پاورپوینت کامل مصاحبه علمی;اشتغال زنان یک مشارکت اجتماعی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه علمی;اشتغال زنان یک مشارکت اجتماعی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه علمی;اشتغال زنان یک مشارکت اجتماعی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه علمی;اشتغال زنان یک مشارکت اجتماعی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۹
خدیجه سفیری، دانشیار دانشگاه الزهرا علیها السلام و سردبیر مجله مطالعات زنان است
که در شرف تبدیل شدن به یک مجله علمی، پژوهشی است.
او فعالیتهای اجرایی مختلفی
داشته است و مدتی مدیر گروه و مدتی هم رئیس دانشکده و معاون آموزشی بوده است.
پژوهشهای وی بیشتر درباره زنان و خانواده و به خصوص اشتغال زنان و مهمترین کتاب وی
جامعه شناسی اشتغال زنان است.
با توجه به این که بیشتر تحقیقات شما درباره
مسئله اشتغال زنان است، لطفا دیدگاه خود را درباره اشتغال زنان، با توجه به
شرایط کنونی جامعه بیان کنید.به بیان دیگر، گاهی مسئله از منظر آمار و
اعداد و ارقام بررسی می شود و گاهی هم بحثهای نظری پیش می آید.لطفا نگاه
کلی خود را در این باره بیان فرمائید.
پرسش بسیار کلی است.در نگاه کلی به
اشتغال، با توجه به اینکه امروز جامعه ما در شرایطی است که نیاز به مشارکت
اجتماعی زنان دارد؛ همانگونه که از اول انقلاب، زنان جامعه ما با حضور خود در
صحنه های گوناگون، این نیاز را کاملا نشان داده اند.از اینرو، مسئله اشتغال،
نه فقط مربوط به کار کردن به معنای دستمزد گرفتن است، بلکه از دیدگاه
کلی تر، یک مشارکت اجتماعی است.به نظر من، انقلاب، از دوره پیامبر (ص) که
زنان، هم فعال اجتماعی بودند و هم فعال سیاسی، الهام گرفته است.مسلما این
انقلاب، که شکل گرفته از مبانی دینی ما است، نگاه مثبتی به فعالیت زنان و
حضور بیشتر آنان در اجتماع داشته است.همانطور که امام خمینی(ره) در سخنانشان
بر این مسئله، بسیار تکیه داشتند که زنان، اگر جلوتر از مردان نبودند، دست کم
هم دوش مردان بودند.این بیان نشان می دهد که ما باید در صحنه های اجتماعی
حضور داشته باشیم و نمی توانیم از این قضیه دور بمانیم.نباید بگوییم که
چون انقلاب شده است، پس زنان برگردند و در خانه ها بنشینند و اجتماع را
مردان اداره کنند.به نظر من این مسئله با اعتقادات ما چندان تناسب ندارد.اما حضور، به معنای شاغل بودن زن، که مانند یک کارمند، ساعات مشخصی را
بیرون از خانه فعالیت کند، نیست.ما در جامعه با برخی مسائل اقتصادی
روبه روییم .شاید حضور زنان به این شکل و در شرایط کنونی امکان پذیر نباشد.اینکه زنان را به اجبار از خانه بیرون بیاوریم و آنان را به کار وادار
کنیم، دلیلی ندارد.هنوز ما فرصتهای شغلی مناسبی را ایجاد نکرده ایم که به
این شکل، زنان را به کار دعوت کنیم.در تحقیقاتی که در این زمینه انجام
شده، مثلا در تهران و از بین زنان خانه دار، ۷۳درصد خانمهای خانه دار تمایل
داشتند کار کنند.آنان درباره این که چرا خانه دار هستند، پاسخ می دادند که
همسرانشان موافق نیستند و یا فرصتها و موقعیتهای مناسبی پیدا نکرده اند.آنانی
که همسرانشان، با اشتغالشان موافق بودند، یا کار می کردند و یا در شرایطی بودند
که مثلا می گفتند: وقتی فرزند کوچکشان بزرگ شد، به سر کار برمی گردند.
این
نشان می دهد که در مجموع، زنان امروز توجه بسیاری به اشتغال و کار بیرون از
خانه دارند.من این مسئله را از دیدگاه های گوناگون بررسی کرده ام تا مشخص
شود که علت توجه زنان به این امر چیست.بسیاری از زنانی که در خانه کار
می کنند، به هر حال می دانند که کارهای خانگی، بر عهده زن نیست.من اعتقاد
دارم که در اسلام، کار خانه، به معنای شستن و رُفتن، نه تنها به عهده زن
نیست، بلکه بر عهده مرد است که حتی شخصی را برای انجام دادن این کارها در
خانه استخدام کند؛ اما متأ سفانه، امروزه به کار در خانه با دید عرفی
نگریسته می شود تا جایی که بعضی ها می گویند: وقتی مرد زندگی زن را تأ مین
می کند، زن هم در مقابل باید کارهای خانه را انجام دهد؛ اما در واقع، فقط
وظایف همسری و مادری بر عهده زن است، نه وظیفه خانه داری و شست و روب؛ ولی
می بینیم که امروزه زنان خانه دار ما، به جای وظیفه همسری و مادری، بسیاری
از وقتشان به کار خانه داری می گذرد.شاید علت اینکه کار در خانه برای زنان،
کسل کننده است، این است که می بینند نه تنها انجام دادن این کارها خسته
شان می کند، بلکه هیچ ارزش و بهایی را نیز برایشان به ارمغان نمی آورد.در
نتیجه، فکر می کنند که باید به گونه ای از زیر این کارها شانه خالی کنند و
می گویند: اگر برویم بیرون از خانه کار کنیم، مقداری هم به ما پول می دهند
و این خیلی عالی است! ما در یک اصل اتفاق نظر داریم.مشارکت اجتماعی و
سیاسی زنان، یک اصل مسلم است و هیچ کس نمی تواند در آن خدشه کند.
اکنون
می رویم سراغ مسئله اشتغال.اشتغال، گاهی از منظر یک مسئله جهانی، اشتغال در
اروپا در ایران و اشتغال زنان، به طور کلی ارزیابی می شود.در مرحله بعد،
می رویم سراغ اشتغال در ایران؛ اما گاهی بحث این است که اشتغال، امروزه،
صرف نظر از نوساناتی که دارد، یکی از لوازم زنگی جدید و پیشرفته است.در
دنیای امروز، همه به نوعی به مسئله اشتغال می پردازند و اشتغال برای همه
مهم است.پرسش این است که صرف نظر از محدودیتهای جانبی آن، از اشتغال، در
چه قالبی می توان دفاع کرد و در چه قالبی، اشتغال زنان دفاع پذیر نیست؟
اولا
وقتی با شاخصهای توسعه، که یک امر جهانی است، روبه رو می شویم، یکی از این
شاخصها، میزان اشتغال و فعالیت زنان است.در کشور ما این رقم، بسیار پایین
است، حدود ۱۰درصد؛ اما درتوسعه، تنها یک شاخص، مهم نیست، بلکه چندین شاخص
باهم اهمیت دارند.این گونه نیست که اگر در کشوری، اشتغال زیاد شود، مثلا
۹۰درصد آن کشور از نظر جهانی در مرحله توسعه یافتگی باشد؛ همانگونه که
کشورهایی هستند که از لحاظ توسعه، بسیار پایین هستند، ولی میزان اشتغال
زنانشان بسیار بالا است.من در این باره تحقیق کرده ام ؛ مثلا یکی از
کشورهای آفریقایی که اکنون اسمش در خاطرم نیست از نظر توسعه بسیار
پایین است؛ ولی آمار فعالیت زنانشان بسیار بالاست.چرا؟ علت این است که
شاخص، فقط سهم زنان از درآمد و میزان فعالیتشان نیست، بلکه شاخصهای دیگری
مانند حضور زنان در مشاغل مدیریتی و یا سطوح بالای اجتماعی، باعث می شوند که
یک کشور، توسعه یافته شود؛ یعنی اگر بخواهید فقط رقم ۱۰درصد آمار اشتغال
زنان در ایران را ۹۰درصد برسانید، باز هم همه افراد، در سطح پایین، پایین تر از
دیپلم یا کارگر، مشغول کار باشند، ما به توسعه یافتگی نزدیک نمی شویم.
اجازه
بدهید من از موضع مخالفان صحبت کنم.کسانی که مخالف اشتغال هستند، اشتغال
تمام وقت زنان را از دیدگاه های متفاوتی نقد می کنند.یکی از جنبه هایی که
می تواند پرسش اول ما باشد، این است که اشتغال زنان، با نقشهای دیگر آنان
در خانواده سازگاری ندارد.
بحثی که تا کنون داشتیم، در واقع، سطح کلان
مسئله بود که آیا ما به آن سطح از توسعه یافتگی که در دنیا مطرح می شود
باید نزدیک شویم؟ قاعدتا ما نمی توانیم از جریان توسعه یافتگی، که در دنیا
وجود دارد، خودمان را دور نگه داریم.می خواهم بگویم که به هر صورت، اگر
شاخصهایی برای توسعه یافتگی مطرح شد، باید ببینیم چگونه می توانیم آنها را
در جامعه و فرهنگ خود، به کار ببندیم؛ مثلا در مسئله زنان، هنگامی که
می خواهند در محیط کار حاضر شوند، آیا بر اساس فرهنگ خودمان و با حجاب باید
به محیط کار وارد شوند؟ در حالیکه در غرب، چنین چیزی اصلا معنا ندارد.
بنابراین می شود گفت که ما باید شاخصهای جهانی را در جامعه خود در نظر داشته
باشیم، ضمن اینکه فرهنگ خود را نیز همزمان در نظر می گیریم. در این شاخصها،
یعنی اشتغال زنان، کار در سطوح مدیریتی بالا و سهم زنان در درآمد ملی هم
باید حضورمان را افزایش دهیم، این توسعه یافتگی، ما را در کنار کشورهای
پیشرفته قرار دهد، در حالیکه ما با کشورهای توسعه یافته از لحاظ ارزشها
نزدیک نیستیم.البته برخی شاخصهای بین المللی هم هستند که باید آنها را
محترم بشماریم.
پرسش من این است که آیا این شاخصها، ارزشهای خودشان را
ندارند؟
یکی از بحثهایی که طبق اصل برابری زن و مرد مطرح است، ، این است
که نباید بین زن و مرد تبعیض باشد.وقتی اینگونه شاخصها دارد وارد جامعه ما
می شوند، باید با فرهنگ و اعتقادات ماارزیابی شوند؛ مثلا در بحث تبعیض، باید
ببینیم منظور از تبعیض، تبعیض از کدام لحاظ است.آیا منظور این است که زن
بتواند شغلی مانند مرد داشته باشد؟
بتواند مانند مرد حق زندگی اجتماعی داشته
باشد و یا حق برابری در طلاق و جدا شدن از خانواده و مثل اینها را داشته
باشد؟ باید ببینیم در جامعه ما نسبت به جوامع دیگر، تا کجا مخالفتی با این
شاخصها وجود ندارد؛ مثلا در باره تحصیلات زنان، در ۱۰۰ سال پیش، این بحث مطرح
بود که آیا اصلا زنان باید تحصیل علم بکنند یا خیر.این مسئله در سطح جامعه
آن روز، هضم نمی شد.چنانکه می دانید، بعد از نظام مشروطه،این مسئله که
زنان بتوانند به طور رسمی در دبستان تحصیل کنند، مسئله ای بود که تازه
حرکتها و جنبش هایی درباره آن آغاز شده بود؛ ولی امروز می بینیم جامعه ما به
جایی رسیده که این تحصیلات را بر اساس مبانی اعتقادی خود، بدون درگیری،
هضم کرده است.سطح تحصیلات هم جزو مواردی است که شاخصهای جهانی بر آن
تکیه دارند.
اکنون که شما وارد بحث توسعه شدید، پرسشم را این گونه مطرح
می کنم که امروزه در غرب، نظریه های توسعه، با مشکلات جدی نظری مواجه
شده اند.یکی از این اشکالها، که به نظریات توسعه وارد می شود، کمیت گرایی
توسعه، بدون توجه به ماهیت و جهت افزایش کمیت است.در کشوری مانند کشور ما،
برخی شاخصهای فرهنگی وجود دارد که ممکن است در الگوهای توسعه، ارزش گذاری
نشده باشند؛ اما برای ما کاربرد فرهنگی داشته باشند؛ مانند اینکه شما سرانه
روزنامه یا مطبوعات را یک ارزش در نظر بگیرید، بدون اینکه توجه داشته باشید
که آنها چه نوع نشریاتی هستند.وجود نشریات زرد، که در کشور ما هم چنان به
حیات خود ادامه می دهند، ممکن است از دیدگاه توسعه، مثبت تلقی شود؛ ولی از
دید یک دانشمند یا کسی که منتقدانه به قضایا نگاه می کند، مهم نباشد که
فلان هنرپیشه در کانادا، خانه خرید یا فروخته است.حال ممکن است برخی دیگر
از شاخصهای توسعه هم به همین اتمام دچار شوند؛ مثلا اینکه آیا سهم زنان در
ارزش افزوده اقتصادی، یک شاخص توسعه به حساب می آید یا نه.احتمال دارد
عده ای بگویند: این گزینه، جزو شاخصهای توسعه است و عده ای دیگر بگویند: حضور
زنان در عرصه های اقتصادی، با افزایش برخی هزینه ها در حیات فردی، خانوادگی و
اجتماعی همراه است.آیا در نقادی نظریه توسعه، این رابطه را می توان لحاظ
کرد؟
همان طور که گفتم، ما نمی توانیم خودمان را از شاخصهای بین المللی دور
نگه داریم؛ ولی وقتی می خواهیم آنها را اجرایی کنیم، باید بر اساس فرهنگ
خودمان، شاخصها را در نظر بگیریم.فرض کنیدیکی از شاخصها، میزان فعالیت زنان
است.من معتقدم که اکنون نباید سعی کرد سطح اشتغال زنان را در جامعه بالا
برد.در این صورت، هدفی که از نظر توسعه یافتگی در نظر است، تحقق نخواهد
یافت.باید دید این شاخصها، به چه شکل، بر اساس فرهنگ ما، پیش خواهند رفت تا
جامعه، بابت آسیبهایی که در این راه، بر پیکرش وارد می شود، کمترین هزینه را
بپردازد.در هر صورت، آسیبهایی وجود دارند و هزینه هایی را باید پرداخت اگربخواهیم برنامه ای را که در جامعه ای پیش رفته اجرا شده است در جامعه ای
که هنوز بستر آن برنامه آماده نیست، عملی کنیم، با هزینه های بسیار و
آسیبهای اجتماعی ناگواری روبه رو می شویم.در همه شاخصها، مسئله به همین شکل
است؛ مثلا برنامه ای را که به صورت کنترل شد و بدون هیچ گونه آسیب اجتماعی،
توانسته ایم در جامعه اجرا کنیم، این است که زنانمان را در سطوح عالی
تحصیلات وارد کرده ایم.ارزیابی بنده این است که ما توانسته ایم این شاخص
را مطابق با شرایط خودمان به کار بگیریم.زنان را با حجاب به محل تحصیل
علم بفرستیم و زمینه را برای سوء استفاده و در نتیجه، تأثیر منفی بر پیکر
جامعه فراهم نکنیم.دیگر شاخصهای توسعه را هم باید با این دید نگاه کرد.
در
اولین گام، در مسئله بومی کردن شاخص اشتغال در کشور، اشتغال زنان را در
فرهنگ و جامعه ما تعریف کنید.
من به صورت کلی، مشارکت زنان را بسیار مهم
می دانم.اگر گام اول حضور زنان برای مشارکت اجتماعی تقویت شود، بخشی از
تب و تابی که در وجود زنان، برای فعالیت در اجتماع وجود دارد، کاهش می یابد.ما در مطالعاتمان به این نتیجه رسیدیم که بیشتر زنان، خواهان اشتغال، نه
فقط برای درآمد داشتن و به اصطلاح، کسب موقعیت بالاتر اجتماعی، بلکه بیشتر،
برای حضور پررنگ تر در عرصه جامعه است که میل به شاغل شدن دارند.اگر از
راه افزایش فعالیت اجتماعی، زنان را به مشارکت دعوت کنیم.البته نه لزوما
به شکل حضور در ساعات مشخصی در خارج از خانه و در محل کار می توانیم
مقدار زیادی از تب و تاب و تلاش آنان برای یافتن شغل بکاهیم.در تحقیقی
که درباره افزایش آمار شرکت دختران در دانشگاه ها انجام دادیم، بیشتر افراد،
در پاسخ به این پرسش که هدف شما از آمدن به دانشگاه و گرفتن مدرک چیست،
اذعان داشتند که در درجه اول، هدفشان بالا بردن موقعیت اجتماعی بوده است و
پس از آن، اهدافی مانند شاغل شدن و یا داشتن زندگی بهتر را بیان می کردند.در واقع، زنان با جایگاه و موقعیت اجتماعی مناسبی را جست وجو می کنند،
انتظاری که زنان، پس از انقلاب درباره موقعیت اجتماعی داشته اند، ولی به
درستی برآورده نشده است.
پس ما با این مسئله مواجهیم که مشارکت، متفاوت از
اشتغال است و در واقع، مشارکت در ابعاد سیاسی و فرهنگی و در قالب فعالیتهای
اجتماعی و حقوقی است؛ اما چیزی که اکنون در ذهن ، دغدغه ایجاد می کند، این
است که یکی از شاخصهای توسعه، اشتغال است و اشتغال هم تعریف شده است به
کار در آمدز شما در مقام یک استاد دانشگاه، چگونه می خواهید این مفهوم را
بومی کنید و برای آن، چه تعریفی بیان می کنید.
حق طبیعی هر مرد و زن
ایرانی است که از موقعیت شغلی مناسبی برخوردار باشد.من معتقدم در جایی
که فقط دو فرصت شغلی وجود دارد، نباید حتما آن را به مردان سپرد و مردان را
مسئول زندگی دانست و گفت که زنان باید در خانه کار کنند.حتی اگر یک زن و
مرد، در شرایط مساوی، متقاضی کار بودند، بدون در نظر گرفتن اینکه زن، برای
رسیدن به آن موقعیت، زحمت بیشتری متحمل شده،فقط باید به شایستگی فرد در
انجام دادن آن کار توجه کرد، نه جنسیت و شاخصهایی از این قبیل.
تعریفی
ارائه ندادید.
تا این جا مسئله، عادی بوده و مهم، بعد از این است؛ یعنی باید
حقوق مساوی قرار داده شود.وقتی یک زن وارد کار می شود، شرایط کار در بازار
ایران، به گونه ای است که مثلا اگر یک زن تحصیل کرده، که در تهران زندگی
می کند، بخواهد کار پیدا کند، شاید مجبور باشد به شهر دیگر برود؛ اما او در برابر
خانواده اش تعهداتی دارد.
حال، آیا این زن شایستگی انجام دادن آن کار را
دارد؟ در پاسخ، اگر از نظر توانمندی و بالقوه بودن نگاه کنیم، بین زن و مرد
نباید فرقی بگذاریم؛ اما در اینکه بر اساس شرایط فرهنگی، بتوانند کاری را
انجام دهند یا نه، باهم فرق می کنند.اصل، تساوی بین زن و مرد است؛ اما وقتی
به این بخش می رسیم، شرایط فرهنگی مطرح می شود.
طرفداران اشتغال هم به
همین مسئله اشاره می کنند؛ یعنی می گویند: باید این شرایط تغییر کند.خانمی
که قصد دارد برای کار به شهر دوری برود، با محدودیتهایی رو به رو است که
یک مرد، شاید با آنها روبه رو نباشد.شما با همین قید، فرصت را از آن خانم
گرفته و به آن آقا می دهید.به نظر شما، آیا این ساختار به اصلاح نیاز
ندارد؟ درست است.
مسئله به این صورت است که ما با دخالت خودمان، زنان را
از برخی حقوقشان محروم کرده ایم؛ اما اکنون زنان در ایران، زندگی در کنار
خانواده را بر کار و شغل ترجیح می دهند، در جامعه ما، زنی که در جایی دور یک
فرصت شغلی پیدا کرده است، به راحتی می پذیرد که عدم حضور او در کنار
خانواده در بیشتر روزها، امکان پذیر نیست.
بحث دقیقا این است که ما یک الگوی
برنامه ریزی داریم، یک الگوی ارجاع به خواسته های فرد.گاهی گفته می شود
که مدیران کشور باید به گونه ای عمل کنند و فضا را به گونه ای آماده کنند
که موانع مرتفع گردیده و یک خانم بتواند در مناطق دورتر از محل سکونتش کار
کند.گاهی هم سراغ خود فرد می رویم و به او توصیه می کنیم که قبول این
کار به صلاح او نیست.
بحث ما بر سر الگوی برنامه ریزی است.
آیا شما برای
بومی کردن الگوها، با این نظریه موافقید؟ قانون به صورت مستقیم نباید
محدودیت ایجاد کند.اما اینکه یک خانم شرایط را به گونه ای فراهم ببیند که
بتواند خانواده اش را با خود، به نزدیک محل کارش ببرد و در آن جا با هم،
زندگی کنند، بسیار خوب است.این دیگر ترجیحات فردی است.آیا این ترجیحات در
فرهنگ غرب وجود دارد؟ در غرب هم ممکن است یک خانم، خانواده اش را با خود
ببرد تا کارش را از دست ندهد.
پس شما این شاخص را بومی نکردید؟
بومی کردن
این بخش، اصلا مهم نیست.
پس کدام قسمت نیاز به بومی کردن دارد؟
می توان
گفت که در غرب، حساسیت در باره خانواده و کاربرد زنان، تا حدودی حل شده است.من ابتدا گفتم که در فرهنگ ما، زنان در کنار خانواده بودن را بر اشتغال
ترجیح می دهند، این مطلب را در تحقیقات متعددی که انجام داده ایم، به دست
آورده ایم و خاص فرهنگ ما است.ممکن است یک زن غربی هم، خانواده اش را با
خود ببرد و در نزدیکی محل کارش ساکن شود؛ اما بین کار و خانواده، کار را در
اولویت قرار دهد.در مقالاتشان هم این مطلب را بیان می کنند؛ ولی اگر ما
محدودیتی را به طور خاص برای زنان قائل شویم، آنان را تحت اجباری نادرست
قرار داده ایم.
اما من فکر می کنم این جا، مسئله محدودیت مطرح نیست، بلکه
برنامه ریزی مطرح است.
به نظر من، در این جا نباید محدودیت ایجاد کنیم.
آیا
درست است که بگوییم: یکی از مسائلی که می توان به وسیله آن، شاخص اشتغال
را بومی کرد، اصالت خانواده است؟ به این معنا که در فرهنگ ما خانواده یک
اصل است.
پس در واقع، نسبت خانواده و اشتغال، نسبت حکومت و اصالت است.بقای
خانواده و کارآیی آن می تواند اشتغال را برای ما بومی و الگو سازی کند.
مثلا
مدیری می خواهد یک نفر را استخدام کند و بر فرض، خانم و آقایی برای استخدام
مراجعه کرده اند.هر دو نیز از نظر شرایط استخدامی، در سطحی مساوی قرار دارند و
تنها مشکل خانم، این است که خانواده اش در شهر دیگری زندگی می کنند و مدیر
به خانم بگوید: به دلیل اینکه خانواده ات در شهر دیگری زندگی می کنند، شما
را نمی پذیریم.این محدودیت است؛ زیرا می توان تسهیلاتی فراهم آورد ت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 