پاورپوینت کامل نگاهی دیگر به خشونت علیه زنان ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی دیگر به خشونت علیه زنان ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی دیگر به خشونت علیه زنان ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی دیگر به خشونت علیه زنان ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۳

لچندی پیش با همکاری مرکز امور مشارکت زنان وزارت کشور با انتشار جزوه ای با نام
«ارائه یافته های ملی و استانی پژوهش خشونت خانگی علیه زنان»، کلیاتی از طرح ملی
خشونت خانگی علیه زنان در ۲۸ مرکز استان کشور را در معرض دید کارشناسان قرار دادند.
اهمیت موضوع خشونت، هم به دلیل لزوم مقابله با این پدیده نامیمون، هم به دلیل
پی گیری موضوع از سوی نهادهای دولتی به تبع دستورالعمل زمان بندی شده در سازمان ملل
و هم به دلیل لزوم پالایش ذهن ها از انگاره های غلط در برخورد با این پدیده و
پدیده های مشابه، توضیح نکاتی را، هرچند اجمالی و گذرا، بر عهده ما می نهد.

الف:
بررسی های مفهومی

خشونت زناشویی در معنای عام آن، به بدرفتاری هر یک از زوجین با
دیگری اطلاق می شود که به آسیب های جسمی یا روانی در طرف مقابل منجر شود. برخی نیز
خشونت زناشویی را استفاده یکی از زوجین از روش هایی می دانند که برای وادار کردن
طرف مقابل به انجام کاری و یا ترک فعلی علی رغم میل باطنی خود، به کار می رود. گرچه
خشونت زناشویی پیشینه تاریخی درازی دارد، اما از دهه ۱۹۷۰ مورد توجه ویژه دانشمندان
علوم اجتماعی قرار گرفته است؛ پس از آن که فمینیست های رادیکال به فاش کردن
جنبه های پنهان خشونت خانگی و تجزیه و تحلیل آن پرداختند. درباره مفهوم، گستره و
انواع خشونت، توجه به نکاتی ضروری است:

۱ ـ خشونت، مقوله ای است که پیوندی اساسی با
فرهنگ دارد. توضیح آنکه خشونت در معنای دقیق آن، به هر عملی که به ناراحتی و یا
آسیب روحی و جسمی طرف مقابل منجر شود، اطلاق نمی شود؛ چه بسا ویژگی خاص یک فرد آن
باشد که از یک رفتار صحیح، منطقی و عقلایی و یا عملی که در فرهنگ و عرف جامعه،
متعارف و طبیعی تلقی شود، احساس رنجش روحی و یا حتی جسمی کند؛ به عنوان مثال حس
خودبزرگ بینی شخصی در وی انتظاراتی کاذب ایجاد کند که در نتیجه، رفتار عادی دیگران
را توهین به خود تلقی نماید. بلکه منظور آن است که یک رفتار در عرف و در میان عقلا
به گونه ای باشد که سبب یا زمینه آسیب به طرف مقابل گردد. از اینجا می توان نتیجه
گرفت که مصادیق خشونت در فرهنگ های مختلف، کم و بیش متفاوت است و نمی توان کلیشه ای
ثابت در تمام فرهنگ ها، برای تعیین خشونت به کار گرفت؛ به عنوان مثال در جوامعی که
قانون و فرهنگ مرد را موظف به تأمین هزینه های اقتصادی همسر می کند، عدم پشتیبانی
اقتصادی می تواند مصداق خشونت باشد؛ اما در جایی که چنین انتظاری از مرد نیست، عدم
حمایت اقتصادی، خشونت تلقی نمی گردد، و یا مراقبت از پدر یا مادر همسر هنگام
بیماری، در برخی فرهنگ ها وظیفه متعارف زن و مسئله ای پذیرفته شده است که نه تنها
مصداق خشونت علیه زن شمرده نمی شود، بلکه استنکاف از انجام این عمل، دلیلی بر
بی کفایتی اوست، و یا انتظار انجام کار خانگی از زن در برخی مناطق، انتظاری نابه جا
و در برخی مناطق دیگر یک وظیفه ی عرفی، عملی متعارف و حتی نشاطآور تلقی می شود. و
چه بسا در یک منطقه الفاظ تحقیرآمیز و رکیک چنان مورد استفاده قرار گیرد که در همان
محل به سبک عادی محاوره تبدیل گردد و مردم از مخاطب شدن به چنین الفاظی آزرده
نمی شوند. گرچه می توان فرهنگ ها را در موضوع شخصیت زن، انتظار از زن و حقوق وی
مورد تحلیل قرار داد و در مورد انحطاط و یا رشد فرهنگ ها به قضاوت نشست و بسیاری از
موارد ناروا در حق زن را برشمرد، اما ناروا داشتن یک چیز، به معنای خشونت دانستن آن
نیست. نگاهی به گونه های مربوط به شاخص میزان خشونت خانگی علیه زنان در طرح مذکور
نشان می دهد که تنظیم کنندگان طرح به این نکته دقت کافی مبذول نداشته اند. از این
رو مواردی چون نظارت بر رفت و آمد به خانه دیگران، اشتغال و فعالیت بیرون از خانه و
انجام روابط زناشویی بدون رضایت همسر را که به مقتضای اعمال سرپرستی در خانواده در
فرهنگ اسلامی و ایرانی، بر عهده مرد گذاشته شده است، از مصادیق اعمال خشونت
دانسته اند.

۲ ـ خشونت را می توان به فیزیکی (جسمی) و روانی تقسیم کرد. این
تقسیم بندی از آن رو مفید است که می توان ابعاد روانی خشونت علیه زنان را نمایان تر
ساخت و نگاه ما را از توجه صرف به خشونت های ظاهری، به ابعاد پیچیده و نامرئی خشونت
که غالباً مورد غفلت واقع می شود، معطوف سازد.

۳ ـ آیا خشونت، عملی مردانه است یا
زنان نیز در این عرصه، فعال عمل می کنند؟ و آیا خشونت با جنسیت ارتباطی خاص برقرار
می کند؛ به این معنا که مرد و یا زن دارای استعدادها و زمینه هایی خاص در اعمال
خشونت هستند؟ گرچه استعدادِ تحکم و طغیان گری در نهاد تمامی انسان ها، فارغ از
جنسیت، وجود دارد، اما می توان پذیرفت که موقعیت های متفاوت زنان و مردان و
استعدادهای خاص هر جنس، آنان را برای گونه ای خاص از رفتارهای خشن مستعدتر ساخته
باشد. می توان گفت مردان به دلیل قدرت بدنی و توان مندی های خاص فیزیکی و به دلیل
برخورداری از مسند مدیریت که خود کانون اقتدار است، آمادگی بیشتری برای اعمال
خشونت های فیزیکی دارند، اما قضاوت در خشونت های روانی چندان ساده نیست. برخی
فمینیست های جدید به این نکته توجه کرده اند که تاکنون تحلیل خشونت های خانگی با
نگاهی مردانه انجام شده است، به گونه ای که صرفاً خشونت های مردانه قابل شناسایی و
محاسبه بوده اند و خشونت های زنانه به دلیل ویژگی خاص آن که غالباً «اعمال اقتدار
از موضع ضعف» است، نادیده انگاشته شده است. زنان نیز توانایی بالایی در وادار کردن
مردان به انجام امور، علی رغم میل باطنی خود دارند، اما «اَشکال زنانه خشونت
الزاماً باید بسیار پوشیده و رندانه باشد، به نحوی که از جانب مردان به عنوان
خشونت، تلقی و تعبیر نشود؛ در غیر این صورت، مانند مردان با او رفتار خواهد شد و
چون فاقد نیروی فیزیکی، است از همان آغاز بازنده خواهد بود. اولین شکل عام خشونت
زنانه، به ترتیبی است که این تصور را در طرف مقابل به وجود آورد که او موجودی
شکننده و آسیب پذیر است که اگر با او بدرفتاری شود، مانند ظرف بلورین خواهد شکست؛
به عبارتی دیگر، زن به نحوی رفتار می کند که تعریف و توصیف عام و مردانه را از زن
تقویت کند. خنجر و شمشیر زن، اشک هایش است، ناسزاگویی و نفرین، کمان و کمندش.»
منجم، رؤیا، مادر ـ زن، نشر مس. صفحه… از سوی دیگر، تمرکز فمینیست ها بر
خشونت های مردانه و پیشنهاد تغییر موازنه قوا به سود زنان به گونه ای که زنان را در
موقعیت های جدید قرار دهد، وضعیتی جدید از خشونت های زنان را به همراه داشته است.
«هم اکنون موج فزاینده ای از موارد آزار جنسی توسط زنان به چشم می خورد. همچنین
شواهد زیادی مبنی بر سوء استفاده جنسی زنان از کودکان و مردانی که قربانی خشونت
خانگی هستند، وجود دارد. زنان نیز مانند مردان، هنگامی که قدرت دارند، قادرند از آن
سوء استفاده کنند. اما مسئله ای که در این میان قابل تأمل است اینکه، احتمالاً
دگرگونی ارزش ها در میان نسل جوان تر زنان، یعنی گرایش آنان به ارزش هایی که به طور
سنتی به مرد بودن نسبت داده می شد، به اشتیاق روزافزون آنها به قدرت و پدیده هایی
مانند آزار جنسی تبدیل می شود.» هلن ویلکسون، «برخی واقع نگری ها در جنبش زنان»،
مجله ایران فردا، ش ۴۱، ص ۱۳۱. توجه به این نکته از آن رو حایز اهمیت است که گمان
نشود با تمرکز بر ابعادی خاص از خشونت یا اصنافی خاص از خشونت گران، می توان به
وضعیت مطلوب دست یافت. اگر تدوین طرح ملی خشونت علیه زنان به معنای اعمال حساسیت به
موضوعی کم و بیش مغفول باشد، به جاست، اما آنچه در سطح جهانی و به تبع آن در عرصه
داخلی پی گیری می شود، نگاهی یک سویه و جزء نگرانه است که گرچه می تواند تأثیرات
جزیی مفیدی بر جای گذارد، می تواند به مغفول ماندن انواع دیگر ستم و جابه جایی
انواع خشونت نیز منجر گردد.

۴ ـ آزار جنسی و روحی، پدیده ای گسترده است. کدام دو
دوست صمیمی را می شناسیم که در طول مدت مدیدِ آشنایی سابقه ای از آزردگی از یکدیگر
نداشته باشند کدام دو دلداده ای را می شناسیم که در طول زمان شیدایی، رنجشی از هم
نداشته باشند. انتظار رفتار کاملاً خط کشی شده و کاملاً منطقی از دو شریک زندگی که
شادی و غم را پیوسته با هم سپری می کنند، آرمانی اما غیرواقع بینانه است. بیشتر
افراد مهذَّب و متعادل در پرونده زندگی خویش، سابقه ای از عصبانیت و پرخاش دارند.
گستردن مصادیق خشونت و در نتیجه بالا نشان دادن آمار آن می تواند مصادیق اصلی خشونت
را در لابه لای مصادیق متعارف و غیرحساس پنهان نماید. بهتر آن است که در بررسی این
پدیده، به مصادیق اصلی، حساس و خطرناک خشونت، ضرورت مهار روحیه خشونت طلبی، کم کردن
زمینه ها و علل خشونت و روبه رشد بودن خشونت، حساسیت نشان داده شود. از این رو لازم
است به موارد حساس و مستمر، نگاهی متفاوت داشت.

۵ ـ آیا می توان خشونت رابه روا و
ناروا تقسیم نمود، یا آنکه باید هرچه را که سبب رنجش روحی یا آسیب جسمی گردد، از
میان برد؟ آنچه عقلا بر آن صحه می گذارند، پذیرش خشونت های قانونی در مواردی است که
چاره ای از آن نیست. این خشونت ها ممکن است در جعل قوانین محدود کننده و وادارنده و
یا اعمال جریمه بر عملکرد افراد خاطی، باشد. در اسلام نیز اعمال خشونت در مقابل
ارتکاب گناه از سوی حکومت، پدر، همسر و اقشار مختلف جامعه پیش بینی شده است. اقشار
جامعه در مقابل گناه موظف به انجام امر به معروف و نهی از منکرند که در برخی مراتب
آن، رنجش روحی شخص را در پی دارد؛ هرچند اقدام فیزیکی از طرف حکومت انجام می پذیرد.
پدر نیز درراستای نقش تربیتی خود به عنوان سرپرست خانواده می تواند در چارچوبی خاص،
فرزندان را تأدیب نماید. زوج نیز در برابر عدم تمکین خاص زوجه می تواند اقداماتی از
جمله هَجْر (جدا کردن بستر خود از بستر بانو و یا پشت کردن به وی در محل استراحت)
انجام دهد که نوعی آزار روحی به منظور اصلاح است. به نظر می رسد طرح مذکور از آنجا
که تفکیکی میان موارد خشونت از حیث روایی و ناروایی، قائل نشده و مواردی چون نهی
زوجه از برقراری ارتباط با دیگران و نامناسب بودن پوشش، جلوگیری از نگه داری
فرزندان از سوی زوجه در زمان متارکه، در صورتی که طبق قانون، حضانت فرزند بر عهده
پدر باشد و یا از مادر سلب صلاحیت شده باشد و ممانعت از اشتغال به حرفه هایی که با
مصالح خانوادگی ناسازگار است را نیز، در زمره خشونت های خانگی مورد بحث قرار
می دهد، نمایی از فرهنگ لیبرالیستی را در جامعه ایران نمایش می دهد.

۶ ـ در یک
تقسیم بندی دیگر می توان خشونت را به خشونت های اجتماعی و خانگی تقسیم کرد.
تقسیم بندی فوق می تواند این فایده را در پی داشته باشد که توجه ما را به نوعی خاص
از خشونت جلب نماید که دارای حساسیت ها و ویژگی هایی است. ویژگی خشونت های خانگی آن
است که در حریم خصوصی، که به دلیل فقدان شهود و مستندات و یا ملاحظات دیگر، اثبات
اتهام در مورد آن غالباً ممکن نیست، و یا ملاحظات عاطفی، حیثیتی، جانی و مالی در آن
چشمگیر است، واقع می گردد. از این رو می توان انتظار داشت که دامنه خشونت های خانگی
فراگیرتر و مقابله با آن مشکل تر و پیچیده تر باشد. هم چنین نباید فراموش کرد که
ویژگی محیط خانوادگی به دلیل حاکمیت روابط عاطفی در آن به گونه ای است که راهکارهای
اصلاحی را تا حدودی متمایز از راهکارهای اصلاحات اجتماعی می نماید. اما باید به این
مهم توجه نمود که ملاحظه آمارهای خشونت خانوادگی و اجتماعی نشان می دهد که این دو
مقوله نسبتی محسوس با یکدیگر دارند، به گونه ای که آمار خشونت های اجتماعی علیه
زنان همراه با ازدیاد خشونت های خانگی افزایش می یابد. این نکته نشان می دهد که
احتمالاً خشونت اجتماعی و خانگی علیه زنان، از عوامل مشترکی نشأت می گیرد و یا حتی
خشونت های اجتماعی می تواند منشأ برخی خشونت های خانگی نیز باشد. نکته دیگری که
نمی توان از کنار آن نیز به سادگی گذشت آن است که، خشونت های اجتماعی، کم و بیش
تهدید کننده تر از خشونت های خانگی بوده اند. آمارها وضعیت نسبتاً یکسانی را در
کشورهای مختلف بیان می کنند؛ به عنوان مثال در یک بررسی، در کشور ما، از مجموع ۷۸۹
پرونده قتل، فقط در ۸/۱۵% آنها رابطه قاتل و مقتول، رابطه خانوادگی درجه اول (پدر،
مادر، همسر، فرزند، خواهر و برادر) بوده است، ر.ک: شهلا، اعزازی «واقعیت پنهان
خشونت خانوادگی»، مجله فرزانه، ش ، ص ۵۵. که علی القاعده در یک خانه به سر می برند.
آمار خشونت در دنیای غرب هم نشان می دهد ناامنی اجتماعی چه در محل کار و چه در
دنیای خارج، به ویژه آزار جنسی زنان و قتل آنان از سوی شریکان جنسی نامشروع و تجاوز
به عنف، نگران کننده تر است. از اینجا می توان بر این مطلب پای فشرد که تأکید بر
خشونت خانگی اگر به معنای در حاشیه قراردادن انواع دیگر خشونت علیه زنان و یا
نادیده گرفتن تأثیرات نگرش اجتماعی غلط به زن به عنوان ابژه جنسی در روابط خانوادگی
باشد، رهزن، و ناتمام است.

ب: علل و عوامل خشونت آفرین

جامعه شناسان، روان شناسان
و زیست شناسان هر یک از زاویه دید خود به تحلیل علل بروز خشونت پرداخته اند. از
نگاه اجتماعی، عواملی چون: الگوهای رفتاری و تأثیر یادگیری هنجارها، ارزش ها و
رفتارهای مرتبط با این پدیده از والدین، پدرسالاری آشکار و پنهان در روابط زناشویی،
عوامل اقتصادی از جمله: فقر، قوانینِ تبعیض آمیز، اعتیاد و ضعف عوامل کنترل اجتماعی
را از عوامل خشونت خانگی شمرده اند؛ چنان که روان شناسان نیز ضعف عوامل کنترل فردی
را از عوامل مهم کجروی از جمله خشونت می دانند. فیزیولوژیست ها هم همچون برخی
رادیکال فمینیست ها، تأثیرات هورمون مردانه ـ تستوسترون ـ در مردان را مورد توجه
قرار داده اند. در این باره نیز می توان به نکاتی اشاره نمود:

۷ ـ باید میان
استعدادِ اعمال انواعی از خشونت با علل ارتکاب به خشونت، تفکیک قائل شد. میل به
استخدام دیگران برای رسیدن به هدف مورد نظر، در نهاد هر بشری نهفته است و
بدین منظور مرد و زن از ابزارهای منحصر به فردی نیز بهره می گیرند. به راستی آنچه
سبب بروز این میل در قالبِ اعمال روش های خشونت آمیز می گردد، هورمون مردانه است یا
عواملی که سبب جریان این استعداد در مجرایی ناصحیح می گردد؟

۸ ـ از نگاه ما گرچه
عوامل روانی می تواند تمایل به خشونت را افزون سازد، اما غالباً سبب نمی شود که
توان انسان بر کنترل نفس خود در زمان ارتکاب به خشونت، از میان برود؛ به دیگر بیان،
خشونت در اکثر موارد، فعل اختیاری است که می توان فاعل آن را بازخواست نمود و نباید
با شخص خشن چون بیماری مسلوب الاختیار و مجنون رفتار نمود و وی را از پیامدهای عمل
مجرمانه معاف دانست. این نکته بدان معنا نیست که نقش اصلاحات تربیتی و روان درمانی
را در اصلاح این شخص نادیده بگیریم.

۹ ـ با وجود آنکه در دهه های اخیر نگاه ها به
حمایت از زنان در قوانین، رویه ها و فرهنگ ها معطوف شده، تغییرات بسیاری در قوانین
مدنی و جزایی اعمال و موضوع برابری زن و مرد در خانه و اجتماع به یکی از دغدغه های
بین المللی تبدیل شده، آمار خشونت کماکان رو به رشد بوده است و از قضا ابعادی از
خشونت در کشورهای غربی که رشد شاخصه های متعارف حقوق بشر و زنان را بیش از دیگران
نشان می دهند، گسترده تر بوده است؛ چنان که به گزارش گروه «مدیا اسکوپ» از هر هفت
زن آمریکایی، یک نفر در طول حیات خود مورد تجاوز واقع می شود، در هر دو دقیقه، یک
زن آمریکایی مورد تجاوز قرار می گیرد، در هر نُه ثانیه، یک زن آمریکایی صدمه جسمی و
بدنی می بیند، یک سوم زنان آمریکایی در مقطعی از زندگی، به دست شوهر یا دوست
پسرهایشان آسیب بدنی دیده و یا مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند و سی درصد از
زنان مقتول در «ایالات متحده، به دست همسر، همسران پیشین و یا دوست پسرهایشان کشته
می شوند. ر.ک: گروه مدیا اسکوپ، زنان قربانی خشونت رسانه ها، مجله سیاحت غرب، مرکز
پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره ۱۷، ص ۶۰. این مهم نشان دهنده آن است که یا در
زیر پوسته اصلاحاتِ انجام شده به نفع زنان، عواملی مؤثرتر زمینه های خشونت را توسعه
می بخشند و یا آنکه آنچه به عنوان اصلاحات به نفع آنان انجام می شود، دست کم در
برخی موارد، خود از عوامل ناپیدای توسعه خشونت است. در جای خود می توان شواهدی بر
هر دو احتمال یافت و نشان داد که آموزه های اساسی فرهنگ مدرن از جمله: فردگرایی،
آزادی لیبرالیستی، حقوق محوری و نسبیت گرایی چگونه به توسعه اشکال جدید از خشونت
منجر شده اند و مفاهیمی چون عشق رمانتیک نیز نه تنها از مشکلات زنان نکاسته است که
می تواند عامل مشکل آفرین نیز محسوب گردد. افزون بر این، تقویت نگاه جنسی به زن در
عصر جدید، به ویژه در رسانه های تصویری، از عوامل مهم بروز خشونت های جنسی است که
می توان آن را تئوریزه شدن خشونت در قالب های جذاب دانست: «تحقیقات علمی چهل و چند
ساله محققان، آنها را به این نتیجه رسانده است که خشونت های نمایش داده شده در
رسانه ها، در شکل گیری واکنش ها و رفتارهای خشونت آمیز، دخالت مستقیم داشته است.
شواهد بسیاری در دست است که تلقی منفی از زنان در نمایش های رسانه ای، بر زندگی
روزمره آنان سایه می افکند.» همان. نکته دیگر آنکه در جهان غرب، خشونت ها
آسیب رساننده تر است و بیشتر تلفات می دهد. شاید بتوان میگساری، بی توجهی به عفاف
از سوی زنان و فقدان حریم حمایتی و نظارتی بر آنان را که در جهان اسلام در قالب
مفاهیمی چون غیرت و نهی از منکر مورد توجه و عنایت قرار می گیرد، از علل آسیب پذیری
بیشتر زنان در غرب دانست.

۱۰ ـ به جرئت می توان گفت که نگرش های فمینیستی
برابری طلبانه که در اسناد بین الملل نیز به عنوان نگاه حاکم مطرح شده است، از
عوامل مؤثر بر خشونت خانگی زنان است. هنگامی که نظریه پردازان موج دومی با به کار
بردن دو واژه جنس و جنسیت تمامی مقولات غیر بیولوژیک از جمله: تفاوت زن و مرد در
تمایلات، رفتارها، ذهنیت ها و حتی استعدادهای مختلف ذهنی را از مقوله جنسیت دانسته
و آن را معلول نظام اجتماعی و فرهنگی مردسالار دانستند، گمان نمی کردند که یکسان
نگری زن و مرد در امور یاد شده ممکن است به زیان زنان تمام شود. امروزه برخی
ژرف نگران به این واقعیت توجه کرده اند که انتظارات نابه جا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.