پاورپوینت کامل ترکیب جنسیتی در دانشگاه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ترکیب جنسیتی در دانشگاه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ترکیب جنسیتی در دانشگاه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ترکیب جنسیتی در دانشگاه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۴
یکی از پدیده های اجتماعی در سالیان اخیر و در کشور ما، اقبال و موفقیت دختران در ورود به دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی است. افزایش ورود دختران اگر چه به خودی خود قابل تأمل و مداقه می نماید، اکثریت یافتن دختران به نسبت پسران در ورود به مقطع تحصیلات آموزش عالی چشم گیرتر به نظر می رسد. نسبت ورود دختران به کل جمعیت دانشجویان از ۲۸ درصد در سال ۱۳۵۷، به ۳۷ درصد در سال ۱۳۷۴به ۶۲ درصد و ۶۲ درصد درسال ۱۳۸۱ به رسیده است.
توزیع جمعیتی دو جنس در رشته های مختلف اگر چه کاملاً با درصد جمعیتی دو جنس نسبت به کل ورودی ها به دانشگاه تطبیق نمی کند، اما گویای افزایش تدریجی و گاه جهش دار نسبت جمعیتی دختران در تمامی رشته ها است. درسال تحصیلی ۸۱ ، ۵۳ درصد دانشجویان در رشته های علوم انسانی، ۶۱ درصد در علوم پایه، ۴۳ درصد در کشاورزی و دامپزشکی، ۱۳ درصد در فنی و مهندسی، ۷۴ درصد در پزشکی و ۷۵ درصد در رشته هنر را دختران تشکیل می دادند، این در حالی است که درسال تحصیلی ۸۲ درصد ورودی دختران در علوم انسانی ۶۱ درصد، درعلوم پایه ۶۳ درصد، درگروه هنر ۷۴ درصد اعلام شده است.
طبیعی است ورود دختران به مقطع آموزش عالی و اکثریت یافتن نسبی آنان مانند بسیاری از پدیده های دیگر اجتماعی، خود معلول و برآمده از علل و عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگری است که توجه به این دسته از عوامل در تحلیل چیستی و چرایی این پدیده اجتماعی راهگشا خواهد بود. از سوی دیگر در مقابل این رویداد مهم موافقان و منتقدانی نیز وجود دارند که هر کدام از منظر و جایگاه متفاوتی به تحلیل، تفسیر، توجیه و بیان بایسته های آن می پردازند. در این میان می توان میان پدیده افزایش ورود دختران به دانشگاه ها و اکثریت یافتن نسبی آن ها نسبت به پسران با بسیاری از پدیده های اجتماعی دیگرتفاوت معناداری را مشاهده نمود و آن، غفلت از لزوم انجام پژوهش های جدی و به چالش کشیدن این پدیده اجتماعی از منظرهای متفاوت است. به عنوان مثال در سال های گذشته چندین پژوهش ملی و کلان درباره موضوعات و مسایلی از قبیل اشتغال زنان، لوازم و پیامدها، سن ازدواج، مشارکت سیاسی اجتماعی زنان، فرار دختران از خانه، زنان ویژه و خشونت خانگی علیه زنان که صرف نظر از رویکردها، یافته ها و جهت گیری ها برخی از این قبیل پژوهش ها، اهتمام پژوهشگران و دستگاه های حمایت گر به موضوعات مهم و تأثیر گذار اجتماعی به خصوص در حوزه مسایل جنسیتی قابل تقدیر است. در این میان مسئله افزایش ورود دختران و اکثریت یافتن آن ها در دانشگاه ها از وضعیت متفاوتی برخوردار است. به رغم آن که تغییرات در پاورپوینت کامل ترکیب جنسیتی در دانشگاه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint از بسیاری از پدیده های اجتماعی اجتماعی دیگر مشهود تر و ملموس تر است، پژوهش های بایسته و درخور در این موضوع با مقاومت های جدی روبرو می شود.
۱) البته در برخی اخبار و گزارشات از برخی پژوهش ها و همایش ها خبر داده می شود که بررسی این موضوع را در دستور کار خود قرار داده اند. خبرگزاری ایسنا گزارش داد طرح ملی «بررسی علل افزایش قبولی دختران در کنکور سراسری با تأکید بر پیامدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن و ارائه راه کارهای عملی» توسط جهاد دانشگاهی علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی انجام گرفت (خبرگزاری ایسنا، ۱۰/۱۱/۱۳۸۴). همچنین مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران و اداره امور بانوان وزارت کشور در نظر دارند، همایش بررسی علل و پیامدهای «فزونی ورود دختران به دانشگاه ها» را برگزار کنند.
برخوردهای تبلیغاتی و احساسی و تخریب منتقدان و یا پرسش گرانی که تلاش دارند، ابعاد متفاوت و پیامدهای این پدیده اجتماعی را رصد، تبیین و برجسته کنند، در عمل فضا را برای تضارب آراء و افکار تنگ می کند و البته این به معنی منتفی شدن پیامدهای احتمالی یک پدیده اجتماعی نیست. در مسئله ورود دختران به دانشگاه از سالیان گذشته شاهد حجم گسترده ای از تبلیغات رسانه ای هستیم که مسأله ورود دختران به دانشگاه را در شکل کنونی آن با آب و تاب فراوان منعکس کرده و آن را گاه یک گام موفق برای نظام و گاه به عنوان پیروزی دختران بر پسران در میدان مبارزه علم و دانش قلمداد کرده اند.
این نوشته برآن است با طرح سئوالاتی چند در برابر پدیده اکثریت یافتن نسبی دختران در ورود به دانشگاه ها و مقاطع آموزش عالی، لزوم توجه مضاعف حاکمیت و دستگاه مدیریتی و تمام نخبگان، اندیشمندان و تحلیل گران پدیده های اجتماعی را به مداقه در اطراف این پدیده اجتماعی دعوت کند. آنچه در این مقام مدنظر است آن است که صرف نظر از اینکه موافق پدیده اکثریت یافتن دختران در مقطع آموزش عالی باشیم و یا مخالف آن، یک نکته را نباید از نظر دور داشت که این پدیده در کشور ما، پدیده ای نیست که به صورت فعال مدیریت شده باشد ( اگر چه برخی تصمیمات و سیاست گذاران کلان مدیریت کشور، ناخودآگاه بر این پدیده تأثیر مستقیم گذاشته است) حال در مقابل این پدیده و اقتضائات و الزامات آن، اگر توان و یا اراده مدیریت وجود نداشته باشد، پدیده ها و لوازم آن الزامات و اقتضائات خود را به مجموعه مدیریت کشور و بدنه عمومی اجتماع تحمیل خواهد کرد.
قبل از ورود در بحث توجه به چند نکته لازم به نظرمی رسد:
۱- در مورد پدیده افزایش ورود دختران به مقطع آموزش عالی و اکثریت یافتن آنان در دانشگاه ها باید از تقلیل گرایی در ناحیه علل و عوامل به وجود آورنده این پدیده اجتناب کرد. این پدیده مانند بسیاری (ویا تمام) پدیده های اجتماعی دیگر معلول سلسله علل و عوامل متفاوتی است که هر کدام به اندازه خود در تمام یا بخشی از جامعه تأثیر داشته و این پدیده را سبب شده اند. گو اینکه واقعیت اجتماعی ورود دختران به دانشگاه و فزونی جمعیت آن ها، در روابط متقابل (دیالکتیکی) با سایر پدیده های اجتماعی، خود علت و عامل تغییرات اجتماعی دیگر خواهد بود که تحت عنوان لوازم و اقتضائات فزونی جمعیت دختران در دانشگاه ها قابل توجه و تأمل است.
۲- در مورد اکثر واقعیت های اجتماعی و اقتصادی کشور ما ، آمارها، یا وجود ندارد و یا دقیق نیست و همین امر تحلیل پدیده های اجتماعی را با مشکلات و ابهامات فراوانی مواجه می کند. اگر چه می توان ادعا کرد که در مورد پدیده فزونی ورود دختران به دانشگاه ها وضعیت تا حد زیادی مطلوب تر است، با این حال آمارهای موجود عمدتأً ناظر به تعداد و یا درصد ورود دختران و پسران در مقطع کاردانی و کارشناسی است، از نسبت دو جنس میان فارغ التحصیلان و یا تعداد و دفعات شرکت در کنکور و ورود در مقاطع تحصیلات تکمیلی و تفکیک میان رشته های فنی، انسانی، تجربی و هنر و تفکیک میان دانشگاه های دولتی، آزاد، پیام نور، علمی کاربردی و شبانه و در نهایت در مورد نسبت جنسیتی داوطلبان آمارهای چندان روشنی وجود ندارد و یا اگر این آمارها وجود دارد در رسانه ها و مطبوعات چندان به آن پرداخته نمی شود.
با توجه به نکات فوق تلاش خواهد شد برخی از ابعاد فزونی ورود دختران به دانشگاه و اکثریت یافتن نسبی آنان درچند بند مورد توجه قرار گیرد.
۱- چیستی و ماهیت این پدیده اجتماعی:
در چیستی و تحلیل این پدیده اجتماعی توجه به علل و عوامل، نقش تعیین کننده ای دارد ولی در این مختصر تلاش می شود با بررسی برخی احتمالات و دیدگاه های مطرح شده، گامی هر چند کوچک در مسیر تبیین و توضیح چیستی و واقعیت این پدیده اجتماعی برداشته شود.
۱-۱-یک احتمال قابل توجه که طرفدارانی نیز دارد، آن است که چیستی و رکن پدیده اجتماعی اکثریت یافتن ورود دختران به دانشگاه ها را در راستای فراگرفتن علم و دانش ارزیابی کرده و آن را از زاویه یک امر مثبت و قابل دفاع ارزیابی و حمایت کنیم.
شکی نیست که فراگرفتن علم در رأس فضیلت های اسلامی و انسانی است. حجم وسیع آیات و روایات وارد شده در ترغیب و تشویق به دانش اندوزی و تأکید بر عدم برابری عالمان و غیر عالمان و ترجیح آموختن علم و دانش بر بسیاری از عبادات از جمله مسلمات در میان آموزه های اسلامی است. از سوی دیگر فراگیری علم و دانش برای زنان و دختران هم از عمومات و اطلاقات وارد شده در لزوم و فضیلت علم آموزی استفاده می شود و هم از بیانات خاصی که ناظر به تحریک و تحریص زنان بر علم آموزی است به دست می آید. سپس بر این اساس می توان مدعی شد که ورود دختران و زنان به مقاطع آموزش عالی در راستای تحقق یکی از اهداف متعالی دین مبنی بر لزوم و فضیلت علم آموزی است که باید آن را به فال نیک گرفت.
به نظر می رسد برای تأمل و مداقه دراستدلال و ادعای فوق، نگاهی هر چند اجمالی به آموزه های دینی در باب علم و فضیلت آن و همچنین ماهیت تحصیلات عالی و آموزش های دانشگاهی ضروری باشد. از مجموع معارف و آموزه های اسلامی به دست می آید که علم، حکمت و یا دانش به خودی خود فضل و ارزش محسوب نمی شود و شرط اصلی در ارزشمندی علم(چه برای زنان و چه برای مردان)جهت علم است. درمجموع روایات اهل بیت (علیهم السلام) دو گونه تقسیم بندی، برجسته است، یک تقسیم بندی درناحیه متعلم و دیگری تقسیم بندی به اعتبار علم. در تقسیم بندی اول، علمی ارزشمند و مایه تعالی و قرب است که به قصد تقرب و بندگی خدا آموخته شود. از رسول گرامی اسلام روایت است که «هر کس دانش را برای غیر خدا بیاموزد، جایگاهش دوزخ باشد»
و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که: هر که برای خدا علم بیاموزد، برای خدا به آن عمل کند و برای خدا به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمان ها از او به بزرگی یاد شود».
از این دسته از روایات و مجموعه معارف دیگر به دست می آید که دانش به خودی خود ارزش و فضیلت محسوب نمی شود مگر در صورتی که از باب عبودیت و با قصد قربت آموخته شود.
تقسیم دیگری که در این باره و به اعتبار ماهیت علم در معارف اسلامی وجود دارد تقسیم علم به علم نافع(مفید) و علم غیر نافع است، از رسول خدا روایت است که می فرمود: «بار خدایا به تو پناه می برم از دانشی که سود نمی دهد».
آیا نمی توان بر اساس آنچه از مجموعه معارف اسلامی به دست می آید، مدعی شد که علم و دانش برای هر کدام از دو جنس در صورتی فضیلت محسوب می شود که در جهت و مسیر انتظارات نظام تشریع و تکوین از هر کدام از زن و مرد باشد و با قصد تقرب و عبودیت نیز تحصیل شود.
اما آنچه در باب ماهیت آموزش عالی در این مختصر می توان گفت آن است که نظام آموزش عالی یکی ازدستاوردهای عقلانیت مدرن است که در راستای بسط و توسعه عقلانیت ابزاری و در جهت تخصصی کردن امور ایجاد شده است. نظام آموزش عالی و تحصیلات دانشگاهی تعلیم و تعلم را به عنوان یک ارزش غیرآلی لحاظ می کند که غایت و هدف آن به کارگیری علم و دانش در جهت کسب ثروت و تصرف در عالم است. به یک معنا ارزشمندی نظام آموزش عالی تابعی از ارزش های کلان جامعه مدرن است. اگر درجامعه مدرن مشاغلی که تخصصی تر ند از ارزش مادی و اجتماعی والاتری برخوردارند، رشته و گرایش هایی که این تخصص ها را در پی دارند از ارزش و جایگاه بالاتری برخوردار شده و مطلوبیت بیشتری می یابند.
۲- علل و عوامل
در بحث از علل و عوامل، علاوه بر توجه به نکات ذکر شده در ابتدای این نوشته توجه به دو نکته قابل توجه است؛ نخست آنکه در بیان تأثیر عوامل تنها بر اصل تأثیر این عوامل تأکید می شود اما تعیین درصد و میزان تأثیر گذاری هر یک از این عوامل مبتنی بر انجام پژوهش های گسترده ای است که به رغم اهمیت، کمتر بدانها پرداخته می شود. ضیق فرصت و امکانات به معنای غفلت از بایسته های پژوهشی مرتبط با بحث نیست. دیگر آنکه در پدیده فزونی جمعیت دختران در دانشگاه ها، دو امرقابل تفکیک از یکدیگراست که هر کدام علل و عوامل مخصوص به خود را داراست. یکی اقبال دختران به دانشگاه ها و دیگری اکثریت یافتن دختران (و یا عدم اقبال نسبی پسران به دانشگاه و یا عدم موفقیت آنان) در پذیرش و ورود به دانشگاه است.
با توجه به نکات فوق به برخی از علل و عوامل این پدیده به طور اختصار اشاره می شود:
۱-۲ گفته شد که یکی از اهداف و غایات نظام آموزش عالی، کسب مهارت و تخصص های ارزشمند و مورد نیاز جامعه است، به یک معنا پذیرش در یک رشته دانشگاهی به معنای جهت یافتن هویت شغلی فرد پذیرفته شده در نظام دانشگاهی محسوب می شود. در سالیان اخیر افزایش جهش مند جمعیت از یک سو و رشد فارغ التحصیلان مقاطع مختلف آموزش عالی، اکثریت مشاغل و فرصت های اقتصادی را پوشش داد به گونه ای که جز معدودی از رشته های تحصیلی که عمدتاً جدید محسوب می شود، در سایر رشته ها با حجم وسیعی از افرادجویای کار مواجه هستیم و بیکاری تحصیل کردگان و فرهیختگان به تدریج وجه غالب جمعیت بیکاران خواهد بود.
در این میان شرایط دختران و پسران را نمی توان یکسان ارزیابی کرد. از پسران به عنوان مردان و مسئولان خانواده های آینده به حکم قانون و عرف انتظار می رود که برای تشکیل خانواده از حداقل استقلال اقتصادی برخوردار شوند، از طرف دیگر با گذشت زمان و به دلیل تغییر شرایط و هنجارها به ویژه در حوزه اقتصاد، کسب حداقل های استقلال اقتصادی روز به روز مشکل تر شده و انرژی و زمان بیشتری را طلب می کند. درچنین فضایی اگرچه هنوز نسبت به برخی مشاغل درآمدزا و با موقعیت اشتغال مطلوب، انگیزه ورود به دانشگاه برای پسران وجود دارد و در رشته های فنی که از نظر بازار کار از اعتماد بیشتری برخوردار است. پذیرش و قبولی پسران به رقم۱۴/۵۲ درصد رسیده است. اما درمجموع همان گونه که در نسبت داوطلبان دختر(به عنوان مثال درصد داوطلبان دختر در کنکور در یک سیر تدریجی از ۹۷/۵۳ درصد در سال ۷۸ به ۸۷/۶۲ درصد در سال ۸۵ رسیده است) و پسر ملاحظه می شود علایق و انگیزه پسران در اصل شرکت در کنکور دانشگاه ها رو به کاهش است.
اگر ارزش های جامعه مدرن را به یک اعتبار می توان تصرف در هستی دانست و به اعتبار دیگر مهم ترین ارزش جامعه کسب و انباشت سرمایه است این ارزش ها به طور طبیعی به رشته ها و گرایشات دانشگاهی نیز سرایت می کند. در کشور ما نیز این هم خوانی و هم نوایی میان حاکمیت ارزش های مدرنیته در جامعه با اقبال عمومی به تحصیلات دانشگاهی به وضوح دیده می شود. به عنوان مثال در سال های میانی دهه ۶۰ و اوایل دهه به دلیل نیاز عمومی کشور به رشته های پزشکی و پیراپزشکی، این رشته ها در درجه نخست از مطلوبیت بهره مند بودند و رشته های فنی و سایر رشته ها در اولویت های متأخر در نظر گرفته می شد.
با اشباع نسبی جامعه نسبت به پزشکان عمومی و به تدریج پزشکان متخصص، اقبال عمومی جامعه و جوانان به ورود در رشته های پزشکی و پیراپزشکی به تدریج رو به کاستی گذاشت و رشته های فنی و مهندسی در رتبه اول مطلوبیت قرار گرفت. در سال ۱۳۸۰ دختران ۲۵ درصد دانشجویان رشته های فنی را شامل شده اند درحالی که این رقم در رشته های پزشکی به رقم ۷۰ درصد می رسد.
در یک کلام تحصیلات عالی و نهاد دانشگاه به عنوان یکی از موالید جامعه مدرن از قواعد و هنجارهای جامعه مدرن تبعیت می کند و صرف نظر از ملاحظات جنسیتی، هر گونه تغییر در الگوها و هنجارهای جامعه در باب تحصیلات دانشگاهی، به تغییر در الگوها و هنجارهای مرتبط با مدرنیته در جامعه بازگشت می کند.
و البته این مطلب به معنای نفی خرده هویت هایی است که تعلیم و تعلم را فارغ از دغدغه های جامعه مدرن دنبال می کنند و نه به معنای غیر ارزشمندی نظام تعلیم و تعلم در جامعه مدرن است، بلکه تأکید آن است که اکثر و کلیت این نظام تحصیلاتی در خدمت اهداف مدرن و ارزش های جامعه سرمایه داری است.
اما در این میان اشتغال به تحصیل در دانشگاه برای دختران مزیت هایی را به دنبال دارد، نخست آن که هم زمان با بالا رفتن سن ازدواج در جامعه و رسیدن میانگین سن ازدواج دختران به بالای بیست و پنج سال فاصله سن ازدواج و فارغ التحصیل شدن دختران از دانشگاه زمانی بین پنج تا هفت سال را در برمی گیرد. در چنین شرایطی چه از نظر خانواده ها و چه از منظر خود دختران تحصیلات عالی و دانشگاه وارد می شود، علاوه بر این که از برخی فشارهای روانی که از سوی فرهنگ ها و عرف های موجود در جامعه بر خانواده ها می کاهد، باعث موفقیت های اجتماعی بهتر برای دختران چه در ازدواج و چه در فرصت های احتمالی اشتغال می شود. مضافاً بر اینکه برای تشکیل خانواده و اقدام در ازدواج توقع استقلال اقتصادی از دختران نمی رود. به تعبیر دیگر فواید آموزش عالی و دانشگاه برای دختران منحصر در اشتغال و توان رقابت اقتصادی نیست، و نفس کسب مدارج علمی و مدارک تحصیلی برای آنان مطلوبیت دارد.
از آنچه گذشت می توان یکی از عوامل فزونی یافتن جمعیت دختران در دانشگاه ها را کاهش انگیزه پسران برای رقابت در کنکور دانشگاه ها دانست.
۲-۲ یکی از عوامل مؤثر در فزونی جمعیت دختران بر پسران در دانشگاه ها را می توان رقابت در شرایط نامساوی دانست. یکی از موانع مهم بر سر راه پسران، مسئله خدمت نظام وظیفه است. اگر چه در سال های گذشته و در زمان جنگ، مسئله نظام وظیفه، عامل انگیزشی مهمی برای پسران برای ورود به دانشگاه محسوب می شده است.
بسیاری از پسران در طول دوران دبیرستان از تنش ها و اضطراب های روحی و روانی متفاوتی در رنجند، که یکی از علل آن دغدغه ورود در خدمت نظام وظیفه است که این عامل به تشویش و اضطراب روحی پسران در دوران تحصیل در مقطع دبیرستان دامن می زند.
از سوی دیگر به دلیل اینکه کنکور در کشور ما به صورت رقابتی برگزار می شود، پسران در صورت عدم قبولی گزینه ای جز اعزام به خدمت سربازی ندارند.
طبیعی است بعد از پایان دوره سربازی به دلیل فاصله زمانی طولانی از تحصیل و فضاهای آموزشی به ضریب موفقیت آن ها در آزمون کاهش چشمگیری می یابد.
این شرایط برای دختران کاملاً منتفی و یا به تعبیری برعکس است. بسیاری از دختران پذیرفته شده در دانشگاه ها، سابقه شرکت بیش از یک بار در آزمون سراسری را در کارنامه خود دارند. دختران در صورت عدم قبولی در آزمون سراسری چاره ای جز اندیشیدن به شرکت دوباره در آزمون ندارند، زیرا همچنان که گفته شد آینده بسیاری از دختران در صورت ازدواج نکردن به قبولی در آزمون دانشگا ه ها و کسب مدارج آموزش عالی بستگی دارد.
این درحالی است که پسران علاوه بر اینکه به گزینه های دیگری جز ورود در دانشگاه ها می اندیشند، با ملاحظه توقعات روز افزون جامعه و خانواده از آنان، در پی از دست ندادن فرصت ها و پاسخ گویی به نیازها و خواسته های خود هستند و انگیزه ورود آنها به دانشگاه ها به تدریج در حال کم رنگ شدن است.
۳-۲ یکی از عوامل فزونی ورود دختران به دانشگاه ها، تغییر در الگوهای حاکم بر بازار کار است.
گسترش تکنولوژی اطلاعات و افزایش ارزشمندی مبادله اطلاعات به عنوان عمل مهم در فرآیند تولید ثروت محسوب می شود. کاستلز در اثر مفصل و ارزشمند خود در تحلیل عصر اطلاعات به سه عامل مهم در جذب و استخدام زنان در نظام اشتغال جدید اشاره می کند، نخست امکان پرداخت مزد کمتر به زنان در مقایسه با مردان و دیگری انعطاف پذیری زنان در مقام نیروی کار و در نهایت «دلیل عمده استخدام زنان عبارتست از مهارت های ارتباطی آنان که در اقتصاد اطلاعاتی روز به روز مهم تر می شود، و این جایی است که مدیریت منابع مادی در مقایسه با مدیریت منابع انسانی در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد. به این معنا تقسیم جنسیتی کار بین کار سنتی مردان در تولید وکار سنتی زنان در خانه داری و معاشرت اجتماعی در چارچوب پدر سالاری، گسترش یافته است. از قضای روزگار چنین شده است که اقتصاد جدید به طور فزاینده ای نیازمند مهارت هایی است که قبلاً محدود به قلمرو خصوصی کار ارتباطی بوده اند و اینک در صف مقدم مدیریت و پردازش اطلاعات و انسان ها قرار گرفته اند.
بر این اساس زنان در مشاغل چند مهارتی که نیازمند خلاقیت وتحصیلات است گمارده می شوند.»
در واقع بخشی از عوامل تأثیرگذار در ورود دختران به دانشگاه ها را باید در نیاز بازار به توانایی ها و ویژگی های زنان دانست، که تجلی اصلی آن کنش ارتباطی بالای زنان و دختران در مقایسه با مردان است. الگوی اقتصاد جدید انعطاف در تغییر مأموریت ها، توانایی در انجام کارهای متفاوت و قابلیت بالای دریافت و مبادله اطلاعات را طلب می کند که این ویژگی ها در زنان بیش از مردان یافت می شود.
طبیعی است وقتی بازار کار به نیروی تحصیل کرده زنان نیازمند است، این نیاز برای گروهی از زنان دغدغه و انگیزه ورود به دانشگاه ها را فراهم می کند.
۴-۲ کاهش امنیت، کارآمدی و اقتدار نهاد خانواده را می توان عامل دیگری در توجیه علت اقبال دختران به دانشگاه ها و فزونی جمعیت آنان در مقایسه با پسران دانست.
در گذشته خانواده مهم ترین پایگاه اجتماعی تلقی می شده که زنان هویت فردی و جمعی خود را در پیوند با این پایگاه اجتماعی جستجو می کردند. خوشبختی و سعادت زن ایرانی مانند بسیاری از زنان جوامع دیگر در گرو بهره مندی از خانواده ای کارآمد و پویا، استوار و سعادت مند تلقی می شد و البته مفهوم خوش بختی و سعادت از معنایی کاملاً عرفی و ساده برخوردار بود که بر اساس آن محبت و صمیمیت و ارتباط عاطفی میان اعضاء و همکاری و درک متقابل اعضای خانواده مهم ترین ملاک های تحقق سعادت و خوش بختی خانواده تلقی می شده. تزلزل ارکان خانواده در مقیاس جهانی آن و تغییرات فاحش در الگوی خانواده ایرانی از نظر روابط میان اعضاء(خصوصاً زوجین) و پایداری خانواده ها، نگرانی های عمده ای را در سطح نخبگان و عموم آحاد جامعه ایجاد کرده است. این نگرانی ها را در برخی خرده فرهنگ ها که به تدریج در ازدواج از سوی دختران و خانواده های آنان، مهریه های سنگین و غیر متعارف و افزایش شروط ضمن عقد ازدواج بخشی از این خرده فرهنگ ها است که نمایان گر نگرانی دختران و خانواده های آنان از خانواده و آینده آن در مقیاس خرد است.
بالا رفتن آمار طلاق (که خود معلول علل و عوامل بی شماری است.) اعتیاد، مشکلات اقتصادی، رواج بی بند و باری اخلاقی در میان گروهی از افراد جامعه، آمادگی دختران را برای اداره یک زندگی مستقل و یا مشارکت در اداره آن را، از منظر ایشان ضروری می سارد. به طور طبیعی یکی از عواملی که به اقتدار نسبی دختران در اداره یک زندگی کمک می کند_ یا لااقل این گونه تصور می شود_ اشتغال و کسب درآمد مالی است.
در شرایط کنونی جامعه ما، به دلیل مشکلات موجود در فضای اقتصاد آزاد،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 