پاورپوینت کامل تناسب حق و تکلیف در مرد و زن ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تناسب حق و تکلیف در مرد و زن ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تناسب حق و تکلیف در مرد و زن ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تناسب حق و تکلیف در مرد و زن ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

از آن رو که موضوع سخن، حق و تکلیف است، پیداست که گفتگو درباره مطلق حق و انواع
مختلف کاربردهای آن نیست، بلکه سخن درباره حقی است که ملازم با تکلیف است. به عبارت
دیگر آن حقی که در فقه یا علم حقوق، مطرح است، مورد نظر می باشد. در تعریف این حق،
فقها و علمای علم حقوق تعابیر متعددی ذکر کرده اند.

تعریف حق

حق نوعی سلطنت بر
شی ء است که به عین یا غیر تعلق می گیرد و یا نوعی سلطه بر شخص است و در هر حال،
مرتبه ضعیفی از مِلک، بلکه گونه ای از ملک می باشد. سید محمد کاظم طباطبایی یزدی،
حاشیه المکاسب، ص ۵۵ در تعریف دیگری آمده است: برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در
اجتماع، حقوق برای هر کس در برابر دیگران امتیازهایی می شناسد و توان خاصی به او
می بخشد که این امتیاز و توانایی را «حق» می نامند و جمع آن «حقوق» می باشد. دکتر
ناصر کاتوزیان، مقدمه علم حقوق، ص ۱۳. در جمع بندی تعاریف متعددی که در رابطه با
تعریف حق بیان شده می توان گفت: حق توانایی و امتیاز خاصی است که برای کسی یا کسانی
نسبت به شخص یا چیزی (اعم از عین، عقد و غیره)، اعتبار شده و به مقتضای این توانایی
آن کس یا کسان می توانند در آن چیز یا شخص تصرفی نموده یا بهره ای برگیرند.

مثلا:
حق حضانت: مادر در مدت شیرخوارگی یا احیانا پس از آن و پدر پس از این مدت تا اوان
بلوغ اولویت دارد نسبت به مصالح فرزند قیام نماید. در نهایت می توان این تعریف را
افزود: «حق امری اعتباری است که برای کسی به عنوان «له» و بر دیگری «علیه» وضع
می شود. این حق ممکن است ریشه واقعی داشته باشد یا نداشته باشد. یعنی در مفهوم آن،
به عنوان یک مفهوم اعتباری یا حقوقی، وجود یا عدم وجود ریشه واقعی ملحوظ نیست.
البته ما معتقدیم که همه احکام شرعی، دارای مصالح و مفاسد واقعی هستند و براساس
همان مصالح و مفاسد واقعی اعتبار می شوند. حقوق و سیاست در قرآن، محمد تقی مصباح
یزدی، ص ۵۲ همچنین در همه تعاریف حق همواره سه عنصر لحاظ می شود:

۱ ـ کسی که حق به
نفع اوست (من له الحق).

۲ ـ کس یا کسانی که حق بر عهده اوست و از او خواسته شده آن
را رعایت کند (من علیه الحق).

۳ ـ متعلق یا مورد حق و گفته شده خود حق (یعنی
توانایی مذکور) عنصر چهارم است. بنابراین حق از مفاهیم ذات الاضافه است. از همین
روست که در امور اجتماعی هیچگاه حق از تکلیف جدا نمی شود و این دو، دو روی یک
سکه اند؛ یعنی حق همیشه دو طرف دارد، «من له الحق» و «من علیه الحق» البته من علیه
الحق گاهی یک نفر است، گاهی گروهی خاص و گاهی نیز همه افراد جامعه هستند. مثلا در
حقی که زن بر شوهر یا شوهر بر زن دارد، من علیه الحق یک نفر است. اما در حق حیات هر
شخص، همه افراد جامعه «من علیه الحق» می باشند.

تعریف تکلیف

تکلیف در لغت به امری
گفته می شود که همراه با اجبار و الزام بوده و نوعی دشواری را در بر داشته باشد.
لسان العرب، ابن منظور صاحب مفردات پس از اینکه نوعی مشقت و دشواری را ملازم تکلیف
دانسته، تکالیف عبادی را از این دشواری استثنا کرده و می گوید: چون تکالیف عبادی را
فرد با خواست و اشتیاق خویش انجام می دهد در نتیجه سختی و دشواری در بین نخواهد
بود. مفردات راغب تکلیف در اصطلاح اوامر، نواهی و الزامات قانونی را گویند که افراد
ملزم به انجام آن بوده و عدم انجام آن دارای ضمانت کیفری است. مقاله حق و تکلیف،
دکتر ناصر مهران، ص ۱

تکلیف دو تقسیم اساسی دارد:

۱ ـ تکلیف حقوقی، ۲ ـ تکلیف
اخلاقی

تکلیف حقوقی عبارت است از آن تکلیفی که شخص را ملزم می سازد تا فعالیت خاصی
را که حق شخص دیگری است، آزاد بگذارد. از ویژگی های این تکلیف آن است که همواره با
اشخاص دیگر سروکار دارد. یعنی در برابر آن حقی وجود دارد. بنابراین تفاوت تکالیف
حقوقی با تکالیف اخلاقی این است که در مقابل تکالیف اخلاقی حقی وضع نشده است. عباس
شیخ شعاعی، مقاله تناسب حق و تکلیف، مجله تخصصی کلام اسلامی، پاییز ۸۰ نام دیگر
تکالیف اخلاقی احکام تکلیفی است، مانند نماز، روزه و سایر احکام و تکالیف شخصیه.
البته اینگونه نیست که هیچ تکلیف حقوقی، اخلاقی نباشد و بالعکس. بلکه اصولاً تکلیف
اخلاقی است. لکن در میان تکالیف اخلاقی، آنها که ملتزم وجود حقی هم باشند، تکالیف
حقوقی نام دارند.

علل محق شدن انسان از دیدگاه اسلام یک سلسله حقوق ثابت و
تغییرناپذیر، برای همه انسان ها و در همه زمان ها و مکان ها وجود دارد که حقوق
اساسی یا حقوق فطری نام دارند، با تغییرات زمان ، مکان ، افراد و شرایط متغیرند که
به نام حقوق اکتسابی یا حقوق موضوعه معروفند، اما اینکه چگونه انسانی صاحب حق
می شود؟ بر اساس جهان بینی الهی محق شدن دو علت یا سبب دارد:

الف ـ علت غایی:

که
عبارت است از رابطه و پیوندی خاص بین انسان و مواهب عالم که برای انسان ایجاد حق
می کند. این رابطه ویژه از سویی با هدفداری و حکمت در آفرینش ارتباطی تنگاتنگ دارد
و از سوی دیگر برای هر انسان حقی را به وجود می آورد که بر سایر حقوق مقدم است و
لزوما با تکلیف نیز تلازم ندارد. شهید مطهری در این زمینه می فرمایند: حقی که ریشه
آن علت غایی است، مخصوص همه انسان ها است، چه مکلف باشند و چه غیر مکلف و خداوند
فرموده است:«خلق لکم ما فی الارض جمیعاً. این آیه شریفه که خطاب عام دارد همه مواهب
خلقت را حق همه انسان ها می شمارد. به عنوان مثال می توان از شیر مادر نام برد که
بر اساس حکمت و مصلحت و تضمین حیات هر انسانی در سینه مادران ذخیره شده است. بیست
گفتار شهید مطهری، ص ۵۰ ـ ۶۰

ب ـ علت فاعلی:

ارتباطی که بین موجودات و فاعل آن ها
ایجاد حق می کند، علت فاعلی است که در سایه آن حقوق اکتسابی حاصل می شود. این حق
همواره به تکلیف ضمیمه می شود و با انجام تکلیف به فعلیت می رسد و در اینجاست که
تلازم حق و تکلیف محقق می شود چرا که انسان تا زمانی که از مرحله غرایز خود به
مرحله عقل و اراده و توانایی و قدرت نرسیده است، همچون سایر حیوانات از تکلیف
جداست. اما زمانی که به مرحله بلوغ عقل و رشد اراده می رسد، باید با انجام تکالیفش
زمینه استیفای حقوق خود را فراهم سازد. به عنوان مثال می توان از حقوق زوجین نام
برد. هنگامی که افراد بالغ با عقل و اختیار خویش همسر اختیار می کنند، زمینه تحقق
حقوق جدیدی را به نام حق زوج یا زوجه ایجاد می کنند. در عین حال هر یک از حقوقی که
همسران بر یکدیگر دارند، با انجام تکالیف ملازم با آن ها به فعلیت می رسند. مثلا حق
نفقه ای که زن دارد، در سایه انجام وظیفه تمکین از طرف وی، فعلیت خواهد یافت و اگر
زن از وظیفه تمکین خودداری کند، حق نفقه او ساقط می شود. در بسیاری از موارد،
انسان ها در سایه انجام وظایف و تکالیف خود، حقوقی را به دست می آورند و بر عکس در
اثر کوتاهی در انجام مسؤولیت ها حقوقی را از دست می دهند. به همین دلیل است که حقوق
هر انسانی متناسب با تکالیف خودش می باشد و در این رابطه نمی توان تنها مردان و
زنان را به طور عام از یکدیگر جدا نمود، بلکه هر انسانی متناسب با استفاده ای که از
امکانات و استعدادها و توانایی های خویش دارد از حقوقی بهره مند می گردد. حتی کسی
که درختی را می کارد و به آن رسیدگی می کند، صاحب درخت شده و حق بهره برداری از
درخت از آن او خواهد بود. بیست گفتار شهید مطهری، ص ۵۸

تناسب حق و تکلیف

فرض این
است که نسبت میان حق و تکلیف هر یک از زن و مرد جز تساوی و برابری نخواهد بود. چرا
که اگر بگوییم شخصی حقوقی بیشتر از تکالیفش دارد، به این معناست که در برابر و به
ازای بخشی از حقوقش، هیچ تکلیفی ندارد. اکنون سؤال را اینگونه مطرح می کنیم: به
کدام دلیل عقلی و نقلی در رابطه با هر حقی که خداوند برای هر یک از زن و مرد در نظر
گرفته، تکلیفی مساوی و برابر با آن بر عهده او قرار داده است؟ در پاسخ ابتدا دلیل
عقلی را مطرح می کنیم: اگر کسی را محق دانستیم در مقابل باید شخص دیگری مکلف به
ادای حق وی باشد، زن و شوهر و والدین و فرزندان و والی و رعیت، حقوق و تکالیفی در
مقابل هم دارند کتاب نقد (۱۸)، دکتر احمد بهشتی، مقاله امام علی(ع) و حق و تکلیف، ص
۱۲۳ … زیرا جعل حق، بدون آن که در برابر آن تکلیف و مسئولیتی باشد، لغو و بیهوده
است و مانند آن است که قانونی وضع شده، ولی برای اجرای آن هیچ تضمینی وجود ندارد.
علاوه بر این که جعل حق برای کسی جز با جعل تکلیف در مقابل آن و برای شخص دیگری لغو
و بیهوده خواهد بود. هر محقی به ازای حقی که از آن برخوردار است خودش نیز تکلیفی بر
عهده دارد. زیرا اگر شخصی فقط محق باشد و در مقابل او شخص دیگری فقط مکلف باشد، از
مکلف نمی توان انتظار عمل به تکالیفش را داشت. به عنوان مثال: اگر اینگونه بود که
یک طرف فقط محق بود و طرف دیگر مکلف، همیشه به یک طرف ظلم می شد و ضمانت تحقق حق از
بین می رفت. بنابر این رابطه با هر حقی دو نوع تکلیف وجود دارد: ۱ ـ تکلیف در مقابل
حق ۲ ـ تکلیف به ازای حق و ادعای ما این است که تکلیف نوع دوم همیشه با حق متناسب
است.

ادله نقلی تناسب حق و تکلیف

۱ ـ مهمترین و متقن ترین دلیل نقلی آیه ۲۲۸ بقره
است که ترجمه بخشی از آن چنین است: برای زنان همانند وظایفی که بر عهده آنان است،
حقوق شایسته و متناسب مقرر شده است و مردان بر زنان یک درجه برتری دارند و المطلقات
یتربصن بانفسهن ثلاثه قروء و لایحل لهنّ ان یکتمن ما خلق اللَّه فی ارحامهنّ ان کنّ
یؤمن باللَّه و الیوم الآخر و بعولتهن احق بردهنّ فی ذلک ان ارادوا اصلاحا و لهن
مثل الذی علیهنّ بالمعروف و للرجال علیهن درجه و اللَّه عزیز حکیم» . این آیه شریفه
به صراحت حقوق و وظایف متساوی هر یک از زن و مرد را در دایره روابط خانوادگی بیان
می دارد. دو کلمه «له» و «علیه» و کلمه «مثل» و «معروف» که در آیه شریفه آمده اند
جای هر گونه شک و تردید را بر مدعای مورد بحث از بین برده اند. برای روشن شدن تفسیر
آیه ابتدا سه سؤال مربوط به آیه را مطرح نموده و سپس با کمک گرفتن از نظرات مفسرین
پاسخ را ذکر می کنیم:

۱ ـ کدام دسته از زنان مورد نظر آیه هستند؟ آیا شمول آیه همه
زنان در مقابل همه مردان را دربر می گیرد یا آیه تنها درباره زنان مطلقه سخن
می گوید؟

۲ ـ مراد از مماثلت در آیه شریفه چیست؟

۳ ـ مراد از برتری درجه مردان بر
زنان چیست؟

پاسخ به سؤال اول

از مجموع ۶۰ تفسیر، حدود ۵۰ تفسیر آیه را ناظر به
روابط همسران در کانون خانواده می دانند. ر.ک، جایگاه زن در قرآن کریم، سعید داودی،
ص ۳۰۱ ـ ۳۰۰. البته با توجه به سیاق آیه، یقین حاصل می شود که آیه تنها به موارد
خاص (بحث طلاق) و روابط معین اشاره نمی کند، بلکه بر کل روابط همسران نظارت دارد.
منبع پیشین، برخی از این تفاسیر عبارتند از: تفسیر قمی، ۱/۷۴. تفسیر تبیان، ۱/۲۴۱؛
مجمع البیان، ۲/۹۸؛ کشاف، ۱/۲۷۲؛ تفسیر کبیر فخر رازی، ۶/۹۴؛ المیزان، ۲/۲۳۲؛
نمونه، ۲/۱۱۰.

پاسخ به سؤال دوم

۲ ـ مفسران در مورد کلمه مثل، نظرات مختلفی ارائه
داده اند که بیشتر به بیان مصادیق اشاره دارد. از جمله اینکه «به ازای اطاعت از
همسر، حسن مصاحبت و به ازای آراستگی آراسته بودن مرد و به ازای عدم آزارِ مرد،
امنیت و عدم اضرار مرد حق زنان است.» همان اکنون برخی از معانی مثل را از کتب لغت
ذکر می کنیم: «مثلیت عبارت است از مشابهت با غیر در هر معنایی که باشد و اعم است از
الفاظی که برای مشابهت وضع شده. به عنوان مثال، «نِد» به شریک در جوهر و «شبه» به
شریک در کیفیت و «مساوی» به شریک و همانند در کمیت و «شکل» به همانند در قدر و
مساحت اطلاق می شود و مثل شامل جمیع این موارد می شود. به همین دلیل خداوند وقتی
نفی تشبیه از خویش را در هر وجهی اراده کرد فرمود: (لیس کمثله شی ء) راغب اصفهانی،
مفردات، ص ۴۶۲ . در کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» بعد از ذکر برخی از
معانی مثل در کتب مختلف می نویسد: «اصل واحد در ماده مثل مساوی بودن شیئی با شی ء
دیگر در صفات ممتازه است و این مشابهت تام است**حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم، ج ۱۱، ص ۲۹ تا ۲۵*#*… همچنین در قرآن کریم کلمه مثل در معانی
متعددی به کار رفته است. از جمله مشابهت در خصوصیات ممتاز نظیر ایمان فان آمنوا
بمثل آمنتم به فقد اهتدوا، ۲/۱۳۷ و اعتداء فمن اعتدی علیکم فاعتدو علیه بمیل ما
اعتدی علیکم، ۲/۱۹۴ و حقوق. همچنین آیاتی نظیر (للذکر مثل حظ الانثیین) نساء، ۱۱
آیه (من جاء بالسیئه فلا یجزی الامثلها) به صراحت به معنای تساوی اشاره دارد. و با
توجه به معنای مثل که مشابهت تام در جمیع ویژگی های کمی و کیفی است می توان گفت که
حقوق و تکالیف زنان مساوی و متناسبند. علامه طباطبائی رحمه اللَّه علیه در توضیح
مماثلت حقوق و تکالیف زنان و کلمه معروف بیانات مفصلی دارد که خلاصه آن چنین است:
«معروف» آن چیزی است که عقل و شرع و فطرت الهی افراد جامعه آنرا پذیرفته باشند.
البته جامعه ای که از مسیر فطرت الهی منحرف نگردیده باشد، یکی از احکام چنین
اجتماعی این است که تمامی افراد و اجزای اجتماع در هر حکمی برابر و مساوی باشند،
البته این تساوی را باید با حفظ وزن و جایگاهی که افراد در اجتماع دارند، رعایت
کرد. بنابراین با توجه به تأثیر افراد در ترقی و رشد اجتماع، برای آنها حقوقی در
نظر گرفته می شود، آنگاه این حقوق به طور متساوی و کامل میان این اقشار، به تناسب
حالشان گسترش داده می شود و در این صورت عدالت اجتماعی معنا پیدا می کند و این همان
«اعطاء کل ذی حَقٍّ حَقَّه» است. مقتضای تساوی که همان عدالت اجتماعی است، آن نیست
که هر مقام اجتماعی به هر فردی از افراد جامعه واگذار شود، به این معنا که همانگونه
که از انسان عاقل و با تجربه شنوایی داریم و از اندیشه های او بهره می گیریم، از
کودک نادان و یا انسان سفیه استفاده کنیم و یا اینکه ناتوان عاجز همان چیزی را
بردارد که انسان قوی و قدرتمند بر می دارد. این نوع مساوات، میان افراد شایسته و
ناشایسته، برای هر دو گروه زیانبار است. به عبارت دیگر، افراد جامعه از حقوق متشابه
برخوردار نیستند. بلکه از حقوق متساوی با توجه به جایگاه و اعتبارشان و مقدار
تأثیرگذاری که در جامعه انسانی دارند برخوردارند و این همان معنای عدالت اجتماعی
است که هر کس به اندازه وظایف و مسئولیت هایی که به دوش می کشد، از حقوق متناسب با
آن، بهره مند باشد. مرحوم عل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.