فایل ورد کامل در مورد تأثیر ذهنیت هنرمند در خلق اثر ۱۳۰ صفحه در word
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل در مورد تأثیر ذهنیت هنرمند در خلق اثر ۱۳۰ صفحه در word دارای ۱۳۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
لطفا نگران مطالب داخل فایل نباشید، مطالب داخل صفحات بسیار عالی و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
فایل ورد فایل ورد کامل در مورد تأثیر ذهنیت هنرمند در خلق اثر ۱۳۰ صفحه در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل در مورد تأثیر ذهنیت هنرمند در خلق اثر ۱۳۰ صفحه در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل در مورد تأثیر ذهنیت هنرمند در خلق اثر ۱۳۰ صفحه در word :
فهـرست مطالب:
مقدمه أ
فصل اوّل ( کلیات ) *******
۱-۱ بیان مسئله ۲
۲-۱ فرضیه ۳
۳-۱ نتیجه گیری ۵
۴-۱ تعاریف ۶
فصل دوّم ********
۱-۲ آشنایی با عناصر بصری ۱۳
۲-۲ مراحل آفرینش یک اثر هنری ۱۷
۳-۲ نقش هنرمند در کیفیت ذهنی خط ۲۸
۴-۲ نقش هنرمند در کیفیت ذهنی رنگ ۳۱
۵-۲ چگونگی پیدایش پنداره های ذهنی ۳۳
۶-۲ برگردان نمودن پنداره های ذهنی به تصاویر قابل شناخت ۴۳
۷-۲ تأثیر ذهنیت هنرمند در چگونگی باز نمایی تصاویر ۴۷
۸-۲ فرانمایی هنر ۶۲
فصل سوّم *********
۱-۳ هنر تجسمی و هنر محض (مقاله ای از پیت موندریان ) ۶۹
فصل چهارم ******
۱-۴ عنوان پروژه عملی ۸۷
۲-۴ تصویر سازی های مربوط به پروژه ۹۵
منابع و مآخذ ۱۱۶
مقدمه خلق هر اثر هنری ، بازتاب احساسات و ادراکات انسان هنرمند از محیط پیرامون او و زمینه های مورد علاقه اش می باشد . هر موضوعی را که انسان بررسی می کند ، خواه بسیار کوچک باشد مانند اجزای اتم و یا بزرگ باشد چون افلاک و کهکشانها ،هر کدام جنبه های مختلف حواس و شناخت او را بیان می کند . آثاری را که هنرمند با الهام از طبیعت و ذهنیاتش بوجود می آورد مظهر فرهنگ و تمدن پدیده های حاکم بر زندگی اوست . در عرصه هنر هیچ قاعده و قانونی ، مطلق و غیر قابل تغییر نمی باشد . زیرا که هنر مستقیماً با جریانات فکری و روحی انسان در ارتباط است که آن هم همواره دستخوش تغییر و تحول است . اینهمه اختلاف نظر درباره هنر ناشی از تنوع جنبه های ذوقی ، روحی و فکری افراد است .
هنر وزیبایی چیزی نیست که در عالم خارج وجود داشته باشد. و بتوان آن را با شرایط و موازین معین و مشخص تعریف کرد .هنر کیفیت ذهن انسان در برابر محسوسات و پدیده هاست .
فرانسیس بیکن (۱) معتقد است : (۲) « هنر انسان است که بر طبیعت افزوده شده است .» او می خواهد با استفاده از هوش ، ذکاوت ، دانش و معرفت نظری خود شکل طبیعت را تغییر داده ؛ مواد اولیه را به اشیاء مفید و با ارزش تبدیل کند . « مایه هنر احساس هنرمند است و از این جهت ذهنیت هنر مسلم به نظر میرسد به این معنی که هنر با عالم درونی هنرمند بیشتر ارتباط دارد تا با عالم خارج .
هر اثر هــــنری حتی در مرحله نازلش نمایشگر حالات عاطــفی اندیشه و اعتقادات طراح می باشد . طراح سعی می کند با تجربیات فنی و مهارت هایی که آمو خته است با استفاده از« عناصر بصری » انتخابی ، فضای اطراف خود را در قالب یک ترکیب تجسمی تفسیر و تعبیر کند . البته هر چه اندازه ترکیب او با اصــول و مقررات هـــنری مطابقت داشته باشد اثرش گویاتر و مؤثر تر خواهد بود.
هنر مندانی که به دنیای تخیلاتشان شکل می دهند ، با نگاهی فیلسوفانه و کنجکاو به جهان و عناصر موجود در آن نگاه می کنند ، جهان مادی را می بینند ، آنرا به حافظه می سپارند و سپس آنرا به واسطه های تجسمی می آفرینند این پدیده نوزاد شباهتی به اصل خود ( طبیعت ) ندارد زیرا تراوش اندیشه هنرمند است اندیشه ای که در اثر تمرین و تجربه طبیعت بارور شده است .
در عصر تکنولوژی ، معنای هنر و همچنین شکل و کار ویژه آن بطور کلی بیان و ارتباط بصری تغییر زیادی کرده است ، ولی بسیاری از مفاهیم زیبایی شناسی در هنر همچنان به صورت گذشته باقی مانده و دستخوش تغییری متناسب با تحولات قرن اخیر نشده است ؛ یکی از مهمترین مفاهیم سنتی زیبایی شناسی ، مفهومی است که بر اساس آن موثر ترین عامل برای فهم یا شکل دادن به پیام بصری ، در کلیه سطوح ، نیروی کشف و شهود یا الهام گرفتن شناخته شده است ؛ به عبارت دیگر ، تعقل و تفکر آگاهانه در این زمینه نقش چندان مهمی ندارد . درست است که عمل سازنده یا خالق اثر ، و نیز بیننده ، تا حدی با تعابیر ذهنی و احساسی آمیخته است ، لکن این بدان معنا نیست که ارزش و اهمیت هوشمندی و آگاهی را نسبت به ایجاد و فهم تصویر به یکباره کنار بگذاریم . بیان به شیوه تصویری ، تحت شرایط گوناگون ، نزد مردم معانی متفاوتی می یابد . این نوع بیان ، در هر حال محصول نوعی آگاهی انسانی است . ولی این آگاهی به علت پیچیدگی و بغرنجی خاص، هنوز به درستی شناخته نشده است .
در این پایان نامه نیز سعی بر این است که در زمینه ذهنیت و چگونگی ایجاد پنداره ها و موضوعات عینی و قابل شناخت و تبدیل آن به موضوعات ذهنی و همچنین چگونگی بکارگیری هوشمند از ارزش های بصری و تفکرات و احساسات ذهنی هنرمند در کنار یکدیگر به صورت کلی و پیوسته ارائه شود تا زمینه ای برای تحقیقات بیشتر فراهم آید .
فصل اوّل
کلیات
۱ – ۱ بیان مسئله
سؤالاتی که در زیر بیان شده ، دارای پاسخی کلی در فرضیه می باشد که در ادامه تحقیق به بررسی علمی تری پرداخته خواهد شد .
۱) آیا می توان بودن توجه به ارزش های بصری یک اثر ذهنی خلق نمود ؟
۲) توجه به ارزشها و کیفیات بصری چه تاثیری در ذهنیت هنرمند برای خلق اثرش دارد؟
۳) چگونه می توان یک موضوع را در ذهن پرورش داد ؟
۴) آیا هنرمند می تواند با استفاده از ذهنیت و احساسات خود تاثیری بر روی عناصر بصری داشته باشد ؟
۵) از چه طریقی می توان با الهام ازپدیده های عینی به پدیده های ذهنی دست یافت؟
۶) آیا پنداره ای ذهنی را به صورت پدیده های قابل شناخت می توان تصویر نمود ؟
۷) فرانمایی هنر و بازتابهای ما درباره هنر به چند فرض می باشد ؟
۸) چگونه می توان داده های خامی را که از طریق احساس و ادراک دریافت می شوند به یک فرانمود تخیلی تبدیل نمود ؟
۹) ایجاد یک پنداره ی ذهنی به چه صورت می باشد ؟
۱۰) تراوشات ذهنی که از ذهن یک هنرمند سرچشمه می گیرد را به چند دسته می توان تقسیم نمود؟
۲ – ۱ فرضیه
مطالب ارائه شده در این پایان نامه ، به بررسی کلی موضوع ذهنیت و تاثیر آن بر آثار هنری و عناصر بصری می پردازد . آشنایی با عناصر بصری که لازمه ی ایجاد یک اثر هنری می باشد ، در یک اثر به صورت ذهنی نیز از اساس کار محسوب می شود . و نمی توان در آثاری که احساسات و ذهنیات هنرمند درآن حکم فرماست نیروها و عناصر بصری را نادیده گرفت . پس هنرمند با استفاده از ذهنیات خود و همچنین تعابیر و تفاسیر تجسمی اثر هنری خویش را ایجاد می کند .
از دیدگاه تحلیلی کروچه(۱) که یکی از مهمترین نظریهپردازان زیباییشناسی کلاسیک بوده و آراء او در عرصه این علم بسیار قابل تأمل است، فلسفه قرون جدید صورتبرداری از محتویات روح بشر بود و زیباییشناسی، محتوایی که اصل ضروری و لازم فلسفه جدید محسوب میشد «تعمق در چگونگی شعر و مخلوقات نیروی خیال، بدون تعمق در روح، به تمامی آن غیر ممکن بود و ساختن یک فلسفه روح، بدون ساختن علم زیباییشناسی امکان نداشت. و اثری بوجود نمی آمد که تفکر برانگیز و اصولی باشد .
تبدیل مفاهیمی چون تقلید به خلاقیت و جایگزینی نیروی خیالانگیز ذهن به جای تناسب و توازن عینی، در مفهوم و ماهیت زیبایی نیز، تحولی عمیق پدیدار شده و دیدگاههای جدیدی مطرح گردید. آنگونه که می دانید ارسطو، زیبایی را نظم، تقارن و تعین تعریف کرده بود که علوم ریاضی آنها را در درجات معینی مشخص میکنند. در نظریه های دیگری چنین گفته شده : زیبایی جز حقیقت نیست، اجزاء و خطوط حقیقی، زیبایی چهره را به وجود میآورند و نسبتهای حقیقی، زیبایی بناها را ایجاد میکنند چنان که میزانهای حقیقی فرآورنده هماهنگی و موسیقیاند».
بنابراین به مدت دو هزار سال ، زیبایی ، تناسب و توازن تعریف می شد . اما با تحولات قرون جدید و جایگزینی ذهن به جای عین ، در تعریف زیبایی نیز تغییراتی رخ داد ذهن انسان دارای نوعی قدرت خلاق متعلق به خودش است .
۱ . کروچه ، CROCE ، بندتو ( فیلسوف ، منتقد و سیاستمدار ایتالیایی ۱۸۶۶ -۱۹۵۲ ) .
این نیروی خلاق در دو زمینه ظاهر می شود : تمایل به باز نمایی تصویر های ذهنی اشیاء و پدیده ها به همان ترتیب و نظامی که از طریق حواس ، دریافت می شوند ؛ یا ترکیب و تلفیق کردن این تصویر ها به سبک و روالی تازه و بر اساس نظامی متفاوت . این قدرت خلاق تخیل نام دارد و آن چیز هایی که ذکاوت و قریحه ، خیال ، ابداع و مانند آن نامیده می شوند همگی به همین نیرو وابسته اند.
بنابر این ذهن خلاق هنرمند منجر به ایجاد یک اثر هنری ناب می شود و مخاطبین را به تعمق وادار می کند . فرضیات که در این تحقیق مد نظر است را با طرح سؤالاتی کلی و پاسخ هایی که بر مبنای تئوری های موجود در مبانی هنرهای تجسمی و خلاقیت و ذهنیت هنرمند وجود دارد ، پاسخ هایی داده خواهد شد و در مرحله بعدی مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت تا صحت و سقم آن معلوم شود اینکه چگونه یک اندیشه تجسمی در ذهن هنرمند پدید می آید و اینکه آن اندیشه چگونه
در ضمیر او ریشه می دواند و رشد می کند تا سرانجام او را وادار کند ابزار های کار را در دست بگیرد و پدیده ای را از نیستی به هستی آورد ، رازی است که در پرده ابهام باقی مانده است . پی جویی این روند آفرینندگی یکی از مسائل دلنشین و در عین حال بس دشوار را برای محققین هنر پدید آورده است .
هنرمندان در بیان پیامهای ذهنی خویش شیوه و یا سبکی شخصی اختیار می کنند . در روند آفرینش یک اثر هنری ، هنرمند از طریق دریافت های حسی خویش از جهان پیرامون ، شکلی را برگزیده و آنرا در مسیر جریانات تحلیل ذهنی قرار می دهد . و در اثر دخالت های عناصر ذهنی هنرمند ، شکل مورد نظر ، صورتی نمادین به خود می گیرد ، سپس آنرا در جریان مرحله آفرینش قرار داده و تبدیل به یک آفریده هنری می کند .
جهت ایجاد خلق یک اثر ذهنی توجه به عناصر و کیفیات بصری از ملزومات کار محسوب می شود زیرا یکپارچگی ، تعادل و توازن بین عناصر باعث می شود تا اثر هنری جذاب و در نهایت دارای مفهوم شود . بنابراین هنرمند جهت خلق یک اثر ذهنی نیاز به درک و شناختی عمیق از عوامل و عناصری دارد ، تا شکل ها و صورت های برگزیده توسط ذهن به عرصه بیان در آمده و پیام های ذهنی هنرمند را به دیگران انتقال دهد . یکی از مهمترین این عوامل اگاهی از مبانی و اصول هنری است . و آثاری که ساخت آنها ، چنین آگاهی ها و اصولی نداشته باشد فاقد ارزش های زیبایی شناختی است و در زمره آفرینش های هنری قرار نمی گیرد . یکی از عوامل اساسی و پر اهمیت در مرحله ایجاد یک موضوع ذهنی به یک موضوع عینی ، وجود مهارت و توانایی های تکنیکی در جریان کار می باشد . بخشی از مفاهیم و پیام های ذهنی هنرمند از طریق چگونگی تکنیک هایی است که در ساختار اثر هنری به کار گرفته می شود .
هنرمند با نگاه کردن به طبیعت ، به کشف و درک رموز آفرینش می پردازد و آن تجربیات را به ذهن می سپارد و تصور خود را از مشاهده طبیعت تجسم می بخشد و رویاهایی که در عالم تخیل به او الهام می شود را به ما نشان می دهد .
برای برگردان نمودن پنداره های ذهنی به تصاویر قابل شناخت نیاز به قاعده و قانون خاصی نیست و هنرمند با سبک و روش خاص خود می تواند ذهنیات خود را به وجود آورد . و پنداره هایی که از احساسات شاعرانه و تخیلات بارور شده هنرمند سرچشمه گرفته در مرز بین طبیعت گرایی و انتزاع نوسان دارد . و گاهی اوقات پنداره های ذهنی به صورت کاملاٌ انتزاعی هستند که هیچ شباهتی به عناصر طبیعی ندارند و مستقیما از مغز و روان هنرمند تراوش می کند.
۳-۱ نتیجه گیری
هنر عرصه ی خلاقیت فردی است . یعنی خود مختاری سوژه ذهن . در هنر ذهنی ، سوژه خود مختار و قادر به هر کاری است . و هر چه انسان خود مختار تر و آزاد تر باشد هنر این موقعیت را برای فردیت شدن فراهم می سازد و در نتیجه سبک داشتن منجر به سازماندهی عقلانی هنر مند می شود . و برای فردیت شدن باید فراتر از سبک برود . پس هنرمند واقعی با آزاد اندیشی پیوند می خورد و برای شروع در هنر حتماٌ باید سبک ها را بیاموزد و برای تداوم داشتن ،آزادی ضروری است . در هنر دو نوع محدودیت وجود دارد اول محدودیت هنر بر هنر و دوم محدودیت عین ( امر بیرونی) بر هنر .
سبک و سیستم هنرمند را محدود می کند و در این صورت هنرمند جزئی از کل می شود . خلق کردن ، نظام مند می شود و این خود فردیت شدن را به مخاطره می اندازد و امر عینی امر ذهنی را تحت سلطه خود قرار می دهد . آزادی و خود مختاری هنری مکمل هم هستند ذهن هنرمند می تواند فراتر از سبک و سیستم به آزادی و فردیت آرمانی نایل شود در این صورت می تواند آرمان ها را به تصویر بکشد زیرا ذهن هنرمند فرا واقعیت گرا است ورویا ها در تسلط ذهنی او قرار می گیرند .
حال با توجه به مطالب ذکر شده می توان چنین نتیجه ای گرفت که ذهن هنرمند از موثر ترین عوامل خلق اثر هنری محسوب می شود . بنابر این خزانه ذهن هنرمند باید از انواع شکل ها و انواع تخیلات شاعرانه انباشته باشدتا هر لحظه که اراده کند بتواند آنچه را که در درون او روی می دهد و آنچه را که در ذهن خود می بیند ، به وسیله ی واسطه های تجسمی به روی کاغذ بیاورد و پیام خود را از این راه به دیگران منتقل کند .
در دوران ما که وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون ، سینما ، کامپیوتر ، سیستمهای تبلیغاتی الکترونیکی با تکنولوژی پیشرفته اختراع شده است ، کار هنرمند دشوار تر گردیده . او باید همه این ابزار ها را بشناسد و برای آنها برنامه ریزی کند . در چنین موقعیتی فقط ذهن بارور و نیروی آفرینندگی راهگشای این مشکل خواهد بود .
۴- ۱ تعاریف (هنر چیست ؟)
با توجه به موضوع تحقیق به این منظور سعی شده تعاریفی از هر و هنر مند ارائه شود .هنر نوعی از آفرینش و سازندگی است که با زیبایی توام باشد و غایت آن زیبایی وبیان زیبایی است زیبایی در نظام سنتی یک صفت الهی است . خداوند انسان را به بهترین و زیباترین صورت یعنی به صورت خود آفرید و روح خود را در او دمید بنابر این خداوند اولین هنرمند و کمال زیبایی است یعنی او خدایی است که آفریننده ، پیکر تراش و نقش آفرین است . انسان که دارای نفخه روح الهی است ، و خود مظهر زیبایی خداوند است ، سعی می کند معانی را در بهترین صورتی که برای او امکان دارد ، در خارج خلق کند . پس هنر قبل از اینکه اثری انسانی باشد ، صنع الهی است و مظهر زیبایی ، آفرینندگی وخلاقیت است .
انسان هنرمند به قدر کفایت خود نمایانگر آن ذوقها و کمالات وجمالات است . به عبارت دیگر هدف هنر زیبایی شکل است که از فطرت انسان یعنی از جان و درون انسان مایه میگیرد . از آنجا که هدف تفکر نیز زیبایی ماورای شکل است . زیبایی در معیت با تفکر و اندیشه ، انسان را متوجه ماورائ با پروردگار عالم میکند . و این بدین معنی است که هنر یک امر انتزاعی نیست . بلکه حقیقتی عینی و مبتنی بر فهم حقایق و توام با زیبایی است .
زیبایی یا هنر زیبا چیست ؟ جواب این سوال از تعریف هنر نیز مبهم تر است شک نیست که خواص معینی از قبیل هماهنگی ، تناسب ، وحدت ، تنوع ، سادگی، صحت اندازه گیری ، وضوح ، اتحاد میان اجزا شایستگی برای هدفی که اثر هنری بخاطر آن هدف بوجود آمده است ، زیبایی را بوجود می آورد . اما زیبایی بیش از آنکه در خواص ظاهری اشیا موجود باشد ، در ذهن هنرمند موجود است ، یعنی بیش از آنچه اسم ذات باشد ، اسم معنی است . یا به عبارت دیگر زیبایی بیش از آنکه عینی (objective) باشد ، ذهنی (subjective) است .به علاوه شرط مهم زیبایی در هنر انگیختن لذت و تلقین احساس واحد است . و از همین رو است که زیبایی در طبیعت ، با زیبایی در هنر تفاوت می یابد در طبیعت ، زیبایی معقول و زشتی مردود است اما در هنر نیز حتی انعکاس زشتی نیز – اگر شرایط خلق هنری درآن رعایت شده باشد – عین زیبایی است و در این صورت ، پیرزن فرتوت رامبراند با زیباترین قدیسین رافائل برابری دارد ، زیرا اساس زیبایی هنر در لذت و احساس حاصله از آن است . اکنون میتوانیم تعریفی (هرچند نا رسا ) از زیبایی هنری بنماییم : « زیبایی در واقع عبارت است از صورت ظاهر بخشیدن ، شکل بخشیدن به لذت و یا زیبایی لذتی است تجسم یافته و لذت انگیز .»
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 