پاورپوینت کامل قانون گرایی در نهج البلاغه ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قانون گرایی در نهج البلاغه ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قانون گرایی در نهج البلاغه ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قانون گرایی در نهج البلاغه ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۲

مقدمه

[۱]استخوان بندی قانون هر مقدار که محکم باشد وقتی کسی به آن ملتزم نباشد و در
جامعه عملی نشود ارزش چندانی نخواهد داشت. زندگی انسان بدون حاکمیت قانون انسجام
نمی یابد و ادامه آن با مشکل مواجه می گردد. به همین خاطر پیامبر اسلام۶ بلافاصله
پس از اجتماع مسلمین اقدام به تشکیل حکومت نمود، تا زمینه های استقرار قانون شریعت
فراهم شود. قرآن کریم با شعار ]وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّی نَبْعَثَ
رَسُولاً[[۲] قدم جلوگذاشت تا به پیروان خود بفهماند که اصل قانونی بودن جرم و
مجازات در جامعه اسلامی مسلم است. یعنی تا چیزی از نظر قانون جرم تلقی نشود ارتکاب
آن مجازات ندارد.

یکی از افتخارات اسلام به عنوان دین متمدن این است که قانون و نظم را برای بشریت
به ارمغان آورده و راه رستگاری را در سایه عمل به مقررات شریعت معرفی نموده است. از
آغاز اسلام تلاش فراوان در راه قانونمند کردن جامعه اسلامی صورت گرفت و در زمان
حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام به نقطه اوج خود رسید و حضرت تمام توان خود را در این راستا به
کار گرفته و یک نمونه عالی را ایجاد نمود. نمونه های این روش متعالی در اثر ارزنده
نهج البلاغه دیده می شود و در پاسخ این سؤال که برخورد امام علی علیه السلام در برابر
هنجارشکنی و قانون گریزی مسؤلان حکومت چه بوده است؟ این نوشته تهیه گردیده تا ثابت
کند که امام پرهیزگاران در این راستا از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و اصل حاکمیت
قانون را بدون هیچ نرمشی در جامعه اسلامی رسمیت داده و در پایداری آن اهتمام نموده
است.

تعریف قانون

قانون در اصل از کانون اخذ شده، و در ابتدا برای ابزار و وسایلی که جهت تنظیم سطور
و خطوط به کار می رفته، وضع شده بود. اما بعداً توسعه مفهومی یافته و برای کلیه
قواعد و قوانین مورد نیاز و ضرورت جامعه به کار گرفته شد. تا جایی که در شرایط
کنونی مقصود از آن فقط مجموعه دستور العمل هایی است که برای اداره جامعه مورد
احتیاج و ضروری می باشد. به تعبیر دیگر قانون لغتی سریانی و به معنانی خط کش بوده
است، قانون عبارت از قاعد ه ای حقوقی است که به تصویب مراجع قانون گذاری رسیده
باشد. عرف هم از همان مراجع است. قانون فقط در معنای اعم خود شامل آیین نامه ها و
تصویب نامه ها می شود. در قدیم نشر قانون بر الواح و کتیبه ها بود که در معابر
عمومی نصب می گردید. مثل کتیبه حمورابی.[۳]

در اصطلاح حقوق دانان کار برد این واژه در مواضع مختلفی لحاظ شده و جهت تبیین کار
ویژه های متفاوتی مورد ملاحظه و استعمال قرار گرفته است. مثل به کار بردن قانون
برای مجموعه قوانین حاکم در یک سرزمین، یا استفاده از آن در خصوص قانون اساسی، یا
برای بیان قوانین آمره که در این صورت شامل دستور العمل اداری و آیین نامه ها
نخواهد شد. و گاهی مجموع رفتارهای عملیاتی دستگاه قدرت حاکمه و ضوابط حاکم بر آن
را حرکت قانونی در جهت سامان بخشی ساختار عملی حکومت می خوانند. براین اساس حتی
حرکت های غیر مدوّن نیز وجه قانونی داشته و تحت شعاع قانون قابل توجیه است و
نیازمند قوانین مدوّن و منصوص نخواهد بود.[۴]

بنابراین اگر ما مفهوم قانون را تعمیم دهیم تمام حرکت های انتظامی و انسجام بخشی
فرامین را خیزشی در استدامه قانون گرایی تلقی کنیم می توانیم ادّعا کنیم که در کتاب
شریف نهج البلاغه چنین مواردی به وفور یافت می شود. که حاکی از ایجاد نظم پایدار و
مداوم برای امنیت عامه و تسهیل گسترش عدالت در حکومت علوی است. و دلیل آن برخوردهای
مکرر امام علیه السلام با کارگزاران خود است که آن ها را به خاطر تخطی از وظایف محوله توبیخ
کرده و به محض آگاهی نکوهش یا عزل می نمود.

حاکمیت قانونی و مقبولیت عامه

به اعتقاد شیعه، امام علی علیه السلام خلیفه بلا فصل پیامبر اسلام ۶و منصوب از جانب یزدان پاک
می باشد. حال چه در سمت اجرایی قرارگیرد یا یک ربع قرن خانه نشین گردد. پس حضرت،
حاکم قانونی و منصوب الهی است و در هیچ شرایطی کسی نمی تواند وی را از این مقام
برکنار سازد. لذا در زمان خلفاء امام علیه السلام حاکم شرع بود و آن ها مدیران اجرایی؛ زیرا
بعد از ارتحال رسول خدا۶ توسط عدّه ای قلیل در شورای سقیفه بنی ساعده حضرت از احراز
مدیریت اجرایی باز ماند.[۵]

وقتی دیگران جای پیامبر۶ نشستند بی عدالتی تدریجاً در دستگاه خلافت راه یافت، فاصله
طبقاتی خودنمایی کرد، توده مردم از دست ولاّت و رؤسای قبایل به ستوه آمدند، بارها
نزد مقام خلافت به شکایت و تظلّم پرداختند، اما کسی به فریاد آن ها نرسید، تا جایی
که سیل جمعیت، با مشت های گره خورده و چهره های درهم کشیده، بر سر خلیفه (خود
خوانده) هجوم بردند و وقت آن رسیده بود که به سراغ مظهر عدالت و دادخواهی بروند، و
دست بیعت به سوی او دراز نمایند.

در خطبه ۹۲، امام از پذیرش ظاهری مقام حکومت امتناع می کند و می فرماید: مرا رها
کنید و به سراغ دیگری بروید، زیرا ما به استقبال حوادث و اموری می رویم که رنگارنگ
و فتنه آمیز است، و چهره های گوناگون دارد و دل ها بر این بیعت ثابت و عقل ها بر
این پیمان استوار نمی ماند، چهره افق حقیقت را (در دوران خلافت سه خلیفه) ابرهای
تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته ماند. آگاه باشید، اگر دعوت شما را
بپذیرم، بر اساس آنچه که می دانم با شما رفتار می کنم و به گفتار این و آن و سرزنش
سرزنش کنندگان گوش فرا نمی دهم. اگر مرا رها کنید چون یکی از شما هستم که شاید
شنواتر، و مطیع تر از شما نسبت به رئیس حکومت باشم، در حالی که من وزیر و مشاورتان
باشم بهتر است که امیر و رهبر شما گردم. «دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی فَإِنَّا
مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ
لا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّهَ
قَدْ تَنَکَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا
أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ
تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ
لِمَنْ وَلَّیْتُمُوهُ أَمْرَکُمْ وَ أَنَا لَکُمْ وَزِیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی
أَمِیراً»[۶]

ولی همچنان که گذشت، مردم آن روز سخن این فرزانه عالم را نفهمیدند، بر خواسته های
خویش پافشاری کردند و لباس خلافت ظاهری را نیز به قامت آن ابر مرد پوشاندند.

علت تعلل امام

همان طور که از کلام امام علیه السلام بر می آید دلیل نپذیرفتن خلافت از سوی امام
علی علیه السلام سه چیز
می تواند باشد.

اولاً. خلافت از مسیر اصلی خود خارج شده بود و ارجاع آن به جایگاه اصلی، کار آسانی
نبود.

ثانیاً. حضرت علی علیه السلام خلیفه منصوب، امام معنوی و مرجع دینی مردم بود و در کنار شخص
حاکم می توانست برای جامعه خدمت بکند.

ثالثاً. پذیرش حکومت از سوی امام علیه السلامبرای آن ها در صورت مخالفت پیامد بسیار سنگین
داشت و موجب ارتداد آن ها می گردید و حضرت نمی خواست مردم به این عواقب گرفتار
گردند.

اما مردم متوجه سخنان آن مرد پارسا نشدند و عطش اجرای حکومت قانونی، آن ها را مهار
ناپذیر ساخته بود. امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف این حماسه جاوید می فرماید: یورش جماعت
مشتاق به حدی بود که نزدیک بود حسنینم در اثر تهاجم مردم جان دهند و لباس های من
پاره شد.[۷] اگر من ریاست حکومت را پذیرفتم به سه دلیل بود.

اول. مقبولیت عامه که حتی از اطراف و سایر بلاد اسلامی حضور داشتند و با من بیعت
نمودند.

دوم. اتمام حجت برای من؛ اگر تا به حال به امر حکومت قیام نکردم و سکوت سنگین را بر
گزیدم حالا دیگر با وجود یاران و حامیان در اجرای عدالت درنگ جایز نیست.

سوم. اجرای عدالت و اعاده مسیر حکومت به جایگاه اصلی خود که در طول بیست و پنج سال
از آن فاصله گرفته بود. و الا خود حکومت به تنهایی به آب بینی بزغاله ای هم نزد من
نمی ارزد.

چنان که فرمود: «أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهَ لَوْ لا
حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ
اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لا سَغَبِ
مَظْلُومٍ لأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ
أَوَّلِهَا وَ لأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ
عَنْزٍ»[۸]

اگر مبنای دموکراسی صرف انتخابات، مقبولیت و رضایت عامه باشد، باید بگوییم که اگر
در دنیا دموکراسی به مفهوم واقعی خود یک بار اتفاق افتاده باشد، همان یک بار فقط در
حماسه بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام است و بس. دلایل این که:

یک. اصلاً امام علیه السلام خود کاندیدای حکومت نبود مردم او را کاندید کردند.

دو. امام علیه السلام برای احراز این پست به هیچ ترفندی متوسل نشد، بلکه مردم به شایستگی او را
باور داشتند.

سه. امام علیه السلام هیچ علاقه به کسب این مقام نداشت، در عوض مردم این مسؤولیت را به عهده او
گذاشتند.

در حالی که در دموکراسی های دنیا مردم بهانه هستند، و سیاست مداران به خاطر این که
به ریاست برسند در فرصت تبلیغاتی خود به حدّ افراط می رسند و رقبای خود را متهم به
افتراء، اهانت و ترور شخصیت می کنند.

محوریت قانون در عمل

در نهج البلاغه تصریح شده است که امام علیه السلام می فرماید: آنچه می گویم به عهده می گیرم، و
خود به آن پای بندم کسی که عبرت ها برای او آشکار شود، و از عذاب آن پند گیرد، تقوا
و خویشتن داری او را از سقوط در شبهات نگه می دارد.[۹] «ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ
رَهِینَهٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا
بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَی عَنْ تَقَحُّمِ
الشُّبُهَات»[۱۰] در ادامه می فرماید: حالا که قرار شده من حاکم شما باشم منتظر
تحول جدی در سیستم حکومت باشید، من این نظام را تغییر می دهم و جامعه را زیر و رو
می کنم.

چرا امام علیه السلام می خواهد مردم را زیر و رو کند و نظام آن ها را بهم بریزد؟! در جواب باید
گفت: ساختار طبقاتی که پس از رحلت رسول خدا۶ به وجود آمد، زندگی را برای جامعه مشکل
ساخت، حضرت می خواست این ساختار را فرو ریزد و مبنای بی عدالتی را تخریب کند و مسیر
حکومت را به زمان حاکمیت رسول خدا۶ نزدیک نماید، تا امنیت عامه و عدالت همه جانبه
محقق شود.

بهترین شاهد مدعی در خواست شیخین (طلحه و زبیر) است که پیش امام علیه السلام آمدند و از حضرت
خواستند که بر اساس روال سابق حکومت نماید و امتیازات اشراف و سران قبایل را در نظر
داشته باشد. به این شرط آن ها بیعت خواهند کرد. «فقال انا ابایعک علی ان تعمل بکتاب
اللّه و سنّه رسوله و سیره الشیخین ابی بکر و عمر فقال تبایعنی علی ان اعمل بکتاب
اللّه و سنّه رسوله و اجتهد برأیی فترک یده»

اما امام علیه السلام می فرماید: محور عمل من کتاب خدا، روش عملی پیامبر۶ و اجتهاد خودم است و
آن دو دست امام علیه السلام را رها کردند.[۱۱] بنابراین اساس تأکید امام علیه
السلام روی عملی شدن قانون
است و بر محوریت قانون کار را شروع کرده و در این راستا از هیچ کسی دستور نگرفت و
سفارش احدی را ترتیب اثر نداد. چنان که خود فرمود: من نشانه روشنی (بر حقانیت خویش)
از پروردگارم دارم، و بر طریق آشکار پیامبرم گام بر می دارم؛ و من در راهی واضح با
هوشیاری و دقّت به پیش می روم[۱۲] «وَ إِنِّی لَعَلَی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ
مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِیِّی وَ إِنِّی لَعَلَی الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ
لَقْطاً»[۱۳]

بدین سان قانونگرایی و عمل به محوریت آن با مذاق سود جویان و زیاده طلبان خوش نیامد
و عدالتی که فقط به محوریت عمل به مقتضای قانون عادلانه امکان وقوعی می یابد برای
آنان سخت گران آمد و نتوانستند حکومت قرآن ناطق را تحمّل کنند.

اصرار بر اجرای قانون

در نهج البلاغه می خوانیم که امام علیه السلام فرمود: به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر
کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گر چه با آن ازدواج کرده، یا
کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت، گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او
گران آید، تحمّل ستم برای او سخت تر است.[۱۴] «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ
تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِی
الْعَدْلِ سَعَهً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ
أَضْیَقُ»[۱۵]

این خطبه اشاره به دوره حاکمیت عثمان است، نزدیک کردن بنی امیّه را به خویش و مقدّم
داشتن آنان را بر سایر مسلمانان ، موجب گردید که بعضی از صحابه پیامبر۶ رو در روی
او بایستند. تا جایی که بعضی از این صحابه، در حضور گروهی از مسلمانان، هنگامی که
عثمان خطبه نماز جمعه می خواند، سخنان او را دروغ شمردند![۱۶] روزگاری که حیف و میل
بیت المال به حدی رسید که راستگوترین مردم، «ابی ذر غفاری» را به فریاد آورد و
علناً به مخالفت با حکّام وادار ساخت. او مدام این آیه را می خواند:

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ
لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ
وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ
اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)[۱۷] و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و
ذخیره و پنهان) می سازند، و در راه خدا انفاق نمی کنند، به مجازات دردناکی بشارت
ده![۱۸]

این آیه، اشخاص معیّنی از ثروتمندان را سرزنش می کند و به آنان وعده عذاب می دهد.
کسانی که ثروت را از راه های نامشروع جمع آوری کرده اند. مانند آن گروه که غنایمی
را که خداوند برای مسلمین تعیین کرده است گرفته و به عدّه ای خاص می دهند. همان
گونه که در زمان عثمان انجام می گرفت.[۱۹] آنهم ارقام بزرگ و رؤیایی که مشروح آن در
تاریخ آمده است و شرح مفصّل آن در ذیل همین خطبه توسط استاد فرزانه مرحوم علامه
محمد تقی جعفری به نگارش در آمده است.[۲۰]

صاحب تفسیر نمونه می فرماید: آیه فوق صریحا ثروت اندوزی و گنجینه سازی اموال را
تحریم کرده است و به مسلمانان دستور می دهد که اموال خویش را در راه خدا، و در طریق
بهره گیری بندگان خدا به کار اندازند، و از اندوختن و ذخیره کردن و خارج ساختن
آن ها از گردش معاملات به شدت بپرهیزند، در غیر این صورت باید منتظر عذاب دردناکی
باشند.[۲۱] در عین حال می بینیم عثمان گوش به سخن خیر خواهان و مصلحان نداد و به
اسراف و تبذیر اموال مسلمین برای خاندان بنی امیّه و قبایل عرب ادامه داد.

نویسنده منهاج البراعه می گوید: اگر بخشندگی عثمان در مورد اراضی و اموال برای غرض
صحیح و عقلایی بود، به لحاظ خلیفه بودن اشکال نداشت ولی او از روی هوس و تمایلات
نفسانی خاصّه روی علایق قومی بیت المال را به اقطاب خود داده بود.[۲۲] لذا امام
علیه السلام در
دومین روز خلافت رسمی خود سیاست حکومتی خویش را اعلام نموده و فرمود: من از حق مردم
نمی گذرم حتی اگر آن اموال مهریه زنان و قیمت کنیزان قرار گرفته باشد، آن بخشش ها
را سر جایش بر می گردانم.

در ذیل خطبه یکصد و چهار می فرماید: به خدا سوگند درون باطل را می شکافم تا حق را
از پهلویش بیرون کشم. «وَ ایْمُ اللَّهِ لأَبْقُرَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّی أُخْرِجَ
الْحَقَّ مِن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.