پاورپوینت کامل اصلاحات آموزشی در حوزه علمیه نجف در گفت و گو با سید هانی فحص ۵۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اصلاحات آموزشی در حوزه علمیه نجف در گفت و گو با سید هانی فحص ۵۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اصلاحات آموزشی در حوزه علمیه نجف در گفت و گو با سید هانی فحص ۵۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اصلاحات آموزشی در حوزه علمیه نجف در گفت و گو با سید هانی فحص ۵۷ اسلاید در PowerPoint :

۴

جناب آقای سید هانی فحص، عالم دین،، متفکر و روشنفکر اسلامی و نو اندیشی هستند که در فضای حوزه علمیه نجف اشرف، بالیدند و همان جا جذب نهادهای روشنفکر و اصلاح گرای حوزه نجف مانند منتدی النشر و کلیه الفقه – شدند در آغاز گفت و گو از ایشان می خواهیم تا از مراحل آغازین تکوین شخصیت فکری و علمی و عوامل اثرگذار بر آن و مشارکت خویش در روند اصلاحات آموزشی و فکری در محیط حوزه نجف سخن بگویند.

فکر نمی کردم پرسش های شما تا این حد دشوار باشد (می خندد) من حتی نمی توانم برای فرزندانم ازخودم سخن بگویم. از خود سخن گفتن زمانی مجال وسیع می یابد که مخاطب، دورتر باشد. اما اگر مخاطب نزدیک باشد، جای چندانی برای حرف زدن از خود باقی نمی ماند. با این که احساس می کنم مکشوف و عیان هستم ،چاره ای ندارم و نمی دانم از کجا شروع کنم. روستا زاده ای بودم که روستا و کار کشاورزی اش را رها کرد و به نجف رفت. تا آن زمان شهر را ندیده بودم. سلاح من هم فطرتم بود و هدفم راه یافتن به بهشت بود.

به نجف رسیدم ولی ناگهان احساس کردم که اینجا هم ممکن است راهی به سوی جهنم باشد! روز سومی که در نجف مستقر شدم. لباس طلبگی پوشیدم. بعدا متوجه شدم که بسیاری از طلاب، سال ها درس طلبگی می خوانند ولی مهم نمی شوند… دنبال محیطی فرهنگی بودم که دوست هموطنم سید محمد حسن الامین که دو سال پیشتر از من وارد نجف شده بود، مرا به جلسه شبانه هفتگی ای برد که در آن گفت و گوها و مباحث فکری از پیش برنامه ریزی شده و یا فی البداهه مطرح می شد. آنها مرا در جمع خود پذیرفتند، با این که بسیاری از آنان مراتب علمی بالایی داشتند. کم کم متوجه شدم که این جماعت، جماعت دانشکده فقه (کلیه الفقه) هستند، در آن زمان حالت دو دستگی ای میان متجددان و سنتی های حوزه نجف پدید آمده بود. الان نمی خواهم آن حالت دو دستگی را شرح و توضیح دهم. پدیده بیمار گونه و نگران کننده ای بود که خود تبدیل به مبنایی برای حکم و حذف و طرد شده بود. پیوستن من به

این جماعت، سبب شد تا از سوی جماعت دیگر محاصره و مطرود شوم. در این دوران احساس می کردم که باید پایه های فرهنگی و فکری اسلامی را در خود تقویت کنم و در اوائل دهه شصت بود که گمشده خود را در کتابخانه نجف (المکتبه النجفیه) یافتم و آنجا بود که از طریق مطالعه کتابهای سید قطب و محمد قطب شاگرد آنها شدم.

در آن زمان مجله الاضواء هم از سوی جماعه العلما و تحت اشراف شهید محمد باقر صدر منتشر می شد.

مجله الاضواء در دوره رکود و ضعف خود به سر می برد و در اواخر سال ۱۹۶۳ رمقی برایش باقی نمانده بود. من هم در شماره آخر آن مطلبی نوشته ام. من پس از این که نجف را ترک کردم، نواقص خود را در نجف شناختم و شاید درآخرین سالی که در آنجا بودم.

چند سال در نجف ماندید؟

حدود نه سال. من از شهید صدر چندان بهره نگرفتم. دوستانم که نوعی گرایش به تجدد و نو اندیشی را در من احساس کرده بودند، به من سفارش کردند که مکان طبیعی تو دانشکده فقه است. همراه سید محمد حسن به کلاس آمادگی این دانشگاه راه یافتیم، اما در اوائل کار احساس کردم که فعلاً دروس حوزه ضروری تر است و ورود زود هنگام به دانشکده، مناسب نیست. سید محمد حسن را رها کردم تا به دروس خود در این دانشکده ادامه دهد و خود به حوزه بازگشتم. در دانشکده فقه، نشست هایی برگزار می شد که در آن طلاب، مقالات و نوشته های خود را ارائه می کردند و به بحث می گذاشتند مرحوم سید محمدتقی حکیم بر این نشست ها تأکید فراوان داشت و در هنگام تشکیل آن همانند یکی از طلاب، می نشست و گوش می کرد و جایگاه استادی اش را فراموش می کرد. در یکی از این نشست ها، من به عنوان سخنران میهمان، موضوع چالش های دعوت (تبلیغ) را مطرح کردم و در این نشست که بسیاری از طلاب و علمای بزرگ مشارکت داشتند، مورد تشویق شدید سید محمد تقی حکیم قرار گرفتم.

این اتفاق چه زمانی افتاد؟

در همان ماه های اول ورود به نجف. این اقدامات نیز نه برای خود یابی، بلکه برای راه یابی بود و این که از کجا باید وارد شد و به کجا باید رفت؟ سپس به یاد می آورم که شیخ محمدرضا مظفر وفات یافت و از من خواسته شد تا در مراسم یاد بودش سخنرانی کنم. سید محمد حسن الامین نیز شعری برای او سروده بود که در آن شب قرائت کرد. آقای خویی که برای شرکت در مراسم آمده بود، گفته بود آیا مانند این دو جوان، دیگر پیدا نمی شود؟ اینها مشوق های ما بود. پس از دو سال از تحصیل در نجف در امتحانات ورودی به دانشکده فقه پذیرفته شدم و نمی خواهم بگویم چگونه موفق شدم. به هر حال وارد این دانشکده شدم. من بسیاری از فرصت های نجفی ام را از دست دادم. یعنی جدال با حوزه (سنتی) نجف مرا فقط به نقاط منفی آن مشغول کرده بود و نقاط مثبت آن را تقریبا فراموش کرده بودیم. درحالی که می باید در درون ساز و کارهای آن به تصحیح آن از درون می پرداختیم.

یعنی منظور شما این است که از اندیشه های اصلاحی تان که تحت تأثیر شیخ محمد رضا مظفر و سید محمد تقی حکیم و منتدی النشر و کلیه الفقه بوده اید، ابراز توبه می کنید؟

نه، نه هرگز! من اعلام توبه نمی کنم. هنوز هم آن اندیشه را باور دارم، ولی تجربه موفقی نبوده است.

پس این همه علما و روشنفکران و محققان بزرگ و خطیبان توانا که از مدرسه فکری مظفر سر بر آورده اند، مانند سید محمد صدر، سید مصطفی جمال الدین، شیخ احمد وائلی، شیخ عبدالهادی الفضلی، شیخ محمد مهدی آصفی، سید محمد حسن الامین، سید هانی فحص و… نمی تواند نشانه موفقیت این جریان باشد؟

من به این نام ها که بردید افتخار می کنم. آیا شما می خواهید مرا قانع کنید؟

معتقدم که شیخ مظفر پرتوی درخشان و گسترده در فضای حوزه نجف افکند.

من معتقدم که پروژه مظفر موفق نشد، زیرا در حجم آرمان های بلند مظفر تعریف نشد.

زیرا چالش ها بسیار بزرگ تر از پروژه او بود.

این تفسیر زیبایی است.

به نظر من، پروژه اصلاحی شیخ مظفر در حوزه علمیه نجف و بلکه در تمام حوزه های علمی شیعی، موفق ترین پروژه بوده است، زیرا در مدت نیم قرنی که از آغاز آن می گذرد این همه عالمان ازآن سر بر آورده اند.

من بد جوری خودم را گرفتار کرده ام. گویا من بر خودم هجوم آورده ام و شما از من دفاع می کنید!

من و صدها تن مانند من، فکر می کنیم که اگر پروژه اصلاحی شیخ مظفر در نجف و جریان نو اندیش و روشنفکری که از آن متولد شدند، نبود، ما نقص و خلا بزرگی داشتیم.

شما مرا به رُک گویی وادار می کنید. من هم مثل شما فکر می کنم. همه دوستانم می دانند که من سه بار در نجف چمدانم را بستم و گریستم و گفتم می خواهم به روستایم باز گردم و اگر دانشکده فقه نبود، به روستایم بر می گشتم و در نجف نمی ماندم .

بنابراین، دانشکده فقه نجف، فضایی طبیعی ای بود که شما خود را در آن یافتید.

من از اول هم همین را به شما گفتم. من متن دست نویسی از شیخ محمد رضا مظفر با عنوان «اضغاث احلام» را خواندم و در آن نوشته، دیدم که ایشان چه آرزوهایی بلند دارد. ای کاش این متن منتشر شود. نسخه ای از آن نزد شیخ محمود کوثرانی موجود است.

مضمون این نوشته چیست؟

بسیار زیبا است. مضمونش تخیل مظفر درباره آینده حوزه نجف است. مظفر در این نوشته چنین تخیل کرده که یکصد سال دیگر سر از گور بر می آوردو به نجف می آید. ابتدا به حرم حضرت امیر (ع) نمی رود، بلکه ابتدا به حوزه می رود. در حوزه همه چیز را مرتب و منظم می یابد. از نگهبان می پرسد چرا و چگونه حوزه این قدر مرتب شده است. نگهبان پاسخ می دهد که شیخی در اینجا بود به نام محمد رضا مظفر که منتدی النشر را تأسیس کرد و برنامه اش این بود که هر چیزی جای خود قرار گیرد و او ما را به این سطح از نظم و سازمان یافتگی رساند.

متأسفانه تمام این آرزوها و خیالات تحقق نیافته ماند.

من می خواهم از زاویه ای دیگر سخن بگویم. من بدون تجربه ای سیاسی وارد فضای نجف شدم و برایم امکان ارزیابی تجارب سیاسی فراهم نبود، حتی اعتراف می کنم به لحاظ سیاسی مردد بودم و مزاجم بیشتر مزاج روشنفکری بود و نه سیاسی، به هر روی حرکت سیاسی ما به گونه ای متأثر از عواطف بود و در نتیجه وضعی برایمان فراهم شد که ما را از قرار گرفتن در فضایی که شهید محمد باقر صدر پدید آورده بود، محروم کرد و این برایم دردناک است.

آیا میان پروژه منتدی النشر که مرحوم مظفر طلایه دار آن بود و جریان شهید صدر نوعی گسست وجود داشت؟

در پشت پرده اختلافی میان این دور روند یا پروژه مشاهده می کردم.

ولی به نظر می رسد که دلمشغولی جریان اصلاحات آموزشی که در رأس آن مرحوم مظفر و سید محمد تقی حکیم قرار داشتند. با دلمشغولی شهید صدر یکی بود و هر دو یک هدف را دنبال می کردند.

اما درسطح سیاسی هر کدام رویه جداگانه ای داشتند. شهید صدرپروژه ای سیاسی را دنبال می کرد که شیخ محمد رضا مظفر و سید محمد تقی حکیم دنبال نمی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.