پاورپوینت کامل برخی ویژگی ها در فقه اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل برخی ویژگی ها در فقه اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل برخی ویژگی ها در فقه اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل برخی ویژگی ها در فقه اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
بسیاری از اشکالات و شبهاتی که بر شریعت اسلامی وارد شده، ناشی از عدم توجه به روح
حاکم بر آن و غفلت از پشتوانه های اساسی آن است. روشن است که متغیرهایی در یک
مکانیزم خاص با گزاره های فرعی دین (شریعت) تعامل کرده و امکان انطباق آن را با
عناصر زمانی و مکانی فراهم می آورند. با وجود این، در یک نگرش کلان، به عناصر کلی و
مهمی می رسیم که به سان شاه کلیدهایی می توانند گره از شبهات فراوانی بگشایند که
متوجه جزئیات و احکام فرعی دین می شود. در این نوشتار، سعی بر آن است که به برخی از
آنها با عنوان ویژگی های فقه اسلامی اشاراتی داشته باشیم. مقصود از بیان این
ویژگی ها هم آن است که بدانیم در هر کجای دین (اصول و فروع) که یکسانی یا تفاوتی
بین زن و مرد به چشم می خورد، می تواند مستند به این ویژگی ها باشد.
تمرکز بر
عبودیت بشر
در یک نگاه و صرف نظر از تقسیم بندی رایج در تقسیم علوم، فقه علمی، آلی
است؛ یعنی خود به تنهایی مقصد نیست. گرچه در رده بندی علوم، علم فقه یک علم آلی به
حساب نمی آید، بلکه خود مقصد پاره ای علوم است؛ ولی روشن است که در تعیین رابطه بین
علم و عمل، آگاهی از فقه (علم فقه) ابزاری برای عمل فقهی (رعایت جوانب احکام در
زندگی) و عمل فقهی، ابزاری برای رسیدن به حقیقت عبودیت است.
عبودیت به معنای اظهار
رقّیّت بوده و جلوه ای از تقرب است. قرابت با حق تعالی، هویتی معنوی دارد و یک عمل
جوانجی به حساب می آید. اعمال جوانجی و قلبی، زاییده روح هستند. بر این منوال، قرب،
اصولاً از حیطه جنسیت که در جانب جسمی انسان واقع است، خارج می باشد. نکته قابل
توجه این است که گرچه در تقسیم، مجموعه معارف دینی به سه بخش: فقه (احکام) اخلاق و
اعتقادات تقسیم می شود، ولی در همه آنها تمرکز بر عبودیت موج می زند و این حقیقت را
باز می تاباند که انسان هر چه باشد، چه زن و چه مرد، بین دو بی نهایت مبدأ و معاد
ایستاده و باید مجموعه دین را به عنوان ابزاری در این مسیر به کار گیرد. پس تمام
دین، مسیری به سوی اویی دارد. نبوت ضرب آهنگی توحیدی دارد، چرا که هیچ نبی ای به
خودش دعوت نکرده، و معاد نیز پایانی به سوی آغاز است.
بنابراین، حقیقتِ توحید بر
همه اصول اعتقادی سایه گسترانیده و خدا پرستی که همانا اعتنا و توجهِ جوانجی و
جوارحی به دعوت فطرت و دعوت انبیاست، جزو گرایشات است و نه شناخت محض. در گرایشات
معنوی نیز اگر زنان از قبول و انعطاف بیشتری بهره مند نباشند کمتر نیستند. خداوند
در آیات متعددی از قرآن موضوع الهام های فطری ـ اعم از بینش و گرایش ـ را انسان
(نفس) قرار داده است؛ مانند این آیه: «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها».
شمس (۹۱)، آیه ۸.
در زمینه فقه و اخلاق نیز قصد همین است. گرچه در یک تقسیم بندی،
اعمال را به دو حوزه تعبدی و توصلی تقسیم می کنند که بر این اساس، قرب از مقاصد
اعمال تعبدی شمرده می شود؛ ولی در عرفان عملیِ دینی از سالک خواسته می شود که به
همه اعمال خود رنگی الهی بزند. آن گاه باید دانست که قصد تقرب نیز هویتی غیر جنسیتی
دارد؛ یعنی نه زن بودن مانع از تمشّی قصد قربت است و نه مرد بودن عامل مقوّم آن.
میزان در اخلاق نیز، اعتنا به نظارت الهی است. رعایت موازین اخلاقی با تئوری پردازی
بشر چندان میسّر نیست؛ یعنی در پس پرده انحصارِ حیات در مادیت و تلذّذ، هیچ دلیلی
برای رعایت حرمت دیگران و هیچ مرزی برای آزادی رفتاری وجود ندارد. مسئله تا بدان حد
از اهمیت برخوردار است که کانت، فیلسوف برجسته قرن هجدهم اشاره به اصول سه گانه و
موضوفه کانت: اعتقاد به خدا اعتقاد به آزادی انسان در عمل و اعتقاد به ابدیت ؛ برای
اطلاع بیشتر: ر.ک: مهدی حائری، کاوش های عقلی، ص ۱۷؛ حسینعلی ترکمانی و فرشته نوری،
آینه جمال زن، ص ۳۹ ـ ۴۴.
نیز معتقد است حتی اگر نتوان از حوزه عقل نظر به اثبات
خدا همت گماشت، تسلیم در برابر عقلِ عملی به جز از معبر اعتقاد به خدا ممکن نیست؛
یعنی برای اینکه موازین اخلاقی را لازم الرعایه بدانیم چاره ای جز از پذیرش خدای
عالم که ناظر اعمال است، وجود ندارد؛ به عبارت دیگر: «هدفی که از نظر اسلام، اجتماع
بشری بر اساس آن به وجود می آید، دین توحید و یکتا پرستی است که به دنباله آن، همه
قوانین خود را بر همین پایه توحید وضع می کند.» محمد حسین طباطبائی، مجموعه رسائل،
ص ۳۲۹.
اخلاق شرط لازم رعایت این قوانین است که خودِ «این اخلاق تمام نخواهد شد و
به کمال نخواهد رسید جز با یک زندگی اجتماعی صالح که متکی بر عبادت خداوند باشد؛
زندگی که در برابر مقتضای ربوبیت پروردگار، خاضع و خاشع باشد.» همان.
بنابراین
چنانچه ملاحظه می شود، در گستره تمام گزاره های دینی، دعوت به تقرب و توجه به مبدأ
عالم جاری است، نتیجه آنکه فقه چهره ظاهری دین داری و ابزار تحقق مقصد است.
تفاوت و
تنوع در ابزار اگر در اصل رسیدن به هدف مانع ایجاد نکند، امری مقبول است. بنابراین
اگر زن و مرد، ابزاری متفاوت با روشی مختلف (احکام فقهی متفاوت) در اختیار داشته
باشند که هر یک در رساندن به مقصد دقیقاً بدیل و جایگزین دیگری باشد، تبعیضی در کار
نیست. مسئله اساسی این است که خداوند، خالق بشر( چه زن و چه مرد) می باشد و
تفاوت های تکوینی را در نهاد هر یک قرار داده است. وقتی مقصد را برای هر دو یکی
فرموده، پس با تفکیک در نقش ها، مرد و زن (جنس) را در رسیدن به هدف به یک میزان
توانا قرار داده است. کسی که به هدف می اندیشد و می داند که برای رسیدن به مقصد از
بین دو راه کدام یک با توانایی و بضاعت او سازگارتر است، طبعاً همان را انتخاب
می کند. این امر باعث شده که یک خصیصه مهم در دین شکل بگیرد و آن، بدیل سازی است؛
یعنی در موارد فراوانی خداوند که صاحب دین و احکام است، حکمی را جایگزین حکمی و
وظیفه ای را به جای وظیفه ای دیگر قرار داده و یک اثر یا یک ثواب را بر هر دو مترتب
ساخته است؛ به عنوان مثال «ترک نماز» امری است که در نقص ایمان اثر خواهد گذاشت. در
حالت عمدیِ ترک نماز که شخص مرتکب معصیت می شود، هیچ گاه نگفته اند که اگر کسی فلان
کار را انجام دهد، جبران کننده ترک نماز و نقص ایمان او است، ولی راجع به ترک نماز
یک زن در ایام عادت ماهانه، دین برای آن جایگزین و بدیل مطرح ساخته و آن، نشستن بر
سجاده و انجام ذکر و دعا و تلاوت قرآن در اوقات نماز است.
این مسئله که از نکات
بدیع دین الهی اسلام است، در رابطه با نقش های متفاوت زنان و مردان مطرح است. اگر
نگاه ما به زندگی یک نگاه متعصبانه فمینیست نباشد، مسئله کاملاً روشن است. در نگاه
فمینیستی، یک رفتار (و غالباً رفتار مردانه) را ملاک قرار داده و همگان می بایست
خود را ولو با کمک پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی به آن حد و استاندارد برسانند؛ اما
در نگاه دینی اگر ملاک را تقرب و رسیدن به مقصد عبودیت قرار دهیم، آن گاه چه تفاوتی
می کند که یک زن با انجام کار در منزل به این مهم دست یابد یا خدمت در خارج از
منزل.
داستان زنی از انصار به نام «اسماء بنت یزید» حاکی از این واقعیت است. وی
به عنوان نماینده همه زنان مدینه خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله رسید و از اینکه
امتیازات مهم آن زمان (شرکت در جهاد و شهادت…) در اختیار مردان بود گلایه کرد و
گفت: ما در حالی از این امتیازات محرومیم که از خانه و فرزندان مردانمان محافظت
می کنیم و در این امور منحصر شده ایم. پیامبرصلی الله علیه وآله پس از تمجید از
نحوه مکالمه و خطابه آن زن و توانایی اش در تفهیم منظور، فرمودند: خداوند همان ثواب
و همان مکانت را در ازای رفتار شما عطا می کند. همان، تفسیر المیزان، ج ۴، ص .۳۵؛
به نقل از: در المنثور. این روایت در بسیاری از کتاب های روایی شیعه و سنی نقل شده
است.
طبعاً هر دو نقش باید متولی داشته باشد و هر یک از مرد و زن بدون اغراق خوب
است که در نقش خود ظاهر شوند و خویشتن را به زحمت مصنوعی نیندازند. فرمایش رسول
خداصلی الله علیه وآله نه به این معناست که زنان از حضور اجتماعی منع شده باشند،
بلکه سرّ مطلب در این است که آن زن به نمایندگی همه زنان مدینه آمده و پاسخ وی بر
اساس نقشی که باید به نوع زنان تفهیم کرد، ارائه شده است؛ یعنی غالب زنان که به امر
خانه داری و تربیت نسل می پردازند بدانند که انجام این امور، نقصی در روند کمال
آنها به حساب نمی آید. دشواری کارهای خانگی و دائمی بودن این فعالیت هم از دوام
ثواب این حرکت الی الله خبر می دهد. آیه شریفه ذیل به وضوح حاکی از این است که
هرگونه ایجاد تغییر در بعضی نقش های زنانه و مردانه، غیر طبیعی و خلاف است: «و لا
تتمنّوا ما فضّل الله به بعضَکم علی بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما
اکتسبن.» نساء (۴)، آیه ۳۲.
اختصاصاتی که خداوند برای هر یک از دو جنس قرار داده،
وظایف و کارکردهایی را برای هر یک رقم زده است. وقتی نوع مردان از توان جسمی بیشتری
برخوردارند علامه طباطبائی در تفسیر المیزان تصریح دارند که برتری در همه مواردی که
به تنظیم حیات مادی و ویژگی های جسمانی برمی گردد، از نظر دین کرامت به حساب
نمی آید، کرامتی که به معنای تقرب و زلفی نسبت به پروردگار عالم است، ج ۴، ص ۲۱۷.
باید که وظیفه نان آوری را به عهده بگیرند؛ این یک «باید» است نه یک حق و لطف. زنان
نیز وقتی توان طبیعی برای ادامه حیات بشر، پراکندن لطف و مودت، سلیقه و
زیبایی شناسی فطری در نهاد خود دارند، باید که در این راستا بخل نورزند و نقش خود
را ایفا کنند. آنچه به روانی و سهولت انجام وظایف هر یک کمک می کند، مشارکت و
همیاری است. در سایه مشارکت و همیاری نز هر دو می توانند امتیازات مشترک یکدیگر را
از قبیل علم، ایمان، تعقل و تقوا را فزونی بخشند.
تلفیق فقه و اخلاق و اخلاق محوری
بسیار بدیهی و روشن است که نظام حقوقی خالص، نظامی استوار بر قواعدی معیّن و خط کشی
شده می باشد. اثبات حقوق به نفع یا ضرر فرد باید از ضوابطی تبعیت کند که کلیت،
قابلیت دفاع و اثبات خود را از دست ندهد و از آنارشیسم حقوقی جلوگیری کند.
بنابراین، وجود قواعدی که از پشتوانه حکمت های غالبی برخوردار باشد، لازم است.
منظور از حکمت های غالبی این است که یک ماده قانونی باید به گونه ای معقول باشد که
در اکثر موارد نتایج مثبتی بدهد و از حکمتی برخوردار باشد که در اغلب مصادیق آن،
حکم و فایده حاصل شود؛ مثلاً اگر ازدواج یک حکم باشد و حکمتش ایجاد آرامش و ابقای
نسل باشد، باید در اکثر موارد این آثار مترتب شود تا آن قانون، معقول باشد. دلایل و
راه های اثبات حق نیز باید مضبوط و معیّن باشد. در هیچ نظام حقوقی به صرف ادعا، به
نفع یا ضرر کسی حکم نمی شود. ضرورت قضاوت بر اساس علم برای قاضی و یا اعتنا به
شواهد، بیّنه و قسم از همین دست قواعد است. در نظام های حقوقی دیگر هم ابزاری به
نام هیئت منصفه برای یاوری منصب قضا دیده شده که در واقع بهره گیری از اصل انصاف و
عدالت و راهی برای جلوگیری از استبداد رأی است.
طبعاً چون قضاوت کردن، گسترانیدن
سیطره دیگری در زندگی فرد بوده و نوعی دخالت و اعمال ولایت در حوزه خصوصی افراد
محسوب می شود، مرزی حداقلی با ضابطه هایی روشن برای آن در نظر گرفته شده است تا در
صورتی که حقوق و تکالیف واجب از سوی افراد رعایت نگردد به کمک مظلوم آمده و از او
دفاع کند.
فقه (حقوق و تکالیف واجب) از این منظر، یکی از ابزارهای دین برای سعادت
آفرینی، انجام وظایف انسانی و جلوگیری از تعدی و ظلم است. بنابراین نمی توان و
نباید توقع داشت فقه، تمام آسایش و آرامش را برای زنان و مردان به بار آورد و همه
مشکلات موجود را هم بر عهده فقه نهاد. بر این اساس در دیدگاه دینی، اخلاق، هم
به عنوان بهترین ضامن اجرایی احکام و فقه و هم به عنوان ابزاری برای تلطیف حقوق و
فقه در نظر گرفته شده است، مراد از ضمانت اجرا در این بحث، نه اصطلاح حقوقی آن است،
بلکه منظور نیرویی درونی است که حاکی از درونی شدن هنجارها در نقش آدمی می باشد.
زیرا گاهی حقوق مدارانه را گرفته و افراد را وا می دارد که برای رضای خدا وظایف خود
را در مقابل دیگران به خوبی انجام دهند و گاهی نیز شخص را در مقابل عدم انجام وظایف
دیگران (برای حفظ مصالح اهمّ) به گذشت و ایثار، وفاداری و… فرا می خواند.
در هر
حال یکی از بهترین مزایای فقه اسلامی، همین مسئله است. شاید به این دلیل باشد که تا
کنون اسلام پژوهان در تعیین قلمرو دقیق فقه به عنوان علمی ممتاز و منحاز از اخلاق
چندان موفق نبوده اند؛ به عبارت دیگر عدم توفیق در جداسازی این دو مقوله نشان
می دهد که پیوندی ناگسستی و تأثیری متقابل بین فقه و اخلاق وجود دارد. چنین
آمیزه ای در مکاتب حقوق بشری وجود ندارد.
به عنوان مثال اگر مردی در ادعای دروغین
خود علیه زنی، حتی موضوع را بر شاهدها هم تلبییس کند و با فریب، آنها را به عرصه
شهادت بیاورد و یا اگر زنی بخواهد برای اثبات ناحقّی، قسم دروغ بر زبان جاری کند،
قاضی در هر حال طبق ضوابط عمل می نماید، چه اینکه نه از علم غیب برخوردار است و نه
مکانیزمی قانونی برای این مسئله وجود دارد؛ ولی این اخلاق و تربیتِ صحیح است که
می تواند افراد را از تعدّی به یکدیگر باز دارد. مثال دیگر این است که اگر مردی
به دلیل ندادن نفقه محبوس می شود و حبس و تعزیر را به عنوان آخرین راه برای واداشتن
او به انجام عدالت و ادای حقوق زن پیش بینی کرده باشند ـ چنانچه در فقه اسلامی چنین
است ـ در صورتی که ادعای اعسار کند و شواهد قانونی و محکمه پسند هم برای کشف ادعای
کذب او در کار نباشد، طبعاً راهی به جز حکم به آزادی وی نیست تا برای رفع اعسار و
تأمین نفقه در بیرون از زندان مشغول کار شود. از این به بعد کار چندانی از یک نظام
حقوقی ساخته نیست، مگر آنکه به سراغ تعالیم روح بخش دین برویم و باور بداریم که
علاوه بر ضوابط قانونی، فرد را باید از درون ساخت تا ظلم نکند، چرا که به وسیله
قوانین و حقوق تا حدّی می توان از استمرار ظلم ها و مجازات ها کاست. بنابراین
ساماندهی اجتماعات جز از طریق تلفیق فقه و اخلاق ممکن نیست. بر این اساس در حاشیه
تمام دستورات فقهی، رفتارهای اخلاقی زیبا به چشم می خورد. در ذیل آیه: «الطلاق
مرّتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان» بقره (۲)، آیه ۲۲۹. به نکته دقیق در تفسیر
المیزان اشاره شده است. علامه خود این مطلب را عنایت لطیف آیه می داند. مفاد آیه
این است که اگر مردان همسران خود را طلاق دادند، یک دوراهی در پیش روی دارند؛ یا
رجوع کرده و همسر خود را بازگردانند، ولی نه به قصد اضرار، زیرا این امساک به معروف
نخواهد بود و یا او را رها سازند، ولی محسنانه. در بسیاری موارد، طلاق و رهاسازی
زنان از روی انتقام و آزار و همراه با آبروریزی صورت می گیرد و این در واقع سوء
استفاده از حکم شرعی است. طلاق به عنوان یک حکم حقوقی در موارد مقتضی، در صورتی از
نظر شارع مقبول است که با ویژگی اخلاقی آمیخته گردد و تسریح (رها کردن) از روی
احسان باشد. احسان، مقوله ای اخلاقی است. اگر مردی همسر خود را طلاق بدهد و دقیقاً
بر اساس اصول فقهی هم عمل کند، ولی لطف اضافه و توجه بیشتر به همسر خود ننماید و به
عنوان یک انسان به او رحم ننماید، حتی اگر طلاقش از روی معروف هم باشد، احسان نیست
و خدا احسان را خواسته است. اگر مردی به این همسر رسیدگی بیشتر کند ولو او را رها
ساخته، تسریح به احسان صورت گرفته است. بنابر همین موضوع است که می فرمایند:
«المعارف المذکوره فی الآیتین احکام فقهیه مشوبه بمسائل اخلاقیه» محمد حسین
طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص ۲۳۵. علامه طباطبائی در ادامه سخن خود تصریح دارند که
عدم رعایت این امور، در نهایت به ابطال شریعت و ناکارآمدی آن در حل مشکلات زندگی
انسان ها می انجامد. همان.
از سوی دیگر اگر دین فقط به اخلاق بیندیشد و جامعه
انسانی را فقط به موعظه های اخلاقی بنوازد، راه به جایی نخواهد برد. همیشه قصه های
اخلاقی نیستند که سازمان اجتماعی سالمی می سازند؛ قهر و تازیانه، حقوقی که قابل
پی گیری قانونی نیز باشند، در این مسائل لازمند.
در اینجا بسیار عالی است که به
داستانی از دادرسی حضرت امیرعلیه السلام اشاره داشته باشیم. آورده شده است که روزی
زنی به حضرت امیرعلیه السلام شکایت کرد و گفت: شوهرش او را در وسط روز از خانه
بیرون کرده و به منزلش راه نمی دهد. حضرت که شمشیری به دست داشت، همراه زن به سمت
منزلش روان شد. وقتی مسئله را پرس و جو نمود و ملاحظه کرد که مرد جوان، مقصر و در
عین حال بر سخن ناروایش تأکید می ورزد، به شمشیر خود اشاره ای نمود و فرمود: «امرک
بالمعروف و انهاک عن المنکر و تردُّ المعروف! تب الّا قَتَلْتکَ؛ تو را به معروف
امر و از منکر باز می دارم و تو معروف را رد می کنی! توبه کن و الّا تو را می کشم».
پس از آنکه جوان از هیبت امیرالمؤمنین و قهر او به خضوع آمد، حضرت فرمود:
«الحمدللَّه الذی اصلح بی بین امراه و زوجها شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج ۶، ص
۶۵۴ (ماده غضب). ؛ شکر خدای را که به وسیله من، بین زنی و همسرش را اصلاح فرمود.»
جامع نگری و نظام وارگی
از بررسی گزاره های دینی به راحتی به دست می آید که دین
اسلام در مقایسه با ادیان پیش از خود و مکاتب حقوقی پس از خود، در ویژگی جامعیت،
ممتاز است. این جامعیت در نظام های سه گانه دین بنا به ماهیت و ویژگی هر نظر نظام،
کاملاً مشهود است؛ به عنوان مثال در نظام اعتقادی، الهیات اسلامی اصرار دارد که
تصویری جامع از هستی در پیش روی آدمی تصویر نماید. اخبار از حقایق عالم مادی، بیان
به هم پیوستگی موجودات مادی (حیات جانواری گیاهی و انسانی)، اخبار از حقایق عالم
مجردات و ارائه ایده غیب و شهود، دنیا و آخرت، از جمله محصول نظام اعتقادی است؛
چنانچه در نظام اخلاقی، مثلثی از روابط اخلاقی تصویر می شود که اضلاع آن، روابط
انسان ها با یکدیگر، روابط انسان با حیات طبیعی و ارتباط انسان با خود است. علاوه
بر آنکه در نظام حقوقی نیز حقوق فردی تا حقوق بین المللی و حقوق فرهنگی تا اجتماعی
و اقتصادی، همه و همه در سازمان حقوقی دین به چشم می خورند و این نشان دهنده
رویکردی نو و با طراوت در ادیان الهی بوده که سیستمی فراگیر را طراحی می کنند.
طبعاً آنچه بر این جامعیت افزوده و آن را به عنوان ایده پایانی با کاربردی بسیار
بالا قرار داده، وجود ظرفیت های لازم برای جریان در بستر تاریخ و زمان است.
مکانیزم هایی که بتوانند دین را در عین دوام و بقا به عنوان حقیقتی پویا نگه دارند.
طی تمام قرون، دانشمندان حوزه علوم دینی بر نظام فقهی اسلام تأکید ویژه ای داشته و
وجود پاره ای از احکام فقهی را دلیل بر وجود نگاه سازمانی و رویکرد کلان اجتماعی
دین دانسته اند؛ مانند: حدود و دیات، تعزیرات (که مرحله پایان کنترل اجتماعی در
سیستم امر به معروف و نهی از منکر به حساب می آیند)، احکام معاملات و لزوم دخالت
قاضی و حاکم اسلامی در این مسئله که خود مستلزم بسط ید کافی در تسلط بر بخشی از
مسائل شخصی افراد است.
در عین حال، تمام منابع دینی به عمیق ترین لایه های حیات
فردی نیز نظر داشته اند. گناه دانستن برخی رفتارهای جوانجی مانند: انجام فکرهای
آلوده و شهوت زنده، بعضی سوء ظن ها به افراد و… نمادی از این توجه است.
در گامی
دیگر به احکامی برمی خوریم که به حالات مختلف ویژگی های م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 