پاورپوینت کامل طلبه؛ الگوی جامع یا متخصص؟(قسمت دوم) ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل طلبه؛ الگوی جامع یا متخصص؟(قسمت دوم) ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل طلبه؛ الگوی جامع یا متخصص؟(قسمت دوم) ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل طلبه؛ الگوی جامع یا متخصص؟(قسمت دوم) ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint :
۸
انتخاب تخصص
برنامه ریزی طلبه باید به گونه ای باشد که در پایان دوره تحصیل و آموزش، توانا شده باشد؛ یعنی به خوبی بتواند در یک موضوع ظاهر شود و اثری ارائه کند. طلبه باید دست کم در یک زمینه یا موضوع، جلوه ویژه داشته باشد و بتواند کاری ماندگار و اثری درخشان از خود عرضه کند؛ یعنی در آن زمینه تخصصی ضرب المثل و انگشت نما و مورد اعتماد باشد. طلبه باید از خود بپرسد، «تصمیم داری ۱۰ سال دیگر چه مسئولیت و خدمتی را در جامعه بر عهده بگیری و چه نقشی ایفا کنی؟» و به گونه ای تفصیلی به آن پاسخ دهد و در آن به یک نتیجه قاطع برسد. این پاسخ به یک انتخاب بزرگ می انجامد که رنگ عمومی زندگی فرد را تحت تأثیر قرار داده، آینده او را جهت می بخشد.
۱. چنین انتخاب بزرگی، مانند هر امر کوچک و بزرگ دیگر، نیازمند عنایت ویژه و هدایت الهی است و جز با استمداد از خدا، تضمین شده و اطمینان بخش نیست. درخواست عاجزانه و متضرعانه از پروردگار و طلب هدایت از درگاه دلیل المتحیرین، لازمه بی جایگزین این اقدام خطیر است.
۲. طی این فرایند، به مقدماتی نیاز دارد که طلبه به مرور باید آنها را طی کند؛ انتخاب درست گرایش تخصصی، یک شبه یا یکباره امکان پذیر نیست و با قرعه و استخاره، یا تعبد به سخن یک استاد مورد اعتماد، حاصل نمی شود. این انتخاب تنها در یک فرایند طولانی مدت صورت می پذیرد. برای تشخیص گرایش تخصصی، هرگز نباید شتاب زده عمل کرد؛ باید حوصله، تلاش و زمان شایسته ای صرف شود و آگاهی و اطلاعات فراوانی به دست آید.
۳. کسی که در سال های نخست طلبگی، برای گرایش آینده خود تصمیم قطعی گرفته، مانند کودک دبستانی است که آرزوی پرواز در سر می پروراند و ادعا می کند که در آینده خلبان خواهد شد. چه بسا این کودک در آینده خلبان هم بشود؛ ولی از امروز نمی توان به او پیشنهاد کرد که در دانشگاه ثبت نام کند و آموزش تخصصی پرواز ببیند. همین دانش های عمومی که تا انتهای دبیرستان خوانده می شود، مقدمه لازم برای خلبان شدن اوست.
حرکت منطقی به سوی تخصص در یک مدل مخروطی اتفاق می افتد؛ یعنی دایره دانش ها و فعالیت های متفرق شخص، آرام آرام و لایه لایه تنگ تر می شود تا نقطه ای که همه فعالیت های او بر موضوع تخصصی مورد نظر متمرکز می شود. نمی توان در یک مدل خطی
مستقیم، به سوی تخصص حرکت کرد و از همان آغازِ انتخاب، تمام فعالیت ها و مطالعات دیگر را تعطیل کرد. پیش نیاز هر تخصصی، اطلاعات و مهارت های عمومی است.
۴. فرصت لازم برای طی این فرایند و تشخیص نهایی گرایش تخصصی، بی نهایت نیست. برای این منظور نمی توان همه فرصت تحصیل را هزینه کرد! بنابراین لازم است، خط پایان این تصمیم گیری معلوم باشد. طلبه پس از اتمام سطح یک (پایان لمعه) باید به نتیجه برسد و اگر به هر جهت، نتیجه ای حاصل نشد، حداکثر تا پایان سطح ۲ (مکاسب و کفایه)، باید تصمیم خود را نهایی کند یا با مطالعه و مشاوره و تأمل یا با ترجیحات ثانویه مثل استخاره، قرعه و اصول عملیه که احکام ظرف تردیداند…(۱)، زیرا کمی اشتباه در تشخیص، بهتر از یک عمر تحیر است. پس از پایان ۱۰ سال هر انتخابی که صورت گرفت هرگز نباید تغییر کند.
اکنون به ذکر مقدمات و عناصر لازم برای این منظور می پردازیم.
۱. آشنایی با گزینه ها
برای هر انتخابی، دست کم باید چند گزینه پیش روی ما قرار داشته باشد؛ یعنی باید نسبت به چند مسیر مختلف شناخت داشته باشیم تا در میان آنها بهترین را انتخاب کنیم. طلبه در نهایت باید یک نقش اجتماعی را برای خود برگزیند. برای این منظور، لازم است با گونه های خدمات اجتماعی و انواع نقش هایی که به عنوان طلبه می توان ایفا کرد، از نزدیک آشنا شود. وی باید فعالیت های متنوعی را که در معرض انتخاب او قرار دارند، هرچند در مقیاس کوچک، تجربه و مزمزه کرده باشد. بدین جهت، مناسب است طلبه یک تجربه مفید تالیف، یک تجربه موفق تحقیق، یک تجربه تدریس، یک تجربه مدیریت فرهنگی، تبلیغ و سخنرانی – در محیط های متنوع – داشته باشد، تا از نزدیک با مقتضیات این فعالیت ها آشنا شود و بصیرت شخصی بیشتری در تصمیم گیری کسب کند.
برای انتخاب رشته تخصصی تحصیلی، جمع آوری اطلاعات عمومی گسترده ای از علوم مختلف لازم است. منظور از اطلاعات عمومی، اطلاع جامعی از گستره علوم و قلمرو آنها و انواع موضوعات مورد تأکید هر یک، و نیز مراکز تخصصی وابسته است. برای این منظور، یک دوره مطالعه انبوه، و سرکشی به فضاهای مختلف و حوزه های متنوع دانش مفید است. این انبوه خوانی و اطلاعات عمومی جامع، پس از انتخاب رشته قطعی، در آن رشته نیز، مفید واقع می شود، زیرا انتخاب گرایش تحصیلی، متوقف برآگاهی عمومی از شاخه های مختلف علوم است. تا پیش از این آشنایی اجمالی، داوری نسبت به علاقه یا استعداد خود، قضاوتی نابهنگام و بی بصیرت است.
کسی که از ساختار و مفاهیم یک علم – مثلاً عرفان نظری – آگاهی ندارد، هرگز نمی تواند، درباره استعداد علمی خود، در آن علم به نتیجه ای برسد. از این جهت مقدمه استعدادشناسی، آشنایی مؤثر با شاخه های علوم اسلامی است. پس طلبه به دو جهت به آشنایی با علوم اسلامی نیاز دارد. یکی برای تشخیص استعداد خود و دیگری به دلیل نیاز به آشنایی جامع با دین که در فصول گذشته بدان اشاره کردیم.
۲. تشخیص نیاز اجتماعی
از مقدمات جهت گیری تخصصی، نظر به نیازها و چالش های اجتماعی و مقایسه میان آنها است. اگر فرض کنیم در یکی از عرصه های خدمت اجتماعی، خلأ جدی وجود داشته باشد، از باب واجب کفایی، لازم است نیروی لازم برای آن عرصه تأمین شود و آن سنگر خالی پر شود؛ هر چه موقعیت این سنگر مهم تر و حساس تر باشد، ضرورت حضور نیروی توانا در آن بیشتر خواهد بود و ضریب توجه ما نسبت به آن باید افزایش یابد.
البته این اصل کلی را باید در کنار سایر معیارها ملاحظه کرد؛ یعنی به علاقه و استعداد و واقعیت های زندگی شخصی خود نیز توجه داشت و حاصل جمع جبری میان این معیارها را در انتخاب نهایی در نظر گرفت.
همان گونه که در فصول پیشین اشاره شد، در شرایط موجود، نیازهای اجتماعی بسیار فراوان و منابع انسانی حوزه نسبت به دایره نیازها بسیار اندک است. همه عرصه های خدمت – خرد و کلان – به نیرو نیاز دارد و هر کس با هر استعدادی می تواند، در حوزه علمیه، بهترین نقش را ایفا کند. همه عرصه های تحقیقی در همه دانش های اسلامی، نیازمند بازنگری و کار پژوهشی جدی است. در شرایط جدید، با ورود دین به صحنه عمل اجتماعی، قلمرو موضوعات مورد نیاز بسیار گسترده شده و ابهام های فراوان و مسائل نوپدید بی شماری رخ نموده است. در شرایطی که بشر برای اداره زندگی اجتماعی خود دست به دامان دین شده و نسخه حیات بخش و راهگشا در نظام پیچیده نوین را از دین می طلبد، نیاز به نهضت تولید دانش بسیار نمایان تر است.
امروزه، سخن از اولویت قطعی یک علم از علوم حوزوی، بر سایر علوم بسیار دشوار گشته و اندیشمندان و درد آشنایان، با نظر به خلأ عمیق دانش، هیچ دستورالعمل قاطعی برای انتخاب یک رشته تحصیلی ندارند. به روشنی نمی توان ادعا کرد که پرداختن به فقه، به عنوان رشته تخصصی، ضروری تر است یا پرداختن به حدیث، تفسیر، کلام، دانش های عقلی، یا علوم دیگر.
به بیان دیگر، به جای توصیه به انتخاب رشته خاص، بیشتر بر کسب توانمندی بالا و چیرگی تخصصی تأکید می شود. نیروهای کم بنیه، متوسط و ضعیف، ممکن است فراوان باشند؛ اما برای سپردن مسئولیت و أخذ تعهد خدمت، مناسب نیستند. نیاز امروز جامعه ما، دانشمند چالاک و متخصصی است که در هر موضوعی قدم گذاشته، گرهی باز می کند و راه بسته ای می گشاید و در هر سنگری که قرار گرفته، مرزبان قدرتمندی برای پاسداری از آن است. مقایسه میان نیازهای علمی – تخصصی حوزه امروز، مقایسه میان چاه و چاله نیست که به سرعت به داوری نهایی رسد، بلکه بسان مقایسه میان دو شکاف عمیق است که نهایت آن آشکار نیست. در چنین وضعیتی، ادعای اولویت میان پرکردن این شکاف یا آن شکاف، گزاف خواهد بود.
برای نمونه با اینکه حوزه های علمیه، قرن هاست که در فقه و اصول متمرکز شده و عمده منابع خود را به این شاخه ها اختصاص داده است، اما امروزه همچنان در این دانش ها نیز، به پژوهش های عمیق در موضوعات نوین نیاز داریم(۲).
بنابراین، توجه به استعداد و علاقه شخصی، برای جهت گیری تخصصی در شرایط جدید اهمیت بیشتری دارد.
۳. استعداد و علاقه شخصی
بی شک در انتخاب رشته تخصصی، باید به آمادگی فردی و ذائقه شخصی توجه کرد. علاقه های انسان موتور محرک وجود اوست و همه فعالیت های او را پیش می برد. بی علاقه، انسان در هیچ کاری طراوت لازم را ندارد و با تکلف و کسالت وارد آن می شود. این مسئله موجب می شود که دقت لازم را در آن به کار نیاورد و به قول معروف، تنها به اسقاط مسئولیت و رفع تکلیف بپردازد. بدین ترتیب، ثمره کار بسیار تُنُک و کم مایه خواهد شد و به کار کسی یا درمان دردی نخواهد آمد. بی علاقه و استعداد، توان انجام کار به گونه ای رضایت بخش وجود ندارد و به تبع آن، تکلیف و مسئولیت از گردن انسان ساقط است. بنابراین، به بهانه نیاز اجتماعی، نباید به علاقه ها بی اعتنایی کرد، زیرا ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، تحت سیطره عواطف درونی خود هستیم و از بی توجهی به آن در فشار و دشواری قرار خواهیم گرفت.
البته می توان ادعا کرد که انسان به طبیعت اولیه خود، استعداد همه یا اغلب مهارت ها و دانش ها را دست کم در حدود عمومی دارد و با تلاش و تمرین می تواند، به مراتب بالای آن نیز دست یابد؛ اما این نکته نیز هست که در بعضی زمینه ها، استعداد انسان شکوفاتر و آمادگی او بیشتر است. این موارد انگشت شمار و اندک اند و مقرون به صرفه این است که سرمایه عمر در همین موارد به کار گرفته شود تا نتیجه و بهره فراوان تری به کف آید.
فرایند تشخیص استعداد و نشانه های آن
بسیاری طلاب، از چگونگی دستیابی به این خودشناسی خود ناآگاهند؛ به همین دلیل این موضوع، به یکی از دغدغه های اساسی و فراگیر آنها تبدیل شده است. توجه به این گزاره ها، چه بسا در فرایند تشخیص استعداد به کار آید و از این دشواری و نگرانی بکاهد.
۱. جوان، استعداد انجام هر کاری و موفقیت در هر رشته ای را دارد. به همین دلیل باید توانایی های علمی و مهارتی لازم را در عرض هم دنبال و در حد نصاب کسب کند؛ اما در کنار این توانایی های متفرقه و اطلاعات عمومی فراوان، در یک زمینه مشخص، لازم است که مهارت ویژه داشته باشد و اثر استثناییِ ارزشمند تولید کند. در این موضوع او سرآمد و عنصر اول به شمار می رود و به سخن یا اثرش، توجه کامل می شود. این اقبال نیز نشان دهنده درجه مهارت و اشراف او بر همه تولیدات آن عرصه خواهد بود؛ برای نمونه، در یک رشته علمی – پژوهشی یا در تبلیغ برای کودکان، یا در بیان احکام شرعی یا اشراف بر صحیفه سجادیه یا استفاده از فلان هنر در تبلیغ آموزه های دینی یا … سرآمد و مرجع دیگران باشد و بر همه فضای آن احاطه داشته باشد؛ به تعبیر دیگر، در مقام بهره گیری، هر کس باید از امور فراوان بهره گیرد؛ انواع کتاب ها و موضوعات را بخواند و بداند و انواع مهارت ها را داشته باشد؛ اما در مقام بهره رساندن بداند که عملا تنها در یک نقش اجتماعی فایده ویژه می رساند و تنها در یک سنگر می تواند پاسداری قابل اعتماد باشد.
۲. دو اشتباه بزرگ در تشخیص علاقه و استعداد رخ می دهد؛ یکی اینکه سختی کار (علمی یا اجرایی)، فرد را کلافه کند و به دنبال این کلافگی نتیجه گیرد که استعداد فلان کار را ندارد. سختی کار را نباید با نداشتن استعداد یکی دانست؛ دیگر اینکه به دلیل تازگی کار و و موفقیت طبیعی که بر اثر تلاش حاصل می شود، روح تنوع جوی انسان گمان کند که استعداد استمرار آن را دارد.
۳. برای پاسخ تفصیلی به این پرسش، شخص باید آینده خود را به خوبی مجسم کند، خود را در موقعیت های عینی مختلف به تصویر کشد و روحیات، حساسیت ها و آرمان های خود را در هر یک از آن موقعیت ها محک بزند؛ به شخصیت هایی که در آن نقش ها هستند و نوع فعالیت ها و ساعات زندگی آنها نظر دقیق اندازد و برنامه کاری روزانه آنها را از نزدیک مرور کند؛ برای مثال زندگی یک محقق حوزوی را در کتابخانه ها در نظر بگیرد و از خود بپرسد که آیا ظرفیت، تحمل و توان آن را دارد که همه عمر را به مطالعه، تحقیق و تدریس بگذراند و مقاله و کتاب تالیف کند؟ یا زندگی یک مبلغ، یک مسئول اجرایی، یک مدیر مدرسه علمیه، یک قاضی دادگستری، یک امام جماعت یا امام جمعه، یک استاد، یک مشاور، یک مربی، و… را بررسی کند و خود را در ظرف زمانی ۱۰ سال
بعد، جایگزین آنها کند. به داوری خود در باره این تصویرها یا پسند و علاقه خود حساس شود و خودشناسی خود را افزایش دهد. برای این منظور می توان، از معاشرت با چهره های موفق واقعی – علاوه بر تصویرهای فرضی – بهره گرفت. مطالعه سرگذشت بزرگان علم و عمل و دقت بر نظام فعالیت های روزمره آنان نیز در این زمینه بسیار مفید است.
۴. علاقه با استعداد رابطه مستقیم دارد؛ یعنی علاقه نشان استعداد است و اگر انسان علاقه خود را دنبال کند، چیزی را که با وجودش سنخیت داشته، دنبال کرده است. ما جذب چیزی می شویم که با آن سنخیت داریم؛ بدین رو اگر بتوانیم از حیطه نگاه دیگران و ارزش های محیطی و بیرونی خارج شویم و خود واقعی مان را بروز دهیم، استعداد ما شکوفا خواهد شد؛ اما گرفتار جو عمومی بودن و مطابق سلیقه دیگران رفتار کردن، ممکن است به بی خاصیتی و کم ثمری بینجامد.
۵. برای تشخیص استعداد، لازم است مختصات شخصیتی خود را به دست آوریم. بدین منظور، باید در زمان نسبتا درازی به خود نظر افکنیم، در خاطرات گذشته تأمل و نشانگان خاصی را در تاریخ زندگی خود رصد کنیم. این نشانه ها به منزله صدای زنگ هشدار، باید حساسیت و توجه ما را برانگیزد.
برای مثال بنگریم که در چه مطالعات یا فعالیت هایی غوطه ور می شویم و از پرداختن به چه کارهایی احساس خستگی و دشواری و دلزدگی نمی کنیم؟ در چه کارهایی گذشت زمان را درک نمی کنیم؟ چه کارهایی را ساده و سهل و روان تصور می کنیم و در آن جرأت اقدام و حوصله ویژه داریم، در مقابل از چه کارهایی می گریزیم و رغبت و رمق کافی برای آن نداریم؟ هنگام مطالعه یا مباحثه کدام مطالب پرسش متعدد و اشکال های جدی برای ما پیش می آید و از استاد یا مولف کتاب مچ گیری می کنیم؟ در چه موضوعاتی قدرت جذب بالا داریم و ذهن ما به خوبی درگیر می شود؟ چه آموزه هایی نظر ما را جلب و گوش ما را تیز می کند و هوش و حواس ما در آنجا زنده تر و فعال تر عمل می کند ؟ چه موضوعاتی دغدغه مستمر ماست و ذهن ما آن را به سرعت رها نمی کند؟ در چه مواردی خلاقیت داریم و نظریات نوین یا ابتکارات قابل توجهی تولید می کنیم که اعجاب اطرافیان را برمی انگیزد؟ از کدام سوژه ها استقبال می کنیم؟ تجزیه و تحلیل و نگاه ما از زاویه چه موضوعی است و در نطق باطنی خود را بیشتر با چه کلمات و چه نگاهی اظهار نظر می کنیم؟ کدام سوژه ها برای ما لذت بخش است و کدام یک را به تکلّف تحمّل می کنیم؟ ویژگی ها و نقاط قوت ما در مقایسه با اطرافیان و دوستان هم ردیفمان چیست؟ موفقیت ها و ناکامی های ما چه چیزهایی بوده است؟ در جمع دوستان که قرار می گیریم، در چه مطالبی بیشتر حضور ذهن داریم و نظر می دهیم؟ بیشتر کتاب هایی که طی مدتی طولانی – مثلا سه چهار سال گذشته – خوانده ایم، در چه موضوعاتی بوده است؟ فراوانی کدام یک از مباحث در دست نوشته های ما بیشتر است؟ قفسه کتابخانه ما بیشتر شامل چه کتاب هایی است؟ در کتابفروشی ها نوعا مقابل کدام قفسه ها بیشتر درنگ می کنیم؟ در ساعات فراغت و نشاط خود جذب چه کارهایی می شویم؟
ثبت این ویژگی های شخصیتی و تهیه فهرست مکتوبی از این پاسخ ها، امکان بازخوانی و بررسی دقیق آن را فراهم می آورد و حساسیت، گرایش، علاقه، سلیقه، جهت گیری و ذائقه ما را تا مرز اطمینان بخشی آشکار می سازد.
البته پاسخ هر یک از این پرسش تنها درجه ای از احتمال را در ذهن ما ایجاد می کند؛ یعنی هیچ یک از این پاسخ ها به تنهایی، نمی تواند ما را به استعداد و علاقه ذاتی مان منتقل سازد و همواره احتمال می دهیم که این موضوع به گونه ای اتفاقی یا بر اثر عواملِ واسطه متفرقه پدید آمده باشد؛ اما از تراکم این احتمالات و برداشت یک معدل کلی از این پاسخ ها به کشف نهایی نزدیک خواهیم شد. اگر فرض کنیم که بیشتر این پاسخ ها در زمان نسبتا درازی، همگون و در یک رده موضوعی قرار داشته باشند، درباره ویژگی های خود حدس های قریب به یقین و قابل اعتمادی می زنیم.
۶. استفاده از نظر دیگران در این زمینه بسیار مفید است. شنیدن ویژگی های خود از زبان دیگران، نوعا دقت های تازه و دستاوردهای شیرینی را برای ما ایجاد می کند. آنچه دیگران از ما می بینند و به زبان می آورند، چه بسا بر خود ما مخفی باشد یا به تفصیل و وضوح آشکار نباشد. دوستان نزدیکی که در دوره زمانی بلندی با ما مرتبط بوده و رفتارها، حساسیت ها و اظهار نظرهای ما را دیده یا شنیده اند، می توانند در کشف برخی آن نشانه ها به ما یاری برسانند. بسیار شایسته است که در این زمینه پیش قدم شویم و از دوستان اهل دقت یا اساتید نزدیک خود بپرسیم که آنها حساسیت ها و علاقه های ما را چگونه یافته اند و ما را مناسب چه فضاهایی می دانند؟ این اطلاعات را نیز به آن یادداشت ها بیفزاییم و فهرست ویژگی های خود را کامل کنیم.
۷. علاقه انسان در نوسان و مقداری تابع شرایط بیرونی است. انسان به خصوص در ایام جوانی که آمادگی فراگیری بالایی دارد، از آشنایی با هر دانشی و کسب هر مهارتی، احساس لذت، رضایت و مالکیت می کند؛ از این رو اجمالا هر گونه استعدادی هم دارد. همین مسئله موجب می شود که امر تشخیص استعداد، اندکی دشوار می شود و مقداری ضریب خطا ایجاد می کند. به این احتمال خطا باید توجه داشت؛ اما نباید از آن هراسید. اگر اطلاعات فراو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 