پاورپوینت کامل اخلاق سیاسی امام علی(ع) ;با تکیه بر نامه مالک اشتر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اخلاق سیاسی امام علی(ع) ;با تکیه بر نامه مالک اشتر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اخلاق سیاسی امام علی(ع) ;با تکیه بر نامه مالک اشتر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اخلاق سیاسی امام علی(ع) ;با تکیه بر نامه مالک اشتر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

درآمد

مرگ تدریجی آرمان بر اثر تسلیم در برابر واقعیت ، پرسش هایی را در ذهن انسان
به وجود می آورد: برای نجات آرمان و اخلاق از مرگ تدریجی چه باید کرد؟ چگونه باید
عمل نمود تا بعثت پیامبر اسلام(ص) برای اتمام مکارم اخلاق بی معنا جلوه نکند؟ و چه
راهی برای رسیدن به سعادت و کمال وجود دارد تا فریاد علم اخلاق در گلو خفه نشود؟

خوشبختانه توجه به روح جامعه- اخلاق- در ایین های وحدانی، امید به نجات آرمان را در
دل ها زنده می کند؛ به همین جهت ایین های یهود، مسیحیت و اسلام در پی رستگاری نوع
بشر از راه عمل به فضیلت ها و تعالیم اخلاقی بوده اند.[۱] این تعالیم در حوزه های
سیاست، اقتصاد، بهداشت، جنسیت، معاشرت، مدیریت و… قابل پی گیری است. در این
نوشتار تنها از اخلاق در حوزه سیاست سخن به میان می اید. شناخت تعالیم و راهبردهای
اخلاق در حوزه سیاست یا سخن پردازی درباره اخلاق سیاسی، بحثی است که نویسنده تمام
تلاش خود را بر توضیح آن می نهد.

اخلاقی سیاسی در اسلام

“اخلاق سیاسی” واژه ای است که تعریف و تفسیر روشنی را می طلبد؛ بنابراین تبیین
جداگانه هر کدام از دو مفهوم “اخلاق” و “سیاست” لازم است. در تعریف مفهوم “اخلاق”
گفته شده: «فضیلت های مورد پذیرش عموم که از شرع و عرف و تاریخ و عقل برخاسته
است».[۲] از دیگر سو، مفهوم “سیاست” به «اخذ تصمیم و اجرای آن برای کل جامعه»[۳]
تعریف می گردد. بنابراین تعریف ها، گاه اندیشمندان دو مفهوم اخلاق و سیاست را با
یکدیگر سازگار می پندارند و گاه ناساز.[۴] همچنین برخی از متفکران، اخلاق را بر
سیاست بار می کنند و برخی دیگر سیاست را بر اخلاق.[۵] وجود گزینه های متفاوت در
آرای اندیشمندان نویسنده را بر آن می دارد که به انتخاب گزینه صحیح دست بزند. در
ارتباط دو مفهوم اخلاق و سیاست به نظر می اید که پیوند اخلاق و سیاست گزینه درست
باشد؛ زیرا که در غیر این صورت گفتگو از اخلاق سیاسی جایگاهی ندارد. همچنان که در
اولویت بخشی به یکی از دو طرف، می توان بارشدن اخلاق بر سیاست را به عنوان گزینه
صحیح برگزید. اولویت بخشی به این دلیل است که مراد از اخلاق سیاسی، به بازی گرفته
شدن اخلاق از سوی سیاستمداران یا سیاسی کردن اخلاق نیست، بلکه مراد اخلاقی کردن
سیاست یا تنظیم روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… بر پایه اخلاق و عدالت است.[۶]

اخلاق سیاسی در اسلام جایگاهی ویژه دارد؛ چرا که اسلام از پیوند آشتی جویانه اخلاق
و سیاست دم می زند و همواره در پی ارایه راهبرد به سیاستمداران می باشد.[۷]
پرآوازه ترین شخصی که در اسلام به اخلاق سیاسی توجهی ویژه نشان داده، امام اول
شیعیان حضرت علی بن ابیطالب(ع) است. آن حضرت برای حاکم نمودن نظام اخلاقی معتبر در
هر دو زمینه فردی و اجتماعی، از طریق کارگزاران سیاسی خود به اخلاقی نمودن سیاست
دست زد. هدف مولای متقیان در اخلاقی کردن سیاست، اصلاح مردم بود؛ اصلاحی که هدایت
اخلاقی مردم به سوی سعادت جمعی و رهنمون نمودن آنان به پیروی از دستورهای الهی و
عقلی و غلبه بر هوای نفس و شهوت را مدنظر داشت.[۸] امام(ع)، این هدف والا را با
شیوه های اخلاقی ویژه ای پی گیری نمود.

مؤلفه های شیوه اخلاقی حضرت در حکومت و سیاستمداری نشان از تلفیق آرمان با واقعیت
دارد و اعلان می کند که امام علی(ع) آرمان گرایی واقع بین بود.[۹] بنابراین شناخت
عناصر عملی اخلاقی کردن سیاست در دوران زمامداری حضرت، اهمیتی دو چندان می یابد؛ به
این جهت، نویسنده با نگاهی به نامه امام اول شیعیان به مالک اشتر و تفسیرهای این
نامه، چندین مؤلفه را به بحث می گذارد.

عناصر یا مؤلفه های اخلاقی کردن سیاست در شیوه حکومتی امام(ع) با مفاهیمی چون
“حق طلبی”، “عدالت محوری”، “ابزار انگاری قدرت”، “تقوای سیاسی”، “کرامت انسانی”،
“مردم گرایی”، “صلح مداری”، “عهدمندی” و “مصلحت سنجی” قابل تطبیق به نظر می اید. از
این رو توضیح و تبیین هر یک از این مفاهیم و مؤلفه های در پیش رو خواهد آمد.

مؤلفه های اخلاق سیاسی امام علی(ع)

پژوهش در نامه امام علی(ع) به مالک اشتر و نگاه به برخی از گفتارها و کردارهای دیگر
حضرت، نویسنده این مقاله را به نُه مؤلفه در اخلاق سیاسی امیرمؤمنان می رساند. این
مؤلفه ها تا حدودی اخلاقی کردن سیاست در شیوه حکومتی امام(ع) را تبیین می کند.
نوشتار حاضر به هیچ وجه ادعای کامل بودن ندارد و تنها در حد توان خود به ارایه
عناصر اخلاق سیاسی حضرت می پردازد؛ مؤلفه هایی که گاه از تصریح مولای متقیان
برمی اید، و گاه با تفکر و تطبیق در فرمایش های ایشان به ذهن می رسد. این عناصر
شاید آن قدر واقعی و قابل فهم باشند که توضیح آن ها از باب تکرار و تأکید باشد و
شاید هم برای تطبیق ذهن بر واقعیت نیاز به تبیین بیشتر داشته باشند تا نویسنده را
برای تفهیم به کوشش وادارند؛ بنابراین نویسنده با اولویت بندی این مؤلفه ها به
بررسی یکایک آنها می پردازد.

۱. حق طلبی

“حق طلبی” نخستین مؤلفه اخلاقی کردن سیاست در شیوه حکومتی امیرمؤمنان است. این
مؤلفه یکی از اساسی ترین ارکان جامعه علوی به شمار می اید و تقریباً زیربنای چنین
جامعه ای را تشکیل می دهد. برای شناخت این عنصر زیربنایی باید به سه تعریف از واژه
“حق” اشاره کرد. در تعریف ابتدایی، “حق” به عنوان نامی از باریتعالی به حساب
می اید. دومین تعریف، “حق” را به معنای حقیقت و واقع، راست و درست و ضد باطل تلقی
می نماید. در آخرین تعریف، “حق” به معنای توانایی و امتیازی است که خداوند به اشخاص
عنایت نموده و مترادف با بهره و نصیب به کار می رود.[۱۰] حضرت امیر(ع) در گفتار و
کردار خود به “حق” در هر سه معنا اشاره می کند و پیروی از آن ها را سرمشق جامعه خود
قرار می دهد.

وقتی از “حق” به معنای “باری تعالی” سخن گفته شود، “خدامحوری”، “آخرت محوری” و
“وحدت حقانی” یا الهی، ذهن را به خود مشغول می کند. خدامحوری و ترس از پروردگار در
جای جای سخنان مولا به عیان دیده می شود[۱۱] و امام علی(ع) به اثبات رسانده که در
تمام زندگی اش هیچ گاه از یاد خداوند غافل نگردیده است.[۱۲] آن حضرت بر اساس توجه
به خالق هستی و مزرعه آخرت انگاشتن دنیا، از این جهان چونان راه رسیدن به مقصود
بهره می برد.[۱۳] آخرت محوری آن امام همام نه تنها در وجودش ریشه دوانده بود، بلکه
سبب سفارش های آخرت مدارانه اش به زمامداران و مردم نیز گردید. بر پایه این اعتقاد،
همواره از مردم می خواست که برگرد حق گرد ایند و وحدتی حقانی را رقم زنند.[۱۴]

“حق” اگر به معنای حقیقت و واقع، ضد باطل و راستی و درستی باشد، به موازین متعددی
در گفتار و کردار مولای متقیان برمی خورد. یکی از این موازین، اهمیت واقعیت است. در
این جلوه، زمامداران جامعه علوی سفارش می شوند به پرهیز از گفتار خلاف واقع و گزینش
مشاورانی که تذکر به حق می دهند؛ گرچه تلخ باشد.[۱۵] به علاوه تأکید حضرت بر اقامه
حق یا کاربست آن و دفع باطل یا نفی ستم گری، جلوه دیگری از موازین حق در این معنا
به نظر می اید.[۱۶] تأکید امام(ع) بر دوری از باطل های فرو رفته در حق[۱۷] همچنان
سفارش به پرهیز از خونریزی های ناحق[۱۸] سبب شد تا هدایت جامعه به سوی حق و میراندن
باطل یکی از راهبردهای سیاسی جامعه علوی به شمار اید.[۱۹]

یکی دیگر از جلوه های بارز این معنا، نفی دروغ گویی و فریب کاری است. این جلوه،
اولین امام را به دوری از نیرنگ زنی و عوام فریبی واداشت.[۲۰] در حالی که شمّ سیاسی
بالای حضرت، او را بر حیله و نیرنگ دشمنان آگاه می ساخت، اعتقادش به چنین حقی -نفی
فریب- مانع از مقابله به مثل می گردید.[۲۱] از این روی علی(ع) با فرض “حق” به عنوان
برنده ترین شمشیر و قوی ترین پشتیبان، سودمندی و رستگاری را بر عمل به حق و سردرگمی
و نابودی را بر روی گردانی از حق متوقف نمود.[۲۲] وی در اجرای حق، بین دوست و دشمن
و دور و نزدیک هیچ تفاوتی نمی نهاد.[۲۳]

درنهایت، اگر “حق” با بهره و نصیب مترادف باشد، می تواند حقوق الهی و انسانی از
نگاه امیرمؤمنان را در بر گیرد. در حقوق الهی، مسئولیت داشتن بندگان در برابر
خداوند یکی از برترین حقوق به حساب می اید. در حقوق انسانی نیز می توان به حقوق
متقابل مردم و زمامداران اشاره کرد و همچنان حقوق دیگر طبقات جامعه چون ارتشیان،
کارمندان و قاضیان را مدنظر قرار داد. حق طلبی علی(ع) در این معنا، با موظف شدن
سیاستمداران به احقاق حق همه طبقات جامعه رنگ روشنی به خود می گیرد.[۲۴] در این
راستا همه افراد جامعه دارای حق آزادی می شوند؛ البته با مسئولیت در برابر
خداوند.[۲۵]

احقاق حق آزادی افراد جامعه در نگاه امیرمؤمنان از چنان اهمیتی برخوردار است که
تحدید آزادی های مردم و نقض حقوق آنان یکی از آسیب های جدی هر حکومتی به شمار
می اید.[۲۶] “حق” در این معنا همواره قرینی چون “عدالت” در کلام مولا دارد. حضرت
امیر(ع) حق را ملازم “عدل” می پندارند و در موارد بسیاری از کاربرد این دو واژه در
کنار هم سود می برد. همگامی این دو مفهوم در کلام حضرت، این نکته را می رساند که حق
تنها با برابری به سر منزل مقصود خواهد رسید.[۲۷] در مجموع به نظر می رسد که وجود
موازین حق -با سه معنای یاد شده- در گفتار و کردار امیرالمؤمنین(ع) سند محکمی بر
حق طلبی آن حضرت است. این سند نشان می دهد که حق طلبی یکی از اساسی ترین ارکان
اخلاق سیاسی امام علی(ع) به شمار می رود.

۲. عدالت محوری

دومین مؤلفه بارز اخلاقی کردن سیاست در حکومت علوی، “عدالت محوری” است. سخن از
عدالت محوری جز با شناخت “عدالت” پیش نمی رود. بر این اساس و به ناگزیر تعریف عدالت
از دیدگاه امام علی(ع) در پیش می اید. امام(ع) “عدالت” را به معنای قراردادن هر
چیزی در جای خود[۲۸] و دادن هر حقی به صاحبش به کار می برد.[۲۹] به علاوه در برخی
موارد نیز عدالت را این گونه فرض نمود که هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم
بپسند.[۳۰]

امیرمؤمنان(ع) به عدل بیشتر از جنبه های اجتماعی می نگریست، نه از جنبه فردی و
شخصی.[۳۱] در این باره جرج جرداق مسیحی می گوید: «مسأله ای که علی بن ابیطالب(ع) را
مجبور به پذیرش خلافت نمود، در خطر بودن عدالت اجتماعی بود».[۳۲] آن حضرت در توصیه
خود به کارگزاران سیاسی اش، گسترش و استقرار عدالت در جامعه را مطرح می نماید[۳۳] و
از آنان می خواهد که اجرای حق و عدالت و جلب رضایت افراد جامعه در نزدشان از
محبوب ترین امور باشد.[۳۴] امام علی(ع) برای این که بفهماند عدالت عنصر ذاتی و
مهم ترین رکن سیاست است[۳۵] و همچنان برای تفهیم اقامه حق و عدل و رعایت موازین
عدالت به عنوان یکی از راهبردهای اساسی جامعه علوی[۳۶]، هیچ مصلحتی را بالاتر از حق
و عدالت قرار نداد[۳۷] و فرمان داد که «انصف الله و أنصف الناس …»؛ یعنی با هیچ
کس و به هیچ وجه بر خلاف انصاف و عدالت رفتار مکن.[۳۸]

عدالت محوری بهترین تقسیم کننده مؤمنان است[۳۹] و آن قدر اهمیت دارد که حضرت
می فرماید: «حاضر نیستم حتی لحظه ای از سیره پیامبر(ص) که مبنای عدالت است کناره
گیرم»[۴۰]. بنابراین زمامدارانش را موظف می نماید تا از حکومت های عادل پیش از خود
درس بیاموزند[۴۱] و در چیزی که با دیگران برابرند، خود را برتر نپندارند.[۴۲] برابر
انگاری حضرت تا جایی پیش رفت که در اجرای عدالت بین دوست و دشمن یعنی حضرت عقیل و
معاویه تفاوتی ننهاد[۴۳] و به این باور رسید که «ألِزِم الحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ
الْقَرِیب وَ الْبَعیدِ»[۴۴]. تأکید امیرمؤمنان بر عدالت، امام خمینی(ره) را بر آن
داشت که در بیان جلوه های عدالت محوری به آن حضرت اشاره کند و مبارزات آن بزرگوار
با ظلم و بیدادگری و امتیازات طبقاتی، دفاع و پشتیبانی بی دریغ وی از مظلومان و ستم
دیدگان و همچنان دست گیری او از طبقات محروم و رنجدیده اجتماع را بیان نماید.[۴۵]
پای بندی عادل ترین مردم به موازین عدالت، سبب شد تا وی به خاطر شدت عدالتش در
محراب عبادتش به شهادت برسد. در نتیجه به نظر می اید بتوان عدالت محوری امام علی(ع)
را به عنوان عنصری اساسی در اخلاقی کردن سیاست به حساب آورد.

۳. ابزارانگاری قدرت

قدرت یکی دیگر از مؤلفه هایی است که مولای متقیان با ابزار انگاشتن آن به اخلاقی
کردن سیاست دست زد. در تعریف قدرت گفته اند که «مجموعه منابع و ابزارهایی است برای
به انجام رساندن کارویژه های حکومت».[۴۶] قدرت بنابراین تعریف، به دو صورت
بهره برداری می شود. گاه واقع گرایانی چون ماکیاولیست ها آن را هدفی غایی
می پندارند و از هر وسیله ای برای دستیابی به آن سود می جویند[۴۷] و گاه
آرمان گرایانی چون افلاطون و ارسطو آن را ابزاری برای دستیابی به اهداف انسانی و
والا؛ یعنی خیر و فضیلت همگانی قلمداد می کنند.[۴۸] حضرت امیر(ع) بسان دیگر
آرمان خواهان، قدرت را ابزار نیل به سعادت و کمال جامعه می پنداشت؛[۴۹] البته نگاه
آرمان گرایانه حضرت به قدرت با عناصری از واقع پیوند خورد تا اخلاق سیاسی او به
عنوان ترمز کننده ماشین قدرت عمل کند. در تایید سخن می توان به روش اخلاق- سیاسی
امام(ع) اشاره کرد. امام علی(ع) در شیوه اخلاقی- سیاسی خود با استفاده از قدرت و
حکومت، کارگزاران سیاسی خویش را به اجرای اهداف چهارگانه اقتصادی، نظامی، تربیتی-
اخلاقی و عمرانی موظف نمود.[۵۰] این گونه بهره گیری از قدرت، خط بطلانی بر
آرمان گرایی صرف کشید و به واقع گرایان فهماند که نظام اخلاقی- سیاسی علی بن
ابیطالب(ع) یک اتوپیا یا مدینه فاضله انتزاعی نیست.[۵۱]

در جهان بینی امیرمؤمنان(ع) قدرت، نعمتی الهی به شمار می اید که چون امانتی در دست
مردم قرار دارد؛ امانتی که هرگونه سوء استفاده از آن خیانت به حساب می اید.[۵۲] در
این نگاه، قدرت امر فاسدی نیست تا در برابر حق قرار گیرد، مگر آن که ابزار سوء
استفاده شود.[۵۳] از گفتار حضرت امیر(ع) چنین برمی اید که خیانت در امانت یا سوء
استفاده از قدرت، تنها زمانی تحقق می یابد که قدرت، ابزاری برای ارضای غرائز نفسانی
و شهوانی، حیله گری، ستم گری، ثروت اندوزی و برتری جویی گردد؛ بنابراین بدیهی است
که استبداد، خودکامگی، خودرایی و بی توجهی به مردم با ابزارانگاری قدرت سر سازگاری
ندارد، بلکه جلوه های بارز هدف انگاری قدرت و دیدگاه اسلام گریزانه، ماکیاولیست ها
خواهد بود.[۵۴]

از این رو می توان دریافت که چرا مولای متقیان پذیرش قدرت و حکومت را منوط به احقاق
حق مردم و اصلاح آنان می نماید[۵۵] و در نگاه هدفمندش حکومت بسیار پست جلوه می کند؛
حتی بی ارزش تر از پر کاهی خشکیده.[۵۶] ایشان از قدرت تنها به عنوان ابزاری مشروع
برای رسیدن به اهداف والایش بهره می برد و با ابزارانگاری قدرت در پی اجرای حق و
عدالت و رساندن جامعه به تکامل بود.

۴. تقوای سیاسی

“تقوای سیاسی” چهارمین مؤلفه اخلاقی کردن سیاست در شیوه حکومتی امام علی(ع) است.
این مؤلفه به روشنی در ابتدای نامه آن حضرت به مالک اشتر دیده می شود؛ آن جایی که
مالک به تقوای الهی؛ یعنی تنظیم رابطه با زیردستان در مسیر کمال مطلق مأمور
می گردد.[۵۷] به علاوه از آنجا که حضرت هرچه برای خود می پسندید برای دیگران هم
پسند می نمود، این فرمان از حالت شخصی و فردی بودن صرف خارج می شود و بر تقوای
سیاسی زمامداران تأکید می کند. تقوای سیاسی عبارت است از «آمادگی سیاستمدار برای به
دست آوردن و به کار بستن کامل معلومات و تجارب و بهره برداری از استعدادهای مربوط
به توجیه حیات معقول مردم جامعه با کمال اخلاص».[۵۸] چنین تقوایی جامعه را
اندام وار می بیند و سیاستمدار را موظف می نماید تا اندام جامعه را چون اعضای پیکر
مادی، اجزاء، استعدادها و نیروهای درونی خود تلقی نماید؛ اندامی که چونان اعضای
افراد با مدیریت پویا در جاده کمال رشد خواهد کرد.[۵۹]

ضرورت وجود این مؤلفه با تأکیدهای امام علی(ع) رنگ واقعی تری به خود می گیرد. زمانی
که مولای متقیان به نابرابر بودن بی تقوایان و باتقوایان اشاره می کند[۶۰] و آن
هنگامی که متقی بودن را شرطی برای کارگزاران و ارتشیان خود به حساب می آورد[۶۱]
می توان جلای این مؤلفه را به چشم دید. به علاوه نشانه های تقوای سیاسی سیاستمداران
در بیان مولا و فرمان وی به پرهیزهای گوناگون، چنان اثری به این عنصر می بخشد که
ادعای فردی بودن صرف تقوا جایی برای عرض اندام نمی یابد. در این راستا علامه جعفری
باور دارد که آمادگی زمامدار برای توضیح فعالیت ها، شکوفایی رحمت و محبت و لطف و حق
گرایی و عدل پروری زمامدار درباره مردم جامعه و تکاپوی حاکم بر سعادت جامعه، نشان
از تقوای سیاسی او دارد. [۶۲] از دیگر سو، دستور حضرت امیر(ع) به پرهیز از تمایلات
نفسانی گروهی و فردی[۶۳]، پرهیز از پنهان کاری و توطئه[۶۴]، پرهیز از فساد حاکم
برای اصلاح جامعه[۶۵]، پرهیز از کم کاری و غفلت در امور مردم[۶۶] و… ضرورت بنیانی
این مؤلفه را گوشزد می کند.

در نهایت باید توجه داشت که تقوای سیاسی حالتی یک سویه ندارد. به عبارت دیگر، وجود
صرف این ویژگی در سیاستمدار کمال جامعه را در پی نخواهد داشت، بلکه مردم جامعه نیز
باید فرهنگ و درک استفاده از زمامدار باتقوا را داشته باشند. در غیر این صورت،
زمامداری که در حد اعلای رشد و کمال تقوای سیاسی باشد، به زجر و شکنجه و دلشکستگی
دچار می گردد.[۶۷] همان گونه که مولای متقیان از مردم بی وفای کوفه چنین ضربه ای را
متحمل گردید. از سوی دیگر، اختلال در تقوای سیاسی سیاستمدار نیز بدون تردید اثر خود
را در جامعه بر جای می نهد و از رشد و کمال و هماهنگی مردم آن می کاهد.[۶۸] در
مجموع می توان باور داشت که تقوای سیاسی و فردی، از عناصر تأثیرگذار در اخلاق سیاسی
امام علی(ع) به شمار می اید.

۵. کرامت انسانی

“کرامت انسانی” یکی دیگر از مؤلفه های اخلاقی کردن سیاست در شیوه حکومت علوی است.
این مؤلفه، اخلاقی ترین عنصر اخلاق سیاسی در حکومت علوی محسوب می شود. مواردی که
زیرمجموعه این مؤلفه قرار می گیرند، شاید در مؤلفه های دیگر نیز کم و بیش یافت
شوند. “کرامت انسانی” خصیصه ای است که جلوه هایش از فطرت انسان برمی اید[۶۹] و به
زیباترین وجه، زیبایی های اخلاق را به تصویر می کشد. به نظر می اید جلوه های این
مؤلفه در مواردی چون شهوت گریزی، حسن ظن، دگردوستی و گذشت، نفی عیب جویی و
پرده دری، چشم پوشی، نفی خودپسندی، انتقاد خیرخواهانه و عزت و شرافت و آزادی نمود
پیدا کند.

جلوه های کرامت انسانی در جای جای سخنان گهربار مولای متقیان می درخشد. آن حضرت به
کرامت ذاتی انسان ها اعتقاد داشت و بر اساس کرامت انسان با مردم رفتار می نمود.[۷۰]
به علاوه، بر این باور بود که حکومت مبتنی بر کرامت انسانی نمی تواند اخلاق و اصول
آن را در برخورد با مردم زیر پا نهد.[۷۱] امام علی(ع) یکایک جلوه های کرامت انسان
را تبیین می کند تا مردم و زمامداران از آن سرمشق بگیرند.

در این نوشتار به هشت جلوه از کرامت انسان در نگاه امیرمؤمنان(ع) اشاره می شود. در
جلوه نخست، حضرت زمامدار را موظف می نماید: «أن یکسر نفسه من الشهوات»؛ یعنی بر
سیاستمدار است که از شهوات و طغیان گری های نفس خود جلوگیری کند.[۷۲] و همچنان
هرگز” شتاب در غضب” نکند[۷۳] و با سخت گیری بر هوای نفس بر آن تسلط یابد.[۷۴] “حُسن
ظن” یکی دیگر از جلوه های کرامت انسان است که حضرت آن را سبب رفع گرفتاری ها و
مشکلات می داند[۷۵] در حالی که ریشه سوءظن را در بخل و حرص و ترس بیان می کند.[۷۶]

سومین جلوه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.