پاورپوینت کامل مدرنیسم، خانواده و طلاق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مدرنیسم، خانواده و طلاق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدرنیسم، خانواده و طلاق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مدرنیسم، خانواده و طلاق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

.یکی از نهادهای بنیادین حفظ و تربیت نوع انسانی خانواده می باشد که در آن بچه ها
با فراگیری ارزش ها و هنجارها و تربیت روانی مناسب برای ایفای نقش مثبت در بزرگسالی
آماده می شوند. نهاد خانواده را از ابتدای خلقت انسان می توان جستجو کرد. مهمترین
عامل فروپاشی این نهاد ارزشمند، متارکه یا طلاق می باشد.

هرچند طلاق از ابتدای زندگی اجتماعی بشر وجود داشته و حتی طبق قدیمی ترین اسناد
حقوقی، از ابتدا صورت قانونی نیز داشته است؛ ولی در هر عصری درصد نسبی طلاق در حد
معقولی بود و جود آن ضرری جبران ناپذیری به بنیاد اجتماع وارد نمی ساخته است اما
امروزه جامعه انسانی شاهد افزایش روز افزون نرخ طلاق در جامعه می باشد؛ به طوری که
بیم نابودی بنیاد خانواده می رود و بدنبال آن جامعه شاهد روز افزون انحرافات
اجتماعی ناهنجاری های روانی، انواع بیماری های روان پریشی در افراد مطلقه و فرزندان
طلاق می باشد.

این مقاله درصدد آن است تا با نگاهی اجمالی به تغییرات فرهنگی موجود در جوامع به
اصطلاح پیشرفته اروپایی و نگرش آن ها به مسئله ازدواج، خانواده و طلاق، دورنمای
کشورهای در حال توسعه از جمله ایران که شتابان بدان سو می روند را ترسیم کرده باشد.

بنابراین، در این مقاله نمی توان پدیده طلاق را از تمام جنبه های متعدد آن
(جنبه های: روانی، اقتصادی، حقوقی، جمعیتیا) مورد بررسی قرار داد، بلکه آن چه در
این جا مد نظر است این است که به نقش توسعه غربی در وضعیت طلاق و علل و عوامل گسترش
طلاق در جوامع غربی اشاره کرده باشد. فایده این تحقیق آن است که از سرنوشت دیگران
درس عبرت گرفته و اگر لابد باید مسیر توسعه را پیمود، بدانیم که چه عناصری از تمدن
غرب به چه نتایجی منجر خواهد شد تا در صورت تمایل بتوانیم از عناصر فرهنگی مضر غربی
اجتناب شود.

انشاء الله این تحقیق طلیعه ای باشد برای مطالعه عمیق تر مسئولینی که قصد مدرنیزه
کردن جامعه را دارند. تا خدای نکرده اشتباهات دیگران را تکرار ننمایند.

۱. تعریف بعضی از مفاهیم کلی

طلاق در لغت جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی است۱ و
در اصطلاح طلاق)Divorce( در نظام های حقوقی غربی دلالت بر انحلال یک رابطه
زناشویی رسمی و قانونی در زمانی که هر دو طرف هنوز در قید حیاتند و پس از وقوع آن
می توانند بار دیگر ازدواج کنند، دارد.۲

انحلال زناشویی، مفهوم وسیعی است که طلاق تنها یکی از اسباب آن است، از اسباب
دیگر همانند مرگ یکی از دو همسر یا فسخ ازدواج، می توان نام برد. انفصال به
معنی جدایی فیزیکی زن و شوهر از یکدیگر، در اغلب کشورها فاقد جنبه رسمی و قانونی
است. اما امروزه در برخی از کشورهای غربی به شکلی از انفصال قانونی برمی خوریم که
معمولا پیش از طلاق اتفاق می افتد و آن از این قرار است که دو همسر توافق می کنند
در اقامتگاه های مجزا به سر برند.

متارکه نیز به معنی انحلال اجتماعی ازدواج، زمانی رخ می دهد که یکی از دو همسر،
دیگری را به مدتی طولانی ترک کند و یا از وی دوری گزیند.۳

.۲نگاهی اجمالی به طلاق در نظام های حقوقی گذشته

از حیث تاریخی طلاق را به قدمت ازدواج دانسته اند، در قدیمی ترین متن حقوقی بدست
آمده مربوط به قانون حمورابی متعلق به تمدن بابل، این حق برای مرد و در شرایطی برای
زن مجاز بود هم چنین در یونان باستان مرد حق داشت هر وقت بخواهد و به هر دلیلی و
بدون هیچ تشریفاتی زن خود را طلاق دهد در تمدن روم باستان پیش از مسیحیت ابتدا طلاق
زن ممکن نبود مگر با اثبات زنای وی یا سوء قصد او به جان شوهر ولی از سال ۴۱۱ ق. م.
که قوانین خاصی به مورد اجرا گذاشته شد، طلاق به طور مطلق برای مرد آزاد شد و از
این تاریخ به بعد آمار طلاق در روم حتی در میان قیصرها به شدت افزایش یافت ولی پیش
از ظهور مسیح( دوباره شروطی برای انجام طلاق در نظر گرفته شد. در مصر باستان نیز
هیچ قیدی برای طلاق قائل نبودند و مرد هر زمان که می خواست ، می توانست همسرش را
طلاق دهد. در میان پیروان بودا نیز مرد می توانست هر زمان که بخواهد همسرش را طلاق
دهد در میان برهمن ها طلاق ممنوع بود در میان اعراب جاهلی نیز طلاق کاملا شایع بود
محدودیتی برای طلاق وجود نداشت . در آیین یهود به مجرد این که مرد همسرش را نپسندد،
حق دارد او را طلاق دهد، ولی به مردم توصیه می شود که تنها به دلیل موجهی مانند
کاستی های جسمانی یا اخلاقی، همسر خویش را طلاق دهند. در مسیحیت کاتولیک (که متاثر
از قوانین روم باستان می باشد) برای هیچ کدام از زن و مرد حق طلاق وجود ندارد و
تنها زمانی که زن مرتکب زنا شده باشد مرد می تواند او را طلاق دهد.۴

۱.۲ طلاق در اسلام

اسلام، ازدواج را به عنوان یک پیوند مقدس و دارای کارکردهای متعدد فردی و اجتماعی
ضروری، مورد تکید فراوان قرار داده است و طلاق را فی نفسه امری منفور و ناپسند
(دارای کراهت بسیار شدید) معرفی می کند و تمام تلاش و کوشش خود را در جهت پرهیز
خانواده ها از طلاق به کار می بندد، ولی در عین حال در مواردی که مصالح مهم تر
ایجاب کند ممنوعیتی برای طلاق قائل نشده است. بر همین مبنا در کتب روایی ما نیز
دسته ای از روایات پدیده طلاق را بسیار مبغوض و منفور معرفی کرده اند، درحالی که
دسته دیگر طلاق را در شرایط خاصی مجاز و احیانا لازم دانسته اند؛ بطور کلی می توان
گفت که اسلام طلاق را به خودی خود مبغوض می شمارد و در جهت منصرف کردن افراد از آن
تمام تلاش خود را بکار می گیرد. با وجود این در مواردی که کارکردهای مطلوب خانواده
با اختلالات جدی روبه رو شود و ادامه زندگی مشترک مفاسدی بیش از پیامدهای منفی
طلاق، به بار آورد اسلام حکم به جواز یا رجحان و احیانا لزوم طلاق کرده است۵

در خصوص اهمیت بنای خانواده در اسلام باید گفت که: توصیه های فراوان اسلام در مورد
بردباری و گذشت همسران نسبت به یکدیگر و تحمل نارسایی های اقتصادی و دیگر مشکلات
زناشویی از آن حکایت دارد که اسلام در صورت وجود مشکلات قابل تحمل نیز طلاق را
مبغوض می شمارد و تا حد امکان می کوشد از فروپاشی بنای مقدس خانواده جلوگیری کند.
ولی مهم آن است که اسلام برای تحقق این هدف عمدتا بر راهبردهای اخلاقی و تربیتی
تاکید کرده و کمتر به ممنوعیت های قانونی توسل جسته است. دلیل این امر تا حدودی
روشن است : ایجاد محدودیت های شدید قانونی برای طلاق کمک چندانی به تحکیم روابط
زناشویی نمی کند؛ زیرا در فرضی که ازدواج دچار اختلال گردیده ، با منع قانونی طلاق
معمولا جایگزین های نامطلوبی هم چون متارکه یا جدایی غیر رسمی، طلاق عاطفی ناشی از
سردی بیش از حد روابط و خشونت خانگی در انتظار زوجین خواهد بود. افزون بر آن، منع
قانونی طلاق می تواند انگیزه افراد برای ازدواج را نیز کاهش دهد.

.۳ طلاق در جوامع توسعه یافته

در نتیجه تغییرات ارزشی و حقوقی دهه های اخیر، در بیشتر کشورهای غربی، طلاق با رشد
بی سابقه ای روبه رو شده است به طوری که گاهی مسئله به عنوان یکی از شاخص های
انقلاب جنسی در غرب مطرح می شود،.۶

بسیاری از نویسندگان غربی معتقدند که: امروزه در جوامع غربی ازدواج ها به طور
فراینده ای محتمل است که به طلاق متنهی گردد، و بنابراین ازدواج برای زندگی، آنگونه
که به صورت سنتی آنرا می شناسیم، در حال ناپدید شدن است، این که تعداد طلاق ها به
سرعت رو به افزایش است مطلب درستی است: ۷ به عنوان مثال از سال۱۹۶۰، افزایش طلاق در
کشور انگلیس در هر سال حدود ۱۰ درصد بوده است (از رقم ۲۶۰۰۰ در آن زمان تا تعداد
۷۰۰۰۰ طلاق در در سال )۱۹۹۸؛ و اگر به دهه ۱۹۳۰ برگردیم، آمار سالیانه طلاق، کمتر
از ۵۰۰۰ می باشد. ۸ تعداد طلاق هایی که در سال ۱۹۹۶ واقع شد ۱۳/۹ در هزار نفر از کل
جمعیت ازدواج کرده بود، درحالی که در سال ۲/۱۹۶۴ ۹ در هزار نفر جمعیت ازدواج کرده و
در سال ۱۹۳۱ تنها ۰/۴ در هزار نفر جمعیت ازدواج کرده واقع شده بود۹ افزایش طلاق در
بریتانیا روندی را که در اکثر کشورهای اروپایی وجود دارد را منعکس می سازد.۱۰

ایالات متحده امریکا نیز بالاترین میزان طلاق را در میان کشورهای جهان داراست . در
این کشور در سال ۱۹۹۷ تقریبا ۲/۱ میلیون طلاق واقع گردید که نسبت به سال ۱۹۶۰
افزایش به میزان ۲ برابر را نشان می دهد۱۱

نسبت طلاق هایی که طی یک سال در آمریکا واقع می شود به ازدواج هایی که در همان سال
واقع می شود ۵۰ درصد است یعنی هر سال در مقابل دو ازدواج یک طلاق صورت می گیرد.
محاسبه فراوانی طلاق نسبت به کل جمعیت نیز نشان می دهد که از هر ۱۰۰۰ نفر ۴/۱ نفر
به طلاق اقدام می کنند۱۲

هم چنین از هر ۱۰۰۰ زن متاهل تقریبا ۲۱ زن سالانه در این کشور طلاق می گیرند۱۳ و در
حدود ۲ میلیون کودک آمریکایی سالانه طلاق والدین را تجربه می کنند.۱۴

میزان طلاق در کانادا از زیر ۳۸ در هر صدهزار نفر در سال ۱۹۵۱ به بیش از ۲۷۰ در هر
صدهزار نفر در سال ۱۹۹۱ رسید.۱۶ در سایر کشورهای اروپایی مانند سوئد، دانمارک ،
مجارستان، فنلاند، آلمان غربی، و فرانسه، هر سال بیش از ۳۰۰ طلاق در مقابل ۱۰۰۰
ازدواج واقع می شود.۱۷

در کشور ایران نیز طی سال های اخیر شاهد افزایش میزان طلاق بوده اند و این افزایش
به ویژه در شهرهای بزرگ ، بسیار محسوس بوده است. در سال ۱۳۷۱ تعداد طلاق در کل کشور
۳۳۹۸۳ مورد بود است درحالی که در سال ۱۳۷۹ این رقم به ۵۳۷۹۷ مورد رسیده است. میزان
طلاق در کل کشور نیز بین سال های ۱۳۷۵تا ۱۳۷۹ از ۰/۶۳ در هزار به ۰/۸۵ در هزار
افزایش یافته است.۱۸

هم چنین نسبت تعداد ازدواج ها به تعداد طلاق ها در کل کشور در سال ۱۳۷۹، ۱۲ برابر
بوده است ، به این معنا که در برابر هر ۱۲۰ ازدواج ۱۰ طلاق به ثبت رسیده است ،
درحالی که این نسبت در مورد استان تهران ۶/۱ بوده است ، یعنی در مقابل هر ۱۰ طلاق
۶۱ مورد ازدواج صورت گرفته است۱۹

.۴ فروپاشی نهاد ازدواج در غرب

امروزه مسجل شده که در غرب حداقل حدود یک سوم ازدواج ها به طلاق منتهی می شود علاوه
بر این که بسیاری از مردم در این کشورها اصلا در تمام طول عمر خود ازدواج نمی کنند.
بر این اساس ، باوری عمومی وجود دارد که نهاد ازدواج در کشورهای توسعه یافته رو
به زوال است؛ طرفداران این مسئله، ارقام خانواده های تک لنگه ای ( خانواده هایی که
معمولا توسط یک زن سرپرستی می شود)، را شاهد می گیرند.۲۰

برخی دیگر به افزایش تعداد افرادی که [بدون ازدواج] با هم زندگی می کنند، اشاره
می کنند.۲۱ در این میان دکتر رودز بوی سون ، وزیر دولت محلی انگلستان، در یک همایش
حاشیه ای که توسط جامعه مسیحی در کنفرانس حزب سنتی در بورنموث ، سازماندهی شده
بود، افرادی که زندگی به صورت تک لنگه ای را برگزیده اند، را مورد نکوهش قرار
داده و خانواده تک لنگه ای را در بسیاری ازمشکلات رو در روی کشورهای توسعه یافته
از جمله بریتانیا، مقصر دانست و گفت که چنین خانواده هایی با افزایش تلقیح مصنوعی و
روابط جنسی غیر رسمی گسترش می یابند.

او گفت: پدران یا مادارن منفرد، آنچنان وضعیت خود را گسترش داده اند که یارانه های
خود از خزانه عمومی را از حدود ۱۵ میلیون پوند در سال ۱۹۶۰ به ۱ بیلیون پوند در
۱۹۸۳، افزایش داده اند.

در این کشورها درحالی که از اعضای کم درآمد خانواده های رسمی، بر اساس نرخ مقرر
مالیات گرفته می شود [به کسانی که در خانواده های تک لنگه ای زندگی می کنند
یارانه پرداخت می شود]، این یارانه نه تنها به آن کسانی که به خاطر بدشانسی و
بدبختی مجبور می شوند که از خانواده های تک لنگه ای شوند، پرداخت می شود، بلکه
هم چنین به کسانی هم که مشخصا خانواده تک لنگه ای بودن را برگزیده اند، نیز یارانه
پرداخت می شود.

دکتر بوی سون گفت: که یک هفتم از فرزندان در خانواده های تک لنگه ای زندگی می کنند،
که یک سوم آن ها در مناطق مرکزی شهر ها می باشند. او مسئول توحش پسران جوان لجام
گسیخته را فقدان پدر دانست. معمولا، پسران را تنها به وسیله پدران قاطع و مواظب
می توان تربیت کرد. دوری پدر به این معنا است که پسران ارزش های خود را از گروه ها
همسالان پرخاشگر و غالبا وحشی می گیرند و برای یک زندگی حاوی جرم شدید و در آشوب و
شورش مناطق مرکزی، خفه، و دارای گروه های اوباش و ولگرد شهر، آماده می شوند.

او هم چنین تاکید کرد که: خانواده از سوی طرفداران افراطی حقوق زنان (هواداران جوان
آن) و ترغیب کنندگان به هم جنس بازی مورد حمله قرار می گیرد. دکتر بوی سون از
چیزی که به تعبیر خودش شیوه ارائه و تبلیغ هم جنس بازی و روابط جنسی زن با زن
می باشد، به عنوان چیزی که ضد خانواده و ضد زندگی است، انتقاد می کند. او
درحالی که کتابی که به وسیله منبع تعلیم و تربیتی مرکزی لندن تولید شده بود را از
باب مثال نشان می داد، وی سوال کرد که چه تعداد از مستمعین، گرایش هم جنس بازی را
به عنوان یک بیماری احساس می کنند؟ او هم چنین ایلیا )Ilea( و دیگر منابع مولد مواد
تعلیم و تربیتی را متهم کرد که در فاسد کردن ارزش های سنتی و معمول که مدارس ما بر
اساس آن پیش می روند، موثر می باشند.۲۲

۱.۴ آیا خانواده به گونه ای که ما آنرا می شناسیم، در جوامع متمدن در حال نابودی
است؟

امروزه در کشورهای توسعه یافته، خانواری که پدر برای کار بیرون می رود، درحالی که
مادر برای مراقبت از کودکان در خانه می ماند، جدا کمیاب است، و تنها مبین پانزده
درصد از خانوارهاست. بیش از نصف کودکان زیر پانزده سال در حال حاضر مادرانی دارند
که برای کار بیرون می روند و از این رو اصطلاح خانواده دوجانبه کارگر ، برای
توصیف این خانواده ها استعمال می شود.

در سال های اخیر رشد زیادی در تعداد خانوارهای تک لنگه ای که تنها یکی از والدین
همراه کودکان نورس خود زندگی می کند، وجود داشته است. ۲۳

دو نوع دیگر از خانوار در سال های اخیر در کشورهای توسعه یافته در حال افزایش بوده
است. اول، خانوارهایی وجود دارد که افرادی، تنها و بدون هیچ خانواده ای زندگی
می کنند؛ به عنوان مثال در کشور انگلستان این نوع خانوار، بیست و پنج درصد از کل
خانوارها را تشکیل می دهد. دوم، زن و شوهرانی وجود دارند که با یکدیگر بدون هیچ
فرزندی زندگی می کنند. زیرا که آن ها یا خواهان فرزند نیستند و یا قادر به داشتن
فرزند نمی باشند. این خانوارها نیز در حال حاضر بیست و هفت درصد خانوارهای
بریتانیایی را تشکیل می دهند.۲۴

بر اساس داده های فوق بسیاری از نویسندگان و دانشمندان معتقدند که زندگی خانوادگی
سنتی در جوامع غربی به سرعت در حال زوال و نابودی است.۲۵

.۵ الگوهای جدید ازدواج و طلاق در غرب

افزایش طلاق در بریتانیا، در ۲۰ سال اخیر بسیار سرعت گرفته است. در واقع ادعا
می شود امروزه در کشوری مثل بریتانیا یک سوم ازدواج ها به طلاق منتهی می گردد. ۲۶ و
از این کسانی که طلاق می گیرند. حدود ۷۰ درصد دوباره ازدواج می کنند۲۷، این امر
نشان می دهد که بوالهوسی، عیاشی و بی وفایی به همسر در غرب به صورت یک فرهنگ درآمده
است. به عبارت دیگر تبدیل عشق از یک همسر به همسر دیگر چیزی است که نه تنها قبح خود
را از دست داده بلکه شکل یک هنجار اجتماعی به خود گرفته است. بسیاری از کسانی که
هم خانگی اختیار کرده اند، به راحتی انتقال از یک عشق به عشق دیگر انجام می دهند
و از لحاظ زندگی خانوادگی، افزایش طلاق، و ازدواج مجدد، نوعی ساختار خانوادگی جدید
در غرب ایجاد کرده است. این نوع جدید خانواده، خانواده تجدید بنا شده می باشد،
که دو پدر و مادر که هر دو، کودکانی [نامشروع و محصول ارتباط قبل از ازدواج] دارند،
ازدواج می کنند، و لذا خانواده حاصل از آن، مرکب از کودکان با پدر و مادران مختلف
می باشد.۲۸

بنابراین، امروزه این تغییرات ناموزون و از روی هوی و هوس صورت هنجار اجتماعی به
خود گرفته به صورت چیزهایی هم چون هم خانگی، طلاق های فزاینده، خانواده های تجدید
بنا شده، و خانواده های تک لنگه ای، زندگی مشترک موقت در حال رخ دادن است که
جایگزین دیدگاه سنتی ازدواج و خانواده در کشورهای توسعه یافته می باشد.

اما در عین حال اقلیت های قومی هم چون مسلمانان و آسیایی ها در اروپا، ماهیت متفاوت
الگوهای خانودگی خود را هم چنان حفظ کرده اند. به عنوان مثال، ازدواج های ترتیب
یافته ، خانواده های گسترده و بدون طلاق، از ویژگی های خانواده های آسیایی است.۲۹

.۶ تاثیرات طلاق بر کودکان

هرساله میلیونها کودک در سراسر جهان بر اثر طلاق از مصاحبت یکی از والدین خود محروم
می شود به عنوان مثال در کشور انگلستان هر ساله حدود ۱۶۰۰۰۰ کودک، گرفتار طلاق
می شوند، تقریبا یک سوم این ها زیر پنج سالگی هستند. اولین نتیجه این امر، این است
که بسیاری از این کودکان، حداقل مدت زمانی را در خانواده های تک لنگه ای زندگی
می کنند. هم اکنون ۱/۵ میلیون کودک انگلیسی در این شرایط زندگی می کنند.

به طور کلی این امر مورد توافق است که بالهوسی والدین و عشق های مکرر آن ها برای
کودکانشان بسیار گران تمام می شود. زیرا، کودکان خردسال تر به خوبی کودکان بزرگتر،
انطباق نمی پذیرند. این امر به خصوص وقتی جدی است که، افزایش تعداد کودکان زیر پنج
سالگی را که گرفتار طلاق می شوند، مشاهده شود. یک معضل عمده، این است که کودکان
توسط پدر و مادرهایشان، به عنوان حربه ای علیه یکدیگر استفاده می شوند. این معضل. و
نیز نزاع در مورد حق حضانت، ممکن است ناراحتی های عاطفی شدیدتر از جدایی واقعی را
موجب گردد.

ازدواج مجدد، خانواده های ناتنی ای را ایجاد می کند که باید از عهده مادران و
پدران تازه رسیده برآید. در این وضعیت ها، اصطکاک متداول است. و مشکل را بیشتر و
بیشتر می کند. .۳۰

.۷ دلایل رشد طلاق

چرا نرخ های طلاق به شدت در قرن حاضر، افزایش یافته است؟

۱.۷ ازدواج های عاشقانه

از لحاظ سنتی، عشق مهم ترین عنصر ازدواج نمی باشد. بیشتر این مهم است که اتحادی
استوار بین دو شخص در خور و مناسب با هم وجود داشته باشد، و دو خانواده را به هم
بپیوندد.

در مقابل، در جوامع توسعه یافته و سایر جوامعی که از آن ها تقلید می کنند، تاکیدهای
فرهنگی فراوانی روی عاشق شدن وجود دارد. چنانچه، اخیرا تحقیقی در مورد افراد زیر
۲۵ سال به این نتیجه دست یافت که داستان عاشقانه، به عنوان مهم ترین ویژگی یک
ازدواج موفق لحاظ می شود. ولی اگر زوج ها، از مدار عشق خارج شدند، چیز اندکی برای
با هم نگاه داشتن آن ها وجود دارد. در مقابل، جایی که عشق چندان مهم نباشد ولی
تداوم خانواده دارای اهمیت باشد، زنجیرهایی که خانواده را با همدیگر متحد می کند،
بسیار محکم تر است.۳۱

به عبارت دیگر: مفهوم جدید ازدواج در جوامع غربی معاصر از مهم ترین عوامل افزایش
میزان طلاق به شمار می آید. به تعبیر بعضی از جامعه شناسان خانواده و ازدواج در
دیدگاه جدید غربی از یک نهاد به مصاحبت تبدیل شده است۳۲ در نگاه زوج جوان غربی،
ازدواج قراردادی است که با گزینش کاملا آزادانه صورت می گیرد و بر مبنای عشق
رومانتیک استوار گردیده است چنین مفهومی از ازدواج به خودی خود مفهوم طلاق و گسست
زناشویی را در بر دارد؛ زیرا با توجه به ناپایداری و گذرا بودن احساسات عاشقانه،
افراد به همان سرعتی که درگیر روابط عاشقانه می شوند، ممکن است ازاین رابطه خارج
شوند. زوج های جوان با افول عشق اولیه نه تنها دلیلی بر ادامه رابطه نمی بینند،
بلکه دلیل موجهی برای خروج از رابطه در اختیار دارند. یک بررسی نشان داد که زنده
نگاه داشتن احساسات رومانتیک از نظر ۷۸% از زنان آمریکایی برای ی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.