پاورپوینت کامل توسعه ادبیات و هنر در حوزه در گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل توسعه ادبیات و هنر در حوزه در گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل توسعه ادبیات و هنر در حوزه در گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل توسعه ادبیات و هنر در حوزه در گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۶

با تشکر از فرصتی که در اختیار نشریه پگاه حوزه قرار دادید حضرتعالی در دیدار فضلا و نخبگان حوزه با مقام معظم رهبری در باب ادبیات و هنر در حوزه و ضرورت توسعه و اعتلای آنان سخن گفتید. در این گفت و شنود در همین مقوله گفت و گو می کنیم، اما پیش در آمد را با این پرسش آغاز می کنیم که در آغاز بفرمایید حمایت ائمه اطهار علیهم السلام از شعر و ادبیات به خصوص در زمینه شعر در رشد و شکوفایی این عرصه تا چه میزان نقش داشته است؟

نخستین نکته ای که باید در باب ارتباط متقابل دین و ادبیات و نیز الگوهای دین، یعنی معصومین علیهم السلام و ادبیات و هنر یاد شود، این است که بر خلاف تصور بسیاری از مؤمنین و متأسفانه بسیاری از حوزویان و علمای ما، ادبیات و هنر، ابزاری در خدمت دین نبوده است و اصولاً هنر، ابزار نیست؛ هنر داری شأن مستقل است؛ هنر زبانی است برای ارتباط و هیچ وقت زبان، به خودی خود ابزار نمی شود. منتها به تعبیر امروزی، هر زبان دارای کارکردهایی است. یکی از کارکردهای زبان می تواند و باید خدمت به پیام باشد. امامان ما و خود حضرت رسول سلام الله علیهم هم وقتی با هنرمند برخورد کردند، او را در خدمت انتقال اندیشه های خود نخواستند؛ چون این مسئله با کرامت انسان سازگار نیست. چرا اصرار می کنم که از همین آستانه و آغاز بحث، میان ادبیات و هنر ابزاری و ادبیات و هنر مستقل کریم و عزیز و با شخصیت منتها با کارکرد دینی تفکیک قایل شویم؟ به این جهت که اگر ادبیات و هنر ابراز بشود، حتی در خدمت دین هم قرار نمی گیرد، بلکه بازیچه دست متدیّنان و سیاستگرانی می شود که به نام دین حالا گاهی واقعاً هم دیندارند و گاهی نه در جامعه حکم می رانند که نظیر آن در طول تاریخ بسیار وجود داشته و خلفای اموی و عباسی، سر لوحه مهم چنین جریانی هستند، اما اگر بنا شد هنر به خودی خود و فی نفسه دارای ارزش و استقلال و شخصیت باشد، آن وقت خود هنرمند با مسیر و الهامی که می گیرد، وظیفه دینی و رسالت دینی خودش را انجام می دهد؛ وقتی رسالت دینی خودش را انجام داد، خداوند به او پاداش هایی می دهد که یکی از این پاداش ها، همانی است که در رفتار پیامبر و ائمه علیهم السلام می بینیم؛ یعنی رفتار پیامبر و ائمه ،جلوه ای از پاداش الهی در باب هنر و هنرمند بود و نه صله. فرق است میان صله شاهان و خلفا با آنچه که مثلاً امام رضا علیه السلام به دعبل خزائی عطا فرمود؛ برای همین هم پاداش امام رضا علیه السلام به دعبل پیراهن حضرت بود؛ پیراهنی که در آن امام، نماز گذارده بود و حتی در عصر ما هم حضرت امام (ره) به یکی از شاعران خوب روزگارمان برای شعر زیبایی به

مناسبت فلسطین و یا در زمینه دیگری سروده بود، پیراهنش را هدیه کردند. خوب این پیراهن ارزش مادی ندارد؛ پیراهنی که دارد از رنگ و رو می افتد و شاید به بهای امروزی ما، به قیمت پانصد تا یک تومانی هم نیرزد. این همان جنبه پاداش معنوی است و پاداش معنوی هم یعنی گرامیداشت و پاسداشت؛ یعنی تقدیر، یعنی خداوند برای هنر و هنرمند قدر قایل است لذا وقتی پروردگار متعال قدر قایل است، ما نباید اینگونه تعبیر کنیم که هنر ابزاری است در خدمت یک چیز؛ یعنی هنر حتی ابزاری در خدمت بهترین مفاهیم دینی نیست؛ پس هنر ابزار نیست، هنر زبانی است مستقل و زبانی است بسیار با شخصیت که ممکن است از جانب هر کس برآید، خواه مسلمان و خواه غیرمسلمان، خواه موافق با عقاید ما و خواه مخالف، البته فرق است میان هنر و ابتذال و هنر با غیر هنر؛ چه اینکه اگر هنر باشد، عزیز است و محترم.

ضمن این عزت و احترامی که هنر به خودی خود دارد، اگر هنرمند این هنر و کارکرد آن را به دین و مفاهیم دینی ارائه کند، خداوند پاداش این هنر و هنرمند را عطا می کند و پاداش آن رفتار امامان و پیامبر ما علیهم السلام با هنر و هنرمندان می شود و این رفتار متفاوت است از اینکه بگوییم ایشان، شاعران و ادبیان و هنرمندان را برای انتقال پیامشان خواسته اند؛ برای مثال چرا وقتی از حضرت امیر علیه السلام سؤال کردند که بهترین شاعر عرب کیست، او امرء القیس را مثال زد؟ اگر بنا بود زبان و ادبیات و هنر ابزار باشد، حتی در باب تمثیل و نمونه هم از کسی مانند امرء القیس که شعر او سرشار از فحشاست، نام برده نمی شد؛ البته در همان جا فرمودند: «آن شاعر گمراه!» یعنی حضرت، امرء القیس را پادشاه گمراه ادبیات خواندند. اگر او را گمراه هم دانسته باشند، به هر حال او را پادشاه شعر دانسته اند. چرا او را پادشاه شعر دانسته اند، در حالی می توانستند در همان زمان، اطرافیان خودشان را نام ببرند؟ پس معلوم می شود که به خود شعر و به خود هنر و ادبیات شخصیت می دادند و این شخصیت در روزگار ما هم باید پاسداشته شود. تا سخن از ارتباط دین و ادبیات و دین و شعر می شود، ذهنمان متوجه این نشود که ادبیات و هنر یک ابزار است و هرگاه لازم شد از آن استفاده می کنیم: جنگی شد، جبهه ای بود، می رویم سراغش و می گوییم این آقا برای ما شعر بگویید و هر وقت هم که نیاز نداشتیم، آن را می اندازیم یک گوشه. رفتاری است که متأسفانه بسیاری از حاکمان انجام می دهند؛ حالا چه در سرزمین ما و چه در سرزمین های دیگر؛ این رفتار، رفتار ناصوابی با هنر و هنرمند است؛ چون سبب می شود در خط طولی هنر و هنرمند ضعیف شود، وقتی که ضعیف شد، همان طور که گفتم، هنر آن کار خودش را هم که ما از آن انتظار داریم، دیگر انجام نخواهد داد.

با این توضیح ،نقش ائمه علیهم السلام را در این روند و تحول ادبیات و هنر تا چه اندازه بارز می دانید؟

ببینید اصلاً با این تعریف و نظری که من دارم، خداوند مجموعه جهان را هنرمندانه خلق کرده است؛ لذا اگر افرادی به هنر روی نمی آورند، در حقیقت رجعتی کرده اند و پشت پایی به فطرت اصلی خود زده اند. دلایل زیادی مانند دلیل محیطی، خانوادگی، اجتماعی و مانند آنها وجود دارد که جامعه، امت یا بخشی از جامعه به هنر گرایش نداشته باشد. من معتقدم خداوند انسان را هنرمند و زیبا خلق کرده است. در قرآن موارد فراوانی در این باره داریم؛ از جمله اینکه خداوند می فرماید: «ما زمین را برای شما زینت قرار دادیم». اصلاً خود این خاک و سنگ و همین کائنات بی روح و بی جانی که در مجموع زمین را تشکیل می دهند، از نظر قرآن زینتی برای انسان هستند؛ هم زینت هستند و هم زینتی برای انسان؛ لذا باید این انسان اهل زیبایی باشد تا زمین برای او زینت باشد؛ بنابراین جریان تحول ادبیات و هنر در مجموع یک جریان فطری و یک جریان تکوینی است؛ همانطور که در هیچ جریان تکوینی دیگر نمی توانیم دین را به اصطلاح بانی اصلی بدانیم، در اینجا هم همین طور است؛ مثل این است که بگوییم پیامبر و معصومین (ع) چقدر در اینکه عقل انسان ایجاد شود، سهم داشتند. عقل چیزی است که خداوند به انسان ها هدیه فرموده است؛ به این دلیل که اگر نبود، انسان نبود. من معتقدم حال شاید البته اشتباه کنم و بسیاری این عقیده من را قبول نداشته باشند هنر برای انسان همچون عقل برای اوست؛ چون گوهری است فطری، چون گوهری است کمالی و نهادینه برای انسان و جامعه بشری؛ بنابراین دین و بزرگان دین نیامده اند تا به مردم بگویند هنر خوب است؛ یعنی اساساً رسالت آنها این نیست که به مردم بگویند هنر خوب است؛ چون هنر امری فطری و گوهری الهی است، منتها دین می آید رگه های عنایت و التفات انسان را به عقل، هنر و این گوهرها و نعمت ها بیدار می کند و این رگ را می جنباند، همین؛ یعنی اشارات و عنایاتی که در روایاتمان در باب ادبیات و هنر داریم، صرفا برای همین است که ما به این لطف خدایی متذکر شویم. بخشی از جامعه دینی این عنایت و التفات را می گیرد و بخشی هم نمی گیرد. همیشه همین طور بوده، کما اینکه عنایت و التفات معصومین در باب امور دیگر هم به همین شکل است؛ از جمله این مسئله در مورد عقل، آنقدر قوی بوده که نزدیک ترین محدث بزرگی که جامع روایی را گرد آورده است، یعنی جناب کلینی رحمه الله علیه، نخستین باب کتاب خود را با آن همه ابواب مفصل، به کتاب عقل اختصاص داده است. این اتفاق تحت توجه و التفات معصوم از نزدیک بوده است چه اینکه آنقدر برای او مهم بوده که باب عقل را به دیگر امور برتری و اولویت می دهد، بعد شما نگاه کنید یا در طول روزگار ما عقل برایمان در پله های آخر است؛ اگر هم وجود داشته باشد، ابتدا به استخاره و رمل و اسطرلاب و هزار و یک چیز دیگر چنین می زنیم و در آخر اگر شد، به خانه عقل هم سری می زنیم. تمام اینها به خاطر این است که دین به ما التفات و عنایت کافی را داده، ولی در گذار زمان متأسفانه متمایل به آن چیزی شده ایم که خود و حاکمانمان خواسته ایم. در طول تاریخ همیشه این قصه وجود داشته است؛ مثلاً پیامبر و معصومان ما علیهم السلام پیوسته مردم را به هنر که امری فطری است التفات داده اند یا در قالب آفرینش ها مثل خط، شعر و مانند آن تشویق می کردند و یا در قالب اشارات دیگر التفات خود را نشان می دادند؛ مثلاً امام صادق (ع) در توضیح برای شاگردش مفضل، آنجایی که دارند نعمت های خدا را برای او بر می شمارند، یکی از زیبایی ها و نعمت های بزرگ خدا را صدای خوب و «صوت حسن» ذکر می کنند؛ در بسیاری از روایات دیگری نیز توجه به صوت حسن آمده است؛ یعنی این خودش یک نعمت و یک زیبایی است. بعد شما ببینید در یک گردونه تاریخی چه اتفاقی می افتد؟ موسیقی کارکرد و نقش منفی در دربار خلفای اسلام پیدا کرده و این نقش را از بیرون از رم و جاهای دیگر مثل خود سنت عرب جاهلی به عاریت گرفته است، بعد با اینکه معصومین ما صوت حسن را تشویق می کنند سبب می شود، جامعه مؤمن ما اجرای صوت نیکو را که آن را در باب قرآن و در ابواب دیگر خوب می دانند در تقابل با سنت خلفا، حرام بشمارند؛ در حالی که امام معصوم نه تمام موسیقی را، بلکه تنها آن بخشی را که در خدمت خلفا بوده است و فقهای ما به آن غنا می گویند، تحریم کرده اند با این حال چه اتفاقی می افتد؟

در طول تاریخ از نعمت و هنری بسیار ارجمند و برزگ به نام موسیقی محروم می شویم. پس ببینید اگر حالا هم میخواهیم به این مسئله نگاهی بیندازیم، می گوییم امامان ما موسیقی را تحریم کرده اند. قضاوت ما این طوری است؛ همه هم دارند همین طوری قضاوت می کنند. می گویند امامان ما گفتند موسیقی حرام است، بعد خیلی که تخفیف می دهیم، می گوییم: البته بعضی موسیقی ها غنا نیستند، اینها حرام نیستند. در حالی که اصلاً قصه کاملاً معکوس است. دین و امامان ما که الگوهای دین ما بودند، هنر را با همه انواعش ترویج کردند؛ چون اصلاً آنها به دنبال ترویج فطرت الهی بودند؛ فطرت الهی که قابل تحول و تغییر نیست. آنها همه نشان ها و گوهرهای فطرتی بشر را که ودیعه حضرت حق بوده، ترویج کرده اند و آن را رشد داده و به کمال رساندند؛ اما متأسفانه ما بر حسب برداشت های نادرست و رفتارهای نادرست در مجموعه تاریخ، در بسیاری از اوقات این مسئله را معکوس معنا کردیم. حرف ما این است که حتی فقیهان و عالمان ما مثل ما، حتی در مرحله فکری، در چنبره بسیاری از عوامل دیگر گرفتار شده اند شما امروز باید آنقدر مقدمه بچینید و آنقدر کار کنید تا اگر بزرگی مثل حضرت امام خمینی (ره) آمد و گفت شطرنج اشکال ندارد و چنانچه بازی و ورزش باشد، بی اشکال است. آنقدر باید ناسزا بشنود چرا چنین گفته است. ببینید ماجرا خیلی عمیق است. اگر امام(ره) فرمود این قسم از موسیقی خوب است، به آن حمله می کنند که چرا شما اینگونه می گویید بار اول که امام از موسیقی تمجید و آن را ترویج فرمودند، اوایل انقلاب بود. خانم های حدود بیست ساله همراه آقایان همزمان نزد ایشان که اجرا کردند. امام(ره) لبخند زدند و تشویق فرمودند گفتند: بهره بردیم، استفاده کردیم. بسیاری از علما به ایشان تاختند و الان هم رهبر بزرگوار ما به این قضایا مبتلاست؛ البته من از کسانی هستم که معتقدم ما در حوزه هنر و فرهنگ کاملاً به معنای عام تحت ضابطه های دین باشیم. من به این مسئله کاملاً اعتقاد دارم، ولی به شرط اینکه ضابطه های دین را بشناسیم و چون فرمودید این تحول چگونه بوده است؟ متاسفأنه باید بگویم این تحول منفی بوده، یعنی آنچه معصومین ما اراده کرده اند، دریافت نشده است و از ظاهر بیان آنها اراده منفی گرفته شده است. آقایان در باب شعر، هنوز هم می گویند شب جمعه شعر مکروه است، روی منبر شعر خواندن مکروه است. هنوز هم بسیاری از عالم های منبر شعرها را می شکنند. خب شعر قشنگ حافظ را نخوان! یکی ،دو کلمه از شعر را می شکنند که شعر نشود. می گوییم چرا؟ می گوید روایت داریم که شعر خواندن روی منبر مکروه است. شب جمعه در مجلس درس اخلاق، می خواهد شعر بخواند، شعر عالی است، از طرفی حیف اش می آید نخواند و از طرفی می گوید روایت داریم شب جمعه شعر نخوانید. لحظه ای با خودش تأمل نمی کند. شما باید این مجموعه را جلویتان بگذارید این است که امام صادق ابتدا کمیت و بعد خانواده اش را صدا می زد، پرده مختصری می کشید و کمیت شعر می خواند. خیلی هم پیش می آمد که امامان معصوم علیهم السلام حریم شان را در معرض بگذارند، ولی با این حال امام صادق (ع) با خانواده اش می نشستند و به شعر گوش می دادند؛ این اوج اهمیت دادن است که امام به همراه بیت شریفشان کمیت را دعوت کنند که او چه گفته است. شعرهای آن زمان هم قصیده های بلند بوده که به هفتاد یا صد بیت می رسیده است. تمام این توجهات اشارات به التفات ویژه ائمه (ع) به هنر در دین، اگر درست فهمیده شود، آن وقت دیگر نمی گوییم این روایات را باید بگذاریم کنار؛ البته بعد از بررسی اگر خواستیم از آنها استفاده کنیم، باید آنها را درست بفهمیم یعنی باید بفهمیم؛ این شعر، شعری بوده است که انسان را از یاد خدا باز می داشته است؛ مثل خیلی از شعرها؛ چه در آن روزگار، و چه در این روزگار و چون شب جمعه نماد و الگوی ذکر خداست، پس شب جمعه شعر مکروه است و چون روی منبر شما باید افراد را به یاد خدا بیاورید، پس شعر خواندن مکروه است. اصلاً این مسئله مشخص است؛ بنابراین اگر شما روی منبر شعری خواندید که مردم را به یاد خدا انداختید. اتفاقاً نه تنها مکروه نیست، بلکه مستحب است، بلکه گاهی واجب است که شما از این نیروی عظیم من نمی گویم ابزار و تأکید هم می کنم از این نیروی عظیم استفاده کنید. سینما و موسیقی هم همین طور است.

به تعبیر صریح حضرت امام (ره) در کتاب تحریر الوسیله، معصوم ما (ع) دیده است که مردم دارند مخفیانه در خانه هایشان بت درست می کنند، فرموده است دیگر مجسمه سازی نکنید. متأسفانه این موضوع در طول تاریخ سبب شده است با درک غلط از بیان معصومین (ع)، ما خودمان را از یک هنر ارزنده عالی و بسیار مؤثر به نام «هنر تجسمی» محروم کنیم؛ در حالی که مجسمه سازی، هنری است که اتفاقاً می تواند نیروی عظیمی در خدمت دینداران قرار دهد؛ کما اینکه در طول هشت سال دفاع مقدس و در طول سال های بعد از انقلاب این مسئله معلوم شد؛ پس متأسفانه درباره هنر بیش از آنچه که از معصومین خود یاری بگیریم، با برداشت های نادرست جزئی و خرد و کوچک بین خود موجب شده ایم از آن نیرو محروم بمانیم در حالی که معصومین ما تلاش داشتند بر این بخش نیروی فطری و گوهر الهی ما بیفزایند.

بعد از انقلاب از جمله کسانی که در حوزه ادبیات و هنر قلم زدند، حضرتعالی هستید آیا دغدغه تان برای نوشتن این کتاب ها بیانگر همان خلاهای موجود در حوزه های علمیه در عرصه ادبیات و هنر بوده است؟

دغدغه اصلی من این بوده و هست که متأسفانه ارزش های گوهرین دین را فراموش شده می بینم و معتقدم مخصوصاً جامعه علمی و حوزه های علمی ما وظیفه دارند برای احیای این ارزش ها تلاش کنند؛ چرا که هنر در میان مؤمنان گم شده است: جامعه مؤمن ما دسته کم ۴۰۰ ۳۰۰ سال است که با هنر قهر کرده است. پدران و مادران مؤمن اجازه نمی دهند فرزندانشان به محافل هنری بروند و البته محافل هنری هم آلوده است. این ارتباط متقابل متأسفانه فراموش شده که مؤمنان بکوشند تا محافل هنری را پاک بکنند تا هم محافل هنری آلوده نباشد و هم مؤمنان دیگر جرأت کنند. خودشان فرزندانشان را در این عرصه وارد کنند. یکی از گام های مؤثری که حوزه های علمی باید بردارند و خیلی غفلت می کنند، همین است که در عرصه ادبیات و به طور کلی فرهنگ و هنر فعال و پویا باشند و هر کس به قدر و سهم خودش و با ذوق و نیروی خودش تلاش کند؛ اما اصولاً این نکته بسیار مهم است و روی آن هم تأکید می کنم که: اگر اصولاً مؤمنان و دینداران ما ،حوزویان و عالمان ما از این گردونه فاصله بگیرند، نتیجه آن این می شود که دیگر حتی مثلاً تا دو سه دهه دیگر هیچ رنگ و اثری از دین در هنر نبینیم؛ بنابراین چون من از دوران کودکی شیفته ادبیات و هنر بودم، به سهم خود کوشیدم تا از یک سو در انتقال ادبیات به معنای آموزشی و فراگیرانه آن به جامعه حوزوی بکوشم و از سوی دیگر برخی از مفاهیم دینی را در قالب هنر و ادبیات عرضه کنم؛ مثلاً اثری دارم به نام «زخم، پرواز، دیدار» که فقط کوشیدم کسانی را که در صحنه کربلا جانباز شدند، با تعاریفی که امروز از جانباز داریم با تصویر ادبی و تابلوی ادبی ترسیم کنم. این کاری است که اساساً در جامعه دیندار ما انجام نمی شود؛ یعنی متأسفانه کسی با این نظر گاه ها به سراغ کربلا و عاشورا نمی آید؛ در حالی که قابلیت بسیار بالایی برای به تصویر کشیدن دارد.

یا در کتاب «مبانی هنری قصه های قرآن» کوشیدم برای اولین بار با تأسف می گویم و نه با افتخار کتابی فارسی درباره مبانی هنری قصه های قرآن بنویسم؛ یعنی در طول این همه قرن، حتی در میان عالمان دیگر و به زبان عربی هم کسی چنین کاری انجام نداده بود و ظرفیت های هنری قصه های قرآن را استخراج نکرده بود؛ هر چه تلاش شده است، برای این بوده که این قصه ها را بیان و توصیف کنند، مردم هم بنشینند و قصه بخوانند. این ارزش دارد، ولی ارزش آن بسیار کم است؛ آنچه ارزش دارد این است که بیاییم ظرفیت های هنری که در قصه های قرآن نهفته است را نشان بدهیم. فیلمنامه نویس ها، نمایش نامه نویس ها و در کل دِرام نویسان ما بتوانند از این ظرفیت ها در کارهای امروزی الگو برداری کنند من این قبیل کارها را صرفاً با این هدف انجام دادم که میان هنر و هنرمند و دین و دیندار آشتی بیشتری برقرار شود؛ و خوشحالم که در این میان، یک هزارم سهم آن هم از آن بنده بوده است.

در اینکه در این دو، سه دهه اخیر به حمد الله در جامعه حوزوی ما هنر بسیار رشد کرده است، شکی نیست، اما هنوز به حد کافی جا نیفتاده است و فاصله زیادی با آنچه ایده آل ماست دارد. با این حال در سه دهه قبل در حوزه های علمیه نمی شود رمان خواند، نه تنها در قم، بلکه در مشهد، اصفهان و تبریز هم، ماجرا به همین نحو بود. شما اگر رمان دست می گرفتید، مسخره تان می کردند؛ می گفتند این کار باطل چه است؟! طلبه کجا، رمان کجا؟! اما الان الحمدلله در بعضی از مدارس بسیار موفق حوزه های داخل قم، بخشی از کتابخانه ها مخصوص رمان است. طلاب می نشینند و استفاده می کنند ضمن اینکه با هم مباحثه ادبی هم می کنند .

دو مرکز خوب و به نظر من فعال و مفید در عرصه ادبیات و هنر برای حوزویان، فقط در شهر قم وجود دارد. در مشهد هم فعالیت های خوبی انجام می شود، البته اینها تا رسیدن به حد مطلوب فاصله دارند، ولی خوشبختانه گام هایی که بسیاری برداشتند و من هم سهم بسیار کوچکی داشتم، سبب شده که بتوانیم آینده نسبتاً درخشان و امید بخشی را در باب ارتباط ادبیات و هنر با دین ترسیم کنیم .

برای تدوین و تألیف کتاب های آموزشی و پژوهشی در زمینه ادبیات و هنر به خصوص در حوزه علمیه که به نوعی بتواند زیر بنای پژوهش آینده ما بشود، چه پیشنهادهایی دارید؟

مهم ترین توصیه در این زمینه آن است که (البته این توصیه به خود من هم بر می گردد و اگر خداوند فرصت و توانی به من بدهد در کتاب «بر بال قلم» همین بازنگری را خواهم داشت). باید جنبه کارگاهی و جنبه کاربردی، کارورزی متون آموزشی ادبی هنری در حوزه علمیه بیشتر بشود و جنبه اصلی باشد؛ یعنی نیازهایی که طلاب ما در وادی قلم یا در وادی هنر به معنای کلی دارند دریافت شود و آثار آموزشی در این زمینه کاملاً منطبق با این نیازها به صورت کارگاهی تدوین شود؛ ضمن آنکه بسیاری از مباحث تئوریک و نظری باید حتماً در دل این نظام کارگاهی قرار گیرد. کتاب ها به شیوه ورک شاپ و کارگاهی کامل، تدوین شوند؛ البته خود من در «بر بال قلم» خیلی کوشیدم که با گذاشتن تمرین ها و با دادن نمونه های بسیار، آن هم از ادبیات کاملاً امروزی به این هدف برسم؛ اما من و همه کسانی که متکفل امر آموزش ادبیات در حوزه ها هستیم، نباید تلاشمان بیشتر به این سمت برود که این شیوه ها، شیوه های کاملاً کار ورزانه باشد. طلبه مرتب بنشیند و تمرین کند تا آموزش تئوری کاملاً همراه و حل شده با قلم زدن انجام بگیرد تا اولاً در یک دوره زمانی کوتاه و ثانیاً با بهره بیشتری بتوانیم مفاهیم ادبی و هنری را به طلاب علاقه مند منتقل کنیم.

آیا منظورتان از آموزش به صورت کارگاهی همان نوشتن کتاب های کاملاً تعلیمی است؟

ببینید کتاب کارگاهی خودش یکی از اقسام کتاب تعلیمی است که متأسفانه در این عرصه چندان موفق نبوده ایم. در روش کارگاهی نمی آیند از تئوری شروع کنند و به عمل برسند، بلکه تئوری و عمل کاملاً با همدیگر آمیخته است؛ مثلاً وقتی می خواهیم دستور زبان تدریس کنیم که در حال حاضر در بسیاری از کلاس هایم همین طور است باید قلم را بدهم به دست طلبه و بگویم در این موضوع شروع کن به نوشتن. همزمان که طلبه دارد می نویسد، غلط های دستوری او را در حین کار می گویم؛ اما شیوه سنتی قدیمی ما چه در دانشگاه و چه در حوزه این است که می آییم بدان که کلمه بر سه قسم است: فلان، فلان و فلان، بعد همین طور شاخه بندی می کنیم و تدریس می کنیم بعد از سه سال هم که طلبه ادبیات عرب خواند، وقتی به او می گوییم این روایات را بخوان، نمی تواند روایات را از روی آن بخواند. وقتی می گوییم حال اعراب هایش را درست بگذار، نمی تواند حتی اعراب هایش را درست بگذارد؛ با اینکه سه سال همه مباحث تئوریک را خوانده است؛ حتی همه را هم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.