پاورپوینت کامل خاستگاه حکومت از منظر علامه طباطبایی(ره) ۹۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خاستگاه حکومت از منظر علامه طباطبایی(ره) ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاستگاه حکومت از منظر علامه طباطبایی(ره) ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خاستگاه حکومت از منظر علامه طباطبایی(ره) ۹۲ اسلاید در PowerPoint :
۱۳۶
مقدمه
اجتماع و وظیفه انسان در آن، از بحث هایی است که در رشته های مختلفی به آن پرداخته
می شود و برای اکثر رشته های علوم انسانی، سؤالی مطرح و همیشگی است. این موضوع در
نگاه اول، موضوعی جامعه شناختی به نظر می رسد؛ اما در فلسفه، اخلاق و چندین رشته
دیگر نیز بدان پرداخته می شود. در فلسفه قدیم، بخشی از فلسفه، به نام سیاست مدن، به
روابط انسان و جامعه می پرداخت؛ ولی این موضوع در فلسفه های جدید کم رنگ تر شده است
که شاید علّتش این باشد که سیاست مدن از فلسفه جدا شده و رشته مستقلی گردیده است.
علّامه طباطبایی«ره» در این بخش از فلسفه، بحث هایی دارد که پرداختن به آن ها خالی
از فایده نیست. اگر کسی قصد آن داشته باشد که نظرهای علّامه و یا هر متفکّر دیگر را
با دقّت نظر مطالعه کند، چاره ای ندارد جز اینکه در مباحث زیربنایی نیز توجّه
ویژه ای داشته باشد. از همین رو، این مقاله ابتدا به مباحث روش شناسی و انسان شناسی
علّامه می پردازد و بعد از آن، به اجتماع پرداخته، نیاز به حکومت را نتیجه می گیرد
و در انتها، حکومت مطلوب را از دید علّامه بررسی می کند.
علّامه در این بحث چونان جامعه شناس تجربی عمل نمی کند؛ بلکه او روش عقلی را با نقل
معتبر مخلوط کرده، به هر کدام در جای خود ارج می نهد. او می گوید: «قرآن کریم در
تعلیمات خود برای درک مقاصد دینی و معارف اسلامی سه راه را در دسترس پیروان خود
قرار داده است و این سه عبارتند از: «ظواهر دینی، حجت عقل و درک معنوی از راه اخلاص
بندگی»[۱]. بنابراین روش علّامه نه صرفاً فلسفی است و نه صرفاً نقلی.
انسان از دید علّامه
علامه در انسان شناسی، مثل سایر بحث ها، روش تعقّلی ـ فلسفی را با روش نقلی ـ
تعبّدی آمیخته است. در این منظر، انسان هم از زاویه عقل و هم از زاویه دین نگریسته
می شود. در این بینش، از دو منبع استفاده می شود: عقل و وحی.
علامه هوّیتی اولیه و ذاتی برای انسان قایل است که در بحث انسان شناسی، به عناصر
سازنده این هوّیت می پردازد. از نظر علامه، ماهیت انسان ویژگی های خاصی دارد که در
اجتماعی شدن انسان و چگونگی آن تأثیرگذار است.
۱ ـ قوه شناخت و عقل: در بین موجودات زنده، انسان تنها موجودی است که دارای عقل و
قوه شناخت است و تا اندازه زیادی، روش زندگی او متأثر از همین اندیشه و عقل است.
انسان در هنگام تولد، ابزارهایی برای شناخت دارد؛ مثل چشم و گوش و… . اما علاوه
بر این ابزارها، ابزار دیگری هم دارد که در هنگام تولد و تا مدّتی بعد از آن،
نمی تواند از آن استفاده کند: عقل. این قوه با رشد جسمانی، رشد کرده و به جایی
می رسد که همه اعضا و اعمال انسان را تحت کنترل خود می گیرد.[۲] این قوه ادراک و
شناخت، بسیار وسیع است؛ اما محدود است و تا بی نهایت کشیده نمی شود.[۳]
۲ ـ اختیار: انسان وقتی صاحب عقل شد و توانست با نیروی اندیشه خود حقایق را بشناسد،
باید توانایی گزینش و انتخاب آن را نیز داشته باشد؛ به همین دلیل، به انسان، اختیار
هم ارزانی شده است. اختیار مختصّ انسان است و خدا به هیچ موجود بی شعوری اختیار
نداده است. «انسان موجودی است که دارای عقل و اراده است و می تواند چیزی را که
بخواهد برای خود انتخاب کند و می تواند انتخاب نکند؛ البته انسان در مختار بودن خود
مجبور است؛ ولی در کارهایی که انجام می دهد، مختار است».[۴]
۳ ـ کرامت انسانی: انسان به دلیل داشتن قوه تفکر و اختیار، بر بسیاری از موجودات
برتری داده شده است. این نیروی تعقّل، نیرویی خدادادی و موهبتی الهی است و همین
باعث می شود که فضیلت و کرامت انسانی، کرامتی ذاتی باشد.
۴ ـ جانشینی خدا: انسان جانشین خدا است. جانشینی خدا به طور مطلق، یک جانشینی
اعتباری نیست؛ بلکه حقیقی است. در این جایگاه، انسان اینه دار و تجلی گاه اسماء
الهی می شود. خلیفه خدا در مرتبه عالی خلافت تکوینی قادر است که کارهای خدایی انجام
دهد. «این جانشینی و خلافت به شخص حضرت آدم (ع) اختصاص ندارد؛ بلکه همه انسان ها در
این مقام با او مشترک اند».[۵]
۶ ـ خداگرایی: انسان براساس فطرت الهی، گرایش به خداگرایی دارد؛ اما گاهی با توجه
به یک امر فطری، خود باعث اغفال از فطریات دیگر خود می شود و به همین دلیل گاهی از
خدا گرایی فطری خود دور می شود.[۶]
۷ ـ حق گرایی: یکی دیگر از صفات درونی و غیرارادی انسان، حق گرایی است. انسان به
طور طبیعی از ظلم گریزان است.[۷] افراد بشر در قوه شناخت و توانایی ها با هم تفاوت
می کنند؛ اما همگی در پسندیده بودن حق و لازم الاجرا بودن آن اتّفاق دارند و همین
مسئله است که باعث اتّفاق انسان ها و جمع شدن آنها در یک اجتماع می شود.[۸]
۸ ـ کمال خواهی: انسان همیشه از امور ناقص گریزان است و به دنبال کمال می رود و هر
چیزی را که بخواهد، از نوع کامل آن می خواهد. کمال مدّ نظر او کمالی نسبی نیست؛
بلکه کمال حقیقی را می طلبد.[۹] با این حال، گاه انسان کمال حقیقی را گم کرده، به
کمال نسبی و محسوس نظر می کند.
۹ ـ حس استخدام: انسان بر اساس ماهیت وجودی خود، میل داردکه اشیاء طبیعت را به خدمت
خود درآورد.[۱۰] این خصیصه خصیصه ای اولیه است و آنچنان قدرت دارد که انسان را به
تسلّط بر انسان های دیگر هم سوق می دهد.
علامه دو گونه سرشت برای انسان قایل است: یکی سرشت اولیه که در این نظر، با هابز،
بنتام و میل هم نظر است؛ چرا که هابز می گوید انسان در جهت منافع خود حرکت می کند.
بنتام و میل هم باور دارند که همه اعمال انسان حاصل منفعت جویی اوست.[۱۱] و دیگری،
سرشت ثانویه که بعد از اجتماع حاصل می شود.
در اینجا به دلیل اهمیت اصل استخدام، آن را جداگانه بررسی می کنیم.
اصل استخدام
سؤالی در اینجا مطرح است که ایا حس استخدام قبل از اجتماع در انسان وجود داشته و
همین باعث تشکیل اجتماعات شده است، و یا انسان اول به اجتماع گرویده و سپس به
استخدام دیگران گرایش یافته است؟[۱۲]
اصل استخدام، اساسی ترین اصل تشکیل اجتماع است. انسان فطرتاً گرایش به استخدام دارد
و این میل در همه اعمال او، از جمله تشکیل اجتماع تأثیرگذار است. انسان موجودی است
کمال جو و بنابر ذات خود، می خواهد خیلی زود و سریع به کمال برسد. به همین دلیل،
جهان اطراف خود را به دیده ابزار رسیدن به کمال می نگرد و همین صفت درونی باعث
می شود که به همنوعان خود نیز به همین غرض نگاه کند و قصد استخدام آنان را نیز
داشته باشد.[۱۳]
تأمل در زندگانی گذشتگان نشان می دهد که «به مقتضای قریحه و غریزه استخدام، افرادی
که در جامعه های ابتدایی از همه قوی تر بودند و خاصّه آنان که توانایی جسمی و
توانایی ارادی بیشتر داشته اند، همان گونه که موجودات جمادی و نباتی و حیوان دیگر
را مورد استفاده قرار می داده اند، افراد دیگر جامعه را نیز استخدام می کرده اند و
اراده خود را به آنها تحمیل می کرده اند».[۱۴]
انسان به دلیل ضعف در استخدام، به اجتماع مجبور می شود تا در کنار خدمت به دیگران،
حس استخدام خود را نیز ارضا کند. هر انسان در اجتماع، متناسب با شغل خود، نیازهای
عده ای را بر طرف می کند تا دیگران نیز نیازهای او را برآورند؛ استخدامی دوطرفه.
جامعه
جامعه انسانی، از اجتماع افراد انسانی تشکیل می شود. بنابراین، باید ویژگی های فرد
انسانی در اجتماع انسانی نیز یافت شود؛ زیرا انسان با قرار گرفتن در مجموعه ای
اعتباری، مثل اجتماع، خاصیت ذاتی خود را از دست نمی دهد. «اشیا گاهی اگر به صورت
فردی لحاظ شوند، دارای خاصیتّی هستند و هرگاه که با هم جمع شوند، یک خاصیت بیشتر و
عظیم تری علاوه بر خاصیت فردی آنها می یابند. انسان هم به همین گونه است».[۱۵] به
همین دلیل، اجتماعی که بر پایه های خصوصیت و نیازهای انسانی بنا نهاده نشود،
نمی تواند دوام بیاورد. اهداف و مقاصد هر اجتماع در راستای مقاصد افراد آن است.
«رابطه بین فرد و اجتماع، یک رابطه حقیقی است. یک رابطه حقیقی لزوماً منجر به یک
موجودیت دیگری در اجتماع خواهد شد که به مقیاس امتداد وجود و قوا و خواص آثار اشخاص
موجودیت دارد و همان وجود و خواص افراد را دارا است».[۱۶] از همین جهت است که علامه
اجتماع را به ارگانیسم زنده تشبیه می کند که دارای اعضا است.[۱۷]
این مجموعه زنده همانند انسان رشد می کند، تغذیه می کند و بیمار می شود و در نهایت
مقهور موت می گردد. هرچه بر رشد جامعه افزوده شود، پیچیدگی و وسعت دامنه آن بیشتر
می شود. در جامعه، افرادی که اجزای جامعه را تشکیل می دهند، استقلال و هویت خود را
به طور نسبی از دست می دهند و حالت عضوی را پیدا می کنند که جزو یک کل و در راستای
یک هدف قرار می گیرد. هرچند این کل، اعتباری است و در خارج، هیچ چیزی غیر از افراد
وجود ندارد.
منشأ تشکیل اجتماع
هر اجتماعی از جمع کوچک تری به نام خانواده تشکیل می شود. برای فهمیدن علّت تشکیل
اجتماع، نخست باید چگونگی تشکیل خانواده روشن شود. علامه در بیان علّت تشکیل
خانواده، دو علت را بیان می کند: حبّ ذات و غریزه جنسی.
در زندگی اجتماعی، غریزه جنسی مهم ترین عامل است.[۱۸] ازدواج اولین قدم در تشکیل
اجتماع است. انسان از طریق تولید نسل، میل به بقای خود را ارضا می کند و ارضای این
میل باعث بزرگ تر شدن اجتماع می شود. انسان ، انسان های دیگر را همانند خود می بیند
و چون به ذات خود علاقه دارد، به آنها احساس علاقه می کند و می خواهد با آنها زندگی
کند و این حس همگانی باعث می شود که افراد انسانی دور هم جمع شوند.[۱۹] انسان چون
به ذات خود را بالاترین هدف می بیند همه چیز را برای آن می خواهد؛ حتی همنوعان خود
را. این امر باعث استخدام می شود. بنابراین استخدام، سومین عامل تشکیل اجتماع است.
ممکن است متفکرانی بگویند اجتماعی زیستن فطرتی انسان است و انسان به مقتضای ذات خود
به اجتماع روی می آورد، نه از روی نیاز. ـ شهید مطهری چنین نظری دارد ـ ولی علامه،
به رغم اینکه انسان را مدنی بالطبع می داند، این نظر را نمی پذیرد. دلیلی که علامه
می آورد این است که اصل استخدام مقدم بر اصل مدنی بودن انسان است. او شاهد می آورد
که انسان هرگاه که قدرت و فرصت کرده، به استخدام دیگران پرداخته است، بدون اینکه
بخواهد به کسی کم ترین خدمتی بکند. این امر تا آنجا پیش می رود که انسان به
بهانه های مختلف، برده گیری می کند.[۲۰] اما انسان چون محدودیت هایی دارد و می بیند
که قادر به این کار نیست، به این نتیجه می رسد که بدون اینکه به استخدام دیگران
دراید نمی تواند دیگران را استخدام کند. در نتیجه، استخدام دیگران را می پذیرد و تن
به اجتماع می دهد. بنابراین، انسان زندگی اجتماعی را انتخاب نکرده؛ بلکه ضرورت او
را به این سو کشانیده است.
نظر علامه در اینجا بیشتر شبیه نظر هابز است که می گوید انسان به طور طبیعی مصلحت
خود را بر همه چیز ترجیح می دهد و همه امور را در جهت مصلحت خود به کار می برد و
همین باعث نزاع بین انسان ها می شود. پس برای حفظ بقای اجتماع باید چاره ای
اندیشید.
رشد اجتماع
با نظر به جامعه، درمی یابیم نوعی روند تکاملی در جامعه وجود دارد؛ هر چند این روند
ممکن است در برخی مواقع، دچار فراز و نشیب باشد. اگر حرکت جامعه یک حرکت رو به کمال
باشد، غایت نیز دارد و صرف یک حرکت و دگرگونی نیست.
علامه تکامل اجتماعی را معلول فطرت انسانی می داند کمال جو است و حد و مرزی را هم
نمی شناسد و البته دین الهی نیز چون مطابق فطرت انسانی است، با آن هم نوایی می کند.
از علت های دیگر هم می توان نفس اجتماعی شدن و تعامل افراد و تفاهم بین آنها را ذکر
کرد. علت غایی نیز باعث حرکت و تکامل اجتماع می شود.
البته مراد از رشد، رشد اموری است که باعث بقای جامعه اند (مانند عدالت اجتماعی) نه
صرفاً رشد علم و صنعت.
علامه در مبحث اجتماع، نظر داروین را می پذیرد و می گوید اجتماعات بشری نیز همواره
در بقای خود در نزاع اند و در نهایت، آن اجتماعی باقی می ماند که کامل تر است.[۲۱]
اجتماعی صلاحیت بیشتری برای بقا دارد که در آن، حقوق فردی و اجتماعی وضع بهتری
داشته باشد. همبستگی میان افراد جامعه یکی دیگر از عواملی است که باعث بقا و رشد یک
اجتماع می شود. بنابراین اسلام همیشه به کمک به دیگران و اصلاح امور دستور
می دهد.[۲۲]
جایگاه انسان در اجتماع
اجتماع دارای شخصیتی مستقل از افراد است و برای خود قوانین و خواست هایی دارد و چون
قدرت آن بیشتر از قدرت فرد است، همیشه هدف فرد فدای هدف جامعه می شود. این همان
اصالت جمع است که در مقابل اصالت فرد قرار می گیرد. «اشیاء گاهی اگر به صورت فردی
لحاظ شوند، دارای خاصیتی هستند و هرگاه که با هم شوند یک خاصیت بیشتر و عظیم تری
می یابند علاوه بر خاصیت فردی آنها. انسان هم به همین گونه است و اسلام هم به این
امر توجه داشته که فرد هم جداگانه خاصیتی داشته و هم در اجتماع؛ ولی خاصیت اجتماعی
او بس عظیم است».[۲۳] در چنین جامعه شخص اراده ای دارد، اما اراده او تابع اراده
جمع است؛ زیرا فرد در این اجتماع به عنوان یک عضو لحاظ می شود.
از نظر علامه، همین قوی تر بودن اراده اجتماع باعث شده است که اسلام به اجتماع
اهمیت زیادی بدهد و سعی در اصلاح اجتماع بکند. «اسلام تنها دینی است که اساس ایین
خود را خیلی صریح و روشن بر پایه اجتماع قرار داده و در هیچ شأنی از شؤون خود به
اجتماع بی اعتنا نبوده است. لذا احکام و قوانین خود را در قالب اجتماع تشریع کرده و
روح اجتماعی را در آنها دمیده است».[۲۴]
قوانین اجتماع
اگر تأمل کنیم، دو نوع قانون را می توانیم برشماریم:
۱ ـ قوانین تکوینی: این قوانین به صورت حتمی واقع می شوند و اجرای آنها به ناظر
اجرایی احتیاجی ندارند، بلکه در طبیعت اشیا هستند.
۲ ـ قوانین اعتباری: این قوانین هم باید واضع داشته باشند و هم مجری یا ناظر.
از نظر علامه، اجتماع امری اعتباری است. برای اعتبار کردن امری، باید تناسبی میان
امر اعتباری و خارج وجود داشته باشد؛ مثلاً اعتبار شیر برای یک مرد شجاع لازم است
که در خارج، حقیقتی به نام شیر وجود داشته باشد و آن مرد نیز شجاع باشد. مطلب دیگر
اینکه اساس اعتبار، احساسات درونی و دواعی است و اگر روزی این دواعی تغییر کنند،
اعتبارات هم تغییر می کند. این اعتبارات وهمی اند، اما دارای آثار واقعی اند و
می توان همین امور وهمی را مبنای رسیدن به امور وهمی دیگر قرار داد. این امور
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 