پاورپوینت کامل تحولات دولت در قرآن ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تحولات دولت در قرآن ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تحولات دولت در قرآن ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تحولات دولت در قرآن ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

۹۰

به طور کلی، هیچ پدیده ای رخ نمی دهد و به وجود نمی اید، مگر اینکه دارای علل و
عواملی باشد. عوامل و علّت ها زمینه هست شدن پدیده ها را فراهم می آورند. تحولات
دولت نیز باید علل و عواملی داشته باشد که در این پژوهش، این علل و عوامل با استناد
به ایات قرآن، بررسی خواهد شد.

فصل اول ـ عوامل پیدایش دولت

۱ ـ همبستگی، اتحاد و اتفاق

از مهم ترین عوامل پیدایش و ایجاد هر دولت، همبستگی افراد و اعضای جامعه است.
نظریات سیاسی ابن خلدون مبتنی است بر عصبیت که آن را می توان همبستگی خانوادگی،
جسمی، روحی و غیرت و گرایش نسبت به خویشان و ارحام تعریف کرد. منظور از عصبیت ابن
خلدون همان وابستگی فرد با گروه براساس منافع مشترک عمومی یا خصوصی است که او را
وامی دارد دانسته یا ندانسته نسبت به آن گروه تمایل و تعصب نشان دهد.

قدرت دولت عبارت است از قدرت عصبیت. یعنی هرچه دولت قوی تر باشد، نیرویش بیشتر، و
هرچه نیرویش بیشتر باشد، سرزمین و ملک آن وسیع تر می شود و در نتیجه، تمدن شکوفاتر.
قدرت در جامعه انسانی همواره ناشی از اتحاد و همبستگی است؛ امّا اتّفاق و همبستگی
به وجود نمی اید، مگر اینکه علاقه و محبتی بین اعضای جامعه پدیدار شود. پس دولت
هنگامی وجود خواهد داشت که در بین عده ای از انسان ها این اشتیاق برقرار باشد.

عصبیت از آن جهت از مبادی دولت به شمار می رود که موجِب و علّت العلل اتحاد و اتفاق
و همیاری و همکاری بین انسان ها است و تشکیل و تداوم دولت، بدون اتحاد و اتفاق،
میسّر نیست.

ابن خلدون معتقد نیست که انسان طبعاً اجتماعی است و به غریزه اجتماع گرایی اعتقاد
ندارد. بلکه نیاز انسان به غذا، حبّ ذات و نیازهای دیگر بشر را وادار می کند که با
دیگران زندگی کند و این نیازمندی ها است که مبدأ و منشأ همبستگی افراد و تشکیل
جوامع می باشد. بنابراین بدون همیاری و همکاری و بدون تشکیل جامعه، «بقای انسان ها»
امکان پذیر نخواهد بود. به عبارت دیگر، بشر باید یا اجتماع را بپذیرد و یا مرگ را.
آنچه انسان ها را در جوامع به هم پیوند می زند و موجب پیوستگی آنها می شود، عصبیت و
محبت است.

بنابراین عصبیت در تشکیل دولت بسیار مهم است. نکته ای که ذکر آن لازم است، اینکه
دولت در صورتی به وجود می اید که محور عصبیت واحد باشد. اگر در جامعه، محورهای
تعصبی مختلف وجود داشته باشد، یا تعصبی اصالت داشته باشد که جامعه را به چندین دسته
تقسیم می نماید (مثلاً عصبیت خونی که منجر به تقسیم جامعه به چندین قبیله متضاد
می شود)، باید یک محور عصبیت با افراد و جمعیت مربوطش بر سایر عصبیت ها و افراد
آنان فایق اید تا دولتی تشکیل یابد و یا دوام داشته باشد؛ وگرنه جامعه در تب تضاد و
درگیری همواره در حال هرج و مرج و آشوب خواهد بود. در کشورهایی که عصبیات گوناگون
وجود ندارد، بنیان نهادن دولت کار آسانی است و سلطان چنین مرز و بوم هایی به علت
کمی هرج و مرج و سرکشی مردم، در آرامش و سکون به سر می برد.[۱]

البته ابن خلدون معتقد است که اساس ساخت دولت و نظم اجتماعی زمانی تشکیل می گردد که
در عصبیت ها تفاضل برقرار باشد؛ یعنی یک عصبیت در رأس، و بقیه به طور سلسله مراتب
پایین ایند. به عبارت دیگر، عصبیت مثل مزاج جامعه است[۲]. اگر مزاج انسان ها برابر
باشد، انسان بیمار می شود. البته این به معنی تعارض عصبیت ها نیست؛ بلکه باید
عصبیت های مختلف در یک محور باشند و تعارض نداشته باشند.

۲ ـ رهبری

به نظر ابن خلدون، جامعه بی رهبر وجود خارجی ندارد. رهبری در جامعه، مثل قلب در بدن
است و وجود آن برای تشکیل یک دولت بسیار مهم است. جامعه بی رهبر مانند گلّه بدون
چوپان است. آنچه قرآن تحت عنوان رهبری از آن بحث می کند، مافوق آن رهبری است که
بشریت می شناسد. منظور قرآن از رهبری، علاوه بر رهبری اجتماعی، رهبری معنوی است؛
یعنی رهبری به سوی خدا، که خود، حساب دقیق و حسّاسی دارد. شخص رهبر، از آن نظر که
رهبر است و نقطه مرکزی جامعه اسلامی است، باید روح ها را اداره کند و ارضا نماید و
بسیج کند.[۳]

یک رهبر واحد می تواند تمام نیروها را متّحد سازد و به آنها انسجام، وحدت و برنامه
دهد. در حقیقت، مسئله رهبری، انعکاسی از حقیقت توحید است در اجتماع انسانی، که نقطه
مقابل آن شرک و تفرقه و نفاق است.[۴]

فصل دوم ـ رشد دولت

عوامل متعددی در بقای دولت و رشد آن تأثیر دارند که در این فصل به آنها اشاره خواهد
شد.

۱ ـ عدالت

اولین و مهم ترین علت از جمله عللی که به منظور بقا و رشد دولت، باید به صورت یک
کیفیت و حالت در سراسر افعال و سیاست های دولت وجود داشته باشد، عدالت است. هیچ
اعتلا و تمدّن اصیلی را در تاریخ بشر بدون در نظر گرفتن عدالت نمی توان تحلیل و
تفسیر نمود. حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «العدلُ أقوی أساس[۵]؛ عدالت
قوی ترین بنیاد است». بنابراین هرچه بر آن بنا شود ثابت، محکم و مقاوم خواهد بود.
جوامعی که اساس کار خود را بر مبنای عدالت قرار دهند، موجبات ثبات و دوام خویش را
فراهم آورده، می توانند در جهت رشد خویش گام بردارند.

خواجه نصیر الدین طوسی می نویسد: «بر پادشاه واجب بود که در حال رعیت نظر کند و بر
حفظ قوانین معدلت توفّر نماید، چون قوام مملکت بر معدلت بود»[۶].

خداوند در قرآن می فرمایند: «ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی[۷]؛
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد». عدل همان قانونی است که
نظام هستی بر محور آن استوار می گردد و جامعه انسانی نیز، که گوشه کوچکی از این
عالم پهناور است، نمی تواند از این قانون عالم شمول بر کنار باشد و بدون عدل به
حیات خود ادامه دهد. حضرت علی (ع) می فرمایند: «من عمل بالعدل حصّن الله ملکه[۸]؛
هر که کار را به عدل و احسان انجام دهد، خداوند ملکش را نگه می دارد».

بنابراین عدل موجب خوشخبتی و بقای جامعه می شود و شرایط رشد جامعه را فراهم
می آورد.

۲ ـ خصال نیکو

از جمله علل بسیار مهم در ایجاد محبّت و علاقه در دیگران، خصال و اخلاق نیک است. در
همه جوامع، نمی توان مردم را به پیوندهای عصبی، مثل خاک، خون، نژاد و … وادار
نمود؛ اما همه انسان ها را می توان از طریق محبّت و خصال نیک جذب نمود. اساس قدرت
مبتنی بر رضایت است، نه زور. بنابراین مهم ترین تأثیر خصال نیکو ایجاد محبّت و
یکدلی است. از این روست که خصال نیکو بر رشد دولت ها تأثیر بسیار زیادی می تواند
داشته باشد.

همان طور که در بحث عدالت در ایه ۹۰ سوره نحل خواندیم، خداوند به عدل و احسان و
بخشش نزدیکان فرمان می دهد: «ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی»؛
اما از آنجا که عدالت با همه قدرت، شکوه و تأثیر عمیقش، در مواقع بحرانی و استثنایی
به تنهایی کارساز نیست، خداوند بلافاصله بعد از آن، به احسان دستور می دهد. به
تعبیر روشن تر، در طول زندگی انسان ها گاه مواقع حسّاسی پیش می اید که حلّ مشکلات
تنها به کمک اصل عدالت امکان پذیر نیست؛ بلکه به ایثار، گذشت و فداکاری نیاز دارد
واین مسئله با استفاده از اصل «احسان» تحقق می یابد.

بنابراین در کل جامعه، عدل و احسان همواره باید در کنار هم باشند، وگرنه سلامت و
پیشرفت جامعه میسّر نخواهد بود.

مسئله نیکی به نزدیکان نیز، در واقع، بخشی از احسان است؛ با این تفاوت که احسان در
کل جامعه است و «ایتاء ذی القربی» در خصوص جامعه کوچک خویش و بستگان. با توجه به
اینکه جامعه بزرگ از جوامع کوچک ترکیب شده است، هرگاه این واحدهای کوچک تر از
انسجام برخوردار گردد، اثر آن در کل جامعه ظاهر می شود.[۹]

حضرت علی(ع) می فرمایند: «رب عزیز أذلّه خُلقُه و ذلیل أعزّه خُلقُه[۱۰]؛ بسا انسان
بلندپایه ای که اخلاق او موجب سقوط او گردید و بسا انسان ضعیفی که اخلاق او مایه
پیشرفت وی شد». حضرت در این حدیث به این نکته اشاره دارند که خوش خلقی سبب پیشرفت
می شود.

۳ ـ ایمان

«ایمان» عبارت است از باور داشتن، این باور اثرات شگرفی در حیات و تعالی انسان ها
دارد: قدرت تحمل انسان را بالا می برد، روح امید و فداکاری به انسان می بخشد، زندگی
را شاداب و پرنشاط می سازد، آفات تشویش، نگرانی و اضطراب را از دل و جان دور می کند
و ابرهای تیره و تار دلهره ها و امواج شکننده خوف و حزن را از آسمان زندگی بشر محو
می نماید.

در طول تاریخ، جامعه ها و تمدّن هایی که براساس توحید و تقوا بنا شده اند، همواره
سعادتمند بوده و خوشبختی را در آغوش کشیده اند و پیروزی با آنان همسویی کرده است.

ایات ترسیم کننده نقش حسّاس و سرنوشت ساز ایمان در تعالی جامعه ها و رشد و شکوفایی
تمدن ها بس فراوان و متنوع است: «ولو انّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم
برکاتٍ من السماء و الأرض و لکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون[۱۱]؛ اگر مردم
آبادی ها راه توحید و تقوا را پیش می گرفتند، بی تردید برای آنها برکاتی از آسمان و
زمین می گشودیم. اما آنان تکذیب کردند، پس به سبب کارهای ناپسندشان آنها را مؤاخذه
کردیم».

جامعه ای که در آن، دلهره و اضطراب درونی و برونی موج می زند، هرگز شاهد سعادت و
خوشبختی نخواهد بود: «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلمٍ اولئک لهم
الأمن…[۱۲]؛ کسانی که ایمان آورند و ایمانشان را با ظلم نیالایند، امنیت حقیقی
برای آنهاست». بنابراین تنها در سایه ایمان است که جوامع می توانند به آرامش و
امنیت حقیقی برسند.

ایمان نوعی درک و دید باطنی است؛ نوعی علم و آگاهی که با نفوذ در جان انسان، کران
تا کرانش را نورباران می کند و موجب حرکت و تحوّل و سرچشمه تلاش و تعالی می گردد.
همچنان که بدون نور خورشید، تمام انرژی ها خاموش می شود و مرگ و تباهی سراسر جهان
طبیعت را به کام می کشد، با فقدان ایمان و معنویات نیز نه آگاهی و جهان بینی و
عقیده و عملکرد صحیح و تکامل بخش می ماند و نه احساس مسئولیت. نه تکامل به معنای
حقیقی آن میسّر است و نه رشد و پیشرفت و سعادت واقعی.

بنابراین در صورتی که در جامعه ای به مسئله دین توجه نشود، آن جامعه به زودی دچار
لغزش و سقوط می گردد و در مقابل، توجه به دین و داشتن ایمان، جامعه را به سمت تعالی
و پیشرفت سوق می دهد.

۴ ـ رهبری

یکی دیگر از عواملی که می تواند در تعالی و رشد هر دولت سهم بسزایی داشته باشد،
رهبری است. همان طور که در فصل گذشته بیان کردیم، برای تشکیل یک دولت «رهبر» عامل
مهمی است. رهبر علاوه بر تشکیل دولت، می تواند موجبات تعالی و رشد دولت را نیز
فراهم آورد.

ابن خلدون گاه نقش سلطان را در پروردن تمدن ها از دیگر عناصر مهم تر می داند و مکرر
این جمله حکمت آموز را تأکید می کند که «النّاس علی دین ملوکهم». بنابراین رهبران
باید دارای ویژگی هایی باشند که بتوانند سکّان این کشتی پرتلاطم را در دست گیرند.

۱ ـ شناخت هدف: رهبر باید هدف و مقصد اصلی و نهایی را که قصد دارد گروهی را به آن
سوق دهد بشناسد.

۲ ـ عدالت، تقوی، ورع: «لقد أنزلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان
لیقوم النّاس بالقسط و أنزلنا الحدید …[۱۳]؛ ما پیامبران خود را با دلایل روشن
فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند و آهن را
نازل ساختیم…»

۳ ـ تواضع: فرودستی با زیردستان و همراهان از اوصاف رهبر شایسته است. خداوند به
پیامبرش می فرماید: «و اخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین[۱۴]؛ برای مؤمنانی که
پیرویت کرده اند، فروتنی کن».

۴ ـ خیرخواهی و دلسوزی برای دیگران.

۵ ـ پایداری و استقامت و صبر: «فاستقم لما اُمرت و من تاب معک[۱۵]: پایدار باش
چنانکه فرمانت داده اند…»

۶ ـ شجاعت: نهضتی که رهبری ترسو و بزدل داشته باشد، به محض احساس خطر، عقب نشینی
می کند و از رشد باز می ماند.

۷ ـ ارزش قائل شدن برای شخصیت دیگران: ابن خلدون یکی از عوامل پیشرفت تمدّن را
دموکراسی می داند و می گوید تمدّن کمال نیابد و مردم در طریق انسانیت گامی به جلو
ننهند، مگر اینکه سلطانشان دموکرات باشد و با آنان به دموکراسی رفتار کند.[۱۶]

خداوند متعال، پیامبرش را، با اینکه علم لدنّی داشت، به مشورت با مردم فرمان
می دهد: «و شاورهم فی الأمر[۱۷]؛ با آنان در کارها مشورت کن»

۸ ـ صراحت در قول و فعل، به ویژه درباره هدف نهایی: خداوند می فرمایند: «فاصدع بما
تُؤمر و اعرض عن المشرکین[۱۸]؛ آنچه را که فرمان داری آشکار کن و از مشرکان روی
برگردان». برای رشد یک دولت، وجود رهبری شایسته یک طرف قضیه است. روی دیگر آن،
چگونگی برخورد مردم با رهبر جامعه است. در صورتی جامعه پیروز و سعادتمند می شود که
مردم از رهبر خود اطاعت کنند و بدانند سرپیچی از رهبران، چیزی به جز سقوط جامعه در
پی نخواهد داشت.

فصل سوم ـ سقوط دولت

قرآن روند تاریخ و سیر جوامع را قانونمند می شناسد؛ نه تعالی ملّت ها را امری
تصادفی می نگرد و نه انحطاط آنها را بی دلیل ارزیابی می کند. بنابراین سقوط
دولت ها، که یکی از مهم ترین بخش های تحوّل دولت است، علل و عواملی دارد که در این
بحث به آن می پردازیم:

۱ ـ ظلم

خروج از شاهراه عدالت و دادگری و ترک قسط و انصاف و گرایش به ظلم و ستمکاری از
عوامل به هم پاشیدن و نابودی دولت ها است. ابن خلدون فصلی از مقدمه را به ویرانی
ناشی از ظلم و ستم اختصاص داده است. در قرآن نیز بارها عامل نابودی جوامع را ظلم
دانسته است: «و ما کنّا مهلکی القری إلا و أهلها ظالمون[۱۹]؛ ما هرگز نابودکننده
جامعه ها نبودیم، مگر اینکه مردم آن ظالم بودند» در جایی دیگر می فرماید: «و لقد
أهلکنا القرون من قبلکم لمّا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.