پاورپوینت کامل صفویه و قاجاریه؛ نگاهی دیگرگونه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل صفویه و قاجاریه؛ نگاهی دیگرگونه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صفویه و قاجاریه؛ نگاهی دیگرگونه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل صفویه و قاجاریه؛ نگاهی دیگرگونه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۷۶
حکومت های صفوی و قجری تا کنون از زوایایی گوناگون مورد بررسی و اظهار نظر قرار
گرفته اند و هر یک از پژوهشگران داخلی و خارجی بر جنبه ای از این دوره تاریخی تأکید
نموده اند؛ اما جای بررسی این دولت ها[۱] از منظر اندیشه سیاسی اسلام خالی است.
اینکه جامعه شیعی و نخبگان آن ها، این حکومت ها را در چه چارچوبی می دانستند و
چگونه در عین حفظ آرمان امامت به آن ها تن دادند، عرصه ای است که این نوشتار سعی در
بررسی آن دارد.
پیش از هر چیز، برای تحدید موضوع بحث، خاطرنشان می شود که قاجاریه را می توان به دو
دوره قبل از مشروطه و پس از آن تقسیم نمود. آنچه از «قاجاریه» در این نوشتار مقصود
است، دوره اول است. لذا موضوع بحث ما دوران صفویه و قاجاریه تا فراهم آمدن
زمینه های انقلاب مشروطه است.
صفویه و قاجاریه از منظر اندیشه سیاسی شیعه:
هرگاه بخواهیم حکومت های صفویه و قاجاریه را از منظر اندیشه سیاسی اسلام مورد بررسی
قرار دهیم، با اطمینان خاطر می توانیم بگوییم که این حکومت ها تحت عنوان «خلافت»
نمی گنجند و بیشتر به الگوی «سلطنتی» نزدیک اند؛ آن هم قرائتی شیعی از سلطنت که
متضمن رابطه سلطنت و امامت و پاسخ گوی دغدغه های نظری شیعیان درباره حکومت غیر
معصوم نیز است. لذا صفویه و قاجاریه را از منظر اندیشه سیاسی شیعه می توان تحت
عنوان «سلطنت شیعی» قرار داد. وجود ویژگی های مشترک میان این دوره با الگوی «سلطنت»
از سویی و اختصاصات شیعی گری و تشریح ابعاد مختلف این قرائت از سلطنت به وسیله
علما، از سوی دیگر، اطلاق این عنوان را با معنا می سازد. هر چند صفویه و قاجاریه از
میراث ایران شهری، با دگردیسی هایی، بهره بردند و از لحاظ روش، پا در همان راهی
گذاشتند که اهل سنّت پیش تر آن را هموار کرده بودند، اندوخته های درخوری نیز بر آن
افزودند؛ آموزه هایی که از هویت آنان سرچشمه می گرفت و موجب مرزگذاری پررنگی میان
آنان با ایرانیان باستان و اهل سنت می گردید.
۱ ـ سلسله مراتب نظم کیهانی: یکی از پایه های اساسی اندیشه «سلطنت» سلسله مراتبی
دیدن عالم و آدم است. در اندیشه سلطنت، سلطان مقدّم بر شهر و جامعه است؛ به همین
دلیل، متفکّران و نظریه پردازان، نه تنها به بیان مقام و صفات سلطان اکتفا
کرده اند، بلکه با تأکید بر نظام سلسله مراتبی، تنها به تحلیل رأس هرم نظام سیاسی
پرداخته اند. در اندیشه سلطنت، جای خالی تأملات فلسفی در بنیاد شهر و مدینه به خوبی
به چشم می خورد و سلطنت «هم چون عطیه ای آسمانی» در مرکز بحث اندیشمندان قرار گرفته
است. تقسیم جامعه به طبقات مختلف و نشاندن «شاه» در رأس همه طبقات و یا به عبارت
دیگر در «ماورای طبقات بشری»[۲] یکی از مفروضات اساسی اندیشه سلطنت محسوب می شود.
الگوی این نظام مدل نظم کیهانی است که اندیشمندان در پی استقرار آن در زمین بودند.
این مدل نظمی سخت و متصلب را ارائه می دهد که تمام شؤون انسان را در برمی گیرد.
علامه مجلسی (۱۱۱۱ ـ ۱۰۳۷ ق) فقیه و محدّث نامی اواخر عهد صفوی، با اشاره به
سلسله مراتب اقتدار، آن ها را عطیه خداوند می داند و می نویسد: «حق تعالی هر کس را
در این دنیا سلطنتی داده است».[۳]
همچنین ملا احمد نراقی (م ۱۲۴۵ ق) ساخت جهان را سلسله مراتبی می داند که به هر کس
به اندازه توان و قابلیتش کاری داده اند و نظم و نسق عالَم منوط به اجرای همین
سلسله مراتب است و جابه جایی چندانی برای آن متصوّر نیست:
آری آری هر کسی را پیشه ای است
شغل پالانگر بود پالانگری
هر دلی اندر خور اندیشه ای است
کی تواند دوخت دیبا و زری[۴]
سلسله مراتبی دیدن نظم کیهانی را می توان یکی از ویژگی های عمومی سلطنت در نظر گرفت
که علاوه بر اندیشه های سیاسی شیعه، در سلطنت ایران شهری[۵] یا اهل سنت[۶] نیز قابل
مشاهده است.
۲ ـ پدیده شرّ: نوع نگرش اندیشه ورزان سلطنت به پدیده شرّ و اینکه سرشت آدمیان به
نوعی از گناه آلوده است، موجب شده برای حفظ نظم اجتماعی، به ضرورت وجود سلطانی قاهر
حکم نمایند. اگر چه اندیشمندان مسلمان، بر خلاف ایران باستان، وجود دو منبع را برای
خیر و شرّ نپذیرفته اند[۷] و خداوند را مدبّر تمام امور می دانند، شرّ را از
ویژگی های مادیات می دانند: هر آن چه منسوب به ماده باشد طبعاً شرّ نیز در آن وجود
خواهد داشت. بدین ترتیب، شرّ به معنای خیر کم تر است که به مراتب مختلف، در اشیا
وجود دارد. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست و به طور طبیعی، بخشی از شرور را در
ذات خود به همراه دارد. هرچند قرآن کریم گناه جبلی را نپذیرفته است، ایاتی وجود
دارد که انسان را گنه کار، ستم پیشه و نادان توصیف می کند. در ایه «إنا عرضنا
الأمانه علی السموات و الأرض و الجبال فأبین أنْ یحملنها و اشفقن منها و حملها
الإنسان إنّه کان ظلوماً جهولاً». (احزاب /۷۲)
برخی از مفسرین مراد از بار «امانت» را «طاعت» و برخی دیگر «فرائض» و یا «مأموریت
باطنی امام یا اولیاءالله»[۸] تفسیر کرده اند. تفسیر بار امانت به هریک از معانی
فوق، دوپهلویی و دو گانگی طبیعت انسان را ثابت می کند.
اختیار ظلم و جهل اندر بشر
آسمان و کوه ها از آن رَم گرفت
بد ظلوم و بد جهول و بد فضول
چون که گردیدند جفت یکدیگر
راست آمد ریش بن آدم گرفت
آمد و کرد این امانت را قبول[۹]
سید جعفر کشفی وجود متکفلان تدبیر امور معاش و معاد اجتماع انسانی را از آن جهت
«لازم و واجب» می داند که اختلاف آرا و عقول موجب می شود که هر یک از افراد بشر «در
افعال و حرکات خود مقصدی و غایتی غیر از مقصد و غایت دیگری» را دنبال کنند، به
گونه ای که اگر به حال خود واگذاشته شوند، چنان که طبیعت آنان اقتضا می کند، «هر
اینه یکدیگر را مثل سباع برّ و ماهیان بحر می درند و به فساد و افنای یکدیگر مشغول
می شوند و عالم را به هرج و مرج [می کشانند] و نظام را مختل می کنند».[۱۰]
این ویژگی سلطنت نیز عمومی است و در دیگر نسخه های سلطنت و از جمله سلطنت سنّی به
چشم می خورد.[۱۱]
۳ ـ پیوند دین و سلطنت: یکی از مبادی مهمّ گفتمان نظم سلطانی، پیوند میان دین و
سلطنت است. توأمان بودن دین و سلطنت، چنان چه از «نامه تنسر» و آثار «ابن مقفع»
برمی اید، اندیشه ای قدیمی است.[۱۲] اما ذکر این نکته مهم است که دین در قبل از
اسلام به مجموعه ای از معانی اطلاق می شد که نویسندگان مسلمان آن ها را در سه معنای
اطاعت، عادات و رسوم خلاصه می کردند. دین به این معانی و به ویژه طاعتی که با گذشت
زمان تبدیل به عادت شده است، در ادبیات سیاسی ایران قبل از اسلام رایج بوده و
کارکردهای مهمّی در حفظ و استمرار نظم سیاسی داشته است. به همین لحاظ، چنان که از
اردشیر بابکان نقل شده، ایرانیان دین را شالوده پادشاهی می دانستند، که پادشاهی را
از شالوده و دین را از پادشاهی گریز نیست.[۱۳]
علمای عهد صفوی و قاجاری تا مشروطه، نیز همین ارتباط را میان سلطنت و شریعت ادراک
می کردند. اگر در نوشته های تاریخی ایران، شاهان هم چون پیامبران، برگزیدگان
بلاواسطه خدای اند و نقش آنان به عنوان فرمانروایان با پیامبران از یک سو و
آفریننده عالم برای حفظ نظام احسن آفرینش از سوی دیگر، همانند و هماهنگی دارد، در
این دوره نیز شاه در رأس هرم سامان سیاسی قرار دارد و به لحاظ نظم و نسقی که با از
میان برداشتن آن، فتنه و فساد به مُلک خواهد رسید، نسبت او به اجتماع، نسبت خدا به
عالم است. در این دوره، اندیشمندان شیعی با تکرار نظریه رسمی حکومتی، شاهان صفوی را
«نائب امام» و «دایره سلطنت» را ادامه «دایره امامت» دانستند. [۱۴]
بدین ترتیب، اندیشه سیاسی شیعه در چنان موضع معرفت شناختی قرار گرفت که به ناگریز،
تا ظهور مقدمات مشروطیت، همواره بر پیوند میان سلطنت و شریعت تأکید نموده و رابطه
سلطان و علما را شرط ضروری جامعه اسلامی تلقی می نماید و از تصور گسست بین آن دو در
هراس دائم به سر می برد. اندیشمندان دوره صفوی و قاجاری از این دو رکن به عنوان
«ضرورت همکاری شمشیر و قلم» یاد می کنند. «میرزای قمی» در توصیف جایگاه علما و
سلطان به عنوان عناصر مکمّل یکدیگر می نویسد:
«حق تعالی چنان که پادشاهان را از برای محافظت مردان و حراست ایشان از شرّ مفسدان
قرار داده، پس علما و غیرعلما به آن ها محتاج اند، هم چنین علما را هم از برای
محافظت دین و اصلاح دنیای ایشان در رفع دعاوی و مفاسد و احجاف و تعدی و تجاوز از
راه حق، که باعث هلاک دنیا و آخرت می باشد، قرار داده و در سلوک این مسلک و یافتن
طریقه حقه، پادشاه و غیر پادشاه به آن ها محتاج اند.»[۱۵]
در یک جمع بندی می توان گفت: سلطنت اسلامی بر بنیاد شریعت و اجرای احکام اسلامی
استوار بود و فرمانروای جامعه اسلامی تا دوره مشروطه، قانون و موازینی جز شریعت
نداشت و به لحاظ اجتناب از نتایج دینی و سیاسی «بدعت»، مطلقاً از مداخله در
قانون گذاری اجتناب می کرد. آنان خود را متمسّک و مجری شرع و الگوی حکومتی خود را
مدینه النبی می دانستند که هیچ قوم و ملتی، قابل همآوردی با آن نیست.
۴ ـ هیبت سلطانی: دو ویژگی هیبت سلطانی و ظلّ اللّهی بودن سلطان، خصوصیاتی هستند که
به صورت فراگیر و البته متنوّع، از سوی نویسندگان مطرح شده است. از گذشته، تلاش های
زیادی برای ابهّت بخشیدن به سلطان صورت گرفته است. در اندیشه ایران شهری مفهوم
«فرّ» و چهره انسان ـ خدایی سلطان مطرح شد. در دوره های بعد، واحد بودن سلطان، عدم
محدودیت وی، تشبیه سلطان به خورشید، باران و… و چهره پدرگونه سلطان و در نهایت،
ابتنا بر زور و تغلب رواج یافت. هرچند اندیشمندان دوره میانه اسلامی از مفهوم «فرّ»
ـ که مهم ترین ابزار ایجاد هیبت سلطانی در دل های مردم بود ـ فاصله گرفتند،
نمی توانستند لزوم وجود سلطانی شوکتمند را منکر شوند.
ادامه سخن را از زاویه دیگری پی می گیریم که مسلمانان دو چهره متفاوت و دو هیئت
متمایز از سلطان در نظر خود داشتند؛ نخست: چهره و هیئت فردی که او را همانند دیگر
انسان های جامعه ملتزم به احکام مذهبی و تکالیف شخصی می کرد؛ و دومین چهره هیئت
سلطانی است. سلطان به اعتبار این چهره، سایه خدا در زمین شناخته و اطاعت از
فرمان های او واجب می شد. تصور چنین بود که شخصیت دوگانه سلطان موجب دوگانگی و
تفکیک مسئولیت های او به دو حوزه شخصی (هیئت خصوصی) و سلطانی (هیئت عمومی) می گردد.
اما در عمل، اخلاق خصوصی و ناشایستگی شخصی سلطان لاجرم بر چهره سیاسی او اثر نهاده،
با کاستن از «هیبت سلطانی»، آزمندی رعیت و شورش و بی نظمی در جامعه را سبب می گشت.
بنابراین اندیشه سیاسی متفکران اهل سنّت تدابیر دیگری اندیشید و در اصرار بر لزوم
حفظ هیبت و نوامیس سلطانی ضرورت پرده نشینی و فاصله بین سلطان و رعایا را توصیه
نمود تا بدین وسیله از تأثیر شراب خواری، بد مستی و هزل آوری سلطان در امور سیاسی
جلوگیری کند.
در کنار پرده نشینی سلاطین اسلام، عدم پای بندی آنان به دستورات اولیه شرع، عقلای
قوم را در بُعد نظری مجبور ساخت برای راهنمایی رعیت به اطاعت از چنین سلطانی، وی
را به باران[۱۶]، آتش[۱۷]، دریا[۱۸] و باد تشبیه نمایند تا به زبان مَثَل به عوام
بفهمانند هر نعمتی که خدا عطا کرده است، از جمله سلطنت، در کنار منافعش، مضاری هم
دارد. اما آن چه عمومیت یافته، نشاندن پادشاه در مقام پدر و رعیت در مقام فرزندان
محجوری است که هیچ صلاح و خیر خود را تشخیص نمی دهند. علی ابن مسکویه (م ۴۲۱ ق)
رابطه پادشاه با رعیت را رابطه ای پدرانه و رابطه رعیت با پادشاه را رابطه فرزندی
می داند تا انواع ریاسات در شرایط درستی محفوظ بماند. [۱۹] خواجه نصیر طوسی در اثر
گرانمایه اش، اخلاق ناصری، اولین صفت لازم برای طالب ملک را ابوت می داند: «چه
[ابوت] حسب موجب استمالت دل ها و افتادن وقع و هیبت در چشم ها باشد به آسانی»
هرچند اندیشمندان مسلمان ـ به ویژه شیعیان ـ حاکم را مقید به دستورات دین، عدالت و
اعتدال نموده اند، هیچ نهاد سیاسی، قدرت مطلق آنان را محدود نمی کند و ساز و کاری
برای تشخیص خروج سلطان از جاده شریعت و عدالت وجود ندارد. از «امر به معروف و نهی
از منکر» و مصداق بارز آن «نصیحه الائمه المسلمین» خبری نیست و سلطان صرفاً توصیه
به مشورت می شود[۲۰] و الزامی به اصل آن و یا تبعیت از نتایجش ندارد.
آخرین و شاید مهم ترین زمینه «هیبت سلطانی» زور و اقتدار است که سلاطین همواره بر
آن مواظبت می نمودند. در اندیشه اهل سنّت، «تغلب» یکی از شیوه های تحقق امامت تلقی
شده و آنان اقتدار سلطان قاهر را، که موجب ترس مردم از وی شود، بر ضعف وی ترجیح
داده اند.[۲۱] اندیشه سیاسی شیعه، هرچند در عالم نظر نمی توانست زور و تغلب را به
عنوان یکی از راه های انعقاد امامت بپذیرد و قرن ها با زور و تغلب حکومت های سنی
مبارزه کرده بود، عملاً مبانی حکومتی اهل سنت را پذیرفت و با آوردن مقرراتی از بحث
عصمت و امامت در سلطنت، چنان قداست و قدرتی به سلطان داد که در دوره های قبل از آن
کمتر اثری از آن دیده می شود.
شیعیان، علاوه بر ترس از هرج و مرج داخلی، به ضعف و سرکوبشان به دست حاکمان سنی در
دوره های گذشته می اندیشیدند. آنان تنها راه حفظ اجتماع شیعه را ترویج نظامی مقتدر
می دانستند که به نحوی با امامت و عصمت پیوند خورده، زمینه ساز دولت مهدوی موعود
باشد. در واپسین صفحات همین مقاله، در بیان رابطه سلطنت و امامت، این موضوع را
بیشتر توضیح خواهیم داد.
۵ ـ سلطان، ظلّ الله: یکی دیگر از ویژگی های عمده سلطنت در ادوار مختلف، مفهوم
ظلّ اللّهی آن است. تقریباً همه کسانی که نامی از سلطان برده اند عنوان «ظلّ الله»
را در کنار آن آورده اند. پادشاهان ظل الله، که نوعی سلطنت مقدس دارند، پادشاهانی
هستند که خود را سایه خدا بر روی زمین دانسته، و سلطنت خویش را در ظل حمایت او
می گسترانند. «سایه خدا» بودن سلطان، پیامدها و آثار وضعی خود را دارد که توجه به
آن خالی از فایده نیست. اولین پیامد این ترادف، «قدسی بودن سلطنت» است. سلطان خلیفه
و سایه خدا در روی زمین و کارگزار او در حفظ نظم کیهانی است.
پادشاهان ظل اللهی خود را صاحب رسالت الهی و تاج و تخت را عطیه ای الهی*
می دانند.[۲۲]
اندیشمندان مسلمان، که برای مشروعیت سلطان، کمتر از «فرّه ایزدی» می توانستند
استفاده کنند، بعد از زور و تغلّب که مشروعیت ابتدایی را برای آن ها فراهم می آورد،
نیازمند ابزارهایی برای تداوم اطاعت مردم بودند. یکی از این ابزارها استفاده از
مفهوم ظلّ اللّهی بودن سلطان و تقدس سلطنت است. در این صورت، سلطنت به خواست و
اراده الهی، و سلطان سایه خدا و منتخب اوست و در نتیجه، اطاعت از او نیز مقدس و
«تکلیف شرعی» است. از سوی دیگر، وقتی انسان حرکت مدار جهان را بر اساس الگویی
کیهانی و ایزدی پذیرفت و نیز به او آموختند که برای زیستن در دایره ناموس ازلی
کیهانی، باید میانه رو، فرمانبردار، خرسند، بخشایش گر و قانع باشد، ناخودآگاه ذهن
او متوجه نظامی بیرون از دنیا می شود که سر رشته تمام امور را به دست دارد. آن چه
سلطان انجام می دهد، از بد و خوب، خدا خواسته و خدا کرد. شیوه فرمانروایی شاه
برگزیده خدا، در دادگری و بیداد، جز با توجه به مشیت الهی درک شدنی نیست. تصمیمات
شاهانه بر پایه مناسبات اجتماعی ـ سیاسی و با تکیه بر تحلیل انسان شناختی شاه قابل
فهم نیست؛ بلکه داد و بیداد شاه ناشی از حکمت و مصلحتی ناشناختنی برای پادشاه است و
در واقع، شاه کارگزار مشیت الهی بر روی زمین است. چنین موجودی نمی تواند محل صدور
شرّ باشد؛ در حالی که بنیاد و قوام جمع رعیت بر فساد و شرّ است.
نراقی در ضمن روایتی خاطرنشان می کند که خوف از سلطان نتیجه عمل بد مردمان است و
اگر مردم خود را خوار و دشمن نمی دانستند و به تعمیر دنیا مشغول نمی شدند، خدا
آن ها را به این بلا مبتلا نمی کرد.[۲۳]
به قومی که نیکی پسندد خدای
چو خواهد که ویران کند عالمی
دهد خسرو عادل نیک رای
نهد ملک در پنجه ظالمی[۲۴]
بدین ترتیب، ظلّ اللّهی بودن سلطان، قدسی بودن سلطنت را در پی داشت و لازمه قدسی
بودن سلطنت اطاعت مطلق و بی چون و چرا از سلطان و توجیه ظلم و فسق شاه به بدی زمانه
بود.
۶ ـ سلطنت، عطیه ای الهی: این ویژگی یکی از اختصاصات سلطنت در اندیشه اسلامی است که
در اندیشه ایران شهری سخنی از آن نیست. تلاش اهل سنّت برای پیوند سلطنت با شریعت و
نبوّت موجب شد تقدّس شریعت به سلطنت منتقل شود. همچنان که نبوّت برای تدبیر امور
بشر، مشیت الهی و نبی شخصی برگزیده بود، سلطنت نیز عطیه ای الهی و سلاطین، همراه
با پیامبران، تنها مردمان مورد عنایت ذات باری تعالی محسوب می شدند. در نزد اهل سنت
کاملاً پذیرفته شده بود که سلطان مورد عنایت خداوند، سلطنت امری مقدس و تالی تلو
نبوت، اطاعت از سلطان، واجب و خدمت به ایشان یکی از بزرگ ترین ثواب هاست. الطایع
لله، بیست و چهارمین خلیفه عباسی، در دیداری که میان وی و عضدالدوله، به مناسبت
این که شاهنشاه لقب «تاج الله» یافته بود، صورت گرفت، خلیفه تمامی اختیارات خود را
به شاهنشاه تفویض کرد و چنین گفت:
خواستم آن چه را که خداوند تبارک و تعالی از امور رعایا و تدبیر آن، در جمیع جهات
در خاور و باختر زمین بر من سپرده است، به تو بسپارم، به جز خاصه خود و اسبابی که
از آن من است و آن چه درون سرای من است. پس تو این ها را با طلب خیر از خداوند
بپذیر و متصدی شو.[۲۵]
این فقره به خوبی نشان می دهد که خلافت و حکومت امری خدادادی است و یا دست کم تلاش
حاکمان در راستای نمایش چنین چیزی بوده و ظاهراً قبول عام نیز پذیرفته است. حسین
واعظ کاشفی با هم عرض نشان دادن رتبه پادشاهی با نبوت، اطاعت از ملوک و سلاطین را
از قرآن استنباط می کند.[۲۶]
چنین تلقّی از ساخت سلطنت، ناخود آگاه اندیشه های سیاسی مسلمانان را شکل داد و در
مقابل این سازوکار، اندیشه های انتقادی که از موضع آرمانی به نقد وضع موجود
می پرداختند، شکل گرفتند. شیعیان را می توان یکی از اصلی ترین منتقدان سلطنت های
دوره میانه اسلامی دانست. اندیشه های انتقادی که از قصور سلطنت موجود نسبت به انجام
کار ویژه هایش انتقاد می کردند. بی تعّرض به اصل نظام سلطانی و بی آنکه «نظام
سلسله مراتبی»، این همانی سلطنت و شریعت، یا «ظلّ اللّهی بودن سلطان» را زیر سؤال
ببرند، جویای شکل ها و افراد کمابیش بدیل و جایگزین بودند و رعیت را به یافتن سلطان
«مطلوب» تشویق می کردند. اما اصل سلطنت و ساخ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 