پاورپوینت کامل میزگرد گفتمان فمینیستی در ایران؛ نگرش ها و تحلیل ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل میزگرد گفتمان فمینیستی در ایران؛ نگرش ها و تحلیل ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میزگرد گفتمان فمینیستی در ایران؛ نگرش ها و تحلیل ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل میزگرد گفتمان فمینیستی در ایران؛ نگرش ها و تحلیل ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۷۶

میز گرد با موضوع «فمینیسم اسلامی» با حضور حجت الاسلام زیبایی نژاد، و آقای ابراهیم شفیعی سروستانی که اسفندماه سال جاری در دفتر مطالعات و تحقیقات زنان (قم) برگزار شده است.

آیا اصولاً جریانی به نام «فمینیسم ایرانی» وجود دارد و اگر هست آیا حرکتی خود آگاه است و چه شواهدی مبنی بر وجود این جریان وجود دارد؟

زیبایی نژاد: من فکر می کنم ابتدا باید در مورد عبارت «فمینیسم ایرانی» به توافق برسیم. آیا منظور از قید ایرانی بودن این است که در ایران، کسانی وجود دارند که مروج فمینیسم هستند؟ یا بحث بر سر ایرانی بودن پاسخ به این پرسش است که آیا موضوعاتی که آن ها مورد توجه قرار می دهند، ایرانی است یا همان مسائلی است که در کشورهای دیگر مورد بحث قرار می گیرد؟ با این نگاه مسئله قابل بحث می شود که آیا فمینیسم ایرانی داریم یا خیر؟ در این معنای دوم، فمینیسم ایرانی بدین معناست که اینها بر روی مسایل و موضوعاتی که با جامعه ایرانی سازگار است یا ادبیات آنها ایرانی است، دست می گذارند، از این نگاه فمینیسم ایرانی داریم؛ مثلاً در داخل ایران، بحث «فرزندخواندگی» مطرح نشده؛ اما در کشورهای دیگر چون کودکان نامشروع به دنیا می آیند پس فرزندخواندگی، بحث مهمی است و در کشور ما، بحث سرپرستی خانواده که بر عهده مرد است و اذن شوهر برای اشتغال زنان لازم است؛ مورد توجه فمینیست های داخلی است. فرض دیگر، این است که آیا نتیجه بحث های فمینیست ها، همسو با فرنگ ایرانی است یا غیر ایرانی؟ در این فرض البته این که فمینیسم ایرانی داشته باشیم محل تأمل است.

نتیجه با مسئله چه فرقی دارد؟

زیبایی نژاد: مسئله، یعنی توجه به موضوع مورد بحث، اینکه راه حلی که برای آن مسئله ارائه می دهند، بومی است یا نه؟ بنده تردید دارم که بگویم فمینیسم ایرانی داریم، یعنی تردید دارم که اینان برای ارائه راه حل به جامعه ایرانی روی راه حل های منطبق با فرهنگ ما حساس باشند.

باید تحلیل کرد که آیا این ایدئولوژی با فرهنگ ایران سازگاری دارد؟ پس هم در اجزای این ترکیب و هم در خود مرکب آن باید بحث شود. که مجدداً قرائت های مختلف پیدا می کند. با توجه به این نکات، به کدام قرائت فمینیسم ایرانی داریم؟

شفیعی: بعد از تقسیم بندی صحیح از واژه فمینیسم، این که ما با کدام تعبیر می خواهیم از این واژه بحث کنیم، اهمیت دارد. اگر مفهوم فمینیسم ایرانی، فمینیسم ایرانی شده باشد، یعنی جریانی که آموزه ها و مفاهیم فمینیسم را به خوبی فهم کرده باشد و بعد با فرهنگ ایرانی سازگار شده باشد، به عبارت دیگر فهم این مفاهیم و آموزه ها در بستر خودش و بعد با مطابقت آنها با شرایط و مقتضیات جامعه ایرانی، اگر با این پیش فرض حرکت کنیم به نظر من خیلی کم می توانیم فمینیسم ایرانی داشته باشیم. خانم نیره توحیدی در کتاب «فمینیسم و اسلام گرایی» بر فمینیست های ایرانی انتقاد می کند و می گوید که اغلب فمینیسم های ایرانی که از طریق ترجمه های نادرست و پراکنده با فمینیسم آشنا شده اند از دو مسئله غفلت کرده اند:

۱) اینکه تاریخچه نظریات و تاریخ تحولات فمینیسم در غرب چطور آغاز شده و چه پیش نیازهایی داشته؟

۲) سیاست شناسی دانش، یعنی شناخت از مناسبات قدرت در پشت هر نظریه یا گفتمان. اکنون اگر با این نظریه و تعبیر حرکت کنیم من در آثار کسانی که خودشان را فمینیست مطرح می کنند، کم دیده ام کسانی را که کاملاً آموزه ها و مفاهیم فمینیسمی ر درک کرده باشند، تاریخچه آن را بدانند و بعد گذر کرده باشند و این مفاهیم را با زن ایرانی، جامعه ایرانی، شرایط و مشکلات زن ایرانی تطبیق داده باشند. با این مفهوم فمینیست ها در ایران هنوز در ابتدای راه هستند.

چه اشکالی دارد که بگوییم فمینیسم ایرانی عنوان بزرگی نیست؛ بلکه مثلاً فمینیست های ایرانی کسانی هستند که به فمینیسم به معنای موج دومی آن فکر می کنند یا به طور اخص، معنای فمینیسم سوسیال را دنبال می کنند، مثل بعضی از نوشته های داخل کشور که با رویکرد سوسیال منتشر می شود. چه اشکالی دارد اینها را فمینیست ایرانی بدانیم؟

شفیعی: برای چنین آدمی، اینکه در آمریکای لاتین باشد یا انگلستان یا هر کشور دیگری فرق نمی کند؛ کسی که از فمینیسم درکی دارد با هر گرایشی اعم از موج اولی و موج دومی و …. می تواند در هر جای دنیا قابل فرض باشد.

پس می توانیم بگوییم فمینیسم ایرانی بدین معنا در کشور وجود دارد؟ در واقع می خواهیم ثمرات ثمرات آن را در نظر بگیریم. برخی می گویند بدین معنا، ما در داخل کشور فمینیسم نداریم، یعنی جریانات شکل گرفته اجتماعی هیچ کدام فمینیسم نیستند و چند جریانی هم که وجود دارد، خیلی قابل اهمیت نیست. در واقع من می خواهم بین جریان، عنوان و اینکه مبلغان هستند یا نه، فاصله ایجاد کنم.

زیبایی نژاد: ما چیزی به عنوان فمینیسم ایرانی به معنای کسانی که تلاش می کنند تا مسائل ایران را از منظر فمینیستی تحلیل و دنبال کنند، داریم. در جریان های فمینیستی، می توانیم دو فرض مطرح کنیم. ۱- اینکه کسانی وجود دارند که صرفاً کار ترجمه ای انجام می دهند و در طی این ترجمه متوجه می شوند که مجال طرح بعضی از مسائل در داخل کشور نیست. مثلاً بحث حق تسلط بر بدن به معنای آزادی جنسی، در کشور ما به صراحت مجال بحث ندارد، این را کنار می گذارند و مسئله دیگری را که در کشور ما، مجال بحث دارد، مطرح می کنند مثل برابری زن و مرد در عرصه خانواده یا قوانین جزایی. بدین معنا فمینیسم ایرانی داریم. یعنی ایرانی بودن کسانی که ترجمه می کنند به معنای حذف بعضی از مسائلی است که فضای داخلی ایران اجازه طرح آن را نمی دهد. بنابراین فضای داخلی ایران و مبارزه این ها با جناح رقیب، ملاحظاتی را برای فمینیست ها ایجاد می کند؛ اینکه آیا ما فمینیسم ایرانی بدین معنا داریم که اصول موضوعه اش با فمینیسم غربی متفاوت باشد؟

اگر کسی بخواهد بحث فمینیسم را مطرح کند، چه فمینیست ایرانی و چه فمینیسم ایرانی، آیا این بحث، دارای اهمیت است؟ ابعاد و نکات قابل اهمیتش کدام است؟ مثلاً فمینیسم ایرانی یا فمینیسم های ایرانی چه پایه های قابل اهمیت و وجوه مورد بحث دارند که ما باید راجع به آنها صحبت کنیم؟

شفیعی: به نظر من اهمیت این بحث در نقد جریان های فمینیستی داخلی است. اگر ما در این بحث به توافق برسیم که آیا اساساً چیزی تحت عنوان فمینیسم ایرانی شده، یعنی متناسب با شرایط و مقتضیات ایران داریم؟ نقد جریان های موجود در داخل این خواهد شد که شناخت ها و راه حل هایی که این جریان ها ارائه می دهند، ایرانی نیست. یعنی دقیقاً همان نسخه هایی که در هر جای دنیا ممکن است، مطرح شود، این ها در ایران مطرح می کنند. این دقیقاً مثل این است که همان نسخه توسعه را که در غرب وجود دارد، بخواهیم بدون هیچ تحقیق و هماهنگ سازی با جامعه، عیناً در ایران پیاده کنیم. در واقع اهمیتش این است که این بحث می تواند پایه ای بر نقد این گونه جریانات باشد!

یکی از وجوه اهمیت بحث از وجود فمینیسم ایرانی، میزان تأثیرگذاری آن است؟ آیا به این لحاظ فمینیسم ایرانی موضوع دارای اهمیتی است؟

زیبایی نژاد: ما نمی توانیم واقعاً بگوییم فمیینیسم ایرانی نداریم. ممکن است گفته شود گروه های فمینیستی در ایران خیلی شناسنامه دار نیستند. به همین دلیل مطالعه کردنشان مشکل است. مانند برخی احزاب ایرانی که نه مرامنامه ای دارند، نه اصول موضوعه ای، نه شناسنامه ای و سیاست داخلی و خارجیشان هم معلوم نیست. شاید وضعیت فمینیست ها در ایران از وضعیت احزاب بغرنج تر باشد. مثلاً گاهی اوقات شما مجله ای را ورق می زنید، می بینید اینها مقاله با نگاه فمینیسم اسلامی دارند، مقاله سوسیال دارند و مثلاً مقاله ضد اسلامی هم دارند که در واقع چونان ملغمه ای است که سر و ته ندارد، دلیلش هم این است که در جریان های فمینیستی نگاه جنبشی بر نگاه نظری غلبه دارد. به همین دلیل است که کسانی در جریان های فمینیستی دور هم جمع می شوند و چندان هم سنخیتی با هم ندارند؛ اما از دو جهت شاید این بحث ها برای ما مهم باشد یکی اینکه مختصات فمینیسم ایرانی را تحلیل کنیم که اگر اصول موضوعه آن ها به ما نزدیکتر شود، راحت تر می توانیم با آنان بحث کنیم. دیگر اینکه درست است ما با جریان فمینیسم مخالفیم؛ اما آیا می توانیم کمکی کنیم در جهت اینکه این جریان بومی تر و معتدل تر شود یعنی به مسایل زنان واقعی تر بیندیشد! در نقطه مقابل این بحث، بحث دیگری وجود دارد و آن هم این است که بسترهایی را که جریان های فمینیستی در آن رشد می کنند و بالندگی به دست می آورند بشناسیم و با استنطاق آنها به این که حوزه تفکرشان را در مورد مرزها مشخص کنند، خیلی ها را از اطراف فمینیسم ها پراکنده کنیم و آن مرزها و حدودی را که بین این ها وجود دارد، شفاف کنیم تا به پالایش این جریان کمک کنیم. به نظر من بحث از فمینیسم ایرانی و اسلامی کم اهمیت نیست.

شفیعی: ضرورت شناسایی فرهنگی این جریان به این دلیل است که در اتخاذ موضع نسبت به آنها راحت تریم و دیگر بدون دلیل با آنها همراهی یا مخالفت نمی کنیم که این هم به نقد آنها کمک می کند و دیگر اینکه موارد وفاق مان روشن می شود.

نکاتی که شما فرمودید، اهمیت های ناظر به فایده است و ضرورت بحث را روشن نمی کند. سؤال این است که فمینیسم یا فمینیست های ایرانی چقدر مؤثر هستند که ما باید راجع به ابعاد نظریه های آنها و یا راجع به عملکردها و روششان صحبت کنیم؟ به عبارت دیگر عینییت خارجی آنها به چه شکل است که ضرورت دارد ما در مورد آنها با هم بحث کنیم؟

شفیعی: اساساً چه فمینیسم ایرانی را با آن معنی گفته شده به رسمیت بشناسیم یا نه، چیزی با عنوان فمینیسم در ایران داریم و اینکه فمینیسم ایرانی چه مفهومی دارد و چه رویکرد و چه آثار دارد، متفرع بر بحث کلی وجود فمینیسم در ایران است. در هر حال چنین جریانی در ایران وجود دارد چه به معنای ایرانی شده اش و چه در معنای مشترک با آنچه در کشورهای دیگر وجود دارد و با توجه به برنامه هایی که دارند مثلاً در دانشگاه ها و در محیط های مختلف، تأثیرگذاری هم دارند به ویژه با توجه به قشر وسیع دانشجویان دختر در دانشگاه های ما که اولین رده ی تأثیرپذیری از این جریان هستند.

زیبایی نژاد: ایشان وضعیت دانشگاه های ما را تشریح فرمودند که تحصیلات عالیه در میان خانم ها که مخاطبان مناسبی برای بحث فمینیسم هستند، بیشتر شده؛ اما فکر می کنم در حوزه های فرهنگ، اقتصاد و سیاست ملاحظاتی وجود دارد که زمینه را با فعالیت فمینیسمت ها هماهنگ کرده، به گونه ای که حتی اگر بلندگوهای رسمی از این ها گرفته شود، باز هم حرف برای گفتن دارند. یکی بحث نظام آموزشی است که دختران ما با روحیه زنانه تربیت نمی شوند و وقتی به سن بلوغ می رسند، ذهنشان پر است از سؤال هایی نظیر این که چرا دین این تفاوت ها را میان زن و مرد قایل شده است. مسائلی که در حال حاضر در کشور مطرح می شود اگر پنجاه سال پیش مطرح می شد، پذیرفته نبود. مثلاً اگر شما در مورد برابری در ارث و قوانین صحبت کنید، پذیرفته تر است، به همین دلیل در حال حاضر در دانشگاه ها مثلاً مسئله حقوق خانم ها، روابط دختر و پسر و … مطرح می شود که در گذشته مطرح نبود. اکنون باید دید چقدر این مسائل متأثر از جریان های فمینیستی است؟

یک قسمت از بحث شما این است که گاهی اوقات گرایش به جریان های فمینیستی بدون آگاهی است و آموزه های آن غافلانه توسط برخی از افراد دنبال می شود . دیگر اینکه شما می فرمایید مجموع گرایشات و کنش های فمینیستی، افزایش پیدا کرده و احتمالاً در آینده این کنشها با شتاب بیشتری دنبال خواهد شد. سؤال این است که ما چه شواهدی بر این امر داریم؟

زیبایی نژاد: همان طور که قبلاً هم گفته شد، سیر تحولات قوانین در ایران به این سمت است که قوانین رو به برابری زن و مرد می رود و این محصول مناسباتی مانند فشارهای فرهنگی و فعالیت هایی است که فمییست های نشان دار، انجام می دهند و حتی کسانی که در جامعه مذهبی هم هستند، این آموزه ها را بدون تابلو منتقل می کنند. بحث دیگر مناسبات اقتصادی جامعه است، از آنجایی که فرهنگ اقتصادی جامعه رو به مصرف زدگی است و زنان در مشارکت های اقتصادی شرکت می کنند، تغییراتی به وجود می آید و هم ذهنیت هایی هم ایجاد می شود که به مطالبات منجر می شود و این قضیه به رشد و پیشرفت جریان های فمینیستی کمک می کند و البته من فکر می کنم در مورد ایران مسئله پیچیده تری وجود دارد و آن هم وجود حکومت دینی است که این حکومت دینی باعث می شود جریان دوطرفه ای اتفاق بیفتد یکی اینکه افرادی که ظاهراً با نظام مخالف هستند، برای مقابله با نظام و برای پیشبرد افکار و اهداف خودشان به فمینیسم روی می آورند، مثلاً زنانی که روزگاری مارکسیست یا سلطنت طلب بوده اند در حال حاضر با ادبیات جمهوری اسلامی حرف می زنند، که قراینی هم وجود دارد که بخشی از جریان های سیاسی به جریان های فمینیستی روی آورده اند. بحث دیگر این است که فمینیسم در ایران، سیاسی می شود. یعنی بالاخره زمانی که ادبیات فمینیستی می خواهد مطرح شود، به یک بن بستی به اسم قوانین اسلام می رسد که مجبور است به گونه ای تکلیف خود را با این قوانین روشن کند. پس در نهایت باید گفت در ایران این وضعیت چون زیرپوست های سیاسی دارد، ما از ناحیه امنیت ملی هم برایمان مهم می شود؛ اما اگر فمینیست ها بخواهند غیرسیاسی برخورد کنند، تعداد بالایی را نمی توانند جذب کنند و به مجرد سیاسی شدن جریان، حتی کسانی که هدف حقوقی هم ندارند به جمع فمینیست ها خواهند پیوست که در حال حاضر اینها برای ما مسئله است.

شفیعی: مجموعه تحولاتی که در دهه های گذشته در ایران اتفاق افتاده، فضایی را ایجاد کرده که حرف های فمینیستی، مخاطب و گوش شنوا پیدا کرده و حتی لازم نیست که گفته شود در داخل ایران یک جریان فمینیستی مشخص فعالیت می کند. موضوعاتی که فمینیسم بر آنها حساس است و مطرح می کند، مثل تشابه، همسانی و برابری، بر اقشار مختلف به ویژه در بین دانشجویان مخاطب پیدا کرده ولو اینکه افرادی کاملاً مذهبی باشند. در واقع حرف ها به گونه ای است که در یک شرایط سیاسی، می تواند برای خودش مخاطب پیدا کند. نکته دوم این است که اساساً امر دفاع از زن یک امر سیاسی است و هر گاه یک جریان فمینیستی وارد این عرصه می شود، بی محابا در هر جای دیگر دنیا که باشد با حکومت ها درگیر است. در کشور ما هم همین طور است. چون حکومت ها را قوانین و چارچوب های حکومتی حفظ می کند و به عبارت دیگر نابرابری های اجتماعی، محصول همین مناسبات اجتماعی است و این مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی جز با طرد دولت ها تغییر نمی کند. اگر ما از این منظر هم به آن نگاه کنیم، در واقع از منظر سیاسی و امنیتی هم می تواند مهم باشد چون خواه ناخواه جریانی که فمینیسم ایجاد کرده، حتماً به یک جریان بالقوه سیاسی تبدیل می شود که ضد نظام جاری می تواند باشد.

صحبت های دوستان این را به ذهن مخاطب القاء می کند که طیف وسیعی از کسانی که در فضای جامعه سخن می گویند، فمینیست هستند، چون اکثر افراد در جامعه، بحث حقوق زنان را مطرح می کنند حتی در بین علما و چهره های شاخص. بنابراین وقتی ما می خواهیم خطر جنبش فمینیستی را تذکر دهیم، باید اولاً بگوییم این جنبش چه حصه ای از عینیت خارجی را نمایندگی می کند و مؤلفه ها و شاخصه های تمایزش کجاست؟ یعنی ما چطور می توانیم بگوییم شهید مطهری فمینیست نیست؛ اما فلان شخص مثلاً هست؟

زیبایی نژاد: به نظر من هر کسی که آموزه ای را می گوید و آن آموزه، مفادش برابری در گزاره خاصی است، آن آموزه ضرورتاً یک آموزه فمینیستی نیست؛ اما آن شخص زمانی فمینیست به حساب می آید که است که نسبت به آن پیش فرض هایی که دارد، خودآگاه باشد، یعنی مبانی و پیش فرض آن را بداند، مثلاً این که شما در عین مسلمان بودن باید امور اجتماعی را تعبد ناپذیر حوزه های جولان عقلانیت بشری بدانید یا مثلاً در بحث اهداف دین، یعنی در واقع آموزه هایی که شخص از دل گفتمان تجدد بیرون می کشد، خودآگاه باشد و مرزهایش جدا باشد با کسی که بر ضوابط استنتاجی از وحی تکیه می کند.

گاهی بحث تساوی از موضع تجدد، دنبال می شود که این فمینیسم است و در کشور ما طرفدارانی دارد و در واقع شخص نسبت به کاری که می کند خودآگاه است. یک موقع هم هست که هر دو تا قید باید وجود داشته باشد، یعنی شخص باید خودآگاه باشد و از منظر فمینیستی جلو بیاید و هم اینکه به ریشه های حرفش معتقد باشد. این بخش حداقل در زمان حاضر معتقدان کمتری دارد اکنون به طور کلی شما خودآگاهی را شرط می دانید یا خیر و اگر می دانید یا خیر و اگر می دانید خود آگاهی نسبت به چه چیز را شرط می دانید؟

زیبایی نژاد: من با یک مثال بحث را توضیح می دهم. کسانی که در قضاوت زن، مدعی هستند که می خواهند اجتهادی عمل کنند و به فقها رجوع کنند یا مثلاً در بحث ارث، حرف را از یک فقیه می گیرند، در بحث دیه حرف را از یک فقیه دیگر. در واقع در هر بحثی از یک فقیه پیروی می کنند و در واقع از متد تعریف شده، شریعت را پیروی نمی کنند. و ملاکشان تمایلات خودشان است که تحت تأثیر جریان تجدد شکل گرفته است. چنین افرادی در صورتی فمینیست هستند که خودآگاه و با محور قرار دادن آموزه های مدرن و فمینیستی دست به گزینش بزنند.

گفتمان فمینیستی در مورد زنان چه نظری دارد که آن را با گفتمان فمینیسمی یکی می گیرد؟

زیبایی نژاد: تجددگرایی بستر ایجاد فمینیسم را فراهم می کند. نکته اصلی این است که کسی که از لحاظ فکری و عملی با اتکا به آموزه های جریان مدرن به سمت برابری حرکت کند می تواند به سمت فمینیسم هم گرایش پیدا کند.

سؤال اصلی این است که اگر کسی با اتکا به این دو قید جلو بیاید؛ اما معتقد باشد این آموزه ها با دین ناسازگار هستند، آیا شما باز هم معتقدید این شخص فمینیست است ولو اینکه از منظر مدرنیته به این نتیجه رسیده باشد، نه از منظر فمینیستی؟

زیبایی نژاد: بله، کسی که می گوید من فمینیست نیستم؛ اما حرف هایش ریشه فمینیستی دارد، فمینیست است. یعنی اگر شخص جوانب حرف خودش را بپذیرد، علی القاعده فمینیست است.

شفیعی: بنده هم به این تفکیک قایلم. یعنی هر گروه یا هر کس که بحث های برابری طلبانه را مطرح می کند، لزوماً فمینیست نیست، چون در این صورت هر فردی چه زن و چه مرد که از نابرابری ها ناراضی است، باید فمینیست باشد، در واقع این ها زمینه مناسبی برای فمینیست شدن دارند؛ اما بالفعل فمینیست نیستند. در حقیقت کسی که با آگاهی به مبانی و دیدگاه خودش و آثار و تبعات آن، موضوع برابری را مطرح می کند و نسبت به جوانب دیدگاه خودش کاملاً آگاه و متوجه است، فمینیست است.

مکاتبی در غرب وجود دارد که مانند یک رویکرد عمل می کنند، و جریان های مقابل و مخالف را پوشش می دهند، مانند اگزیستانسیالیسم، آن فردی که ملحد است و در عین حال اگزیستانسیالیست است یا خداباور و اگزیستانسیالیست است، اینها در اصل رویکرد مشترکی دارند، آیا فمینیسم در داخل کشور، می تواند مانند اگزیستانسیالیسم باشد و رویکرد های مختلف را پوشش دهد، به تعبیر دیگر فمینیسمت های ایرانی یا ایرانی شده، در داخل کشور چه مؤلفه های مشترکی دارند؟

شفیعی: بنده فکر می کنم مؤلفه مشترک عمده جریان هایی که ما تحت عنوان فمینیسم داریم، مخالفت این ها با احکام و آموزه های شرعی است که مخالف برابری است. متدینینی داریم که ایده حل نابرابری های حقوقی زنان در فقه را بررسی می کنند. از سوی دیگر در واقع ما با قشر وسیعی رو به رو هستیم که با نگاهی تحلیل گرایانه با احکام شرعی برخورد نمی کنند. گروه اول که در پی برابری هستند، نمی خواهند از چارچوب دین و احکام آن خارج باشند، یک گروهی هستند و گروه وسیع تر، کسانی هستند که قایل به برابری در همه موارد هستند و معتقدند اگر حکمی از شرع با این برابری در هر قسمتی مخالفتی دارد، آن حکم باید تغییر کند و در واقع ملاک آنها فقط برابری است، حتی به شرط تغییر احکام دین. در حال حاضر بخش گسترده ای از کسانی که بحث فمینیسم را دنبال می کنند جزء این دسته هستند، نه جزء آن دسته که در فقه و آیات و احادیث بررسی می کنند تا بتوانند راهکارهای اجتهادی جدید تری به نفع برابری پیدا کنند.

ممکن است که کسی از منظر مدرنیته یا فمینیست معتقد به الگوی برابری باشد؛ اما با آن قید که مبانی و ذاتیات برابری در حقوق بشر با مبانی و ذات اسلام و فقه اسلامی سازگار است. یعنی این قید می تواند عده ای را از مجموعه فمینیسم خارج کند یا به آن وارد کند.

زیبایی نژاد: در بین افراد غیر مذهبی و افراد متدینی که در ایران وجود دارند و افکار برابری طلبانه را دنبال می کنند، ممکن است بشود وجه اشتراکی پیدا کرد و آن این است که این ها روش های متداول استنباط را قبول ندارند. دست کم در حوزه خانواده و اجتماع. یعنی ممکن است که به فتوا مراجعه کنند؛ اما در این مراجعه هم گزینش دارند، یعنی از آن روشمندی معمول هم پیروی نمی کنند. اینجا، جایی است که آنها نظرات خودشان را مطرح می کنند. آن فقهایی که از روش های شناخته شده و مورد پذیرش استفاده می کنند و به نتیجه برابری می رسند، فمینیست نیستند، اما اگر کسی معتقد باشد که امور اجتماعی، اموری هستند که مجال عقل بشری هستند و دین جایگاهی ندارند، فمینیست است. چون از یک روش شناخته شده به یک متد دیگر می رسد. یکی از مؤلفه های فمینیسم، مؤلفه روشی است، یعنی روش نقد نسبت به آموزه های رایج. اگر از فمینیسم، ایرانی یک سری امور را حذف کنیم خیلی حرفی برای گفتن ندارد مثلاً در مورد خانواده و تشکیل آن نظراتی دارد؛ اما بحث آن بر سر این است که حضور در خانه باید کم رنگ باشد یا پررنگ. وظیفه مادری باید مقید باشد یا نه؟ در واقع ما در ایران هنوز به این نرسیده ایم که سرپرستی خانواده، کلاً انکار شود؛ بلکه اختلافات بر سر ساختار خانواده است. در حال حاضر نوک پیکان تغییرات فمینیستی در ایران به سمت قوانین است، در حالی که دیگران از این مرحله گذر کرده اند که این هم از مقتضیات شرایط زمانی جامعه ماست. در واقع هر جا که بشود از منظر قانونی و اصلاح قانونی پیش رفت، این کار را انجام می دهند، در غیر این صورت به روش های دیگر مثل روش های آموزشی، متوسل می شوند. دیگر اینکه فمینیست های ایرانی هنوز به مرحله طرح صریح مسائل جنسی نرسیده اند. این ها بیشتر حیثیت جنبشی خودشان را حفظ می کنند. همان طور که تا اکنون بیشتر جنبشی کار کرده اند و البته ممکن است که از این به بعد به این تفطن برسند که جریان سازی های بلند مدت که فراهم کننده زیرساخت های فرهنگی، فمینیستی باشند، برایشان بیشتر اهمیت خواهد داشت.

شفیعی: یک نکته را هم بنده به آن ویژگی ها اضافه می کنم، دیدگاه های فمینیسمی در ایران تاکنون کمتر به دنبال طرح و ایده بوده اند یعنی این ها یک الگوی مشخصی تاکنون مطرح نکرده اند و بیشتر به همان راه های سلبی و انتقادی اکتفا کرده اند و در مسایل نظری و کلامی، خیلی قوی نبوده اند که اکنون یا در این زمینه متخصص ندارند یا اینکه احساس می کنند زمان پرداختن به حوزه های نظری نیست؛ بلکه باید با نگاه های انتقادی، عده ای را به طرف خود جذب کنند و بعد به کارهای کلان تر و مباحث نظری بپردازند.

زیبایی نژاد: در جواب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.