصی داشتهاند: «قُلْ إنْ کُنْتُم تُحِبّونَ الله فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ الله» (آل عمران،۳۱) (بگو اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید تا او نیز شما را دوست بدارد)، «والَّذینَ آمَنوا اَشَدُّ حُبّاً لِلّه» (بقره۱۶۵) (مؤمنان خداوند را دوستتر دارند)، «فَسَوفَ یَأتیَ اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم و یُحِبّونَه» (مائده/۵۴) (خداوند قومی آرد که آنان را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند). واژ «عشق» اگر نه در قرآن، اما در میان احادیثِ منسوب به پیامبر، در حدیث معروف عشق («مَن عَشِقَ و عَفَّ و کَتَمَ و ماتَ، ماتَ شهیداً») (۳) دیده میشود. با نگاهی به متون آغازین تصوف، میبینیم که با آنکه کلاباذی خود ایرانی است، در التَّعَرُّف از «عشق» سخنی به میان نیاورده است اما در آن در ضمن شعری به حدیث عشق مضمراً اشاره کرده است. در کهنترین متون مدرسی صوفیه به زبان فارسی، یعنی شرح تعرّف، در توصیف مراتب محبت و عشق انسانی (و سپس گریز به بحث محبّت الهی بنا به آیاتی نظیر «یُحِبُّهُم و یُحِبّونَه»)، از منظر لغوی، عشق، غایت محبّت، محبّت مفرط، و آخرین مرتب آن دانسته شده است. برخی از عرفا و صوفیه همچون صاحب رسال قشیریّه از کاربرد واژ «عشق» در ارتباط با خدا پرهیز داشته و منع میکردند. از پرسشهای کلان میان صوفیه یکی این پرسش بوده است که آیا نسبت دادن عشق به خداوند امکان دارد یا خیر؟ برای مثال، هجویری در کشفالمحجوب آراء مختلف مشایخ صوفیه را درینباره برمیرسد و میگوید برخی هرگونه اطلاق عشق را دربار خداوند ناروا میدانستهاند؛ برخی موافق امکان عشق خداوند به بنده و مخالف امکان عشق بنده به خداوند بودهاند؛ و برخی مشایخ اطلاق و انتساب عشق بنده به خداوند و عشق خداوند به بنده هردو را امکانپذیر میدانستهاند. اما در سدههای بعد امثال عزیزالدین نسفی در الانسان الکامل در بیان تقابل و تفاوت «عشق» و «محبت»، عشق را محبت مفرط و نهایت محبت برشمردند و در ارتباط با خداوند بهکار بردند و از عشق حقیقی و مجازی سخن گفتند. این مسأله تا بدانجا پیش میرود که روزبهان بقلی در عبهرالعاشقین از عشقورزی با خداوند سخن میگوید. در نهایت در متون خلّاق عارفانه، اطلاق «عشق» و «محبّت» نسبت به خداوند، معنایی یکسان مییابد و گاه در یک متن واحد، هردو واژه درینباره در یک معنا بهکار میرود. باری، بهعقید این نگارنده رایج شدن واژ «عشق» در ارتباط با خداوند، رابطهای مستقیم دارد با رواج رویکردهای هنری و ادب عاشقانه در تبیین مفاهیم عرفانی
در متون کهن گاهی سعی بر آن بوده است که برخی از اصطلاحات ریشهیابی شود و میان ریشههای مفروض با معانی موجود ارتباط برقرار گردد. اما برخی در این میان ازگون ریشهیابیهای عامیانه (foulk etymology)، و برخی نیز بدون شناخت درست از ریش اصلی واژه و برآمده از گمانهزنیها و ذوقورزیهای لُغَویاند؛ چنانکه «عشق» را که از ریش هند و ایرانیِ «ایشکا» است برآمده از نام گیاهِ «عَشَقه» پنداشتهاند (برای نمونه ر.ک مستملی، ۱۳۶۶: ۱۳۸۸). برای واژ «محبّت» نیز صاحبِ رسال قشیریه در مجموع هشت وجه اشتقاق برمیشمرد: ۱- از «حَبَبُ الاَسنان» (دندان سپید نیکو) (در بیان «صفای مودّت»)، ۲- از «حَباب ماه» (در بیان اینکه محبت غایت آنچیزی است که در دل است) ۳- «از لزوم و اثبات چنانکه گویند اَحَبَّ البعیر؛ و [;] آن بُوَد که شتر فروخسبد و برنخیزد» ۴- از«حِبّ» به معنی گوشوار («یکی ازانکه بر گوش ملازم بُوَد و دیگر آنکه اجزای او متحرّک بُوَد و این هر دو معنی درست آید در حبّ») ۵- از «حَبّ» جمع «حبّه» («حَبّ را حُبّ نام کردند به نام محلّ او: حَبَُّ القلب که قوام دل بدو بُوَد») ۶- از حَبّه (: تخمی که در صحرا روید) (ازآنجا که حُبّ تخم حیات است) ۷- از حُب (: چوبهای چهارگانه که به هم درگذارند تا سبو برآنجا نهند) (از باب تحمل عزّ و ذُلّ از محبوب) ۸- از حُب یعنی خُنب «که آب درو کنند که چون پر شود هیچِ دیگر را درو راه نَبُوَد» (چنانکه اگر دل به محبت پر شود، هیچ چیز دیگر جز محبوب در آن نگنجد) (قشیری، ۱۳۹۱: ۴۶۶- ۴۶۷) (درینبار همچنین ر.ک هجویری، ۱۳۸۳، باب «محبّت»: ۴۴۵-۴۵۸)
و اما صاحب شرح تعرّف برای محبت هفت درجه قائل شده است: ۱- موافقت طبع ۲- میل نفس ۳- وُدّ [: مثلّث الحرکه] ۴- محبّت ۵- وَلَه ۶- هوی ۷- عشق. (برای آگاهی از مراتب محبت «میان مخلوقان»، ریشهیابیهای واژگانی و تفصیل بحث در اینباره ر.ک مُستَملی، ۱۳۶۶: ۱۳۸۷- ۱۳۸۸)
طبقه بندی انواع عشق، و جایگاه حُبّ عُذری
استاد مصطفی ملکیان در بحث از «عشق»، سعی برآن داشته است تا انواع آن را حصرِ عقلانی، احصاء، و طبقهبندی کند. وی عشق را ناشی از ارتباط انسان با یکی از این چهار مقوله میداند: ۱- خدا ۲- خودِ انسان ۳- انسانهای دیگر ۴- جهانِ پیرامون – طبیعت. البته ابنعربی به نوع دیگری از دلباختگی یعنی «حُبُّ الحُبّ» (شیفتگی به عشق و دوستداشتن) نیز اشاره کرده است که میتواند خارج ازین چهار مقوله دانسته شود؛ مگر آنکه حبّ الحب را درانگار عارفانه نهایتاً منتهی به عشق الهی، و زیرمجموع آن بدانیم
به عقید استاد ملکیان هر انسانی در حالت بهنجار آگاهی [چهار حالت: زنده، بیدار، بهوش بودن، عدم مستی] خالی از یک یا چند مقوله از این چهار مقوله نیست. یعنی این مقولهها مانِعَُ الجمع نیستند اما مانع الخُلُوّ هستند
انواع عشق
از دید استاد ملکیان، عشق دارای ۴ نوع است
الف- عشق انسان به طبیعت و پیرامون
ب- عشق انسان به انسانهای دیگر
ج- عشق انسان به خود (حبّ ذات یا self love)
د- عشق انسان به خداوند [به گمان این نگارنده باید عشق به عشقباختن (بهتعبیر ابنعربی: «حُبُّ الحبّ») را نیز نوع پنجم بهشمار آورد. مگر آنکه بنا به غایت آن در خوانشی عرفانی، این عشق را هم زیرمجموع عشق انسان به خداوند بدانیم]
دراینجا از میان مباحث دقیق و قابل تأمل ایشان، به اجمال به «عشق انسان به انسانهای دیگر» میپردازیم. وی انواعِ اینگونه عشق را به هشت نوع، تقسیم کرده است
۱-عشق غریزی ۲- عشق اروتیک (میل به ارضاء تمایل جنسی) ۳- عشق مبتنی بر زیبایی [یا استتیک] ۴-عشق رمانتیک (شوالیهای) ۵- عشق فیلیا ۶- عشق آگاپه
انواع عشق انسان به انسانهای دیگر
۱- عشق غریزی
این عشق بدون رفلکشن است یعنی عاشق کاملا منفعل است.چندان به تأمل و نظاره نیاز ندارد.همینکه میبیند دوست میدارد. مثل عشق به پدر، مادر، کودک، و خویشاوندان و همخونان است
۲- عشق میل ارضای میل جنسی: یا اروس
عشقی است که سلسله جنبانش زیبایی معشوق است و لاغیر. اما چون اروس لفظی عمومیتر است، این مورد را باید پشنال اروس(passional Eros) یا عشق شهوانی یا اروتیک نامید. عشق اروتیک چون جبری و غیرارادی است، پس ستودنی و نکوهیدنی نیست
۳- عشق ناشی از زیبایی معشوق ( عشق aesthetics = زیبایی شناختی)
دلیل این عشق فقط زیبایی است. افلاتون در رسال میهمانی (سیمپوزیوم) این عشق را مطرح کرده است: من فقط به زیبایی معشوق عاشقم. از این جهت عشق افلاطونی هم گفته می شود. با این توضیح که ما در مواجهه با یک انسان زیبا به یکی از این سه وجه جذب می شویم
جمال = زیبایی (حسی همراه با تمایل به نزدیک شدن) ۲- جلال = شکوه (اتوریته) (حسی همراه با تمایل به دورماندن) ۳- عظمت = بزرگی (نوعی مبهوتشدگی)
اما جمال، شامل۱- حُسن ۲- ملاحت ۳- آن است. جمال در معنای محدود همان حُسن یا زیبایی است اما در معنای وسیع شامل این هرسه میشود
حُسن = مربوط به زیبایی بدن است
ملاحت = زبانِ بدن bady languageاست. مثلا زبان چشم یعنی زیبا نگاهکردن و کرشمه و غمز چشم
آن = قابل وصف نیست و لذا آن گفته می شود نه این
به هر حال این یعنی اروس ناشی از زیبایی؛ که آدمی سه حالت نسبت به او دارد
حالت اول- شور و شیدایی ( از عموم مردم سر می زند و چندان عقلانیتی در کار نیست). شغل و آبرو و موقعیت را به خطر می اندازد چون اعتنا به محاسبات نمیکند
حالت دوم- نوعی محرمیت intimaty در پی دارد. عاشق تمام وجودش را برای معشوق شفاف میکند. کریستالی میکند. میخواهد معشوق تا عمق وجودش را ببیند؛ با کریستالیشدن میخواهد خود را برای او برملا کند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 