پاورپوینت کامل به دنبال یک معنا در قالب یک واحد درمسئله حجاب;گفت و گو با دکتر عماد افروغ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل به دنبال یک معنا در قالب یک واحد درمسئله حجاب;گفت و گو با دکتر عماد افروغ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به دنبال یک معنا در قالب یک واحد درمسئله حجاب;گفت و گو با دکتر عماد افروغ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل به دنبال یک معنا در قالب یک واحد درمسئله حجاب;گفت و گو با دکتر عماد افروغ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۴

در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۸۵ کلیات طرح ساماندهی مد و لباس به منظور حفظ و تقویت فرهنگ و هویت ایرانی – اسلامی و ترویج الگوهای پوشش ملی در مجلس به تصویب رسید.

از دکتر افروغ که طراح این طرح است در روزنامه ها و نشریات پاسخ های زیادی در جواب به نقدها و سوالات بسیار درج شد. در این شماره از نشریه حوراء که به مسئله حجاب پرداخته ایم، گفت وگوی حجت الاسلام زیبایی نژاد با ایشان را که درباره مسئله بدحجابی در نظام جمهوری اسلامی و سؤالاتی پیرامون طرح ساماندهی مد و لباس است را می خوانید.

دکتر عماد افروغ دارای مدرک دکتری جامعه شناسی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس کمیسیون فرهنگی هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی است. وی تا کنون ۱۲ کتاب و ۵۰ مقاله تألیف، تحقیق و ترجمه کرده است.

موضوع کلی بحث، آسیب شناسی پوشش مخصوصاً از زاویه برنامه ریزی حکومتی است، بعد به طرح مجلس درخصوص مد لباس خواهیم پرداخت/

سؤال اول این است که آیا از دیدگاه جامعه شناسی، آنچه هم اکنون با عنوان وضعیت پوشش و آرایش در جامعه با آن مواجه هستیم از نگاه معضل است یا بحران و آیا این خوف هست که در آینده به بحران تبدیل شود؟

بگذارید در ادبیات جامعه شناسی، این را به عنوان یک موضوعی بدانیم که دغدغه برانگیز است و قابلیت تبدیل شدن به یک مسأله اجتماعی را دارد. چون جامعه شناسان به راحتی هر آسیبی را مسأله نمی دانند. نظرشان این است که چنانچه اقشار قابل توجهی از جامعه، آسیبی را مورد بحث قرار دهند و تلاش کنند به گونه ای از آن آسیب خارج شوند، می توان به آن مسأله اجتماعی گفت والبته اضافه می کنند که ممکن است یک امر برای قشری مسأله تلقی شود و برای خرده فرهنگ یا گروه دیگری همان امر، مسأله تلقی نشود و در تعریف مسأله، نسبتی با گروه بندی اجتماعی برقرار می کنند. به هر حال مسأله یک وجه عینی دارد و یک وجه ذهنی؛ وجه عینی اش همین نکته ای است که عرض کردم که می بایست بخش قابل توجهی از جامعه گریبانگیر آن موضوع باشند و بخواهند برای برون رفت از آن چاره اندیشی کنند و وجه ذهنی اش هم بخش هنجاری آن مسأله است. به هر حال، مسأله یک تعریف کاملاً پوزیتیو و عینی ندارد همانطور که بسیاری از پدیده های اجتماعی اینچنین هستند که جنبه های ارزشی و هنجاری در تعاریف آن دخیل هستند، به علاوه همان نکته ای که عرض کردم پای گروه بندی های اجتماعی را به میان می کشد/

من احساس می کنم که در اینجا با یک موضوع و پدیده و آسیبی روبه رو هستیم که هم دغدغه بخش اعظمی از جامعه ما محسوب می شود و هم دغدغه حکومت ما به حساب می آید. با این توضیح که یک ارتباطی هم بین دغدغه های حکومت و دغدغه های مردم وجود دارد، باز با این پیش فرض که حکومت ما بر پایه یک نظم ارزشی و فلسفه اجتماعی و فرهنگی خاص شکل گرفته و این جز پیش فرض های ماست که نمی توانیم نادیده بگیریم. مثلاً اگر همین سئوال را شما درانگلستان از ما می کردید، من به عنوان یک شهروند انگلیسی، این پاسخ را نمی دادم و به این مطلب از زاویه فلسفه اجتماعی – فرهنگی لیبرال پاسخ می دادم. من از زاویه فلسفه اجتماعی – فرهنگی خاصی پاسخ می دهم که هم بخشی از آن بر می گردد به زمینه های اجتماعی – فرهنگی و تاریخی ما که نمودی در قانون اساسی دارد و هم برمی گردد به تعریفی که ما از حقوق شهروندی داریم. یعنی بنا به تعریفی که ما از حقوق شهروندی داریم، حقوق شهروندی را به حقوق فردی و یا حتی حقوق گروه ها تقلیل نمی دهیم، بلکه جامعه هم حقی دارد و بخشی از تجلی حق جامعه در حقوق فرهنگی شهروندی است که متأسفانه مورد غفلت واقع می شود و توجه به این ندارند که فرهنگ یک جامعه هم حق دارد و نمود این حق فرهنگی رامی شود در عرصه جهان بینی، ارزش ها، الگوهای رفتاری و نمادها جستجو کرد. یکی از این نمادهای برجسته، بحث پوشش یا معماری بدن است که البته ما نمی خواهیم وزنی هم تراز وزن لایه های زیرین به آن بدهیم اما از منظر دفاع از پیوند بین لایه های مختلف نمی توانیم از آن غفلت داشته باشیم. بنابراین من احساس می کنم مسأله پوشش را از منظرهای مختلف می توان مورد بحث قرار داد، حالااین که بحران، معضل و یا مسأله است، در تقسیم بندی های رایج جامعه شناسی نمی توانم بگویم مسأله ای است که کاملاً مورد بحث است که جامعه ما با یک خودآگاهی تمام عیار بخواهد راهی برای برون رفت از آن پیدا کند، اما در حال تبدیل شدن به یک مسأله هست یعنی مشاهده می شود که به تدریج به بخش خودآگاهی جامعه ورود پیدا می کند و از دایره بحث در بخش های کوچکی از جامعه خارج شده و کل جامعه را دربرمی گیرد؛ حتی اقشاری که در ظاهر به نظر نمی رسد این را مورد بحث قرار بدهند. ما شاهد هستیم که این موضوع به تدریج به یک موضوع قابل بحث تبدیل شده است. حتی خیلی از کسانی که به ظاهر پوشش کاملی هم ندارند از این وضع راضی نیستند و احساس می کنند که بد پوشی از حدّ خارج شده و پوشش، پوشش غیرقابل قبول و زننده ای شده است. عرض کردم خیلی از آنهاممکن است پوشش مناسبی هم با توجه به ابعاد هنجاری نداشته باشند. آنان و حتی پوشش آنان متناسب با همان کسانی باشد که مورد نقد این اقشار هستند ولی معتقدند که باید کاری کرد و خیلی از آنهاآگاهانه به سراغ این نحوه پوشش نرفته اند بلکه احساس می کنند چون این اتفاقی که قرار بود بیفتد نیفتاده یا پوشش مناسب در اختیار نیست یا به قیمت مناسب نمی توانند تهیه کنند یا فرهنگ سازی لازم صورت نگرفته احساس می کنند که باید با این نوع پوشش مقابله کرد. فکر می کنم اگر وضعیت به همین روال پیش رود و کار شایسته ای صورت نگیرد، به ویژه در ارتباط با وظایف و تکالیفی که دولت درپاسداشت هویت ملی بر عهده اش هست، می تواند تبدیل به یک مسأله شود و البته هیچ ضمانتی هم نیست که به بحران مبدل نشود/

من احساس کردم که تقسیم بندی آسیب، مسأله و بحران، علاوه بر این که یک تقسیم بندی فنی است، یک بار ارزشی هم دارد؛ یعنی تا زمانی که یک پدیده در مرحله آسیب می باشد کمتر خطرناک است وموقعی که به مسأله تبدیل شود تا حدودی خطرناک می شود و اگر به بحران برسد بیشتر خطرناک می شود. بنابراین جامعه شناسان با این تقسیم بندی عملاً به موضوع ارزش گذاری بر یک پدیده کشیده شده اند.

از سوی دیگر ما در ادبیات دینی خودمان، تعابیری داریم که مثلاً پیغمبر اکرم۶ می فرماید: »در آخرالزمان، معروف، منکر می شود و منکر معروف می شود«. ممکن است مردم به گونه ای فرهنگشان استحاله پیدا کند که احساس نکنند این وضع پوشش، نامطلوب است، لهذا در نظرسنجی هایی که از اقشار مختلف شده ممکن است بیش از ۷۰ درصد حجاب را برای زن ها زیبنده و لازم بدانند، درحالیکه همان افراد حجاب را درست رعایت نمی کنند. انتظار است که اکثرشان بگویند همین که ما داریم حجاب است و در همین حد کافی است و شاید تفطن به این ندارند که این نحو پوشش عیب دارد.باتوجه به تعابیری که شما دارید چون خودآگاهیشان هنوز درگیر با این مسأله نشده، شما آنها را از مرحله آسیب به مرحله مسأله نمی آورید، در حالیکه ممکن است از زاویه تحلیل دینی، معضل بزرگتری هم باشد؛ هم از آن رو که پیامدهایی برای فرد، خانواده و اجتماع دارد و هم از این رو که »منکری« است که مورد غفلت قرار گرفته یا »معروف« قلمداد شده است/

من باتوجه به زاویه نگرش جامعه شناختی تلاش کردم به این سؤال پاسخ بدهم. گرچه ممکن است از زوایای دیگر مسئله فرق بکند. عرض کردم چون سؤال شما وجه جامعه شناختی را در برداشت،اینطور پاسخ دادم. با شناختی که من از مسأله اجتماعی دارم در آسیب بودن این موضوع هیچ تردیدی ندارم ولی در حال تبدیل شدن به یک مسأله هست که می شود با تدابیری از میزان سرعت تغییر وتبدیل پیشگیری کرد. در واقع من نمی توانم بگویم آگاهانه اینها آمده اند و معروفی را منکر و منکری را معروف کرده اند؛ شما در صورتی می توانید چنین بگویید که فرض کنید دولت وظایف فرهنگی خودش را انجام داده، خود در بخش هایی مسبب این بی توجهی ها و آسیب ها نبوده، اِشراف و اِشعاری نسبت به حقوق فرهنگی مردم و وظایف فرهنگی خودش در لایه های مختلف داشته باشد و ما عملاًشاهد نوعی اباحه گری دولتی نبوده باشیم. اینها مفروض است. من می بینم که در واقع همه این اتفاقات رخ داده است، ما فاکتوری به نام دولت دینی داریم که قرار بوده کارهایی بکند. وقتی مسئولیت هایش را انجام نمی دهد از آنجائی که برای مردم مشروعیت دارد خود به خود چراغ سبزهایی را نشان می دهد. حتی اگر خودآگاهانه این اتفاق افتاده باشد که مردم معروفی را منکر کرده باشند یامنکری را معروف، اگر شما آن شرط را لحاظ نکنید من فکر می کنم قضاوت عالمانه و منصفانه ای نکرده اید. یعنی اگر این حکومت، حکومتی دینی نبود، چه بسا شما این داوری را نمی کردید که معروفی را منکر و منکری را معروف کرده اند. بنابراین بنده معتقدم که با توجه به آن عامل که به عنوان یک متغیر واسط برای من عمل می کند و دخالت می کند احساس می کنم که واقعاً مردم، خودآگاهانه وداوطلبانه و ارادی این کار را نکردند بلکه بخش اعظم آن به ناآگاهی آنها و بخشی از آن هم به بی توجهی دولت به وظایف نمادین فرهنگی اش برمی گردد که باید فکری برای آن کرد/

شما گه گاهی بحث نماد را مطرح می کنید که در مرحله نماد ما اشکال داریم ولی این نماد ضرورتاً نمایشگر لایه های زیرین نیست. من می خواهم بگویم این نماد معلول بی علت نیست و حتماً علتی دارد.ما در تحلیل هایمان احساس می کنیم جامعه بتدریج به سمت یک دین معنوی می رود )دین مدرن( که رفته رفته دخالت دین را به رابطه فرد با خداوند محدود می کند، اما در حوزه اجتماع به سمت عرفی شدن پیش می رود. گاهی می بینیم جوانانی را که در اعتکاف و دعای کمیل شرکت می کنند، اما نسبت به مسائل اجتماعی دین بی توجه اند/

بنده در اینجا و جاهای دیگر گفته ام که نماد بازتابنده لایه زیرین نیست و نگفتم که بی علت است. منافات ندارد که شما هم بگویید نماد الزاماً به خاطر وزن های متفاوتی که در مقایسه با جهان بینی یک قوم و جامعه دارد، بازتابنده آن نیست، ایده آل این است که یک ارتباط هماهنگ و نسبتاً ارگانیک بینشان باشد، اما اگر چنین نیست مسلم است که تابع علتی است. اتفاقاتی افتاده آن اتفاقات را تحلیل کنید. بنده وقتی نگاه می کنم می بینم در لایه زیرین کسانی که پوشش مناسب ندارند کاملاً اعتقاد به خداوند، روز جزا و قیامت، نبوت و امامت و حتی اعتقاد به تلفیق دین و سیاست وجود دارد. خوب این اجازه را به من بدهید که بگویم این واقعیت بازتابنده این نوع نگاه شما نیست/

آیا این قدر اعتقاد به این امور در نسل جوان قوی است که از مرحله اعتقاد به مرحله عمل هم برسد و مثلاً آن قدربه نبوت و امامت اعتقاد قلبی دارند که اگر امام(ع) گفت خمس بدهید، بدهند؟

آن وجهِ رفتاری است. من وجه اعتقادی و باور را دارم عرض می کنم. خیلی از مؤمنین ما که پوشش مناسب هم دارند الزاماً خمس نمی دهند. پس قرار نیست اگر پوشش مناسب بود تمام رفتارهای دیگر راهم انجام بدهد. بحث باور و اعتقاد و بینش است. در بینش ما می بینیم که واقعاً خیلی از آنهایی که نماد نامناسب دارند در وجه بینش توحیدی خیلی قوی تر از کسانی هستند که پوشش مناسب هم دارنداما ترجیح این بود که بین لایه نمادین )لایه رو( و لایه زیرین یک ارتباط باشد. چرا ارتباط نیست؟ عرض کردم ما نمی گوییم که علتی در کار نیست. علل بسیار مختلفی وجود دارد. یکی از آنها این که چون دولت وجهه دینی دارد، مردم توقعات خاصی داشته و خود به خود اعتماد خاصی به آن می کنند و ممکن است اباحه گری دولتی شکل بگیرد و باعث انحراف در جامعه هم بشود و دیگر آن که ممکن است در اجتماع به بسیاری از نیازهای اجتماعی و اقتصادی آنها توجه نشود و این می تواند واکنش باشد و در جاهایی هم می تواند واکنش نباشد، عدم غفلت از ریشه های حجاب هست. من دارم این را خدمت شما عرض می کنم که وقتی دختری آماده ازدواج است ولی شرایط ازدواج فراهم نباشد، حالا چه شرایط اقتصادی چه فرهنگی، چه پسر چه دختر، این غریزه که نمی تواند با توصیه های اخلاقی فرونشانده شود. علاوه بر اینها مسأله فرهنگ سازی هم به عنوان یک مقوله کاملاً فرهنگی قطع نظر از برخورد با ریشه هایی که به گونه ای به پوشش بد می انجامد، باید ملاحظه شود. ما تا چه اندازه کارفرهنگیِ فاخر متناسب با فنون و هنر روز و مخاطب خاص کرده ایم؟ تا چه میزان در مورد پوشش و فلسفه حجاب کار کرده ایم و تا چه اندازه این کار فراگیر است. من خودم می توانم داوری کنم. نه تنهااینکار را نکردیم بلکه بعضاً آمده ایم پوشش های غلطی را از طریق رسانه های ملی وابسته به نظام خودمان تبلیغ کردیم و اشاعه دادیم. شما الان صورت مسأله را نگاه کنید. من اصلاً این را به عنوان عرفی گرایی تلقی نمی کنم چون به هر حال تلقی و ترجیحم این است که عرفی گرایی بیشتر باید در لایه های زیرین دنبال شود. در مطالعاتی که خود بنده مستقیم و غیرمستقیم داشتم در قالب هویت ایرانی به صورت استاد راهنما، اصلاً به این نتایج نرسیدم، حتی کسانی که نماد رپ یا هوی متال دارند – در مقطعی که اینها خیلی باب بود – ما می دیدیم در لایه های زیرین خیلی موحّدند و دیندارند. این است که از صحبت های من هم اینطور استنباط نشود که من دارم چک سفید امضا می دهم که این نمادها هیچ وقت به لایه های زیرین تسری پیدا نمی کند، خیر، اتفاقاً ایرانی ها قومی هستند که به راحتی می شودنمادهای آنها را در معرض تهاجم قرار داد و اگر ما هوشیار نباشیم و این تناسب را برقرار نکنیم در دراز مدت می تواند این نماد، خودش را به لایه زیرین تحمیل کند، بالاخره این نماد زیبنده لایه های زیرین ما نیست، بلکه زیبنده لایه های سکولار و غربی است. اگر غفلت کنیم این می تواند جهان بینی و نظم ارزشی خودش را تحمیل کند. به همین خاطر است که ما می گوییم در وجه نمادین نباید غافلانه از مسأله عبور کرد بلکه باید حتماً برنامه، سیاست و طرح داشت و کمک کرد که از طریق روش های صحیح حمایتی، تشویقی و فرهنگی، این شکاف پر شود/

بعضی ها معتقدند که مسأله بدحجابی را به عنوان یک موضوع مستقل نباید مورد بحث قرار بدهیم بلکه آن مصداقی از بی مبالاتی جنسی است و آن چیزی که ما بالفعل با آن مواجه هستیم صرفاً بدپوشی نیست بلکه تظاهرات جنسی در جامعه است که در خیلی از جوامع دیگر به این شدت و غلظت نمی بینیم. خیلی ها معتقدند شما به کشورهایی می روید که قانون حجاب هم وجود ندارد چنین تظاهری نمی بینید، به عنوان مثال در بیروت وضع حجاب زنان خیلی زننده است ولی جالب است که حتی یک مورد هم مشاهده نکردیم که چندنفر جوان در خیابان راه بیفتند و با عنوان گروه جوانان ولگرد، دنبال دختر باشند یا دخترانی که به غیر از همراه خانواده شان، در خیابان به عنوان دختر بیکار قدم بزنند؛ در حالی که در آنجا هم سن ازدواج به عنوان مشکل هست و زمینه ازدواج کم است. سئوالم این است که شما بحث تظاهرات جنسی را به عنوان یک مسأله در جامعه ما قبول دارید یا نه؟

چنین احتمالی ممکن است. ما باید برای مقابله تمام فروض را محتمل بدانیم. یک فرض ما می تواند همین بی مبالاتی جنسی باشد. دختر ما به سن ازدواج رسیده، شرایط ازدواج، کار و تشکیل خانواده فراهم نیست و از سوی دیگر، فرهنگ سازی هم برای این که فلسفه حجاب با رویکرد حمایتی و تشویقی تبیین شود صورت نمی گیرد، پس بالاخره یک تجلی بیرونی خواهد داشت – همانطور که قبلاًاشاره کردم – و شما نمی توانید منکر این تجلی شوید. اما این که ما بگوییم تمام تجلیاتی که در مورد پوشش بد و نامناسب است به یک تظاهر جنسی برمی گردد به نظر من اینطور نیست، بخشی از آن واقعاً به مسائل فرهنگی برمی گردد. خیلی ها هستند که قصد تظاهرات جنسی ندارند، شوهر هم دارند. با مشکی هم مواجه نیستند ولی به خاطر ناآگاهی و عدم کار فرهنگی و به خاطر عدم ارایه مدهای مناسب فرهنگی – تاریخی از مدهای رایج استفاده می کنند بی آنکه به آثار و پیامدهای آن واقف باشند. نکته دیگر هم این که اولاً وقتی جامعه ای مثل لبنان را می خواهیم مطالعه کنیم باید دقت بیشتری صرف کنیم، با چند هفته یایک ماه نمی شود. باید یک تحقیق کاملی را در اختیار بگیریم و بعد ببینم آیا فرضیه ما تأیید می شود یا نه. اما می خواهم این را بگویم بعضی وقت ها، آنگاه که روابط زن و مرد زیاد حادّشود، یعنی اختلاط بیش از حدی را شاهد باشیم، مسلم بدانیم که به بی انگیزگی می انجامد و این بی انگیزگی می تواند روی سلامت و استحکام خانواده هم اثر بگذارد. مثال من اصلاً مثال کشور خاصی نیست. الان در اروپا، همجنس بازی باب شده، چرا؟ من فکر می کنم این تفریطی است در برابر آن افراط. یعنی وقتی رابطه بین دختر و پسر به شدت عادی می شود، به هر حال احساس می کند باید از طرق دیگر خودش را اقناع کند، این هم تحقیقی است که انجام شده و من با استناد به حداقل برخی دغدغه هایی که در پاره ای مطالعات بوده این را عرض می کنم/

آیا شما معتقدید که آستانه رضایتمندی جنسی در خیلی از جوامع بالا رفته به گونه ای که با ایجاد روابط در سطح ساده و عادی ارضأ نمی شوند؟

بله، حتی ممکن است روابط جنسی با جنس مخالف هم او را به دلیل وفورش ارضا نکند و این به ویژگی سیری ناپذیری و تنوع طلبی انسان برمی گردد. به هر حال مسلم است که نقطه عزیمتی که من دربحث هایم دارم با نقطه عزیمت خیلی های دیگر ممکن است تفاوت داشته باشد. نقطه عزیمت بنده این است که بایستی به حقوق فرهنگی مردم توجه کرد و بایستی این حقوق را به عنوان یکی از وظایف دولت لحاظ کرد. دولت وظیفه سنگینی دارد؛ نه تنها باید مستقیماً به این حقوق توجه کند بلکه به ریشه های پیدایی آسیب های مرتبط با این حقوق هم توجه داشته باشد و آسیب زدایی بکند. اینهامفروضات بنده است و عطف به این مفروضات است که جواب می دهم و این مفروضات حتی روی فرضیه سازی و نگاه من هم اثر می گذارد. اینها فلسفه اجتماعی و نظم ارزشی بنده است. بنابراین با یک عینک واحد عام گرایانه جهانی می شود به مطالعات اجتماعی پرداخت، من این را همانند بسیاری از روش شناسان متأخر به لحاظ روش شناسی، قبول ندارم. به هر حال می خواهم بگویم بخشی ازصحبت های من ناظر به آن دغدغه ها و نظم هنجاری بنده است/

اگر اجازه دهید وارد این بحث شویم که چطور شد وضعیت از ابتدای انقلاب به اینجا رسید. در مورد بحث آسیب شناسی روند بدحجابی در ایران در سه دهه اخیر، سؤال اوّلم این است که مطالعات علمی در این زمینه شده است یا نه؟

من واقعاً نمی دانم. شاید شما بهتر اطلاع داشته باشید که آیا کاری صورت گرفته که قابل استناد و معتبر باشد یا نه؟ به طور کلی می شود گفت که حجاب ما چه روندی را طی کرده و چه روندی را باید طی کند و بارقه های چه روزی مشاهده می شود. اما این که تحقیقات قابل قبولی صورت گرفته باشد که اعتبار یک مطالعه روشمند را داشته باشد، من به جز چند تا کاری که در قالب مقالات مختلف دیدم ونظرسنجی هایی که هم شما سراغ دارید و هم من، بیش از این اطلاع ندارم و اگر اطلاعی هست شما بهتر از من باید داشته باشید. ولی به طور کلی می توانم این را بگویم که ما در دهه اول انقلاب بنا به دلایلی که یکی از آنها به فهم غلطی که ما از رابطه فرم و محتوا داشتیم برمی گردد، تلاشمان این بود که فرم و محتوا را واحد ببینیم، یعنی به هر حال ما در فلسفه حجاب دنبال یک معنا می گردیم و معنا را در قالب واحد دنبال می کنیم؛ من این را اشکال می دانم. فکر می کنیم که معنای حجاب صرفاً در قالب چادر است در حالیکه به نظر من آن معنا اصالت داشت و می توانست خودش را در قالب های متعددی نشان دهد به شرط اینکه آن معنا را باز تولید کند. اما در دهه دوم بعد از جنگ، معنا را فراموش کردیم و رفتیم به سمت فرم های متکثر بدون توجه به ریسمان و ملاطی که اینها را به هم وصل می کند و امروزضرورت دارد که دنبال یک معنای واحد در عین توجه به قالب های متکثر آنچه در فرهنگ سنتی ما مشاهده می شود برویم. شما لباس مازنی ها، گیلکی ها، ترک ها، کردها، عرب ها، لرها و بلوچ ها را ببینید،تنوع و تکثر دارند ولی همه آنها با کم و زیاد بازتابنده حجاب و حدود شرعی هستند. اگر همان کم و زیادش را در بستر و زمینه اش بگذارید به نظر من لحاظ شده، ولی تنوع، تغیر، تکثر و زیبایی را دارد،در همه آنها چیزی به ذهن متبادر می شود که هم تاریخی و هم ایرانی است، آن، عفت، حجاب و پوشش است . حداقل یک نوع پوشش است و می توانیم بگوییم عریانی نیست و برجستگی های بدن در آن نمایان نمی باشد. من احساس می کنم باید روی این قضیه کار کرد/

از سال ۵۸ دغدغه حجاب به طور جدّی در مسئولان حکومت وارد شد و شاید فشار افکار عمومی مردم هم به این مسأله کمک کرد. از سال ۵۹ فکر می کنم که ما وارد بحث تقنین و تنظیم تعزیرات حکومتی شدیم، شاید احساس می شد که از ابتدای انقلاب وضع پوشش رو به بهبود بود تا اوائل جنگ. وقتی بحث مهاجرت و نارضایتی ها پیش آمد، روند مقداری تغییر کرد. الان ما بعد از بیست وهشت سال که به گذشته نگاه می کنیم اگر بخواهیم تحولات حجاب را تحلیل کنیم، بعضی نظرشان این است که اصلاً حکومتی شدن بحث حجاب، بر مشکلات آن خواهد افزود و این مسأله ای است که مردم درباره آن موظف هستند نه حکومت و این مقوله های فرهنگی اجتماعی که دست حکومت در آن باز می شود به دلیل اینکه معمولاً خلوصِ نیت در آن نیست، حالا به تعبیری که غربی ها دارند ومی گویند دولت ها به مردم به مثابه برگه رأی نگاه می کنند و اصولاً دولتها وقتی وارد مقوله ای شوند به دلیل اینکه دغدغه ها با دغدغه های سیاسی و اغراض دنیایی مخلوط می شود بحث لوث می شود.برخی معتقدند که حکومت صرفاً در حدّ اقدامات فرهنگی باید زمینه سازی و بستر سازی کند و تمایلات گروهی را از طریق رسانه ها و… به سمت حجاب جلب کند و با مسأله تقنین و تعزیر نباید واردشود. یک تقریر سومی هم وجود دارد که مشکلاتی که ما از ابتدای انقلاب داشتیم نه ناشی از ورود حکومت بوده و نه ناشی از ورود حکومت به مرحله تقنین، بلکه ناشی از این بوده که ما اسلامی شدن رافقط از زاویه تقنین ملاحظه کردیم؛ یعنی اگر از بعضی علما هم می پرسیدیم که حکومت اسلامی یعنی چه، می گفتند حکومتی که در آن احکام اسلامی اجرا شود، بحث معارف اسلامی و بحث اخلاق اسلامی و تربیت را ملاحظه نمی کردند که در قانون اساسی هم انعکاسش آمده یعنی حساسیت ها به این سمت رفته که نهادی به نام شورای نگهبان اسلامیت قوانین را کنترل کند. ولی بحث اینکه رفتارمردم همراه با اخلاقیات و معارف آنان، اسلامی شود چندان مورد توجه نبوده است. لهذا حرفشان این است که علت ناکامی نظام در بحث حجاب این است که ما در کنار بحث قانون به بحث معرفت سازی و جهت دهی به تمایلات توجه نکردیم که اگر آنها هماهنگ با هم پیش می رفت تغییرات به سمت مورد نظر هماهنگ می شد و اجرای تعزیر هم مشکلی پیدا نمی کرد/

من چند نکته خدمت شما عرض کنم. یکی اینکه ما اگر ورود پیدا کردیم صرفاً ورود تقنینی و از باب تعزیرات بوده – همچنانکه اشاره کردید – و بیشتر هم نگاه های سلبی حکمفرما بود؛ یعنی ما هیچ وقت سعی نکردیم نگاه ایجابی نسبت به حقوق فرهنگی مردم داشته باشیم. صرفاً می گفتیم اگر اینچنین بشود این کار را خواهیم کرد، اما برای اینکه آن فرد مرتکب این کار نشود چه الگویی ارایه کنیم یا زمینه رابرای چه الگویی فراهم کنیم می توانم بگویم کارمان صفر بوده، یعنی ما هیچ وقت الگوسازی و کار ایجابی نکردیم. این را به جرأت می توانم بگویم در هیچ مقطعی ما شاهد ارایه الگو نبودیم، اگر هم هر ازچند گاهی بحث هایی می شد، فروکش می کرد. من به هیچ وجه نمی گویم دولت الگو بدهد. دولت می تواند نقش زمینه سازی را برای ارائه الگو فراهم کند؛ یعنی کسانی را که دغدغه هویت ایرانی،نمادهای ایرانی و دغدغه نشانه ها و المان های ایرانی دارند مورد حمایت و تشویق قرار بدهد، چه در وجه طراحی، چه در وجه تولید، چه در وجه نمایش و عرضه. این یک نکته که ما اصلاً به آن توجه نداشتیم و کار ایجابی می تواند در عرصه های مختلف نمود داشته باشد. نکته دوم این که وقتی نگاه می کنید، به رغم این که ما پذیرفتیم که مردم حقی به نام حق فرهنگ دارند و حق فرهنگ، هم در لایه جهان بینی است و هم در لایه ه ارزش، هم در لایه الگوهای رفتاری و هم در عرصه نمادهاست، عملاً فضایی بر کشور به نام جمهوری اسلامی حاکم شده که فضای اقتصاد زده و سیاست زده نام دارد و اگرکسی بخواهد کوچکترین تغییر و تحول فرهنگی را انجام بدهد بلافاصله به وسیله آن فضای اقتصاد زده و سیاست زده ای که دنبال رأی و رضایت مقطعی مردم است با واکنش روبرو می شود. ما این را عملاًدر تجربه نمایندگی خودمان در مجلس شورا حس کردیم. الحمدوالمنّْ این را هم می خواهم ضبط شود و در تاریخ بماند، اگر منظور شما این است که دولت یا مجلس چون دغدغه رأی دارند، نباید به این عرصه ها ورود پیدا کنند در حالیکه بنده ورود پیدا کردم، خوب اگر دغدغه رأی داشتم که نباید ورود پیدا می کردم، چرا ورود پیدا کردم چون دغدغه رأی نداشتم، دغدغه فرهنگ داشتم، بنده معتقدم دغدغه فرهنگی اصحاب قدرت و فرهنگی ما رنگ باخته و این هم یکی از دلایل اصلی این وضع نابسامان است، یعنی ما رضایت گرایی و مقبولیت گرایی را با تفسیر خودمان و بی توجه به حقوق واقعی مردم و نیازهای حقیقی شان در دستور کار قرار دادیم و این مسایل متراکم شده و به وضع کنونی رسیده است. اما این که ما از کدام دیدگاه استفاده کنیم، اگر مردم حقی دارند و اگر دولت وظیفه ای داردنمی توانیم این را رها کنیم. تعبیری مقام معظم رهبری گفتند، چون در راستای تحلیلم قابل قبول هست به آن اشاره می کنم – یعنی نه از باب این که بخواهم خرج کنم، از باب این که خودم قبولش دارم -ایشان گفتند یکی از معیارهای اصولگرایی، توجه به تربیت دینی، اخلاقی، اسلامی و انقلابی است )من قریب به مضمون عرض می کنم( و بعد گفتند نمی شود نسبت به مخدرفروشان و سم پراکنان فرهنگی بی توجه بود. بی توجه نباشیم یعنی چه؟ بالاخره اگر بخواهیم توجه کنیم چه کار باید بکنیم؟ یا باید اجرا را به دست بگیریم یا تصمیم گیری و سیاستگذاری را به دست بگیریم و یا نظارت را؛ یااینکه هر سه را یا بخشی از آنها را. ما خودمان هم معتقد هستیم ورود در حقوق فرهنگی مردم که بخشی از آن مربوط به پوشش می شود و این جز وظایف هست، اگر نخواهیم و معتقد هم نیستیم نقش تصدی گری را به دولت بدهیم حتماً سیاست گذاری و نظارت و ارائه غیر مستقیم الگو را در اختیار مردم قرار بدهیم. چطور باید نسبت به معیشت و امنیت مردم حساس بود، امّا نسبت به فرهنگ، دین سنت، معماری، شهرسازی، موسیقی و هنر مردم بی تفاوت بود. این برمی گردد به فلسفه وجودی انقلاب اسلامی. اگر بخواهد وجه اسلامی اش رعایت شود، قطع نظر از این که احکام اقتصادی اش وجه فرهنگی دارد، فرهنگ برای خودش دلالت آمیز است و باید در دستور کار قرار بگیرد. بنابراین این که دولت اصلاً دخالت نکند ولو در حدّ سیاست گذاری و نظارت، بنده اعتقادی ندارم، نباید این را رهاکرد چون اگر این را رها بکنید چه ضمانتی هست که به این حقوق توجه شود، با توجه به شناختی که از مردم و جامعه داریم، از تهدیدها، فرصت ها و چالش هایشان داریم، چه الزامی هست؟ ما شاهد این هستیم که در این کشور از امکانات و فرصت های دولتی سؤ استفاده می شود، حالا اگر شما این امکانات و فرصت ها را نادیده بگیرید و آنها را جور دیگری تعریف کنید، مسلم است که نمود دیگری دارد.در جامعه ای که از فرصت های دولتی سؤ استفاده می شود حساب بقیه جاها را هم می توانید بکنید. بنابراین بنده معتقدم که اولاً نباید مردم را رها کرد ضمن این که نباید مردم را هم کنترل کرد، رویکرد ما درفعالیت فرهنگی حتماً باید رویکردهای حمایتی و تشویقی باشد و جاهایی که به زمینه های اقتصادی و سیاسی برمی گردد می تواند غیرفرهنگی باشد حداقل غیرحمایتی و غیرتشویقی باشد، من منکراین قضیه نیستم، می تواند حتی قضایی بشود، امّا به خود فرهنگ باید با نگاه حمایتی، تشویقی و عاطفی توجه کرد. صرفاً هم در حدّ خطدهی ها کفایت نمی کند، ضمن این که من قبول دارم که تمایلات وانتظارات و توقعات را خط بدهیم، این یکی از وظایفی است که از آن به عنوان فرهنگ سازی یاد کردم، اما معتقد هستم که این وجه فرهنگ سازی می تواند مباحث اخلاقی و معارفی شما را هم در بر گیرد.امّا بایستی دولت در زمینه ارایه الگو هم اهتمام جدّی بورزد، اما ارایه الگو توسط مردم باتوجه به آن ملاک ها و موازین شناخته و تعریف شده ای که در مقطعی از انقلاب آن را پشت سر گذاشتیم صورت می گیرد، به هر حال ما سیاست های فرهنگی مصوّب جمهوری اسلامی را داریم که در زمان ریاست جمهوری خود مقام معظم رهبری به تصویب رسیده است. بنابراین من احساس می کنم وجه تقنینی مخصوصاً با رویکرد سلبی کفایت نمی کند چنان که کفایت نکرده است. نبایستی کنترلی برخورد کرد بلکه باید تشویقی برخورد نمود. در کنار وجه کنترلی و سلبی، حتماً باید وجه ایجابی هم باشد. بنده به عنوان نماینده ای که یکی دو سال هست که در این مسائل دغدغه دارم به جرأت به شما می گویم، شما تا به حال هیچ قانون ایجابی در مجلس نداشته اید. شما حتماً تحقیق کرده اید که اکثرشان می گویندلباس خوب در اختیار نیست، ما توان دوخت لباس مناسب را نداریم. خوب ببینید، وضع اقتصادی مردم اینطور، بیکاری هم آنچنان است، طرف می خواهد لباسی تهیه کند، لباس نامناسب سه چهارهزار تومان، لباس نسبتاً مناسب سی چهل هزار تومان، اگر سفارش دوخت دهد که بیشتر می شود، خوب این واقعیت هست یا نه؟ مصاحبه می شود، می گویند ما هر روز می بینیم مانتوهایی که عرضه می شود مانتوهای کوتاه است. دولت اینجا چه کاره است؟ خوب براساس قانون موجود دولت باید مانتوها را جمع کند، آیا این راه حل اساسی است؟ بلافاصله می گویند که بعضی ها با هرگونه برخوردسلبی مخالفند، نه مخالف نیستیم، ما می گوییم در کنار این برخوردهای سلبی، چهار تا مُد خوب با قیمت مناسب هم عرضه شود. این کار باعث تقویت دانشکده ها می شود، باعث تقویت طراحان می شود،باعث تقویت تولیدکنندگان می شود. چنان که تجربه ما نشان داد به محض این که این طرح )طرح ساماندهی مد و لباس( را مطرح کردیم با اقبال عمومی روبرو شد. اما من احساس می کنم در همان فضای سیاست زده و اقتصاد زده، نه به خاطر دغدغه های فرهنگی، که به خاطر دغدغه های عمدتاً اقتصادی شان، جوسازی کردند که اینها می خواهند از فردا بگیر و ببند راه بیندازند و کنترل کنند. ما می گوییم در کنار لباس هایی که عرضه می شود لباس های مناسب هم عرضه شود. آن وقت من به شما ثابت می کنم که ایرانی از کدام مُد استفاده خواهد کرد/

شما به طور خاص می خواهید بگویید در صورتی که بخواهیم اقدامات تأثیرگذار انجام دهیم ما با طبقه ای به نام سرمایه دار شاخ به شاخ می شویم/

احتمال دارد و به همین خاطر می گویم دولت موظف است که کارخانه های خاصی را هم حمایت کند و حتی یارانه بدهد، چون مسأله فرهنگ مسأله مهمی است. متأسفانه نگاه غالب در این سال ها، نگاه فرهنگ توسعه ای بوده است نه توسعه فرهنگی به معنای خاصش. یک نگاه اقتصادی به فرهنگ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.