پاورپوینت کامل کارشناسی کنترل جمعیت گفت و گو با دکتر محمد جلال عباسی شوازی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کارشناسی کنترل جمعیت گفت و گو با دکتر محمد جلال عباسی شوازی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کارشناسی کنترل جمعیت گفت و گو با دکتر محمد جلال عباسی شوازی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کارشناسی کنترل جمعیت گفت و گو با دکتر محمد جلال عباسی شوازی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۳۲
دکتر محمد جلال عباسی شوازی، دارای مدرک کارشناس ارشد جمعیت شناسی از دانشگاه تهران و دکترای جمعیت شناسی از دانشگاه ملی استرالیا است و هم اکنون دانشیار گروه جمعیت شناسی و مدیر بخش تحقیقات جمعیت شناسی دانشگاه تهران و نیز عضو هیئت مدیره انجمن جمعیت شناسی است. او از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵ مدیر گروه جمعیت شناسی دانشگاه تهران و دبیر انجمن جمعیت شناسی ایران بود. از سال ۷۷ به بعد عضو وابسته دپارتمان جمعیت شناسی دانشگاه ملی استرالیا بوده و از سال ۱۳۷۷ به بعد، بیشتر روی تحولات باروری در ایران تمرکز کرده. وی دو تحقیق ملی با همکاری دانشگاه ملی استرالیا، دانشگاه تهران و وزارت بهداشت تحت عنوان «تحولات باروری در ایران» و «پیامدهای باروری پایین، در کشور» به ثمر رسانده است.
بحث کنترل جمعیت، بحث جدیدی نیست. در کشور ما سال ها پیش تحلیل ها، دستورالعمل ها و در نتیجه سیاستگذاری هایی برای کنترل جمعیت پایه ریزی شد اما اجرای آن سیاست ها فراز و نشیب هایی داشته است.
بفرمایید نگرش حاکم در مورد جمعیت چه بوده و جریان کنترل جمعیت و تنظیم خانواده در کشور ما چه مراحلی را پشت سر گذاشته است؟
یک موضوعی به نام «جمعیت» وجود دارد که شرایط خاص جمعیت در هرکشور و منطقه ای مستلزم یک سری سیاستگذاری و برنامه هاست که ۱- برای جمعیت برنامه ریزی می شود که نیازهای جمعیتی تأمین گردد. ۲- برای استفاده مطلوب از جمعیت برنامه ریزی می شود. یعنی بتوانیم از توانایی های بالقوه جمعیت استفاده کنیم. مثل اینکه ما یک جمعیت جوان داریم و باید برای بهترین استفاده از ساختار جمعیتی برنامه ریزی کنیم. همچنین یک سری مقوله ها مثل«رشد جمعیت» یکی از مقوله هایی است که در سیاست های جمعیتی مد نظر قرار می گیرد که با توجه به شرایط زمانی باید برای آن ها برنامه ریزی کرد. چون سیاست های جمعیتی کلیه برنامه ها و تدابیری را که برای بهبود برنامه جمعیت اندیشیده می شود، در برمی گیرد، در تاریخ ایران مشاهده می کنید که انتقال جمعیت از دهه ۳۰ و ۴۰ آغاز می شود؛ زیرا ما با کاهش مرگ و میر مواجه می شویم و بعد از آن در دهه ۴۰ یک رشد جمعیت ایجاد می شود (۱۹۶۰ میلادی) که جهان به طور کلی در مورد آن رشد جمعیت، واکنش نشان می دهد. رژیم گذشته در ایران زمینه را برای واکنش نسبت به رشد جمعیت از جهتی آماده و از جهتی دیگر غیر آماده می دید.
از این جهت آماده، که باید اقدامی صورت می گرفت و از جهتی غیر آماده که بستر جامعه برای آغاز اجرای برنامه تنظیم خانواده آماده نداشت و بدین ترتیب این برنامه تا سال ۱۳۴۵ به تأخیر افتاد. بعد از آن هم برنامه ها به شدت برنامه ها به اجرا درآمد و یک دهه هم ادامه داشت. البته این عجله جای بحث دارد که برنامه های جمعیتی دهه ۴۵-۵۰ با شدت و قوت انجام می شد. اما بستر، بستر مناسبی برای اجرای این برنامه های جمعیتی و تنظیم نبود؛ زیرا سطح سواد مردم پایین بود. وضعیت بهداشتی نیز، مناسب نبود. نگرش مردم نسبت به فرزند آوری بالا، متفاوت بود. و به همین دلیل برنامه ها به کاهش اندک جمعیت منجر شد که موفقیت چندانی نداشت. به این موفقیت اندک نباید به دیده اغماض نگاه کرد- چون آن برنامه ها زمینه ساز رفتارهای نهادینه شده ای شد که بعد از انقلاب به خاطر شرایط انقلابی مناسب با فرهنگ انقلابی و اسلامی کشور نبود. ما به آن برنامه ها، نگرش امپریالیستی داشتیم که هدفش کم کردن جمعیت مسلمانان بود صرف نظر از اینکه این نظر درست بود یا غلط، نهایتاً شرایطی که هم زمان با انقلاب به وجود آمد و بعد از آن هم شرایط جنگ، موجب افزایش جمعیت شد. البته نه به آن شدتی که در ذهن عامه وجود دارد. تقریباً ۱۰ درصد، باروری افزایش یافت. این افزایش در سال های اول دهه ۵۰ اتفاق افتاد. تحقیقات نشان می دهد که علت این امر، تغییر در زمان بندی ازدواج و فرزند آوری بود. افراد خیلی سریع ازدواج می کردند وسریع تر هم بچه دار می شدند و این پدیده به لحاظ جمعیتی، شرایطی را به وجود آورد که ما به آن تأثیر موقت یا «Tempo effect»می گوییم، این تأثیر موقت، حجم موالیدی را که به دنیا آمدند بالا برد و زمینه ای ایجاد کرد که موالید زیاد شدند؛ یعنی «baby born» بالا رفت و آثارش را در یک دهه نشان داد. حاصل این شد که دولت جمهوری اسلامی با شعارهای زمان انقلاب که انقلاب مستضعفین، مبارزه با فقر، و کم کردن فاصله بین شهر و روستا بود و با توجه به این مسایل و مشکلات ایجاد شده، به این نتیجه رسیدند که در شرایط موجود، امکان تأمین نیازهای جمعیت، افزایش یافته را ندارند، به همین دلیل سیاست های جمعیتی را مجدداً تدوین کردند که این سیاست ها در دهه ۷۰ نتیجه داد و موفق شد.
نکته ای که باید اشاره کرد این است که شرایط اقتصادی دهه ۶۰ که همزمان با جنگ بود در چرخش سیاست های جمعیتی بسیار اهمیت داشت، با ملی شدن کارخانه ها و رفتن سرمایه داران از کشور رکودی در زمان جنگ ایجاد شد از یک طرف کارخانه های خصوصی به دولتی تبدیل شد و بازدهی پایین آمد و از طرف دیگر جنگ، فشار خارق العاده ای به لحاظ اقتصادی بر کشور تحمیل کرد. مصاحبه ای با آقای روغنی زنجانی، به عنوان مدیر سازمان برنامه و بودجه داشتیم که معتقد بودند یکی از زمینه های تغییر سیاست های جمعیتی، اعلام گزارش وضع اقتصادی کشور به کابینه دولت میر حسین موسوی بود که به دنبال آن وزارت بهداشت و بعضی افراد در مجموع باعث شدند تا سیاست های جمعیتی تغییر کند. ذکر یک نکته در اینجا ضروری به نظر می رسد که رفتارهای باروری ای که مردم بعد از انقلاب نشان دادند، متفاوت و مستقل از برنامه های دولتی و سیاست های جمعیتی بود. شما کاهش باروری را از نیمه دهه ۶۰ می بینید و این نشان می دهد که بستر برای اجرای برنامه «تنظیم خانواده» آماده بوده است.
به طور کلی آیا برنامه کنترل جمعیت یک برنامه سیاسی است یا اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی یاکلا ترکیبی از همه این ها؟
اگر در دهه ۴۰ می پرسیدید، یک پاسخ می گرفتید و اکنون جواب دیگری می گیرید. باید دید در سطح خرد، هدف افراد از فرزند آوری چیست؟ نکته ای که محققان اشاره می کنند به این شکل است: به دنیا آوردن فرزند اول برای خانواده ها – پدر و مادر- نوعی ارضای نیاز فرزند داشتن است و ارضای احساس پدر و مادر بودن و بچه دوم و سوم برای تکمیل جنس فرزند است، بچه چهارم به بعد که ما به آن اصطلاحاً «paretive» می گوییم برای منافع اقتصادی بوده یعنی فرزندی می خواستند که در دوران پیری به آن ها کمک کند. به مرور زمان احساس نیاز به بچه های سوم و چهارم از بین رفت و امروزه خانواده ها به بچه های اول و دوم بسنده می کنند، این یک نوع احساس نیاز است که افراد می خواهند جنس بچه هایشان از دختر و پسر جور شود. حالا چرا امروزه افراد فرزندآوری شان را کنترل می کنند؟ برای اینکه به این نتیجه رسیده اند که می توانند بچه های باسوادی داشته باشند که برای خانواده و جامعه مفید باشد و خدمت کند. نکته مهم تر این که ، بیشتر تأکید روی کیفیت زندگی فرزند است. حالا این را برگردانید به سطح کلان. اگر آن موقع گفته می شد که فرزند آوری را کنترل کنید، نوعی نگاه بدبینانه به دولت وجود داشت و این مسئله را سیاسی می دیدند، چون نوع نگرش مردم متفاوت بود و تقاضا برای بچه هم نیازی دیگر؛ اما امروز افراد خودشان شرایط را می سنجند که آیا شرایط آموزشی، تربیتی، برای بچه دار شدن مناسب است یا خیر؟ برای بچه هایی که به دنیا می آورم از نظر آموزشی اینگونه سرمایه گذاری کنم یا اینگونه تربیتشان کنم؟ یعنی تقاضای فرزند از ذهن افراد دیده می شود، یک نوع آگاهی خاصی نسبت به تعداد و نوع فرزندان در افراد ایجاد شده است اگر در گذشته به مردم می گفتید که بچه هایتان را کم کنید، به نوعی بار سیاسی داشت، ضمن اینکه مردم خودشان برای بچه ی بیشتر تقاضا داشتند و اگر دولت می خواست تعداد بچه ها را کم کند بیشتر با دید سیاسی نگریسته می شد؛ اما امروز که این مسئله مطرح می شود، یک نوع ارائه خدمات از سوی دولت تلقی می شود و برنامه ریزی هایی که در جهت تنظیم خانواده صورت می گیرد و به نفع رفع نیازهای شخصی و خانوادگی افراد است. اصطلاحاً به آن deman می گوییم، وقتی تقاضا برای بچه کم تر باشد به طور طبیعی کنترل جمعیت و اعمال سیاست های جمعیتی آسانتر می شود و این همنوایی و همگونی اهداف، بین دولت و مردم اجرای برنامه ها را موفقتر می کند. برنامه های جمعیتی را با دیدگاه های مختلف می توان دید. از دیدگاه سیاسی که دولت ها می توانند برنامه هایی در جهت اهداف سیاسی اجرا کنند. به عنوان مثال در سطح کشور، زمانی که در آفریقای جنوبی، حکومت آپارتاید بود، اعمال برنامه های تنظیم خانواده، اهداف خاصی داشته. برنامه های تنظیم خانواده را برای سیاه ها اعمال می کردند ولی در مورد سفیدها این برنامه ها خیلی آسان گیر بود و اعمال نمی شد. این خودش یک هدف سیاسی است که در سطح کلان مطرح می شود؛ مثلاً کشورهای غربی یک هدف سیاسی را دنبال می کنند چون می بینند اگر در کشورهای جهان سوم جمعیت زیاد شود توازن به هم می خورد و این تبلیغاتی است که یک عده دنبال می کنند. اما آنچه مهم است، اینکه افراد ممکن است اهداف مختلفی را دنبال کنند اما شاید برای جامعه مثبت باشد. اگر به برنامه های تنظیم خانواده، صرفاً سیاسی نگاه کنیم ممکن است نقض غرض بشود. برنامه های کنترل جمعیتی می تواند اهداف بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی داشته باشد که به نظرم خیلی مهم تر است. بنده معتقدم که اهداف کنترل جمعیت بویژه در ایران، بهداشتی بوده است؛ گرچه می توان به دیده نقادانه به اهداف سیاسی به خصوص بعضی از اهداف خاص آن نگاه کرد. در دو دهه بعد از انقلاب، دیدگاه بهداشتی سلامت مادر و کودک حاکم بوده است. وقتی دیده می شود که تعداد زیاد فرزندان با مرگ و میر بالای مادران همبستگی دارد و در مناطقی که میزان باروری بالاست، تعداد مرگ و میر مادران هم بالا می رود و تعداد مرگ و میر کودکان نیز به میزان قابل توجهی بالاست به این نتیجه می رسید که برای تأمین سلامت مادر و کودک، یک راه همین است که برنامه های کنترل جمعیت اعمال شود. وقتی مادر تعداد فرزندانش کمتر است، می تواند دوره «recovery» و زمان بازیابی سلامت بعد از زایمان را به میزان لازم داشته باشد، دوره شیردهی بیشتر می شود که منجر به سلامت کودک می شود. در نتیجه می تواند یک نوع کنترل جمعیت است و در عین حال جلوی مرگ و میر مادران و کودکان را می گیرد. این هدف بهداشتی است. حالا بهداشت روانی را هم می توانیم به این اضافه کنیم میزان سلامت فرزندان با سلامت روانی مادر، ارتباط دارد؛ جنبه های اجتماعی و اقتصادی هم به همین ترتیب است. در سطح خرد یک خانواده بزرگ هزینه های بیشتری دارد و یک خانواده کوچک هزینه های کمتر. همین طور در سطح کلان ما مشکلات جمعیت زیاد را بعد از انقلاب تجربه کرده ایم، مثل مدارس چند شیفته. اکنون یک سری مشکلات اقتصادی کشور ناشی از جمعیت زیاد است. در هر حال پیامدهای اقتصادی ناشی از افزایش جمعیت، کم نیست. اهداف اجتماعی هم همین گونه است. وقتی شما جامعه ای کنترل شده با برنامه ریزی خاص داشته باشید، می توانید به نحو مطلوب از نیروهای بالقوه ای که در جمعیت وجود دارد، استفاده کنید. فرض کنید الآن ما در جامعه خودمان بتوانیم از جمعیت جوانمان استفاده کنیم، در مورد زنان هم همین طور است. اگر در یک جامعه آرام بتوانیم با برنامه ریزی بهتر از وقت موجود و توانایی های موجود آن استفاده کنیم، می تواند برای جامعه مفید باشد. بنابراین در مجموع بار بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی کنترل جمعیت نسبت به اهداف سیاسی آن بیشتر است.
در کشور ما یا به طور کلی؟
هم در کشور ما هم به طور کلی. البته بستگی به این دارد که چطور به دنیا نگاه کنیم.
احساس می کنم شما برداشتی از صحبت من کردید که قسمت سیاسی را در پاسختان پررنگ کردید. سوال من این است که آیا در کشور ما این برنامه مبتنی بر برنامه های بین المللی بوده یا مبتنی بر آسیب هایی که در داخل کشور در زمینه های بهداشتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوجود آمده؟ اکنون برنامه های جمعیتی کشور ضمن اینکه می تواند سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی باشد، مبتنی بر چه نیازهایی بوده و آیا آن نیازها برطرف شده یا آن برنامه هنوز اجرا می شود و گسترش هم پیدا کرده است؟
شرایط جامعه بعد از انقلاب، به نحوی بود که برنامه های جمعیتی و تنظیم خانواده بر مبنای آن شرایط برنامه ریزی شد. یک سری عوامل باعث ایجاد این شرایط شد. توسعه سواد، گسترش شبکه بهداشت در روستاها و ارتقاء آگاهی مردم از طریق شبکه بهداشت، توسعه روستایی، طرح برق رسانی و امکانات مختلف نگرش مردم را عوض کرد. تغییر شرایط اقتصادی در کشور تأثیر زیادی داشت. همان مدارس چند شیفته، فشار اقتصادی بر خانواده ها ایجاد می کرد؛ فشار به این معنی که در گذشته وقتی افراد فرزندی را به دنیا می آوردند نیازی به فکر کردن در مورد تحصیل اش نداشتند به خصوص در نقاط روستایی، افراد در سطح ابتدایی، آموزش عمومی داشتند، دخترها در مدارس روستایی بعد از ابتدایی به مدرسه فرستاده نمی شدند، زیرا مدارس مختلط بود یا باید به شهر می رفتند که امکانات رفت و آمد نبود. بعد از انقلاب این دیدگاه عوض شد، چون به مدارس با دید اسلامی نگاه شد و با توجه به احادیث، دولت این نگرش را ایجاد کرد که آموزش برای همه اعم از دختران و زنان لازم است و باید برای همه افراد جامعه اعم از مرد و زن مساوی باشد، همه این تغییرات، نیاز به سرمایه گذاری برای فرزندان را افزایش داد و این منجر به بالا رفتن هزینه فرزندآوری شد. از طرفی هم میزان مرگ و میر کودکان کاهش یافت. شما در سال های ۶۰،۵۵ میزان مرگ و میر کودکان ۱۱۲ در ۱۰۰۰ بود، در سال ۶۵ به ۵۰ رسید و در حال حاضر به ۲۶ رسیده است. بنابراین یک نوع احساس جایگزینی فرزند کم را بوجود آورد و این، تقاضا برای فرزند را کم کرد. قبل از اینکه دولت برنامه های تنظیم خانواده را اعمال کند در سطح جامعه، آمادگی ذهنی در مردم وجود داشت. در آن زمان در مصاحبه ای با دکتر روغنی، آیت الله مکارم، آیت الله محقق داماد در زمان رئیس جمهوری آیت الله خامنه ای بحث این بود که سیاست های تنظیم خانواده را اعمال کنید؛ اما با احتیاط که برنامه های زمان شاه تداعی نشود. یعنی به نوع نگرش علما ی اسلام را نشان می دهد که تنظیم خانواده را منع نمی کند. جالب تر اینکه تقاضا برای تنظیم خانواده، در درون جامعه وجود داشت و علت موفقیت طرح هم بود. قبل از انقلاب این همنوایی وجود نداشته و بعد از انقلاب به دلایلی ایجاد شد؛ اما با وجود اینکه ما در محدوده ی جغرافیایی ایران هستیم. از سطح بین المللی جدا نیستیم و برنامه هایی که در سطح بین المللی اجرا می شود حتی آن هایی که در زمان طاغوت اجرا شد، آثارش در دهه ۶۰ هویدا شد. مثلاً اگر به دانشجوی سال اول تئوری های جامعه شناسی یا نظر دانشمندان جامعه شناسی یا جمعیت شناسی می گفتید، متوجه نمی شدند، دو یا سه سال بعد که یک سری درس های جدید می خواندند و آگاهی شان بالا می رفت و تعمق می کردند، متوجه می شدند که آن مطالب چه بوده است. بنابراین برنامه ها همیشه اثر خاص خودشان را دارند و از جایی تأثیر می پذیرند و ما نمی توانیم بگوییم برنامه ای را خودمان اجرا کردیم پس شرایط بین المللی بی تأثیر نیست. پس چه بهتر که بتوانیم شرایط بین المللی را با توجه به فرهنگ خودمان، نهادینه کنیم وآن طور که می خواهیم از آن ها استفاده کنیم که این برنامه های تنظیم خانواده درایران نکات مثبتی دارد. مثلاً شبکه بهداشتی در کشور بر اساس نیازها و شرایط جامعه است و کاملاً «uniqe » است یعنی بی نظیر بودن شبکه بهداشتی ما باعث شده این موفقیت ایجاد شود. هر چند نگهداشتن این موفقیت مهم تر است ، بعلاوه شرایط انقلاب هم شرایطی بی نظیر بود. مثلاً در پاکستان همین برنامه تنظیم خانواده در و سه دهه اخیر اجرا شده و آن ها از برنامه های سازمان ملل به مراتب بیشتر از ایران استفاده کرده اند. یکی از دلایلش این بوده که خانم نفی صدیق رئیس«unfba» بوده و نماینده بخش صندوق جمعیت سازمان ملل. وی مشاور های پاکستانی بسیاری داشت و در تمام کشورها بوده و تا آنجا که توانسته اند از بودجه های بین المللی استفاده کرده اند ولی این موفقیتی که در ایران حاصل شده را نداشته اند. مصر هم همین طور. مصر هم مثل جامعه ما ایزوله نبود. در دهه های اخیر با وجود کمک های زیادی که مستقیم و غیرمستقیم و با هر هدفی دریافت می کرد؛ اما این سیاست ها پاسخ نداد. در سطح بین المللی هر جا بحث می شود، بحث بر سر این است که ایران چگونه توانسته این قدر موفق باشد؟ انقلاب جامعه را به عبارتی لرزاند. برنامه هایی که در دهه ۶۰ اجرا شد، زمینه را برای اعمال برنامه های جمعیتی آماده کرد. گسترش سواد، توسعه روستایی، شبکه بهداشت و … دولت نمی خواست سواد را بالا ببرد تا مردم از تولید نسل جلوگیری کنند. برق و تلویزیون را به روستاها نبرد که مبادا مردم بچه هایشان را کم کنند. آنها سیاست های ضمنی بودند که انجام شد ولی پیامدهای جمعیتی داشت و مردم را آگاه کرد. نکته دیگر در تأیید حرف شما اینکه اوج کنترل نکردن جمعیت اول دهه ۶۰ بود. جنگ هم بود و مردم می گفتند بچه زیادتر باشد که امت پیغمبر افزایش پیدا کند. جایگزینی بود برای آن هایی که در جبهه شهید می شدند. سیستم کوپنی هنوز وجود داشت و مردم می گفتند تعداد فرزندان بیشتر، زمین وسیع تر، یخچال بزرگتر، فرش ببشتر و …. هم انگیزه در مردم وجود داشت و هم ایدئولوژی تأیید می کرد. در ضمن ما سیاست های مدون جمعیتی نداشتیم؛ اما نمودار نشان می دهد که در دهه ۶۰ کاهش باروری آغاز شده بود. این مسئله مستقل بودن رفتارهای جمعیتی مردم را از سیاست های دولت می رساند که البته پیامدهای سیاسی داشت و باید به آن نگاه کرد تا رفتارها را به موقع با دیدگاه جامعه شناختی شناخت. بنده معتقدم شاخص های جمعیتی یک آیینه هستند. شما یک عدد می گیرید یا تعداد فرزندانی که یک زن می تواند در دوره ی باروری اش به دنیا بیاورد، همین یک عدد بیانگر بسیاری از تحولات اجتماعی است.
با توجه به میانگین سنی ازدواج زنان که ۲۴ سال است. از طرفی به جهت سلامتی مادر، سن باروری نباید بالاتر از ۳۵ شود؟ چون اختلاف سنی بین فرزندان باید حداقل چهار سال باشد، آیا در خانواده ها با توجه به مسایل بالا فرزندآوری در شهر دو فرزند و در روستا سه فرزند بیشتر خواهد بود؟ این قضیه از آن جهت که در آینده جامعه پیری خواهیم داشت نگران کننده نیست؟ نگاه علم جمعیت شناسی نسبت به آینده این تصمیم گیری با توجه به موفقیتی که الان ایران کسب کرده، چیست؟
برنامه های جمعیتی اهدافی داشته که تا حدودی به آن ها رسیده است، اهداف کوتاه مدت و اهداف بلند مدت. اهداف کوتاه مدتش این بوده که رشد جمعیت را کنترل کند، اهداف کلی مهم تر به طور کلی سلامتی جامعه بوده است. یعنی سلامت مادر و کودک. رشد جمعیت با شدتی که در ایران کاهش یافته، سبب شده که در آینده -نه آینده ای نزدیک- جمعیتی سالخورده داشته باشیم. همان گونه که اکنون با یک جمعیت جوان روبرو هستیم سؤالی که در مقابل دولت و برنامه ریزان قرار دارد اینکه باید به جمعیت جوان اهمیت بدهیم یا جمعیت سالخورده و هر کدام جای بحث برنامه ریزی و سیاست گذاری مربوط به خود را دارد. البته نکته حائز اهمیت این است که به دلیل یک سری شرایط خاص دولت نمی تواند قشری را فراموش کند؛ مثلا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 