پاورپوینت کامل تبلیغ بیل و کلنگی ;یادداشت سفر جهادی – قسمت سوم ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تبلیغ بیل و کلنگی ;یادداشت سفر جهادی – قسمت سوم ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تبلیغ بیل و کلنگی ;یادداشت سفر جهادی – قسمت سوم ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تبلیغ بیل و کلنگی ;یادداشت سفر جهادی – قسمت سوم ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
۴۸
ساعت ۵ شده بود.با سید محمد – مسئول عمرانی – قرار گذاشته بودیم که بچه ها را سر ساعت ۵ ول کند.
حسین شربت را آماده کرده بود. کیکها را هم کنارش چیده بود.
ساعت ۵ و ربع شد. هنوز کسی نیامده بود.
«عمله خستگی را قورت داده!»
جمله ای که اصغر روی مقوا نوشته بود و روی تخته ورودی زده بود.
ساعت ۵ و نیم شد. از کنار دیواری که با گونی ساخته بودیم، یک عمله گرد و خاکی پیچید توی حیاط .
حسین از روی پله ها صدا زد: سید، رضایت داد؟
-نه ! تازه گرم شده، ول نمی کنه.
…
نشان به آن نشان ساعت ۶ و نیم بچه ها را ول کرد.
چیزی نگفتم.
شب مراسم بود. همه رفتند به چادر جلسه.
رفتم خوابیدم.
ساعت یازده علی -رئیس اردو – آمد صدایم کرد: بلند شو جلسه داریم. رفتم، گفتم: من نیستم. خودتان مدیریت داخلی را بگردانید.
امیر بزرگ خاندان جهادی-داغ کرده بود اما چیزی نمی گفت.
سید محمد فریاد می زد: مرتیکه …! تو اصلا می دونی برای چی اومدیم اردو جهادی ؟ ما اومدیم مسجد بسازیم مسجد.
می فهمی؟! اینجا باید همه در خدمت مسجد ساختن باشن.نه در خدمت تو.اگر امروز این کار رو تموم نمی کردیم، فردا ۴ ساعت کارمون عقب می افتاد.
علی می گفت: من نمی فهمم. مشکلت چیه؟ اگر دیر شد ،یک سر
می اومدی پای کار، می دیدی که لازمه وقت بیشتری بذاریم.
تازه بر فرض که حرف تو درست باشه، چرا جلسه چادر رو پیچوندی؟ مگه تو مسئولش نبودی ؟ تو حق نداشتی….
با خونسردی خاصی، آتششان را بیشتر می کردم.
گفتم: من فقط می گم که برای چی زدید زیر قرارمون؟ مگه قرار نبود ساعت ۵ و ربع تا اذان،با بچه ها گپ داشته باشیم؟ تازه این عمله های بد بخت چطوری دَووم بیارن توی جلسه های شب بشینن؟ من دیگه کار نمی کنم.
…
سید محمد از امیر پرسیده بود: ساعت چنده؟
– اُه !ده دقیقه به پنجه. بجنب، الم شنگه تو راهه.
داد زده بود: بچه ها! سریع جمع کنید.
همین طور استامبولی و فرقون و بیل و کلنگ بود که رو هوا می رفت.
…
«کریمی» مولودی می خواند.
اصغر روی تخته ورودی نوشته بود: عمله اهل عمله!
بچه ها یکی یکی، وارد مدرسه می شدند.
یک ردّ پای خاکی روی موکت نقش بسته بود، از دم در تا اتاق لباس.
شربت تگری حال بچه ها را جا می آورد.
اوسا ابراهیم هم به جمع پاقلیونی ها پیوست.
گپ شروع شده بود .
تقریبا همه بودند.هم بچه های دانشجو، هم طلبه ها .
بچه های دانشجو بیشتر انسانی می خواندند.
چند تا مهندس اردو هم آمده بودند.
بحث اقتصادی سیاسی بود .
…
– این احمدی نژاد هم ما رو گول زد .
– من از اولش هم بهش شک داشتم.
– بابا اجاره خونه کمرمون رو شکست .
– یک وام ثبت نام کرده بودم تا نوبتم رسید، گفتن دیگه اعتبا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 