فایل ورد کامل مقاله ای درباره تصوف ۱۷۰ صفحه در word
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله ای درباره تصوف ۱۷۰ صفحه در word دارای ۱۷۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
لطفا نگران مطالب داخل فایل نباشید، مطالب داخل صفحات بسیار عالی و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله ای درباره تصوف ۱۷۰ صفحه در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله ای درباره تصوف ۱۷۰ صفحه در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله ای درباره تصوف ۱۷۰ صفحه در word :
خداوندگارا، با یک کلمه «باش » که درمقابل کلمات پایان ناپذیرت بس ناچیز است و دریک دم که درمقابل ازلیت و ابدیتت به حساب نمی آید . روشنائی مطلق و با عظمت جهان هستی را برتاریکی نیستی پیروز ساختی . و درگوشه ای از میلیونها منظومه خورشیدی خود کاشانه کوچکی به نام زمین بنا نهادی و دراین آشیانه بس کوچک موجودات ضعیفی را درمیان دو بینهایت ازخاک تیره بیرون آوردی تا دیدگان خود را باز کنند و ببینند و انسان نامیده شوند . آنگاه دردرون این موجودات ضعیف ، شعاعی از بارگاه الوهیت فروزان ساختی ، که اگر خوب بیندیشد پا درتمام کرات دوردست فضائی گذارد و اگر خوب جستجو کند به مرتفع ترین قله های هستی دست پیدا خواهد کرد واگر دراقیانوس خویشتن فرو رود و از اعماق آن اقیانوس بنگرد ، ذرات وجودی وی هریک روزنه ای بردیدار جمال و جلال تو براو باز خواهند کرد . اینست آن روی انسانی که به سوی بینهایت بالاست و زمانی که همگی آنها را کار ببندد ، به اشرف مخلوقات تبدیل خواهید شد و همین انسان اگر نیندیشد و درشوره زار خودپرستی ، سراب «خودطبیعی » را هدف و آرمان خود قرار دهد ، شخصیت انسانی خود را متلاشی ساخته به پست ترین نقطه وجود سقوط می کند . این است آن انسانی که به سوی بینهایت پائین است .
ای خدا ، توفیقت را آن چنان شامل حال ما فرما که به نشستن درزیر درخت خلقت و به سیر و سیاحت درشاخ و برگ آن قناعت نورزیم . وظیفه بشناسیم و گام درراه آن برداریم . راهی پر سنگلاخ و تاریک و مخالف خودپرستی و تمایلات حیوانی ، اما به سوی حق و حقیقت .
توئی که شوق وصال بزیبائی مطلق و کمال کلی را دردل ما ایجاد کرده ای ، یقین می دانیم که اگرما را شایسته این وصال نیافریده بودی این همه شور و هیجان دردل ما پدید نمی آوردی . اگر نمی خواهستی عطا فرمائی به ما نشان نمی دادی .
ما نبودیم و تقاضامان نبود لطف تو ناگفته ما می شنود .
درک از هدف دستورات و فرمانهای دینی کامل ترین و مذهب شکل گرفته از این فهم و درک و به کار بستن آن عالی ترین و منحصرترین راه ملاقات خداوند است .
تضادهائی که درفهم و درک آدمی از جهان درذهن به وجود می آید باید خود راهی درحیرت و تعظیم بیشتر ما به بارگاه الهی باشد . انسان آگاه باید متوجه شود که زندگانی برای آموزش (از راه خوب دیدن و اندیشیدن ) و معرفت و تکامل روحی (ازراه خوب جستجو کردن و یافتن و به کاربردن ) است ، نه برای خود و خراب و خشم و شهوت . و در این راه تا به حرکت و کوشش درنیاید چیزی نخواهد یافت .
آیه : ای انسان تو درحال کوشش کردن به ملاقات خدا می رسی .
درراه یک زندگی ایده آل و معرفت انگیز الهی باید ابتدا مجموع خارهای دنیائی را که درکف پای ما فرورفته و باعث توجه ما به درد و ناراحتی درحین راه رفتن است را بیرون کشیم و نیز بتهای سرراهمان را درحد دسترسی از بین ببریم و آنگاه با نیت قربت ان الله ، آماده گام سالم نهادن درراه معرفت الهی شویم .
آیه : خدایی که به آدمی نفس داده ، دو نیروی فجور و تقوا نیز به او داده . هر کس که با استفاده از نیروی تقوای خود نفس را تزکیه کرد . رستگار و هرکس که مغلوب نیروی فجور شد و نفس خود را تباه کرد ازعنایت الهی محروم می ماند . (الشمس ۱۱-۸)
آیه : هرکس که آرزوی ملاقات خدا را دارد ، عمل نیکو کند و درعبادتش کسی را با خدا شریک قرار ندهد . (کهف ۱۱۰)
تقویت شخصیت الهی انسانها بدون محدود ساختن و به اعتدال درآوردن غرایز حیوانی به طور اختیار ، امکان پذیر نخواهد بود .
هیچ کدام از معلومات بشری درهیچ حال نمی تواند آنچنان روشن بوده باشد که هیچ گونه جنبه تاریکی نداشته باشد .
ندهی اگر به او دل به چه آرمیده باشی ؟ نگزینی ارغم او چه غمی گزیده باشی ؟
خداوند بنده هایش را درراه رسیدن به کمال و بازگشت به اصل ، زورنکرده ، بلکه تنها با نهادن حقیقت وجودی و قدرتهای بشری که به همه ارزانی داشته ، انتظار درک و فهم را از آدمی دارد .
تن زجان وجان زتن مستور نیست لیک ، کس را دید جان دستور نیست
گردو غبار نفهمی و عدم درک صحیح از این زندگی چنان روح زیبای آدمی را تیره و تار کرده که گویی صفا و نیکوئی دراین چهره ها ساختگی و اجباریست . زندگانی حیوانی خواب گرانیست که خودپرستان نسبت به آن عشق می ورزند .
درزندگانی ما آدمها این مسئله بسیار به چشم می خورد که گاهی هدفهائی را برای خود به عنوان افسانه و هدف شخصی معین می کنیم و برای بدست آوردن آن ، وسائل و مقدمات زیادی را فراهم می نمائیم . که اگر توجه داشته باشیم گاهی درهمان وسائل و مقدمات اولیه چنان واقعیات و ارزشهائی را زیرپا می گذاریم که اگر به درستی به ارزش آنها پی می بردیم . راه هدف را کج می کردیم و ازهمان مقدمه ای که ناخودآگاه درسر راه هدف بدست آورده ایم . بهره وری شایانی می نمودیم . پس بایستی ما نه تنها درکارهای بزرگ انسانی بلکه درهمه کارها ، ارزیابی واقع بینانه ای درباره هدف ها و وسائل ، داشته باشیم . زیرا چنانکه می بینیم ، ما هدفی را انتخاب می کنیم ولی درموقع دست یایی به آن به حقایقی می رسیم که همان اول به عنوان وسیله برای رسیدن به آن هدف ، آنها را منظور نموده بودیم و حال می بینیم که خود این مقدمه و وسیله به مراتب با عظمت تراز خود آن هدف بوده است !
هرچه آید برتو از ظلمت و غم آن زبی باکی و گستاخیست هم
هرکه بی باکی کند درراه دوست رهزن مردان شد و نامرد اوست
هرکه گستاخی کند اندرطریق گردد اندر وادی حیرت غریق
صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوه شیری دهد پر منفعت
حضرت موسی به قومش فرمود : آیا شما آنچه را که خداوند به جهت مصلحت نهایی برای شما خیر دیده و فرستاده است را می خواهید تبدیل کنید به چیزی که دلخواه شماست ؟
صبر و شکیبایی کنید که گشایش کارهاست .
عاشقی گر زین سرو گر زان سراست عاقبت ما را به دان شه رهبر است
نباید گمان برد که عشق پدیده ای است که هم راهست هم رهبر . هم وسیله است هم هدف ، بلکه عشق واقعی تنها جنبه رهبری دارد ، خواه از این سر باشد خواهد از آن سر . خواه به طور مستقیم به خدا متعلق شود ، خواه به یکی دیگر از موجودات متعلق گردد به شرط آنکه همراه با آگاهی نیز بوده باشد که درآن حالت دوم ، چون به حقیقت فانی آن موجود ، آگاهی کامل پیدا شود . عظمت و جلال و جمال خداوندی دیده و دل عاشق را خیر می نماید و درنتیجه آن معشوق یا همان موجود زمینی ، شایستگی معشوق مطلق بودن خود را ازدست می دهد و عاشق درصورت داشتن جان و روان سالم و آگاه ، ازهمان موجود رهسپار کوی الهی می شود و عشق واقعی به معشوق واقعی می رسد . به این نکته نیز باید توجه داشت که درحالت دوم هنگامی که فرد متوجه عشق الهی می شود ، ازآن پس همه موجودات و خلایق را بارقه ای از وجود خداوند می بیند و نسبت به آنها علاقه و عشق به خصوص را ابراز می کند .
«عشق یعنی خلاصه کردن عالم خلقت دریک موجود و بزرگ کردن یک موجود تا مقام خدائی . » ویکتورهوگو
نقل : هرکس که با مردان بزرگ مشورت کند با عقول آنها شریک شده است . (حضرت علی (ع))
نقل : آنچه که گذشته تمام شده ، آنچه که می آید کجاست ؟ پس برخیز و فرصت را میان دو نیستی غنیمت شمار . (حضرت علی (ع))
نقل : با پوشیده داشتن مقاصد خود برای نیل به آنها کمک بگیرید، زیرا هرکس که دارای نعمتی شود ، مورد حسد واقع می گردد.
دانه ای در صید گاه عشق بی رخصت مچین کزبهشت آدم به یک تقصیر بیرون میکنند
بودن پول و مال انسان را با هوش نمی کند . بلکه عمده بکاربردن آن است .
ارزش عشق مربوط به ارزش معشوق است . اگر معشوق دارای اصالت بوده باشد ، بدون شک آن عشق و احساس نیز اصالت خواهد داشت و بلعکس هرگاه عشق به یک موضوع ناچیز متعلق گردد، چون معشوق اصالتی ندارد و پایندگی آن نامفهوم است ، آن عشق یک اشتهای کاذب است که به جهت لذت بخش بودن آن ، غالباً نام عشق به آن نهاده اند .
مست عشق الهی بودن ، مقامی بس والاتر از عقل دارد .
اگر در راه عشق مطلق ، عاشق (خدا) به معشوق خود قهری نماید ، این غیر از آن کینه توزی معمولیست که از عداوت سرچشمه گرفته است . بلکه این قهر تصفیه و تزکیه عالی است که با مهر و لطف الهی هماهنگ است .
آیه : «شاید شما به چیزی اکراه داشته باشید درحالیکه همان چیز خیر شماست و شاید شما چیزی را دوست داشته باشید و همان چیز برای شما بدو ناشایست بوده باشد . »(بقره ۲۱۳)
انسان هیچگاه نمی تواند با استفاده از حداکثر کمالات علمی ، آلودگیهای شک و تردید را ازخود دورکند ، به چندین دلیل که دو دلیل ذکر می شود :
۱-ارتباط شدید میان تمام اجزاء و موجودات جهان هستی.
این ارتباط اقتضاء می کند که اگر حداقل یک مجهول برای انسان وجود داشته باشد ، کل دستگاه برای اومجهول خواهد بود .
۲-انسان هرچقدر هم که به حواس و وسائل دقیقتر مطلع شود ، بازهم نمی تواند از بازیگری خود در جهان معلومات کنار برود ، بنابراین همواره این تردید برای او باقی خواهد بود ، که مرز میان بازیگری و تماشاگری او درباره جهان هستی چیست و کجاست ؟
با این حال اگر ما بتوانیم درجهان هستی قطره معلومات خود را به دریای بیکران علم خداوندی مربوط یا منسوب بسازیم ، تردید و شک کردن ما موجب شکنجه و ناراحتی روانی ما نخواهد گشت .
بهترین راهنما برای یک خودانسانی درراه تکامل روحی ، نوریست که خداوند دردل او به ودیعه گذاشته است . (یعنی هدایت تکوینی )
رسیدن به عظمت انسانی و مقام عرفانی واقعی محتاج به تخریب و متلاشی ساختن ساختمانهایی است که هوی و هوس و شهوت پرستی دردرون انسان بنا نهاده است . این خرابی عالی ترین آبادی را به دنبال خواهد داشت .
دردنیا صداهای فریبنده زیادی وجود دارد که انسان را ازجاده حقیقت منحرف ساخته و به تباهی می اندازه ، این صداها شبیه به صفیر شکارچی است که پرنده بی اطلاع را فریب داده و به دام می اندازد .
تأکید بر افزودن و گسترش فکری به آن سبب است که هر چه میزان آگاهی ما ازجهان خلقت بیشتر و عمیق تر شود ، درگیری فکر ما نیز درتناقضات کمتر می شود.
هرگاه بر بی حاصلی آرزوها و هدفهای زمینی و بشری پی بردیم و آنگاه گشتیم ، زمانیست که نظم معجزه آسا و شکوه و جلال هستی و جهان اندیشه برما آشکار می شود و سرنوشت و تقدیر آدمی و اینکه درزندان این سرنوشت اسیر هستیم را احساس خواهیم کرد و درصد آن برخواهیم خواست که تمام هستی رابه عنوان یک وحدت پر از جلال دروجود خدا بشناسیم . «آمین یا رب العالمین »
درراه کمال باید حسد را دروجود خود ریشه کن کنیم .
مرید یا سیرکننده یا مسافر دیار حق (یا هر اصطلاح دیگر) بایستی تدریجاً موجودیت خود را دررهبر فانی نموده ، از این راه به سرمنزل ربوبی گام بردارد ، مراحل ابتدائی این سرسپردگی از محبت و علاقه سرچشمه گرفته ، تدریجاً به مراحل خود باختگی دروجود رهبر و عشق واقعی به او می رسد .
نقل : برای هر کسی که حقیقتی مطرح نیست ،وسیله ای برای رسیدن به آن حقیقت هم وجود ندارد .
اگر کسی بخواهدقدمی درراه خیر بردارد و با خدای خود ارتباط برقرار سازد ، دراولین قدم بایستی کثافتهای درونی خود را مانند کثافتها و آلودگیهای برونی ازخود دور نماید . سپس شایستگی نیایش با آن خدای حکیم را دارا می شود .
کسی که تحمل زحمت و مشقت ریاضیات نفسانیه را بر خود هموار کند ، خداوند او را از حسد و سایر صفات پلید پاک خواهد کرد .
رهبر از طریق تعلیم و تربیت طبیعی ، راهرو را آماده حرکت به سوی کمال می سازد و چنانچه جبران خلیل جبران می گوید : چراغی بدست گرفته ، شخص را تا آستانه روح خویشتن هدایت می کند ، پس از آنکه راهرو به آستانه روح خویش قدم گذاشت ، با یک اقیانوس بیکران و ژرفا روبرو می شود ، راهبر به این تماشا و نظاره و خیره شدن به اقیانوس خویشتن که راهرو به آن رسیده است ، قناعت نمی ورزد ، بلکه او را کمک می نماید ، تا به آن اقیانوس خم شده و خویشتن را دقیقاً دریابد و روشن است که مقصود از دریافت خویشتن شناخت حقیقت روح نیست ، بلکه با خم شدن و درخویش نگریستن ، او را به قاره های پر نمود و فعالیت و جنب و جوش «من»خویشتن آشنا می سازد . هنگامیکه به این مرحله رسید جهان جارجی به کمک او می شتابد ، دریافتهایی که ازجهان خارج به او دست می دهد ، پر معناتر و دارای مفاهیم عالی تری می گردد، او می تواند ازترانه یک پرنده ظریف که درسایه برگی آرمیده است صدای خدا را بشنود .
اگر انسان بتواند خود را کاملاً تربیت کند ، خواهد دید که تمام اختلافها و گم راهی ها ناشی از دیدن رنگها و اشکال گوناگون موجود درجهان و نیز نادیده گرفتن اصل حقیقت است . خوشا به حال انسانهای کور و روشن ضمیر!
با کمی دقت درمسئله علت و معلول می توان به این نتیجه رسید که مواد جهان هستی و هرآنچه که درآن است ، نمی تواند هدف نهائی خلقت بوده باشد ، زیرا هدف بایستی با آن کسی که آن را برای هدف بودن انتخاب کرده است شباهتی ولو معنوی داشته باشد . هراندازه که تیزفهم وهوشیار باشیم و هراندازه از وسائل درک و فهم بهره مند شویم ، آنچه که خداوند ازما می خواهد تواضع و فرتنی است . خداوند دل شکسته می خواهد ، مقصود از دل شکسته سقوط فعالیت روحی نیست که خود باعث خوشی و رکورد روان انسان می باشد ، بلکه مقصود از شکستگی ، انفجار روحی است که با داشتن حالت تسلیم درپیشگاه خداوندی به بالاترین مقام روحانی نائل می گردد.
خداوند انسان را برای آن آفرید که به سوی عرش اعلی ببردش ، نه اینکه در اسفل السافلین ساقطش کند ، این خود آدمی است که خود را ساقط و نابود می سازد .
تنها یک توجه الهی کافیست که بی پایه و ارزش بودن جهان را برای ما ثابت کند ، آنگاه که اجل ازکمین برآید ، دریک لحظه تمام اندوخته های مادی مانند گردی به هوا پاشیده می شوند و ذره ای از آن هم دستگیرمان نمی شود .
هرکس که دراین دنیا بیدارتر است ، پر دردتر است .
این یکی از ویژگیهای انسان عاقل است که درهنگام درد و بیماری از کردارهای خود نادم گردد و با خود می گوید اگر بهبودی یابم براه حق و حقیقت خواهم رفت .
پیامبران عظام ، تفکیکی میان دنیا و آخرت از حیث اینکه هر دو راه هدف قرار گرفته اند نمی بیند امیرالمؤمنین کسی را که دنیا را مورد تقبیح قرار داده بود ، ملامت می کرد .
آیه : درآنچه خداوند به تو داده است سرای آخرت را جستجو کن و ضمنا سهم خود را هم از دنیا فراموش نکن . (القصص آیه ۷۷)
نقل : ازما نیست کسیکه آخرت خود را برای دنیا و دنیای خود را برای آخرت رها کند «اصول و فروغ کافی »
البته آنچه که اهمیت دارد این است که برای انسان کامل دنیا و مزایا و زیبائیها و لذائذ آن نبایست به عنوان موضوعات قابل پرستش جلوه نماید . بلکه آنها صرفاً باید وسائل خوبی برای پیش برد حیات تکاملی انسان بوده باشند .
بیائیم صورت و ظاهر بینی را رها کنیم اگر ما صورت و ظاهر سرکش را با تزکیه و ریاضتهای نفسانی ازبین ببریم ، می توانیم به گنجی نائل شویم که نام آن وحدت است . اگر خود ما هم نتوانستیم به این گنج بی پایان برسیم ، آن خدائی که دلها دراختیار اوست ، آن خدائی که راهنمای حقیقی آدمیان است ، او این کار را خواهد کرد ، او هر کسی را که حالت تسلیمی و درویشی واقعی پیدا کند را ارشاد خواهد کرد.
ورتو نگذاری عنایتهای او خود گدازد ای دلم مولای او
آیه : ای نفس با آرامش درحالیکه تو ازخدا راضی و خدا از تو خشنود است به سوی خدا بازگرد . جهان طبیعت زندان بزرگیست که درمقابل زندان رحم تا حدودی دارای ازرش نسبی می باشد و درنتیجه می توان به این ارزیابی منطقی رسید که جهان اعلی دارای ارزش مطلق است ولی با کمی تفحص درمسائل معنوی همین جهان می توانیم ببینیم که همین جهان طبیعت چگونه می تواند به بارگاه الهی تبدیل گردد.
نقل : درمقابل قضای خداوندی مانند مردگان تسلیم باش.
خداوند توکل کنندگان را دوست دارد ، تسلیم به خدا محبوب ترین چیزهاست .
پس از آنکه تمام فعالیتهای خود را انجام دادیم و آنچه که دراختیار ما بود را به جا آوردیم . نتیجه کار را به خدا باید بسپاریم ، این است معنای توکل .
بدون شک خداوند درباره جریانات هستی که گستردانده است ، منظور و هدفی دارد و نیز بدون تردید روی آن هدف و منظور ، حکمی بر این قوانین هستی صادر کرده است و دائماً درحال نظارت و تسلط بر آن قوانین میباشد . این حکم بر قوانین و روابط ، همان «قضای الهی » است که هیچ موجودی را تخلف آن امکان پذیر نمی باشد و محصول این حکم که نقشه بسیار منظم و سیستماتیک جهان خلقت است . «قَدر » می باشد . بطور خلاصه یعنی نسبت به حکم و مشیت خدا یعنی قضا و نسبت به خود فی نفسه یعنی قدر .
زور بازو و اعطای اعضائی چون دست و پا و تلاش . با اراده و تصمیم درقضای خداوندی تثبیت شده است . و پس از آنکه ما کوشش کردیم و تلاش نمودیم و دگرگونی درباره مواد جهان طبیعت ایجاد کردیم و یا هرگونه حادثه ای که با فعالیت ما دراین جهان نقش بست ، قدر ایجاد می گردد. پس ، اینکه ما بیشینیم وکارها را به قضا و قدر موکول کنیم ، خود مخالف قضا خواهد بود . تسلیم محض درمقابل پیشگاه الهی رکورد و تنبلی نیست . بلکه تسلیم واقعی همان کوشش و تلاش است که خداوندی فرماید من خمیرمایه انسان را درکوشش قرار دادم .
مرگ واقعی سپردن کالبد مادی به خاک و بردن روح به مقام ملاقات خداوندی ذوالجلال است .
اگر کار را با انگیزه محبت انجام دهیم ، آن کار پر معناتر و به هدف جهان خلقت نزدیکتر خواهد بود .
این جهان زندان وزندانیان حفره کن زندان و خود را وارهان
ارزش مادیات به آن اندازه است که بتواند زندگانی ما را دراین دنیا تأمین نماید ، تا به دیگران محتاج نباشیم دست احتیاج به سوی دیگران دراز ننمائیم و احتیاجات جامعه را به اندازه توانائی برطرف سازیم و آنگاه نیز بدانیم که این مال دنیا رفتنی است و آنچه که ازمتاع دنیا می توانیم بیندوزیم عبارت است از نتایج معنوی آن ، نه متراکم ساختن طلا و نقره .
اگر کار و تلاش و کوشش ما درراستای خواسته خداوندی بوده باشد ، هم کوششهای ما را به نتیجه خواهد رسان . با توجه به این موضوع که خداوند بر اساس قضای الهی ازبندگانش خواسته که کار و کوشش کنند ، اینکه دربعضی ازکارها و فعالیتهای دنیا آدمی دچار ضرر و مال باختگی می شود می توان به نداشتن هدف درست ، که همانا رضا و قرب خداوندی بوده باشد ، مربوط ساخته شود .
آیه سوره بقره : آری کسی که از هر جهت تسیلم حکم خدا گردد و نیکو کار گشت ، مسلماً اجرش نزد خدا بزرگ خواهد بود و او را هیچ حزن و اندوهی دردنیا و آخرت نخواهد بود .
آیه سوره بقره : پس مرا یاد کنید تا شما را یادکنم و سپس شکر نعمت من بجا آورید و کفران نعمت نکنید .
آیه : شما هرگز به مقام نیکوکاران و خادمان خدا نخواهید رسید مگر آنکه ازآنچه دوست دارید و بسیار محبوب است درراه خدا انفاق کنید و هرچه انفاق کنید محققاً خدا بر آن آگاه است . (آل عمران ۹۲)
آیه : زندگی دنیا جز متاعی فریبنده نخواهد بود .(آل عمران ۱۸۵)
دردرون خود بیفزا درد را تا ببینی سرخ و سبز و زرد را
اگر پرده ها ازروی حقایق ظاهری برداشته شود ، خواهیم دید که اغلب چاههائی که ما درآنها اسیر هستیم ، خود ما آنها را کنده ایم .
ازامیرالمؤمنین (ع) نقل است که به ابن حارث فرمود :«ای پسرحارث برادرت را نمی بینم ؟ » او می گوید درمکه درمجاور خانه خدا به عبادت مشغول است . حضرت فرمود : بگو بیاد پیش من . هنگامی که برادر خدمت ازامیرالمؤمنین (ع) رسید حضرت فرمود : « ای دشمن خود ، چرا گوشه گیری کرده ای و خانواده ترا که اداره میکند؟»
گفت : مردم اداره می کنند ! حضرت فرمود: «شیطان برتو غلبه کرده است و کسانیکه عائله تو را اداره می کنند ، فضیلتشان خیلی بالاتر از این عبادت بیجائی است که تو می کنی .»
ازپیامبر اسلام (ص) نقل است که فرمود : «برای دنیایت آن چنان بکوش که گویی برای ابد زنده خواهی بود و برای آخرتت نیز چنان بکوش که گویی فردا خواهی مرد.»
انسان دارای یک عده غزائزیست که درزندگانی خواه ناخواه ، آگاهانه یا ناخودآگاه ، آنها را بایستی اشباع کند ، این غرائز به منزله موتور زندگانی او هستند . که دائما تجدید و تقویت می شوند و شروع به فعالیت می کنند . از آن جهت که این غرایز به منزله موتور و نیروی زندگانی انسانی هستند ، لذا به هیچ وجه نمی توان گفت : این غرایز نمودهای بدی هستند . روی این اصل ، احتمال اینکه غرایز انسانی که منشأ بروز فعالیتهای زندگی است ، مانع انسانیت انسان بوده و بایستی آنها رااز بین برد . مطلب منطقیئی که نخواهد بود . آنچه ضرورت منطق و حکمت الهی نشان می دهد ، آن است که این غرایز بایستی با شخصیت انسانی مهار کردند و به تعادل برسند . اگر این غرایز بدون مهار شدن و با آزادی و بی بند و باری مورد بهره برداری قرار بگیرند . نفس انسانی قیافه نفس اماره به خود میگیرند که غیر از هوی و هوس حقیقتی بر آن مطرح نخواهد بود و حال اگر به وسیله «من انسانی » محدود و مهار شوند ، همین غرایز جنبه نفس عالی انسانی پیدا می کنند که در تقویت زندگانی ایده آل بسیار مفید خواهند بود . و خلاصه آن این است که هیچ یک از اجزاء و نیروهای انسانی بوجود آمده است زیادی نیست و یکی از بزرگترین و سخترین وظایف آدمی ایجاد تعادل میان این اجزاء وغرایز و نیروهای انسانی و نیز متعال نگه داشتن آنها است چرا که همه این اجزاء و غرایز برای کار معینی درزندگانی آفریده شده اند و از آن جهت که درانسان یک نیروی بزرگ وجود دارد که جنبه انسانی و به عبارت دیگر جنبه «الهی » او را تشکیل می دهد : که بارهائی مطلق این غرایز سازگار نیست ، لذا بایستی این غرایز درحدود معقول و منطقی بکار برده شوند . که این محدودیتها وایجاد تعادل و کنترل کردن را دربیانات منابع اسلامی «جهاد با نفس » می نامند که به جهت ارتباط شدید غرایز با زندگانی و ظرافت فعالیتهای آنها و اشتباه میان خواسته های نفس و خواسته های شخصیت جهاد با نفس ، کار بسیار دشواری خواهد بود .
نفس انسانی هر چقدر که آزادانه فعالیت کند و هر چقدر که اطاعتش کنی و آنرا ارضاء نمائ . هرگز سیر نخواهد شد . زندگی یعنی اینکه آدمی با استفاده از دیدگان دورنی خود جمال ابدی و سرمنشأ هستی را ببیند و نسبت به آن آگاه شود و سپس به آن عشق بورزد و برای زندگانی خود ایده آل ایجاد کند و عاشقانه و آگاهانه درمسیر رسیدن به خانه دوست حرکت کند .
آیه : آنانکه گفتند خدای ما الله است و سپس روی این گفتار خود استقامت ورزیدند ، فرشتگان برای آنها نازل می شوند و با آنان می گویند نترسید و اندوهگین باشید و شما را به آن بهشت مژده باد که وعده شده اید . (فضلت آیه ۳۰)
پیامبر اکرم فرموده اند : هرکس چیزی را با جدیت بجوید آنرا پیدا خواهد کرد و هرکس که دری بزند و ایستادگی کند بالاخره به آن خانه وارد خواهد شد .
مرد خداشناس واقعی به دلیل تکیه کردن وجودی به خداوند پاک ، دارای هیبتی است که همگان درمقابل او احساس کوچکی می کنند .
مراتب دریافت عرفانی از نقل عبدالله بن سینا:
۱-اولین درجه حرکت عرفا همان است که اراده نامیده می شود ، که همان خواستن شخص به رسیدن مقام معرفت الهی می باشد ، که درعمق نفس انسانی باید شکل بگیرد و یقین صددرصد درقلب باید وجود داشته باشد که همان ایمان خواهد بود که به هیج وجه نباید از روی تقلید و مسائل جانبی دیگر باشد ، که درآن صورت آدمی نخواهد توانست این راه طولانی و با عظمت را سپری کند .
۲-برای وصول به این هدف احتیاج به تزکیه روح را در خود احساس می نمائیم که این تزکیه و ریاضت نفسانی سه نتیجه مهم دربردارد :
الف : دورکردن هرآنچه جزخدای جلیل و عظیم ازفضای روح .
ب : تسلیم ساختن نفس اماره برنفس مطمئنه ، تا با این کار بتوانیم تمام قوای تخلیل و توهم و سایر فعالیتهای روانی خود را درحق متمرکز نمائیم .
ج : ظریف ساختن درون برای آگاهی و شعور بیشتر .
۳ –هنگامیکه اراده حق و تزکیه نفس به حدی رسید که گاهگاهی از تابش نور حق برای او لذتی دست داد بمرحله اوقات رسیده است .
۴-تکرار و استمرار این حال است که موجب لذب بیشتر می شود و این مرحله درنتیجه استمرار ریاضت و تزکیه نفس پیشرفت می کند .
۵-سپس این حال آن اندازه دوام و استمرار پیدا می کند که دیگر برای نمودار شدن آن حال لذت بخش احتیاجی به توجهات خاص نمی شود و به این نتیجه می رسیم که از انگیزه های متفرقه هم می توان به جانب قدس الهی گرائید . تدریجاً و با پیشرفت این حال حق جل و علا را درهمه اشیاءمی بینیم و حداقل روزی پنج بار می توانیم حضور حق تعالی را وآن لذت الهی را درک کنیم .
۶-درمرحله فوق هنوز انگیزه های ایجاد کننده یا نابود کننده حال دراو تأثیر می بخشد و هریک به نوبت خود می تواند حال را ازاو بگیرد و آرامش او را به هم بزند و یا اینکه آن حال را ایجاد نماید . ولی هنگامیکه ریاضت بیشتر طول بکشد دیگر انگیزه های حالت موقت بودن را ازدست داده به مرحله ای می رسد که اوقات به آرامش تبدیل می شود و با رقه های زودگذر و ناچیز به روشنائیهای آشکاری تبدیل می شود و معرفت ثابتی در او دست می دهد ، گویی ازیک صحبت دائمی با حق بهره مند گشته است . و هنگامیکه این آرامش این توجه از او گرفته می شود ، مانند اینکه از روح عالی رو به پائین نزول کند حالت تأسف و تحیر به او دست می دهد .
۷-تا مرحله فوق کاملاً «خود » برای خویش آشکار نشده بود . اکنون تدریجاً با غوطه ور خوردن دراین مرحله از عرفان ظهور « خود » بر خویش تقلیل پیدا می کند او درحالیکه از صحنه ظاهری طبیعت ، روح خود را غائب کرده است ، خود را حاضر می بیند و درحالیکه کوچ کرده ایستاده به نظر می رسد .
۸-دراین مرحله دیگر از حال اوقات گهگاهی بالاتر رفته و این حالت را هر وقت بخواهد در خود می یابد ، یعنی تماس مستقیم با نور حق دراختیار او قرار می گیرد .
۱۰-تدریجاً از خود غائب می گردد و فقط نظرش به جانب حق تعالی است واگر گاهی بخود بنگرد و بخود متوجه شود ، نه از آن جهت که خود موجود است و دارای موجودیتی می باشد ، بلکه از آن جهت که درراه و مشغول سلوک است خود را درمی یابد ، اگر به این مرحله برسد ، شایسته وصول به حق خواهد بود می توان گفت که مرحله عالی ترین مرحله است که از نظر عرفان «مقام » نامیده می شود .
بعد از این روی من و آئینه وصف جمال که درآنجا خبراز جلوه ذاتم دادند .
عرفان یعنی فنا فی الله چرا که هیچ کس جز ذات خودش نمی تواند وجود او را درک کند .
«مقام» مرحله ایست که انسان از علوم محدود نسبی پا فراتر گذاشته و می تواند زمان ، مکان و فضا را درهم بپیچد و دراین مرحله است که معرفت انسانی همه جانبه می گردد واین است همان مطلق که نفوس عالیه انسانی از آغاز تمدن و علم درجستجوی آن بوده است . هنگامیکه انسان دراین جهان طبیعت به این موجودیت رسید ، تدریجاً استعداد پذیرش شعاع الهی را پیدا می کند . شعاعی از نور خداوندی به روح انسانی می تابد و به سوی کمال الهی تمریکش می کند هرچه که انسان به وسیله دو نیروی عقل و وجدان تکامل یافته تر باشد ، به آن شعاع الهی نزدیکتر می گردد، آنجاست که درهمان شعاع الهی مستغرق می گردد و نفس انسانی به روح ملکوتی می پیوندد.
حضرت حسین بن علی (ع) دروصف این بی نیازی چنین می گوید :
«خداوندا ، رضای تو پاکیزه تر از آن است که علتی ازخود تو برای آن ، وجود داشته باشد ، کجا رسد که علت رضای تو را من فراهم بیاورم ؟ خداوندا ، تو درذات خویش آنچنان بی نیازی که سودی از ذات خود ، بخویشتن نمی رسد . چگونه من می توانم علت وصول نفح ، به تو بوده باشم ؟ !»
عدالت عبارتست از قراردادن هرچیز درموقعیت مقرری خود .
کوشش بدون معرفت مانند گام برداشتن بدون بینائی است و معرفت بدون عمل مانند انسان بینای بدون پا می باشد .
ایده آل کلی زندگانی :
آرمانهای زندگانی گذران را ازچشمه سار حیات تکامل آبیاری کردن و شکوفا ساختن و انسانی و جهان را درخود یافتن و شخصیت انسانی را درحرکت به سوی ابدیت به ثمر رسانیدن .
روزی شخصی ازامام صادق (ع) خواست که از خدا بخواهد روزی مرا فراوان کند . حضرت فرمود دعا نمی کنم برو و معاش خود را با اسبابی که خدا مقرر فرموده تحصیل کن .
لقمه حلال برای دل انسانی علم و حکمت و عشق و ظرافت و معنویت ایجاد می کند و هنگامیکه دیدیم حسادت و جهل و غفلت ما روزافزون است باید بدانیم که نتیجه لقمه های حرامی است که خورده ایم .
غالباً اشخاص بدون توجه به حقایق امور همین که موجود با ارزشی به آسانی دردسترشان قرارگرفت ، قیمت و قدر او را نمی دانند زیرا برای بدست آوردن آن نکوشیده اند و یا قیمت زیادی به همین جهت به نظر آنها محقر آمده و می توانند آنرا به قیمت ارزانی از دست بدهند .
خداوندا ، به مالیاقت و فهم و قدر دانستن آنچه را که به ما عطا فرموده ای عنایت بفرما .
هیچ پدیده ای به آن اندازه شرم آور و وقیح تر از آن نیست که انسان برای خود هیچ مسئولیتی درزندگانی احساس نکند . هنگامیکه یک روح به حد تکامل رسید و هنگامیکه بثمر و هدف اقصای خود نائل گشت صدای «یا ایتها النفس المطئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه » دراعمال آن روح طنین انداز می گردد.
اگر انسان آگاه باشد و توجه کند که عاشق او کیست هرگز به دنبال شهوت و هوس و غضب عاشقانه نمی تازد . ای انسان درهمه حال متوجه باش که تو عاشق دیگری داری که ازعشق ورزیدن تو بی نیاز است !
زنده جاوید کیست ؟ کشته شمشیر دوست که آب حیات قلوب ، از دم شمشیر اوست
«ایمان عبارت است از اقرار با زبان و تصدیق قلبی و اعمال عضوی مطابق آنها »
حضرت محمد صلی الله علیه و آله : «مرد با ایمان همواره خندان و بشاش است ».
همواره درعین حال که درطبیعت است درماورای طبیعت می نگرد ، بدن او همچون رصد خانه ای است که روزنه های حواس آن به بینهایت نظاره می کند ، بدین جهت همواره دنیا برای او درحال تازه شدن و نوشدن است :
هر دم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد
متاع دنیا بنا به فرموده خداوند عزوجل لهو و لعبی بیش نیست که چند روزی دربرابر دیدگان مامی درخشد و ما را به ارزان ترین قیمت ممکن می خرد اما روح خود را با تمام اختیار ، ازکار و هدف واقعی کنارمی کشیم و میدان را با نفس حیوانی خود رها کنیم و متوجه آن نیستم که این افراط گریها و تفریط جوئیها ، چه گوهر و فرصت گرانبهائی راکه همان روح و فرصت شاگردی کردن و تکامل یافتن است راازچنگ ما می رباید !
وای بر ما انسانهای زودباور و مغرور که هرساعت یک انسانیم و به شدیدترین و احمقانه ترین جه ممکن ، دستخوش عوامل طبیعی و انسانی قرار می گیریم .
ما انسانها نباید اسیر احساساتی شویم که اندیشه درواقعیات را ازما بگیرد و انفعالی درما ایجاد کند که شخصیت ما را تنها منفعل (پذیرا) «نه خلاق» تربیت کند .
انسان هراندازه درراه تکامل روحی پیشتر برود ، فعالیتها و نمودهای خوشایند و واقعی درون او افزایش می یابد . دراین دنیا اکثریت مردم از حدود نفس خویش پا فراتر نمی گذارند ؛ و درهمان دهلیز حیات سطحی بار اقامت می افکنند و ازهمان دهلیز نیز رو به فنا می روند .
قلب انسان جایگاه جلوه خداوندیست و درباره فرشتگان و پریان چنین قلبی وجود ندارد مخصوصاً قلبی که توانسته است خود را از سنگلاخهای طبیعت رهایی داده و به شاه راه ملکوت رهسپار گردد. (این مقوله از آن روست که انسان دارای روح خداوندی می باشد که نه انس و نه جن و نه هیچ موجود دیگری آنرا ندارد !)
گرچه نغمه پری زین عالم است نغمه دل برتر از هردو مست
اولیاءالله دردرو خود نغمه هایی دارند که برای جویندگان راه حق و حقیقت می تواند حیات فوق ارزش و دوباره ببخشد . که قدرت شنیدن این نغمه ها راگوشهای حسی ندارند و با اینکه نغمه پریان درجهان بعد و قانون و جریانات طبیعی ایجاد می گردد، با این حال آدمی به آن جهت که درمقابل پریان ناشنوا می باشد . نمی تواند آن نغمه ها را بشنود ، ولی نغمه درونی اولیاءالله از هر دوی نغمه آدمیان معمولی و پریان برتر است ، اما کار اولیاء الله بالاتر از کار پریان است . اگر رهبر کاملی برای خود پیدا کنیم این راز را برما آشکار خواهد ساخت .
آیه : «ای گروه جن و انس اگر بتوانید درجوانب آسمانها و زمین نفوذ کنید ولی نخواهید توانست از آسمانها و زمین نفوذی به بیرو داشته باشید ، مگر به سلطه و یاری خداوند.»(الرحمن آیه ۳۳)
بیائید ای انسانهائی که فنا و نابودی شما را درزیر پوست طبیعی مخفی ساخته است . بیائید ازعدم به سوی وجود بگرائید آیا صدای الهی را نمی شنوید ؟ این صداها ئی که از رهبران راه حق و حقیقت بر می آید ، مربوطه به خود آنها نیست . بلکه :
مطلق این آوازها ازشه بود گرچه ازحلقوم عبدالله بود
خداوند فرموده است که «ای بنده من حقیقتاً دراطاعت من بکوش تا ترا نمونه ای خود نمایم . »
امام باقر (ع) فرموده که خداوند متعال فرموده است که :
«هیچ یک از بندگان من نمی تواند تقریبی به من داشته باشد که محبوبتر از همه گردد، مگر اینکه واجباتی را که اوبرای دستور داده ام انجام بدهد ، پس این بنده من با بجا آوردن نوافل ، به من نزدیکی می جوید تا آنگاه که او را دوست بدارم و هنگامیکه او را دوست بدارم و هنگامیکه او را دوست بدارم . مانند گوش او می شوم که به وسیله من بشنود و بینائی او می گردم که بوسیله من ببیند و زبان او می شوم که بوسیله من سخن گوید …» وسائل الشیعه ج از مجله دوم باب ۱۷
اگر ما زندگانی خود را برای خدا قرار دهیم ، خدا هم برای ما خواهد بود .
رهبران و مردان راه حق و حقیقت به دلیل پیوندی که میانشان با حق تعالی وجود دارد ، دارای نوری ازنور خداوندی هستند که انسان می تواند از آن روح برای به تکامل رساندن روح و آگاهی خود بهره بجوید ؛ آب خاصیت خود را خواهد بخشید خواه از خود جوی آب یا ازسوئی که ازجوی آب برداشته شده است باشد پس آدمی هرجا که ستاره ای را دید باید درکسب نور از آن ستاره بکوشد .
آسمان بارامانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من بیچاره زندند .
انسان به اضافه دارا بودن تمام امکانات طبیعی که سایر موجودات دارند دارای عقل و وجدان نیز می باشد . (که باعث تفکر آرمان گرایی و ابتکار و نو آوری دروی می شوند )
خداوند امانت خود را به تمام موجودات خلقت عرضه کرده است ولی درنوع انسان به دلیل دارا بودن عقل و وجدان ، عالی تر و دقیق تر جلوه کرده . با این حال همین انسان با داشتن اندیشه و سایر مشاعر از روی هوی و هوس می گوید : من آزادم من می توانم بدن قید و شرط دراین دنیا زندگی کنم . درصورتیکه زنجیر وجود از بامداد ازل تا شامگاه ابد دارای حلقه های بهم آمیخته بوده و هریک از حلقه های این زنجیر با کمال تسلیم در جویبار جریان قوانین قرار گرفته و کوچکترین تخلفی نمی کنند ، ولی این حیوان پست می گوید من آزادم و نمی بیند که :
دراین پرده یک رشته بیکار نیست سررشته بر ما پدیدار نیست
او با تمام وقامت نمی خواهد اعتراف کند که :
کارمن و تو به این درازی کوتاه کنم که نیست بازی
با این حال انسان به امانت الهی خیانت می کند این نکته هم ناگفته نماند که درآیه امانت مقصود تمام انسانها نیست ، زیرا گروه انبیاء و اولیاء و مردم با ایمان به این امانت خیانت نکرده اند زیرا آنها جانهای شیرین خود را دراین راه از دست داده اند و ازتمام لذائذ دنیا دست برداشته اند .
«والعصر ان الانسان لفی خسر. الا الذین امنو و عملو الالصالحات »
کالبد مادی و زمینی ما مانند شتری است که غذای او خار است و ماباید مانند یک انسان برگزیده باشیم که بر این مرکب سوار هستیم .
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 