پاورپوینت کامل نگاه ویژه; پوشش و آرایش؛ آسیب ها و راهبردها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاه ویژه; پوشش و آرایش؛ آسیب ها و راهبردها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاه ویژه; پوشش و آرایش؛ آسیب ها و راهبردها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاه ویژه; پوشش و آرایش؛ آسیب ها و راهبردها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۳
متن زیر در پی در خواست برخی نهادهای حکومتی از «دفتر مطالعات و تحقیقات زنان» برای
ارائه دیدگاه های کلی دفتر در خصوص آسیب شناسی پوشش و حجاب به رشته تحریر در آمده
است. طبیعی است با توجه به نیاز مخاطب، جملات در نهایت ایجاز و اختصار بیان شده اند
و ممکن است ارتباط خوانندگان محترم با این مکتوب در ابتدای امر قدری دشوار باشد.
مقدمه
با گذشت ربع قرن از استقرار نظام اسلامی، برخلاف انتظار، در نهادینه کردن
برخی از ارزش های اسلامی و انقلابی ناموفق بوده ایم. وضعیت «حجاب» نشانگر میزان
موفقیت نظام در بسط ارزش های مورد نظر است. تحلیل وضعیت پوشش و آرایش و بررسی عوامل
خاص و عام آن، دریچه ای به آسیب شناسی اصلاحات در نظام اسلامی است؛ به این دلیل که
بسیاری از عوامل قابل بحث در این موضوع، تأثیراتی نیز در ایجاد ناهنجاری های دیگر
اجتماعی از جمله ابتذال در روابط زن و مرد و فقر و اعتیاد دارند. تحلیل علل
ناموفقیت نظام اسلامی در کنترل آسیب های اجتماعی، خود موضوع پژوهشی گسترده است اما
آن چه بر آن تاکید می شود نظام مندی ارزش ها و هنجارهای جامعه است؛ به گونه ای که
با آسیب دیدگی یک ضلع از اضلاع هنجارین، تمام مجموعه آسیب خواهد دید و برای اصلاح
یک ضلع نیز لازم است به بازنگری در تمام مجموعه اقدام نمود. به هر حال می توان به
طور مختصر به برخی از عوامل اشاره نمود:
۱ ـ ضعف نگرش فرهنگی در سیاست گذاران و
برنامه ریزان.
اتخاذ تصمیمات مقطعی و نامناسب، به ویژه در شرایط بحرانی؛ عدم اختصاص
زمان، نیروی انسانی و اعتبار مناسب برای آسیب شناسی، تحلیل، سیاست گذاری و
برنامه ریزی، و انجام عملیات مقطعی و ناپخته و استفاده از عوامل اجرایی کار ناآشنا،
نمودهای این ضعف است.
۲ ـ فقدان نگاه جامع.
با گذشت بیش از ربع قرن، هنوز استراتژی،
سیاست و برنامه های کلان نظام در بسیاری از مقوله های فرهنگی و اجتماعی به وضوح
تشریح نشده است. ملاحظه برنامه های سوم و چهارم توسعه و مقایسه آن ها با قانون
اساسی، نشانگر فقدان جامع نگری و نیز ضعف تحلیل تنظیم کنندگان است؛ به گونه ای که
در برخی موارد، مفاد قانون اساسی رساتر و شفاف تر از مفاد برنامه توسعه است. در این
میان، ضرورت وجود موسسه تحقیقات استراتژیک که مسایل اصلی حال و آینده نظام اسلامی
را مطرح و مسیر اصلاحات را ترسیم نماید، غیرقابل انکار است. جزیی نگری و روزمرگی،
از تبعات فقدان این نگاه است که آسیب های جبران ناپذیری بر کشور تحمیل می کند.
۳ ـ
ناهماهنگی در عملکرد مجموعه های مدیریتی نظام.
گاه عملکرد مجموعه های نظام بیش از
آن که مکمل یکدیگر باشد، به استهلاک قوا دامن می زند؛ مثلاً در حالی که قوه قضاییه
با بی حجابی به عنوان جرم برخورد می کند، دستگاه های فرهنگی کشور زمینه های تمایل
به هرزه گرایی و ابتذال را فراهم می آورند. ابتذال در پوشش و آرایش؛ علل و عوامل
در تحلیل علل میل به ابتذال، علاوه بر علل خاص که تأثیرات خاصی بر پوشش و آرایش
مردم به ویژه زنان دارند، لازم است به علل عام که زمینه ساز بروز آسیب های اجتماعی
فراوان از جمله بدپوشی اند، نیز توجه و میزان تأثیرگذاری هر یک را مشخص نمود.
بی توجهی به علل عام و میزان تأثیرگذاری هر یک از آن ها سبب می شود که استعدادها
صرف کارهایی شود که تأثیرگذاری آن در حصول نتیجه بسیار کم است و رفته رفته مسؤولان
را به این باور می ساند که برخورد با این مقوله نتیجه ای نخواهد داد و باید به
گونه ای با آن کنار آمد؛ چنان که برخی دستگاه های نظام در مورد روسپی گری و
بی حجابی به این نتیجه رسیده اند. به نظر می رسد که عوامل عام، تأثیری به مراتب
بیشتر از عوامل خاص در گسترش این معضل اجتماعی داشته اند؛ از این رو، به برخی از
این عوامل اشاره می شود:
۱ ـ ناهماهنگی در نرخ رشد زیر بخش های اجتماعی.
انقلاب
اسلامی ایران دگرگونی های بزرگی در زمینه های سیاسی جامعه ایجاد کرد. انتظار آن بود
که در نظام فرهنگی و اقتصادی جامعه نیز تحولاتی اساسی صورت گیرد؛ به این معنا که
اولاً اصلاحات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، همگی بستر حرکت به سمت اهداف توحیدی باشند،
و ثانیاً این حرکت اصلاحی در سه حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی، به شکل هماهنگ و
متناسب با استعدادهای جامعه انجام شود؛ زیرا اگر انقلاب در نظام سیاسی، به همراه
انقلاب در نظام فرهنگی و اقتصادی نباشد، به گستاخی سیاسی منجر می شود. بنابراین
باید گفت، گرچه شعار اصلی انقلاب اسلامی تحقق حیات طیبه و نوسازی معنوی بود، اما
این مهم در فرهنگ، سیاست و اقتصاد به شکل متوازن محقق نشده است.
در نظام اسلامی اگر
نیازها در مسیر تکامل الهی قرار گیرد، تمایلات، حساسیت ها و برنامه ریزی ها به
گونه ای پرورش می یابد که اوّلاً: دغدغه های عمومی براساس اولویت های دینی
طبقه بندی شود و توجه به خود و مادیات در اولویت های بعدی قرار گیرد. در این صورت،
جهت گیری سیاست ها و برنامه ریزی ها هم، پیوسته در راستای ایجاد تعادل میان نیازها
و امکانات خواهد بود. ثانیاً: روحیات فرد به گونه ای پرورش می یابد که حس هم گرایی،
همبستگی اجتماعی، قانون گرایی، میل به امنیت عمومی و دوری از فردگرایی، در وی تقویت
شود. در چنین فضایی سخن از حجاب، به دلیل توجه عمومی به تقدم مصلحت اجتماعی بر
تمایلات فردی، قابل پذیرش است.
متاسفانه ناهماهنگی در عرصه های یاد شده، مشکلات
زیادی را بر جامعه تحمیل کرده است. خدمت گزاران نظام گمان می کردند که با افزایش و
توسعه صرف امکانات عمومی می توان به مردم خدمت کرد. این گمان در صورتی صحیح است که
در کنار توسعه امکانات، احساس نیازها و مطالبات عمومی ثابت نگاه داشته شود؛ توجه به
امکانات مادی، به مادی گرایی و غفلت از معنویت نیانجامد؛ و نرخ رشد در میان اقشار
مختلف جامعه از توازن برخوردار باشد. در غیر این صورت توسعه امکانات می تواند مشکل
ساز هم باشد. در ارتباط با این موضوع، چند نکته قابل طرح است:
۱ ـ ۱. نرخ رشد در
میان کارگر و کارفرما، زن و مرد، بالا شهری و پایین شهری، روستایی و شهری و اقشار
دیگر جامعه متوازن نبوده است. نتیجه این عدم توازن، افزایش احساس فقر و تحقیر
اجتماعی در پایین شهری ها، احساس تبعیض در زنان و تلاش برای تغییر وضعیت موجود، و
نیز افزایش حس محرومیت در اقشار روستایی و تلاش برای مهاجرت بوده است. واضح است که
احساس فقر، تبعیض و محرومیت، عامل بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی، از جمله
روسپی گری و ابتذال در رفتار است.
۱ ـ ۲. آموزه های دینی، حدود مشروعی را برای
ارضای غریزه جنسی تعریف کرده است. امروزه از سویی فرهنگ مسلط به توسعه لذت گرایی
دعوت می کند و رسانه های نظام به احساس نیاز به برقراری روابط جنسی، دامن می زنند و
در نتیجه، تحریکات جنسی افزایش می یابد، و از سویی دیگر تعریفی از آبرومندی، هم از
نظر فرهنگی و هم از نظر اقتصادی ارایه می شود که با امکانات مادی موجود برای رسیدن
به آن جایگاه، ناهماهنگ است. در چنین شرایطی میان بلوغ طبیعی و بلوغ اجتماعی (سنی
که شخص دارای تحصیلات، کار و موقعیت مناسب برای ازدواج باشد) فاصله ای معنادار
ایجاد می شود؛ میل به تشکیل خانواده، کاهش و میل به ارضای جنسی از طرق نامشروع،
افزایش می یابد. این ناهماهنگی آثار خود را در ابتذال در پوشش و آرایش و بزهکاری
جنسی نشان می دهد.
۱ ـ ۳. به هم خوردن تعادل میان آموزه های انقلاب (مثل قناعت،
دیگرگرایی و…) و معیارهای فرهنگی موجود که بر مصرف گرایی و فردگرایی استوار است،
به توسعه خود مطلق بینی، خودمحوری و حرص می انجامد. خود مطلق بینی و از میان رفتن
فرهنگ هم گرایی و ایثار از مهم ترین عوامل شکاف نسل ها، کم شدن میزان صبر و
رضایت مندی، افزایش اختلافات خانوادگی و فرار دختران از خانه است. تقویت فردگرایی و
لذت گرایی نیز از مهم ترین زمینه های ترویج فرهنگ لیبرالیستی و گریز از تقیدات، از
جمله در پوشش و روابط جنسی است. نتیجه آن که برخلاف انتظار، خانواده که در نظام
دینی کانون تولید فرهنگ هم گرایی، ایثار و قناعت است، در جامعه مدرن به کانون تولید
خودمحوری و مصرف گرایی تبدیل شده و آمار اختلافات خانوادگی و طلاق به طور چشمگیری
افزایش یافته است.
۲ ـ حقوق محوری.
اگر فرض کنیم که احساسات و تمایلات، ذهنیت ها و
اعتقادات و عملکردها و رفتارها سه بعد وجودی انسان اند، دین مدعی هدایت تمامی این
ابعاد سه گانه به صورت هماهنگ، در راستای نیل به مقام عبودیت است. بدین منظور «علم
اخلاق» متکفل هدایت احساسات و تمایلات قلبی، «معارف دینی» درصدد اصلاح ذهنیت ها و
اعتقادات و «علم فقه» متصدی اصلاح رفتارهاست. توجه به اصلاح رفتارها بدون توجه به
اصلاح معرفتی و اخلاقی، انسانی تنسک گرا و قشری پرورش می دهد که فاقد فضایل اخلاقی
و فرهیختگی است.
از سوی دیگر حکومت، به ویژه در اشکال جدید آن، شأنی فراتر از حفظ
ثغور و ایجاد امنیت اجتماعی دارد و با تنظیم برنامه توسعه همه جانبه و سیاست ها و
برنامه های خرد و کلان، تا خصوصی ترین عرصه های حیات انسانی را در معرض تأثیر قرار
می دهد؛ به گونه ای که می توان میان برنامه ها و سیاست های هر نظام و اخلاق، باور و
رفتار عمومی، نسبتی قابل محاسبه یافت. به عبارت دیگر، حکومت در هدایت همه جانبه در
سه بعد مورد نظر نقش حساسی ایفا می کند. پس اسلامیت نظام ما منوط به آن است که
الگوی جامع اصلاحات فکری، اخلاقی و عملی برمحوریت دین تنظیم گردد. اما از منظر برخی
از دانشوران، حکومت اسلامی نظامی است که در آن احکام اسلامی اجرا شود. چنین نگرشی
به اسلامیت، ناشی از حقوق محوری و بی توجهی به اخلاق و معارف در الگوی اصلاحات دینی
است. نتیجه این نگرش آن است که در اصلاحات بیش از هر چیز بر قانون گذاری اسلامی
تاکید می شود؛ حال آن که اصلاحات اجتماعی، توسعه همه جانبه باتوجه خاص به
فرهنگ سازی و اصلاح اخلاقی است، چون در غیر این صورت تمایلات عمومی به سمت پذیرش
احکام اسلامی هدایت نمی شود.
می توان گفت که حکومت حوزه سرپرستی عمومی است و
سرپرستی حوزه حاکمیت مصلحت است. به عبارت دیگر تصرفات حکومت در شؤونات اجتماعی
صرفاً با رعایت مصلحت اجتماعی جایز است و مصلحت نه مقوله ای صرفاً عرفی، که برآیند
توجه به اخلاق، معارف و احکام دینی در ظرف وُسع اجتماعی است؛ از این رو بسیاری از
موضوعاتی که در نگاه فردی حکمی مباح دارد، ممکن است در نگاه حکومتی واجب یا حرام
شمرده شود.
بنابراین، فقه حکومتی استنباط احکام اسلامی در حوزه سرپرستی اجتماعی است
که متأسفانه به دلیل حاکمیت نگاه انتزاعی و فردی، مغفول مانده است. نتیجه بی توجهی
به اخلاق و معارف در حوزه حکومت این است که در موضوعاتی چون حجاب، حکومت بیش از
هرچیز خود را موظف به تنظیم قانون و مجازات های قانونی بداند؛ در حالی که
دستگاه های فرهنگ ساز در نظام اسلامی زمینه های ابتذال را ترویج می کنند. در نتیجه
با گذشت ربع قرن از تشکیل نظام اسلامی، قانون گذاری و افکار و تمایلات عمومی در دو
مسیر متقابل سیر می کنند و اصلاحاتِ «فقه کفا» از آن رو که از تربیت انسان دینی
عاجز است، ثمربخش نیست.
۳ ـ لذت محوری و دنیامحوری در برنامه های توسعه.
عیسی(ع) در
واپسین لحظه های درنگ خویش به حواریان فرمود: من دنیا را در مقابل شما بر زمین زده
و خوار کردم، مبادا پس از من دنیا را از زمین بلند کنید (و خود اسیر دنیا گردید).
امام خمینی (ره) نیز پیوسته مردم را به خدا توجه می داد و سعی می کرد تا با بزرگ
جلوه دادن یاد خدا، توجه به آخرت و مقامات معنوی و تکریم کوخ نشینان و ساده زیستی،
دنیاگرایی را تحقیر کند. نتیجه تحقیر دنیاگرایی، میل به ساده زیستی، تحقیر شدن طبقه
رفاه زده، شیرین شدن سختی ها، میل به تشکیل خانواده با کمترین هزینه، عدم تمایل
عمومی به گناه، افزایش غیرت، تقویت روحیه سلحشوری و مقاومت، میل به همبستگی و
جمع گرایی بود.
مهم ترین اثر تربیت دینی، تقویت کرامت نفس انسانی است. در ادبیات
دینی، کرامت نفس عامل اصلی اجتناب از گناه و رذایل اخلاقی، و دنائت نفس عامل رویکرد
به هرگونه سبکسری و گناه است. مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُه، هانَتْ عَلَیْهِ
شَهَواتُهُ؛ آن کس که نفسش برایش ارزشمند شد، شهوات برایش کم اهمیت می شود.»؛ «مَنْ
هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُه، فَلا تَأْمَنْ مِنْ شَرِّه؛ آن کس که خود را خوار شمرد،
از شرش در امان مباش.» در مقابل، فرهنگ مادی که اصل را بر لذت جویی و توسعه رفاه
می گذارد، حرص می آفریند و انسان حریص به دنیا، در برابر دنیا احساس حقارت کرده و
خود را ارزان خواهد فروخت.
متأسفانه پس از جنگ، از آن جا که سازندگی کشور براساس
مدل توسعه که علی الاصول مادی و غایت آن دست یابی به رفاه و لذت دنیوی است، با
اصلاحاتی جزیی و موردی پی گیری شد، آثار مخربی هم بر فرد، هم بر خانواده و هم بر
جامعه بر جای گذاشت. ایجاد رقابت در دست یابی به عناوین اجتماعی، مدرک گرایی،
فردگرایی و غفلت از سرنوشت جامعه، کم شدن میل برای اجرای امر به معروف و نهی از
منکر، کم شدن پیوندهای خانوادگی و نظارت والدین، بالا رفتن سطح توقعات و در نتیجه
عدم رضایت مندی از وضعیت موجود، احساس فقر و عقب ماندگی، میل به تجمل در زندگی
خانوادگی و میل به خودنمایی و تبرج در جامعه، سهل انگاری در روابط جنسی و احساس دست
و پا گیر بودن و مشکل ساز شدن تشکیل خانواده، و تنوع طلبی، نتایج تسلط فرهنگی است
که توسط دستگاه های نظام تولید می شود. وقتی که رسانه ها جوانان را به لذت دعوت
می کنند و زمینه های تحریک جنسی را افزایش می دهند، چگونه می توان آنان را به تقوا
و خویشتن داری دعوت کرد و زمانی که نظام حاکم سطح مطالبات مادی را افزایش می دهد و
تعریف فقر و غنا را عوض می کند، چگونه می توان آنان را به زهد دعوت کرد و هنگامی که
میل به اعتبارات مادی ـ اجتماعی و مدرک گرایی تقویت می شود، چگونه می توان به
جوانان توصیه کرد که قبل از اتمام تحصیلات دانشگاهی ازدواج کنند؟!
توسعه فرهنگ،
مصرف گرایی و توجه به خود، علاوه بر این که اختلافات خانوادگی را دامن زد و اقشار
مختلف جامعه، از جمله زن و مرد، کارگر و کارفرما و حتی ملت و دولت را در مقابل هم
قرار داد، سبب شد که همت دولت صرفاً به برآورد مطالبات مادی روزافزون مردم مصروف
گردد؛ مطالباتی که بیشتر آن در بستر فرهنگی ایجاد شده بود که حکومت ترویج می کرد.
زمانی که در تریبون های نماز جمعه تهران کثرت مطبوعات و دست یابی به استانداردهای
قابل قبول جهانی از افتخارات نظام شمرده می شد، و حمایت از احزاب و سازمان های
غیردولتی در برنامه توسعه جای می گرفت، گمان نمی شد که این ابزارها تولید کننده
فرهنگ تساهل و تسامح و ترویج کننده شبهات اعتقادی، منادی تغییر قوانین، به ویژه
قوانین ناظر به حریم های اخلاقی، و خود عامل رویکرد جوانان به مفاسد اخلاقی باشند.
اولین آثار فرهنگ توسعه را در تفکر، اخلاق و روش مدیران نظام می توان ملاحظه کرد.
تغییر نگرش نسبت به رسانه از دانشگاه عمومی به وسیله ای برای ایجاد لذت و سرگرمی،
بی تفاوتی مسؤولان نسبت به مفاسد اخلاقی و ابتذال در پوشش و آرایش در محدوده عملکرد
خود، استفاده از زنان و دختران جوان به عنوان منشی، حیف و میل بیت المال، آلوده شدن
گروهی از مسؤولان به مفاسد اخلاقی و تغییر نگرش آنان نسبت به نشاط و شادی ـ از
ابزارهایی جهت ایجاد زمینه های امید به آینده و توکل بر فضل خداوند به ابزارهای لهو
و لعب ـ و حتی توصیه به توسعه روابط دختر و پسر، از جمله این تأثیرات است. در این
رابطه چند پی آمد باید به طور ویژه مورد توجه قرار گیرد:
۳ ـ ۱. بدیهی است که با
اهتمام به ترویج فرهنگ توسعه، به تقویت باورهای دینی و ارزش های اخلاقی و بومی
چندان اهتمام نگردید و نسل جوان روز به روز با این ارزش ها فاصله گرفتند. فقدان
برنامه در این محور سبب شد که نسل جدید عقاید خویش را تحمیلی و سست بنیاد احساس کند
و در برابر فرهنگ بیگانه نیز احساس حقارت نماید. خودباختگی و شیفتگی به فرهنگ غرب،
پی آمد فقدان برنامه ریزی برای ریشه دار کردن مفاهیم و تعلقات دینی و اخلاقی بود.
انباشت سوالات و پرسش های اعتقادی و سیاسی نیز از عواملی بود که به بن بست فکری
منجر گشته و آثاری عینی در عملکردها بر جای گذاشت.
۳ ـ ۲. به دلیل رویکرد به
الگوهای وارداتی توسعه و عدم اهتمام به ضرورت کارآمد کردن دین در عرصه حیات بشری،
جوانان و دختران که به طور طبیعی درصدد کشف زمینه های ابراز وجود و شخصیت خویش اند
به جای آن که خود را در میدان های مسابقه در خیرات، ایثار، انفاق، نوع دوستی و علم
نشان دهند، در مسیرهای غلط از جمله تبرج به اثبات شخصیت خود پرداختند.
۳ ـ ۳.
رویکرد به مدل های بیگانه و ارزش گذاری های غلط که در جامعه به ویژه توسط
تریبون های فراگیر نظام، چون صدا و سیما ترویج می شود، سبب شده است که جامعه هنری و
ورزشی با مختصات فرهنگی خاص الگوهای نسل جوان را ارایه دهند و توجه جوانان به
شخصیت های کم و بیش ناصالح جلب شود.
۳ ـ ۴. توجه افراطی خانواده ها به امور مادی و
بی توجهی به معنویات و ارزش های اخلاقی، کم شدن نظارت خانواده ها، شیوع تفریحات
ناسالم از طریق ماهواره، ویدئو، اینترنت، مجلات و نوارهای مبتذل، و تشکیل مجالس لهو
و لعب از پی آمدهای تغییر الگوی زندگی به سمت باورهای غربی بود که آثار خود را در
نحوه پوشش و رفتار دختران نیز ظاهر کرد.
۴ ـ تضعیف کارآمدی خانواده.
گرچه پی آمد
طبیعی رویکرد به الگوهای مادی ایجاد اختلال در کارکرد خانواده است، اما آن چه سبب
شده است تا کارآمدی خانواده به عنوان محوری مستقل مورد بحث قرار گیرد، اهمیت نقش
خانواده از یک سو و کم توجهی به آن در دهه اخیر، از سوی دیگر است.
پیدایش ابزار
مدرن از قبیل مدارس جدید، صدا و سیما و مطبوعات، تأثیراتی ناخواسته در کارکرد
خانواده داشته است که بسیاری از این تأثیرات از اقتضائات غیرقابل تغییر این
ابزاراند. اما سخن این است که این تأثیرات تا چه حد قابل هدایت در مسیر حمایت از
خانواده و کارکرد آن و یا تضعیف کارآیی آن است؟
آن چه خانواده را از نهادهای دیگر
ممتاز می سازد، محوریت عاطفه و هم گرایی است و خانواده سالم همواره کارکردی منحصر
به فرد در هدایت، نظارت و بالندگی نسل آینده دارد. متاسفانه نهادهای دیگر هر یک به
جای ایفای نقش مکمل، نقش جانشین خانواده را ایفا کرده اند؛ به عنوان مثال، رسانه که
در اصل می تواند بهترین ابزار تقویت پیوند میان والدین و فرزندان باشد، به ایفای
نقش والدین می پردازد و حوزه نقش آفرینی آنان را تا حدود زیادی محدود می سازد. کاهش
اقتدار والدین در خانواده، به کاهش میزان تأثیرگذاری نظارتی و هدایتی آنان در
رفتارهای مختلف، از جمله پوشش و آرایش و برقراری ارتباط منجر می شود. رسانه های
مکتوب نیز پیوسته بر به رسمیت شناختن استقلال فرزندان، به گونه ای تاکید می کنند که
به کاهش این اثربخشی بیانجامد.
عوامل خاص
۱ ـ بی توجهی به زمینه های طبیعی میل به
تبرج و خودنمایی در زنان. اصولاً نقطه افتراق مهم موضوع حجاب از موضوع روابط دختر و
پسر و رفتارهای نامشروع جنسی، که در تحلیل ها کمتر به آن توجه می شود، آنست که
بدحجابی بیش از آن که ناشی از میل به تظاهرات جنسی و جلب جنس مخالف باشد، ناشی از
میل به خودنمایی و جلب توجه عموم است. جلوه گری زنان در مجالس زنانه نشانگر میل
طبیعی زن به تزیّن و خودآرایی است که چه بسا پس از ازدواج تا آستانه چهل سالگی نیز
به قوت خود باقی بماند. آموزه های دینی نیز نه تنها بر وجود این تمایل در زنان صحه
می گذارد، بلکه توصیه هایی برای به کارگیری صحیح آن به میان می آورد. متأسفانه وجود
این میل طبیعی در زنان چنان که شایسته بود، مورد التفات قرار نگرفت و به دلیل غفلت
نظام اسلامی و نهادهای دینی از هدایت این استعداد طبیعی، سکان هدایت آن به دست
نهادها و شخصیت های فاقد صلاحیت افتاد.
۲ ـ اختلاط و ارتباط غیرضروری و نامتناسب زن
و مرد در مراکز، نهادها و موسسات رسمی و غیررسمی، به ویژه در مراکز آموزش عالی.
۳ ـ
سوء استفاده از جذابیت های ظاهری زنان در فعالیت های هنری و اقتصادی.
۴ ـ ضعف
مدیریت نظام در ارایه اسوه ها و الگوهای جذاب حقیقی و مجازی به منظور انتقال غیر
مستقیم ارزش ها و هنجارهای اسلامی به نسل نو.
۵ ـ تقابل و اصطکاک فعالیت نهادهای
فرهنگی و اجرایی. تعدد سازمان ها و نهادهای مسؤول و فقدان نهاد هماهنگ کننده، و این
موضوع سبب شده است که بسیاری از فعالیت ها موازی و ناهماهنگ باشد؛ به عنوان مثال،
دستگاه های تبلیغی مرتبط با موضوع حجاب سیاست مشترکی را دنبال نمی کنند؛ چنان که با
دستگاه های اجرایی و برنامه ریزان نظام هم، هم آهنگ نیستند.
۶ ـ عدم تبیین صحیح
مسأله حجاب.
این که پس از گذشت بیش از ۳۰ سال هنوز کتاب «مسأله حجاب» استاد
مطهری(ره) بهترین کتاب در موضوع حجاب شناخته می شود، بیش از آن که ناشی از توانمندی
علمی آن متفکر عظیم الشأن باشد، ناشی از کم کاری در حوزه فرهنگ دینی است. متأسفانه
ما نتوانسته ایم در موضوع حجاب، متناسب با سطوح مختلف، آثار علمی ارزشمند و جذاب
تولید کنیم.
۷ ـ عدم تأمین صحیح و به هنگام نیازهای جنسی.
در جامعه ای که نهادهای
رسمی آن به دلیل تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه و نهادهای بین المللی، موضوع ازدواج
جوانان را به عنوان یکی از نیازهای اصلی به رسمیت نمی شناسند و گاه بالا رفتن سن
ازدواج را مثبت و ناشی از میل به استقلال جوانان تلقی می کنند تشکیل خانواده را
نیازمند برخورداری از توان مدیریتی و بلوغ اجتماعی می دانند که در سنین بالا احراز
می گردد، و گاه با تدوین نظرسنجی های غیرکارشناسانه و ناصحیح، اشتغال، آزادی و
امنیت را مهم ترین نیازهای دختران کشور و ازدواج را در رتبه آخر اهمیت نشان
می دهند، و در کشوری که راه های ارضای نامشروع سهل الوصول تر از راه های مشروع
ارضای نیاز جنسی (ازدواج دائم یا موقت) است، رویکرد نسل جوان به ابتذال در پوشش و
رفتارهای تحریک کننده جنسی، طبیعی به نظر می رسد.
۸ ـ ترویج فرهنگ یکسان سازی زن و
مرد و بی توجهی به تفاوت تمایلات، نیازها و رفتارهای «زنانه و مردانه».
فرهنگ
لیبرال فمینیستی، تفاوت های زن و مرد را نادیده می انگارد، زنان را به آزاد شدن از
قیدهای خانوادگی و اجتماعی فرا می خواند، هرگونه تفاوت را مصداق نابرابری زن و مرد
می داند، و به دنبال فتح قلعه های مردانه، حملات بی دریغ خود را نسبت به اموری چون
مادری، خانه داری و عفاف زنان و غیرت مندی و حفظ ناموس توسط مردان آغاز می کند و
آسیب پذیری های خاص زنان، احساسات ویژه آنان و مراقبت های ضروری جامعه و خانواده
نسبت به آنان را نادیده می گیرد. در اثر رواج این فرهنگ، دختران و زنان جوان بیش از
پیش از فطرت و پیشینه فرهنگی خود جدا می شوند و به دنبال ایفای نقش های مردانه و
برداشتن حریم های جنسیتی و اخلاقی به پیش می روند.
۹ ـ سیاسی شدن موضوع حجاب.
پس از
انقلاب، حجاب به عنوان نماد زن مبارز و انقلابی مطرح شد. مسؤولان نظام گرچه با طرح
این چنینی موضوع حجاب در مراحلی به دست آوردهایی نیز نایل شدند، اما نتیجه سیاسی
شدن حجاب این بود که مخالفان سیاسی نظام و کسانی که نسبت به عملکرد سیاسی، اقتصادی
یا فرهنگی بخش هایی از نظام اعتراض داشتند، نمادهای انقلابی گری و طرفداری از نظام،
از جمله حجاب را مورد تعرض قرار دادند.
۱۰ ـ ترویج فرهنگ تساهل و تسامح از سوی
مدیریت ها و دستگاه های نظام.
در عصر سازند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 