پاورپوینت کامل خدایا برسان! ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خدایا برسان! ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خدایا برسان! ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خدایا برسان! ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۳۶
شما هم یادتان باشد که هر وقت از خدا چیزی خواستید، اول کم و زیادش، بد و خوبش را
معلوم کنید و دوم اینکه چی میخواهید و چی نمیخواهید، چرا؟ مثلاً میگویید: «خدایا
برسان!» یکدفعه یک پاره آجر درقّی میخورد تو فرق سرت! من هم مشخص نکرده بودم از کجا
میخواهم انقلاب اسلامی را بیرون از ایران ببینم که خدا دعایم را قبول کرد و هشت سال
آزگار اسیر بعثیهای بیپدر و مادر شدم و دمار از روزگارم درآمد تا قدر ایران و
انقلابش را دانستم!
نزدیک عملیات بیتالمقدس (آزادی خرمشهر) گردان ما را به یک روستای متروکه بردند که
به جای آدمیزاد پر از مار و عقرب و رتیل بود! جایتان حسابی خالی! هر شب چند نفر
مورد لطف و مرحمت این جک و جانورهای زحمتکش و پرتلاش قرار گرفته و آه و واویلا
گویان دستبوس دکتر و سرم و آمپول میشدند! بدمصبها یک خوبی داشتند و آن این بود که
همه را با یک چشم میدیدند. برایشان فرق نمیکرد این مادرمردهای را که قرار است نیش
بزنند، پیر است یا جوان، فرمانده است یا رزمنده عادی، همه را مورد عنایت ویژه قرار
میدادند. نمیدانم خونم مسموم بود یا به قول دانشمندان خل و چل، از بدنم عطر مخصوصی
ساطع میشد که هیچوقت گزیده نشدم. بچهها کمکم داشتند بدگمان میشدند که تو هم از جنس
همین گزندههای دربهدری که کاری به کارت ندارند، والا این جنسخرابها حتی پوتین و
تایر ماشین را نیش میزنند، پس چرا با تو کاری ندارند؟ داشتم بدنام میشدم که موعد
حمله شد و ما شال و کلاه کردیم تا از دست مار و عقربها فرار کرده و به دامان
بعثیهای جنایتکار پناه ببریم!
قرار بود ۲۵ کیلومتر راه را با سلاح و مهمات و تجهیزات کامل پای پیاده گز کنیم تا
به نقطه مورد نظر برسیم. یا علی گفتیم و راست شکم رفتیم تو دل دشمن. بیسر و صدا و
طبق اصول غافلگیری دشمن، اما چه اصولی؟ تو سرش بخورد. از هر کس صدای درمیآمد، یکی
شعر میخواند، آن یکی صلوات میفرستاد و دیگر سرودهای انقلابی را با صدای گوشخراش
زمزمه میکرد. اما انگار عراقیها پاک کر شده و قدرت خدا هیچ صدایی را نمیشنیدند، اما
از بد حادثه بین راه، پای راستم لغزید و قوزکم آمد پشت پا و اندازه متکا ورم کرد!
بچهها با دیدن حال و روزم حال مبسوطی بردند و شروع کردند به تیکه انداختن که: قربان
خدا بروم، به جای نیش مار و عقرب مچ پایش در رفت!
ـ یک بار پریدی ملخک، دو بار پریدی ملخک، آخر به چنگی ملخک!
و من درد میکشیدم و تو دلم راز و نیاز میکردم که: واویلا، از عملیات جا ماندم!
ما یک امامزادهای در دزفول داریم به نام «سبز قبا» که برادر آقا امام رضا
علیهالسلام است. حسابی هم معجزه میکند. هر کس مراد و حاجتی داشته باشد، یک شام نذرش
میکند و حاجتش را میگیرد! به همین سادگی. من هم دست به دامان آن بزرگوار شدم و تو
دلم گفتم: یا آقا سید سبزقبا، یک شام نذرت، کار ما را راه بینداز!
در همین لحظه یکی از دوستانم که از شکستهبندی سررشته داشت، رسید و با یکی دو تکان
مچ پایم را ردیف ک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 