پاورپوینت کامل تعامل عدل و دموکراسی در اندیشه دکتر عبدالکریم سروش ۷۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تعامل عدل و دموکراسی در اندیشه دکتر عبدالکریم سروش ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تعامل عدل و دموکراسی در اندیشه دکتر عبدالکریم سروش ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تعامل عدل و دموکراسی در اندیشه دکتر عبدالکریم سروش ۷۴ اسلاید در PowerPoint :

۵۸

مفهوم عدالت، اساسی ترین مفهوم در فلسفه اخلاق، سیاست و حقوق است. پرسش های
گوناگونی که درباره رفتار و شیوه درست زندگی در سطوح فردی، جمعی و سیاسی و درستی
عملکرد افراد و یا صاحب منصبان و آنچه درباره حقوق و تکالیف فرد و ماهیت سیاست های
اقتصادی و اجتماعی دولت ها مطرح می شود، همگی در ذیل مفهوم کلی عدالت قرار
می گیرد. همچنین ایجاد تعادل میان غایات و اهداف زندگی انسان مانند شادی، رفاه،
فضلیت، معرفت و … و نیز ایجاد موازنه میان خواست ها و غایات خصوصی و عمومی و
بالاخره بهره برداری متعادل از ثروت و شیوه توزیع آن، جزئی از بحث عدالت به شمار
می روند. با این حال مبحث عدالت، مبحثی صرفاً نظری نیست، بلکه اساساً معطوف به عمل
می باشد؛ بر این اساس می توان گفت، که از این حیث موضوع اصلی آن تعیین ملاک برای
داوری درباره اعمال متقابل آدمیان در سطوح و حوزه های گوناگون است.([۱])

مفهوم عدالت هنگامی در تصور آدمی شکل می گیرد، که پرسش از به زیستی در اندیشه او
نمود یابد. زندگی بهتر در سطوح فردی و جمعی متضمن مفهومی از عدالت است.([۲]) بر این
اساس نظریه عدالت قلب هر نظریه سیاسی است. و اگر ما دیدگاهی روشن و تئوری مدونی در
باب عدالت نداشته باشیم، بدیهی است، که سیاست و نظریه های سیاسی ما هم از عمق کافی
برخوردار نخواهد بود. ([۳])

هر اندیشه ای که در دوره ای نمود می یابد، بر اساس یک مبانی تئوریک و در فضای
عقلانی آن دوران شکل می گیرد. دکتر سروش نیز در فضای فکری امروز که همان مدرنیته
است به تفکر می پردازد. لذا مواجهه با سنت و بازخوانی آن و تولید دانش در جهان
اسلام را از زاویه فکری حاکم وجه همت قرار می دهد. بر این اساس در فهم رابطه میان
عدل و دموکراسی در اندیشه دکتر سروش این نکته را می توان مورد توجه قرار داد، که وی
با اتکاء به عقلانیت مدرن به بازخوانی سنت، می پردازد؛ تا از این طریق فهمی نو از
دین ارائه دهد که برای امروز ما کارکرد داشته باشد. لذا عدالت در اندیشه دکتر سروش
با اتکاء به عقل مدرن استوار گردیده است. این نکته مبحث عدالت را در اندیشه وی، به
بحثی عقلی منفک از دین تبدیل کرده است.

حال با توجه به این رویکرد، می توان بر اساس عقل هر زمانه، عدالت آن زمانی داشت.

اما پیش فرض های دکتر سروش بر دو پایه استوار است. از یک سو مذهبی است؛ و از سوی
دیگر متکی بر عقلانیت مدرن می باشد. یعنی معرفت دینی که برای دکتر سروش اهمیت
فراوانی دارد، حاصل فهم کتاب، سنت و تاریخ زندگی پیشوایان است. این معرفت، دانشی
مصرف کننده است. لذا از دانش ها و داده های علمی هر عصر بهره می برد. با تغییر در
فهم های برون دینی، فهم دینی نیز متحول می شود. دکتر سروش این ادعای خود را با روش
پوپر به اثبات می رساند. او معتقد است؛ این اصل که هر فهم دینی به فهم بیرونی متکی
است، اصلی ابطال پذیر است. یعنی یک نمونه از فهم دینی در کتاب و سنت وجود ندارد که
برای فهمیدنش حاجت به اندیشه های بیرونی نباشد. یافتن موردی، به ابطال این اصل
می انجامد. گاهی تصور می شود، که فقط تحول فهم دینی منوط به تحول فهم های بیرونی
است؛ در حالی که باید دانست که ثبات فهم دینی نیز در گرو ثبات فهم بیرونی است. یعنی
فهم دینی به طور کامل متکی به فهم بیرونی می باشد.([۴]) با توجه به این مقدمه به
درک رابطه تعاملی میان عدل و دموکراسی در اندیشه دکتر سروش می پردازیم.

تعریف عدالت و زاویه نگرش به آن

دکتر سروش بر آن اعتقاد است که مسلمانان باید شیفتگان عدالت باشند. عدالت زیربنای
اخلاق و احسان روبنای آن می باشند. یعنی می توان گفت، که اخلاق در حدّفاصل میان
عدالت و احسان قرار دارد.

در این صورت اگر مسلمانان نمی توانند به احسان برسند، حداقل باید برای تحقق عدالت
در جامعه کوشا باشند. ([۵]) لذا باید عمل عادلانه را بر نظریه ای از عدالت استوار
کرد.

دکتر سروش معتقد است که با دو شیوه می توان در باب عدالت نظریه پردازی کرد. یکی
شیوه «پیشنی» و دیگری شیوه «پیستی» می باشد. اگر به مفهوم عدالت، با تکیه بر
بدیهیات عقلی و آنالیز مفهومی و به شیوه های ما قبل تجربی نگاه کنیم؛ شیوه پیشنی در
پیش گرفته ایم، که حاصل آن، عدالت در مقام ادای دین یا ایفای حقوق می باشد. راه دوم
یک شیوه عامی است که فقط عدالت را در بر نمی گیرد، بلکه نمونه های برجسته پارادیم
گیس «paraidigmcase» است، که برای همه مسایل، نظریه و راه حل ارائه می دهد. آنگاه
آن راه حل را می توان تعمیم داد و از دل آن یک نظریه عام به دست آورد. به این معنا،
یک یا چند بی عدالتی را شما در نظر می گیرید، که اجمالی و مسلم می باشند، آنگاه
نظریه ای می دهید، که در نظریه شما آن بی عدالتی ها، اولاً به منزله بی عدالتی به
رسمیت شناخته شده باشند؛ ثانیاً نظریه شما آنها را از بیخ و بن برکنده و طرد نماید.
پس از آن، انسجام درونی و تعمیم می دهید و از دل آن یک نظریه کلی و عام به دست
می اید. ([۶])

دکتر سروش از دو روش جهت نظریه پردازی درباره عدالت بهره می برد. یکی از روش پیشینی
که به رای قدما مبنی بر این است که، عدالت، عبارتست از ایفاء و استیفای حقوق. در
روش دیگر، از لوازم و پیامدهای عمل و رفتار که منجر به صدق می شود، جهت
نظریه پردازی پیرامون عدالت بهره می برد.

وی معتقد است که، پاره ای از رفتار و ساختارها، آشکارا عادلانه یا غیرعادلانه
هستند. یعنی شما اگر بپرسید که «خیانت کردن به کسی کار عادلانه ای به حساب می اید
یا غیرعادلانه» بدون تردید و بی درنگ به شما پاسخ خواهند داد، غیر عادلانه است. اگر
بپرسید که «یک قاضی بدون تحقیق درباره یک متهم، حکمی صادر کرده است، چگونه رفتاری
انجام داده؟» بی درنگ پاسخ می دهند، رفتاری غیرعادلانه انجام داده است. اجمالاً
می توان گفت: بین عدالت و صدق رابطه ای وجود دارد. دکتر سروش در این زمینه اظهار
می دارد، «ادب صدق و ادب عدل روی هم می افتند و بر هم منطبق می شوند. آدابی را که
ما برای کشف صدق بکار می بریم، درست همان آدابی است که اتفاقاً آداب عادلانه
می نامیم».([۷])

نتیجه این رابطه، این است، که عدالت زمینه ای را بوجود می آورد تا داوری عقلانی به
نحو صحیحی صورت بپذیرد. در این تعریف انسان عادل شخصی است که زودتر به گزاره های
صادق می رسد و حق را بهتر و راحت تر کشف می کند؛ چون عقل او در مقام داوری رها و
آسوده است. بر این اساس روش می شود که آداب عدالت همان آداب صدق است. عادل ترین
شخص، نزدیک ترین و بهترین دست رسی را به صدق دارد؛ چون آزادترین عقل را دارد. لذا
تشخیص حق و پذیرفتن حق برای او آسان تر است.([۸])

دکتر سروش این زاویه نگرش به عدالت که منبعث از آثار و لوازم رفتار آدمی است، را
قابل انطباق با امور اجتماعی می داند به صورتی که اگر پرسیده شود که قبح استبداد
در چه مسأله نهفته است؟ می توان چندین دلیل بر آن اقامه نمود، که اولاً حق مردم
تضیع می شد. ثانیاً مانع رسیدن صدق می شد. یعنی در یک نظام استبدادی، به سختی
می توانیم امور صادق را کشف کنیم، چون مسیر آن بسته و راه تحصیل آن امکان پذیر
نیست. یا به طور مثال در جواب سؤال، حسن آزادی در چه نهفته است؟ باید گفت، حقی از
حقوق آدمی است؛ انسان حق دارد که آزاد باشد. دلیل دیگری نیز می توان آورد، مبنی بر
این که در محیط آزاد دسترسی ما به صدق بیشتر و راحت تر خواهد بود. بر این اساس
آزادی به عنوان یکی از اساسی ترین لوازم عدالت است، دقیقاً نیکی اش به خاطر این
است، که دسترسی انسان را به صدق آسان تر می کند.([۹])

حال باید این مسأله مهم را در نظر داشت؛ که رابطه میان مذهب، اخلاق و عدالت، در
تاریخ چنان تثبیت شده، که گاه تصور می شود، که بدون مذهب، اخلاق و رفتار درست و
عادلانه ممکن نیست. بر این اساس تنها با تایید الهی است که مسئله یا عملی عادلانه،
نیکو و درست است؛ یعنی اعمال فی نفسه و ذاتاً عادلانه و نیکو نیستند. در اینجا
مشکلی نهفته است که باید فلسفه آن را توضیح داد. مسأله این است که چرا خداوند برخی
اعمال را در مقابل برخی دیگر تایید می کند. ایا این تایید خودسرانه است، یا این که
مبانی ذاتی برای حسن و قبح اعمال وجود دارد، که از اراده خداوند مستقل هستند؟ از
همین جا بود که مبحث اخلاق و عدالت از مذهب استقلال یافت و فلاسفه به جستجوی ملاکی
مستقل از اراده خداوند برای عدالت در عرصه اخلاق، سیاست و حقوق پرداختند. به عبارت
دیگر بحث عدالت در مفهوم کلی آن عقلانی شد. حتی برای آن که حسن و عدالت خداوندی
قابل تصور باشد، نیاز به ملاکی عمومی پدید آمد.([۱۰])

این ملاک عمومی، همان عقلانیت (عقل) است؛ که به سروش اجازه این ادعا را می دهدکه،
«عدالت یک امری عصری و ما در هر دورانی، درکی از عدالت داریم.» با این مسأله سروش
خط تمایز خود را از درک دینی روشن می نماید. به خصوص با آنانی که می گویند ما
مسلمانیم و اگر می خواهیم زیر چتر عدالت زمانه زندگی کنیم، تعریف این عدالت را دین
در اختیار ما گذاشته است. در حالی که سروش معتقد است که «ما یک تعبیر فراتاریخی از
عدالت نداریم. اینکه پیامبر اسلام مردم را از ظلم به عدل فرا می خواند، منظور ظلم
زمانه و عدل زمانه بود.»([۱۱])

وی بر آن است که پیامبران و ادیان به دنبال ارائه تعریف نیستند و قرآن اگر چه از
عدل سخن می گوید، اما تعریف آن را به فهم عرفی وا می گذارد. به عنوان مثال، فقه که
تجلیگاه عدل اسلامی است، نمونه کامل اصناف نابرابری ها می باشد. این نابرابرها
برآمده از ذائقه مردم آن زمان و تصویر آنان از عدالت بوده است. به صورتی که زنان
دوره صدر اسلام هیچگونه اعتراضی نسبت به این نابرابرها از خود نشان نداده اند. یعنی
فهم زنان در خودشان همان چیزی بوده که در احکام فقهی آمده است. مسایل دیگر همچون
بردگان و احکام فقهی آن نیز به همین منوال بوده است.([۱۲])

این زاویه نگرش به دکتر سروش اجازه می دهد، تا دو مقوله مهم را در کنار هم قرار
دهد. مقوله عقل مدرن، چون او قائل به این مسأله است که آدمی باید با توجه به
عقلانیت حاکم بر زمان خود به تفکر بپردازد. زندگی، رفتار و مسایل خود را با توجه به
آن عقلانیت حل نماید. مقوله بعدی، تست جهت انطباق با عقلانیت مدرن را می گشاید.
تئوری عدالت، نمونه واضحی از این تلاش دکتر سروش می باشد.

یکی از مشکلات تئوری پردازی سروش، همان چالش همیشگی میان دین و عقلانیت مدرن
می باشد. عقلانیت مدرن، سکولار و دنیوی و دین ـ به اذعان سروش ـ اخروی می باشد. بر
این اساس احکامی که در علم اخلاق جاری است یا دنیوی دنیوی است، یا اخروی اخروی
می باشد. سروش معتقد است، که یک علم اخلاقی که جامع هر دو وجه باشد، نمی تواند شکل
بگیرد. این مسأله نه تنها هیچ مشکلی برای علم اخلاق ایجاد نمی کند، بلکه آن را
تواناتر و چالاک تر می کند و پاره ای از غل و زنجیرهای نابه جا را از دست و پای او
برمی دارد. علم اخلاقی دنیوی یعنی علم اخلاق که خادم نیازهای اخلاقی زندگی این
جهانی ما باشد([۱۳]). عدالت خواهی البته یک ارزش اخلاقی نیست؛ اما دو چیز را باید
از یکدیگر تفکیک کرد. ما به منزله یک انسان، خواه دین دار یا غیر دین دار، با دلایل
و مبانی ای که خود داریم، از منظر اخلاقی باید عدالت خواه باشیم. اما این که خود
عدالت چیست و ایا ارزشی از ارزش های اخلاقی است یا نه، محل اختلاف کثیری از علمای
اخلاق و فیلسوفان اخلاق می باشد. فیلسوفان سیاست امروزه معتقدند که عدالت یک ارزش
اخلاقی محسوب نمی شود.

اما آنچه دکتر سروش در پی آن است و سبب می شود که عدالت را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.