پاورپوینت کامل نقد، پژواک نوشته ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد، پژواک نوشته ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد، پژواک نوشته ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد، پژواک نوشته ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint :
۳۰
نوشتن، گفت و گو با دیگری است و نویسنده هنگام نوشتن، همواره کسی را مخاطب خود می سازد. حتی کسانی که فکر می کنند، برای خود و دل خویش می نویسند، به فرض آنکه چنین پدیده ای قابل تصور باشد، بخشی از خود را مخاطب نوشته خویش فرض می کنند؛ به تعبیر دیگر، خود را به جای خواننده قرار می دهند. دلیل این ادعا آن است که نویسنده غالباً در انتظار فرصتی است، تا نوشته خود را منتشر کند یا حداقل آن را در اختیار دوستان خود قرار دهد. در نتیجه، نوشتن همواره برای «دیگری» است و نوعی گفت و گوی با مخاطب است. تفاوت اصلی این نوع گفت و گو، با گفت و گوهای شفاهی، ناهمزمانی آن است؛ در حالی که در یک گفت و گوی کلامی، گوینده و شنونده در یک زمان و گاه در یک مکان قرار دارند.
سخنی را که کسی در مقام نویسنده بیان می کند، ممکن است سال دیگر یا چه بسا صدها سال بعد، به گوش مخاطب برسد. این بزرگ ترین امتیاز نوشته است که با رفتن و مردن نویسنده، همچنان بر جای می ماند. به همین دلیل در اساطیر یونانی، اختراع خط به هرمس، یا ادریس در فرهنگ اسلامی، نسبت داده شده است. وی که پیام آور و مفسر پیام های آسمانی بود، این هدیه را به بشر عرضه داشت تا اندیشه هایش را از تباهی نگه دارد. به کمک این اختراع، ارسطوی دو هزار و چهار صد سال پیش، می تواند با متفکر و اندیشمند امروز گفت و گو کند و شرط همزمانی را برای گفت و گو از میان بردارد.
بنابراین، هنگامی که می نویسیم، با دیگری سخن می گوییم و انتظار داریم که پاسخ سخن خود را بشنویم. اینجاست که دشواری بزرگ نوشتن پدیدار می شود. هنگامی که من سخن می گویم، شنونده، هر جا پیام مرا درست متوجه نشد یا با آن دمساز نبود، می تواند نظر خود را بلافاصله به من باز گوید و مرا به توضیح بیشتر سخنم، یا اقناع او برانگیزد و این امتیازی است که در نوشتن از میان می رود. من هنگامی با خواننده سخن می گویم که او نیست تا بشود و اگر نظری دارد، بیان کند و او هنگامی متن مرا می خواند که من نیستم، تا در صورت لزوم، ابهامات نوشته خود را بر طرف کنم. اینجاست که نوشتن، یعنی تن به خطر دادن؛ مخاطره ابهام و ناتوانی در پاسخ گویی.
به همین دلیل، برخی فلاسفه بزرگ و متفکران، با نوشتن سر سازگاری نداشتند و تعلیم و گفت و گوی شفاهی را بر هر گونه متن مکتوبی ترجیح می دادند. از این کسان، افلاطون را می توان نام برد. وی بر آن بود که آموختن فلسفه، نیازمند داشتن قابلیتی خاص و پرورشی معین است که
باید به گونه ای حضوری، احراز و پرورده شود؛ لیکن هنگامی که متنی فلسفی نوشته شد، در اختیار هر کسی قرار می گیرد و بستر سوء استفاده و بدفهمی از آن فراهم می گردد. وی در نامه هفتم، به این باور اشاره و نوشته هایی را که به نام او منتشر شده است، از خود نفی می کند. وی دو دلیل اصلی برای پرهیز از نوشتن نام می برد: یکی آنکه اساساً حقایق فلسفی، در قالب الفاظ بیان شدنی نیست. دیگر آنکه این قبیل نوشته ها در دست افراد بی صلاحیت قرار می گیرد.
دلیل نخست را در این سخنان، آشکارا می توان خواند: «کسی که از تربیت معنوی درستی بهره مند است، هرگز آماده نخواهد شد که حقایقی را که به وسیله عقل مجرد دریافته است، در قالب ناقص و نارسای الفاظ بریزد، زیرا زبان از کشیدن بار حقایق ناتوان است» (۱). دلیل دوم وی نیز آن است: «مردم جدی هرگز آماده نمی شود، امور جدی و مقدس را در قالب الفاظ بگنجاند و به صورت نوشته، میان مردم انتشار دهد و بدین سان، آنها را دستخوش یاوه سرایی و تحقیر مردمان بی سر و پا سازد». (۲)
این دو دلیل، پس از بیش از دو هزار سال، از نظر بسیاری کسان معتبر می نماید و رد پای آن را در سخنان نام آوران بسیاری می توان یافت. شبستری ناکار آمدی کلمات را برای بیان مفاهیم و الا این گونه بیان می کند:
معانی هرگز اندر حرف ناید/ که بحر قلزم اندر ظرف ناید(۳)
ناصر خسرو نیز، در قصیده معروف خود، سخنان خود را برتر از آن می داند که در اختیار نااهلان قرار گیرد:
من آنم که در پای خوکان نریزم/ مر این قیمتی در لفظ دری را
این دو دلیل، بسیار استوار و قانع کننده به نظر می رسند. با این همه، یک اشکال اساسی دارند؛ آنها خودشکن هستند؛ یعنی صحتشان در گرو نادرستی آنهاست. مسئله آن است که این دو دلیل را تنها از طریق نوشتن درک کرده ایم. شبستری برای بیان ناکارآمدی الفاظ، از بیان حقایق باز به خود همین الفاظ ناکار آمد روی آورده است. اگر کسی واقعاً و با همه وجود، الفاظ را ناکارآمد بداند و مخاطره به دست عوام افتادن نوشته ها را جدی بگیرد، قلم خود را می شکند و از نوشتن دست می کشد؛ لیکن همین که کسی کوشید، ناتوانی الفاظ را به یاری الفاظ نشان دهد، لازمه کارش آن است که این الفاظ برای بیان معنای مورد نظرش کار آیی دارند. شاهد این سخن آن است که تقریباً همه مدعیان ناکار آمدی نوشتن، در عمل نوشتن را بر ننوشتن ترجیح می دهند و تن به مخاطرات احتمالی آن نیز می دهند.
با این همه، نویسندگان، صمیمانه امیدوارند که نخست نوشته آنان درست فهمیده شود و دیگر آنکه در دست نااهلان قرار نگیرد و مبتذل نگردد. کافی است تا نگاهی به مقدمه این کتاب و آن نوشته بیفکنیم، تا صحت آن را دریابیم. نویسنده ای که در مقدمه اثرش از روش، منابع و محدودیت های خود سخن می گوید، تنها در پی گزارش دادن نیست، بلکه این را نیز در نظر دارد که مانع برخی بدفهمی ها شود و خواننده، با توجه به اهداف و محدوده ای که نویسنده برای خود تعیین کرده است، متن را بخواند و بفهمد. سعدی در مقدمه بوستان، پیشاپیش می کوشد تا زبان طاعنان را ببندد و آنان را به بزرگوارنه نگریستن در شعرش فرا خوانده استدلال می کند که در شعرم، ضعف و سستی دیده شود، طبیعی است، زیرا قبای حریر و پرنیان نیز آستر و لایی معمولی و کم ارزش دارند:
الا ای هنرمند پاکیزه خوی / هنرمند نشنیده ام، عیب جوی
قبا گر حریر است و گر پرنیان / بناچار حشوش بود در میان
تو گر پرنیایی نیای مجوش / کرم کارفرمای و حشوم بپوش (۴)
نویسنده ای که نگران است مبادا نوشته اش بد فهمیده شود یا در اختیار اهلش قرار نگیرد، از شیوه های گوناگونی سود می جوید تا نخست از طریق رعایت اصول نگارش و پژوهش، و دوم از طریق باز خورد گرفتن از اثر خود، مانع بدفهمی شود. مقصود از باز خورد یا فیدبک (feedback) آن است که ببیند، به رغم تمهیداتی که اندیشیده است، آیا نوشته اش تاثیر مطلوب را در میان مخاطبان داشته است یا خیر و آیا سوء فهمی پدید آمده است یا نه. نمونه سنتی آن را در اقدام ملامهدی نراقی می توان دید که پس از نوشتن جامع السعادات، آن را به ملا محمد حسن قزوینی می دهد و از او می خواهد، تا خرده گیرانه در آن نظر کند و سره و ناسره آن را باز نمایاند. (۵)
به هر حال این کار، با همه سودی که ممکن است داشته باشد، از جهاتی ناقص است. من در مقام نویسنده، نوشته ام را معمولاً به کسی می دهم که افزون بر روابط دوستانه ای که با من دارد، غالباً با من همسو و هم نظر است. افزون بر آن ملاحظات دوستانه، مانع از گفتن برخی باورهای درونی وی می شود. در نتیجه، چه بسا باز خوردی از این دست، بخشی از حقیقت را بیان و در همان حال بخش بزرگ تر آن را نهان کند.
راه درست تر آن است که این کار، از طریق پیگیری اثر، در بازار مصرف فرهنگی انجام شود؛ یعنی بی آنکه پیش تر با شخص خاصی رایزنی شود، ببینیم که نوشته ما در میان خوانندگان چه اثری داشته؟! آیا همان انتظاری که داشته ایم، برآورده شده است یا خیر. نویسنده ای بختیار است که دیگران نوشته اش را بخوانند و از آن سرسری نگذرند و بدان پاسخ دهند. نوشته بی پاسخ، مانند گفت و گوی یک نفره است که اگر هم در
مواردی لذت بخش باشد، غالباً کسل کننده و سترون است و در دراز مدت، از عمق اندیشه می کاهد و به باروری آن نمی انجامد. اینجاست که نویسنده جدی، مصرانه خواستار «نظر» خوانندگان خویش است. این نظر همان است که در عرف نگارش و پژوهش، غالباً «نقد» خوانده می شود که با ریشه و معنای واژگانی آن نیز نزدیک است.
نقد، کاری است که صرّاف هنگام مبادله پول انجام می دهد؛ یعنی پولی را که نزدش آورده اند، بی توجه به آورنده اش، به دقت بررسی می کند و اگر لازم باشد، از دستگاهی استفاده می کند تا مبادا که تقلبی باشد. نقد کاری است که زرگر انجام می دهد؛ هنگامی که طلایی نزدش می برند، آن را به دقت «محک» می زند، تا عیار آن را بسنجد؛ یعنی درصد خلوص طلای آن را به دست آورد. در مناسباتی از این دست، صرّاف و زرگر، اگر هم با دارنده پول و زر آشنا باشند، این آشنایی را به کار خود راه نمی دهند وفارغ از این ملاحظات، روال معمول خود را انجام می دهند. دارنده پول و زر نیز انتظاری جز این ندارد و نمی خواهد از این دوستی استفاده کند تا زر ناسره، خود را به عنوان سره بپذیراند. نوشته نیز چنین است و خواننده، صرافی است که آن را محک می زند و نظر خود را درباره آن بیان می کند. این نظر، نقد نامیده می شود و ماهیت آن، با کار آن صرّاف و زرگر تفاوتی ندارد. سخن کوتاه، نقد یعنی داوری و اظهار نظر درباره نوشته، از منظر خواننده آن این مطلب را نگارنده، در جای دیگری کاویده است و در اینجا بیش از آن به آن نمی پردازد. (۶)
با این همه، در عرصه نگارش، این مسئله با دیگر عوامل انسانی گره می خورد و غالباً از خواننده، در مقام ناقد، انتظار نمی رود که مانند آن صرّاف یا زرگر عمل کند، بلکه توقع آن است که ناقد، هنگام نقد، حتماً به ملاحظات مختلفی از جمله شخصیت نویسنده توجه کند و با در نظر گرفتن مسائل پیرامونی، به داوری بپردازد. نتیجه این انتظار و پیامدهای حاشیه ای آن، رواج فرهنگی است که نقد، کارکرد اصلی خود را از دست می دهد و به بهانه ای برای تمجید یا چماقی برای تحقیر بدل می شود. در چنین فضایی است که گاه نقد، وسیله ای برای آنکه در پوشش آن، از فلان دوست تجلیل کنم و گاه وسیله ای، تا به کمک آن، از حریفم انتقام بگیرم. در چنین فضایی است که نقد به نوعی بنگاه اقتصادی تبدیل می شود و انواع نقدها، مانند «نقد رفاقتی، نقد مشارکتی و نقد شرکت سهامی» (۷) شکل می گیرد. چنین نقدهایی، هر کاری می کنند، جز کار اصلی خود، یعنی تشخیص سره از نا سره.
کلیشه های گوناگون درباره نقد و داوری درباره ناقدان، نتیجه چنین فضایی است که در آن، کوشش می شود، نقد صورت نگیرد. این کوشش ها را در سه دسته کلی می توان گنجاند:
یک. برخی می کوشند، تا تعریفی خاص از نقد ارائه دهند و بگویند، تنها آن چیزی که با تعریف پیشنهادی آنان سازگار است، نقد است و لاغیر. این تلاش ها متاسفانه تا کنون به جایی نرسیده است، زیرا در نهایت، آنچه از آن باقی می ماند، جز شیر بی یال و دم اشکمی نیست.
دو. برخی می کوشند، بی صلاحیتی ناقدان را نشان دهند و به گونه ای کلی، از مشروط بودن نقد سخن بگویند.
سه. برخی نیز در پی تعیین حدود و ثغوری برای نقد هستند و بر آنند که برخی کسان را از حریم نقد دور کنند.
ماحصل این تلاش ها آن است که گاه گفته می شود که این نقد نیست، بلکه عیب جویی است؛ گاه گفته می شود که فلان شخص صلاحیت نقد را ندارد و گاه گفته می شود که کتاب فلان بزرگ نباید نقد شود.
در نتیجه این تلاش ها ،عکس العمل در قبال نقد، معمولاً تند و خشن است. ناقد به بی سوادی، مبتدی بودن، کم سالی، حسادت، نداشتن الفبای نقد، کینه توزی، بی دردی، بی احترامی نسبت به بزرگان، بی تعهدی، و از همه مهم تر ناتوان درنگارش متهم می شود و ادعا می شود که چون ناقد توان نوشتن ندارد، به نقد پرداخته است. برخی نویسندگان هنگامی که آثارشان نقد می شود، بر می آشوبند و خود را مجاز می شمارند، تا ناقد را به انواع دشنام ها بیارایند و او را سزاوار هر گونه تحقیری بدانند. جملات زیر، بر گرفته از برخی پاسخ هایی است که به ناقدان داده شده است و آگاهانه با حذف منابع آنها نقل می شود، تا تصویری نه چندان دقیق از این فضا به دست داده شود:
«به ناقد محترم پیشنهاد می کنم، پس از این با رعایت ادب نقد و فراگیری اصول نقد،دیگران را نقد کنند؛ «نقد مطالب ایشان… کار هر کس هر کس نیست»؛ «ای جناب! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست… آخر مگر نقد … حساب و عیاری ندارد؟ و اهلیت و ممارست طولانی و کافی نمی خواهد؟ و ریاضات شرعیه و مجاهدات نمی طلبد؟»؛ «البته انتقاد از فکر و روش بزرگان با شرایط خود، جایز و حتی لازم است؛ ولی قبل از هر چیز، باید توأم با رعایت ادب و از سر دلسوزی و به قصد تحری حقیقت و عریان ساختن آن باشد»؛ «فلان مبتدی نقد ننویسد که بگوید، من هم فلسفه می دانم»؛ «ارزیابی انتقادی یک اثر اگر با رعایت آداب نقد همراه شود، میمون و مبارک ومایه طراوات و بالندگی علم و معرفت است»؛ «برخی… که… به نقد می پردازند…هنوز اطفالند در این وادی»؛ «در نقد و بررسی آثار و تألیفاتی که در باب این موضوعات منتشر می شود، جانب احتیاط را رعایت کنیم، از شتابزدگی و برخورد حماسی و عاطفی با دیدگاه های متفاوت یا مخالف و نیز از به کارگیری تعبیرات خطابی بپرهیزیم و مهم تر از همه اینکه پیش از اطمینان از درک درست و شایسته مدعا، به نقد و ارزیابی آن نپردازیم»؛ «از سخنان مبتدیان به نام نقد یا کسانی که سخنانشان در این باره در حد مبتدیان است…»؛ « ای کاش اندکی در اظهار آنها جانب احتیاط را رعایت کنیم، از شتابزدگی و برخورد حماسی و عاطفی با دیدگاه های متفاوت یا مخالف و نیز از به
کارگیری تعبیرات خطابی بپرهیزیم و مهم تر از همه اینکه پیش از اطمینان از درک درست و شایسته مدعا، به نقد و ارزیابی آن نپردازیم»؛ «از سخنان مبتدیان به نام نقد یا کسانی که سخنانشان در این باره در حد مبتدیان است…»؛ «ای کاش اندکی در اظهار آنها جانب احتیاط را رعایت می فرمودند»؛ «دانشجویی در رشته فلسفه، نقدی… نوشته و منتشر کرده است؛… زهی نقد نویسان صاحب صلاحیت لازم و علمیت کافی؟!»؛ «این سخنان را بروید بخوانید و بفهمید و در آنها تأمل کنید، نقد نویسیتان پیشکش»؛ «این مبتدی ناقدان، یا مبتدیانه نقد کنان حقایق…»؛ «ردهای ناوارد و ناشیانه و آمیخته با مغلطه و مغالطه بر چند سخن بزرگی چون…»؛ «اگر این اغلب مبتدیان به راستی شایستگی نقد این مسائل را دارند…» و «نقد نویسی پا در هوا کار نیست، غور رسی مطالب و شکافت ماهوی حقایق و ارزیابی علمی مؤدای «اصطلاحات» کار علمی است».
در پاسخ هایی از این دست، عمدتاً چند نکته بیان می شود. یکی آنکه نقد حق است، «اما» و این اماست که تعیین کننده است. دیگر آنکه ناقد سواد، دانش، تجربه، سن، تخصص، بی غرضی، دلسوزی، ادب، اصول و خلاصه آنکه صلاحیت لازم را نداشته است. سوم آنکه نقد اصولی دارد که البته غالباً گفته نمی شود؛ این اصول چیستند و ناقد کدام یک را رعایت نکرده است. چهارم و مهم تر آنکه ناقد دعوت می شود تا اخلاقیات را زیر پانگذارد و اندکی اخلاق اسلامی را رعایت کند. گویی وی عملاً پای برآن اصول ادعایی نهاده است.
حاصل آنکه غالب برخوردها با ناقدان در این ده مقوله قرار می گیرد: انکار نقد، انگیزه خوانی ناقد، انتقاد متقابل، تحقیر منتقد، دلیل تراشی، کوچک نمایی انتقاد، گریز و بازگشت، فرافکنی، دیگران را مقصر دانستن، و بازخواست اخلاقی. (۸)
این عکس العمل های نا سالم، یک کارکرد عمده دارند و آن هم میراندن فرهنگ نقد است. کسی که در این زمینه ها تجربه داشته باشد، چه بسا به این نتیجه برسد که از خیر «منافع بی شمار» بگذرد و سلامت را در کناره جویی از این هنگامه بداند؛ البته در اینجا، مقصود دفاع از ناقدان به هر قیمتی و توجیه کار آنان نیست! واقع آن است که اگر در غالب موارد، با نقد برخورد نادرستی صورت می گیرد، در موارد متعددی نیز شاهد آن هستیم که ناقد از شیوه یا زبان مناسبی برای کار خود بهره نگرفته است. اگر کتاب کسی با عبارات زیر که در یکی از نشریات در نقد کتابی منتشر شده بود، نقد شود، چه بسا خود را محق بداند، از باب کلوخ انداز را پاداش سنگ است، از زبانی ناپیراسته و تحقیرآمیز سود جوید.
«نثر کتاب حاضر، بسار نابهنجار… عبارت های بی شیرازه، ترکیب های بد ترکیب، مترادف های بی نقش، جمله های زائد، نامرتب بودن جمله ها، غلط های صریح دستوری، ناهمگونی در رسم الخط، استعمال نادرست و خنده آور س
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 