پاورپوینت کامل آزاد شده امام حسین علیه السلام ۳۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آزاد شده امام حسین علیه السلام ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آزاد شده امام حسین علیه السلام ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آزاد شده امام حسین علیه السلام ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

در قسمت قبل گفتیم که رسول ترک مرد فاسق و لاابالی بود، اما یکی از خصوصیات مثبت او
این بود که هر سال در ایام محرم در مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام شرکت
می کرد. یک سال وقتی او در یکی از هیئتها حضور می یابد، از سوی مسئولان هیئت از
مجلس عزاداری رانده و طرد می شود، اما بر اثر حادثه ای، در رسول ترک تحولی شگرف و
عظیم پدید می اید و یکباره به گذشته تاریک و پر معصیت خود پشت می کند. در این قسمت
خاطراتی را که مربوط به پس از این تحول است، می خوانید.

یکی از دوستان رسول ـ که او هم از شیفتگان امام حسین علیه السلام بود ـ تعریف
می کند که وضع مالی اش به هم ریخته بود و از طرفی هم صاحب مغازه می خواست اجاره
مغازه را افزایش دهد. در یکی از هیئتهای عزاداری که این شخص شرکت کرده بود، وقتی
حاج رسول از مشکل او آگاه می شود، به گوشه اتاق می رود و رو به کربلا می ایستد و به
اباعبدالله علیه السلام متوسل می شود و در حالی که به شدت می گریست، دور اتاق
می چرخید و از مولایش می خواست تا گرفتاریهای ما را رفع کند.

آن شخص می گوید: فردای همان روز، در خیابان با شخصی رو به رو شدم که گفت: صاحب
مغازه سراغت را می گرفت. من همان موقع نزد او رفتم، اما با کمال تعجب دیدم که صاحب
مغازه با خوش رویی گفت: من هر چه فکر می کنم، می بینم تو مستأجر خوب و خوش حسابی
بوده ای. به دلم افتاده که دوباره خودت مغازه را اجاره کنی و من فقط ۹۰ تومان از تو
اجاره می گیرم. پیشنهاد صاحب مغازه بسیار عجیب بود. اجاره قبلی مغازه ۱۵۵ تومان بود
و او گفته بود باید اجاره به ۳۰۰ تومان افزایش یابد؛ اما اکنون این مبلغ، حتی از
اجاره قبلی هم کمتر بود.

به هر حال از این موضوع مدتی گذشت. باز هم به طور تصادفی، با یکی از بازاریها
برخورد کردم. او به من گفت دست از شغل قبلی بردارم و به پارچه فروشی بپردازم.
ناخودآگاه قبول کردم و با آنکه تجربه ای در این زمینه نداشتم، مغازه ام را به پارچه
فروشی تبدیل کردم و از آن پس، روز به روز و به سرعت وضع مالی ام سر و سامان گرفت.

حاج رسول در مراسم روضه، گاهی اوقات وقتی به شور و حال می افتاد، ساعتها گریان و
نالان می شد و تا چند ساعت گریه و زاری می کرد و آن گاه بی حال و بی رمق در گوشه ای
می نشست و با دلی شکسته زیر لب به ترکی تندتند تکرار می کرد: سَنه قُربان اولوم
حسین (فدای تو بشوم حسین). همیشه وقتی حاج رسول در این حالت قرار می گرفت، هر دعایی
می کرد، مستجاب می شد.

یکی از نوحه خوانان در اشعار خود، بیتی را می خواند که حاج رسول را بسیار منقلب و
گریان می کند و حاج رسول در همان حال، با صدای بلند می گوید: «إن شاءالله خداوند تو
را حاج و الحاج کند (یعنی إن شاءالله خیلی به مکه بروی). عجب شعری خواندی و ما را
به حال آوردی!»

این شخص می گوید من تا آن زمان به مکه نرفته بودم، اما از آن زمان تاکنون سی مرتبه
به حج تمتع و بیش از سی بار هم به حج عمره مشرف شده ام.

با ماشین در حال حرکت بودیم که در مسیر خود، حاج رسول را دیدیم که حال عادی نداشت.
وقتی سرش را بالا آورد، دیدیم که چشمهایش پر از اشک است. او به آرامی و با گریه به
زبان ترکی گفت: من از صبح دارم به دنبال آقایم حسین علیه السلام می گردم. گفتیم:
حاجی ما هیئت می رویم، بیا با هم برویم. هر چه اصرار کردیم، سوار ماشین نشد. او با
همان حالت جذبه ای که داشت، گفت: من خودم می ایم. وقتی شما به روضه رسیدید، به آقا
بگویید: یا حسین علیه السلام! رسول از صبح به دنبال تو دارد می گردد، ولی هنوز تو
را پیدا نکرده است!

حاج رسول ماند و ما چهار نفر، در حالی که به شدت گریه می کردیم، مسیر خود را ادامه
دادیم.

در مجلس روضه نشسته بودم و در حالت خاصی بودم. از نوحه خوانیها گریه ام نمی گرفت،
اما دلم به شدت گرفته بود. در همان لحظه در ذهنم گذشت که ای کاش، کنار حاج رسول
بودم و او چند بیتی نوحه می خواند! چند لحظه ای از این فکر نگذشته بود که حاج رسول
از آن سوی مجلس نزدیک من آمد و شروع به خواندن مرثیه و اشعار نوحه کرد. در هنگام
خواندن، نگاهی به من کرد و گفت: ای کسی که می خواستی من برای تو بخوانم و تو گریه
کنی! پس خوب گوش کن !

مادر یکی از نوحه خوانها را می خواستند در قم دفن کنند. وقتی تشییع کنندگان به قبر
رسیدند، رسول ترک ناگهان حالش منقلب و متغیر شد و به شدت به قبر خیره شده بود.
لحظاتی نمی گذرد که همان نوحه خوان با دفن مادرش در آن قبر مخالفت می کند. کندن قبر
دیگر در آن هوای سرد، بسیار سخت و دشوار بود، اما با اصرار آن شخص قبر دیگری کنده
می شود و مادرش را در قبر دوم دفن می کنند. با اینکه رسول ترک و دیگران در کنار قبر
دوم ایستاده بودند، اما او همچنان به همان قبر اول خیره شده بود.

بسیاری از کسانی که آن روز در مراسم دفن حضور داشتند، متو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.