پاورپوینت کامل فلسفه اخلاق، ضرورت ها و رویکردها در گفت و گو با دکتر محسن جوادی ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فلسفه اخلاق، ضرورت ها و رویکردها در گفت و گو با دکتر محسن جوادی ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه اخلاق، ضرورت ها و رویکردها در گفت و گو با دکتر محسن جوادی ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه اخلاق، ضرورت ها و رویکردها در گفت و گو با دکتر محسن جوادی ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۱
لطفا فلسفه اخلاق را تعریف و در رابطه با قلمرو مسایل اصلی آن توضیحاتی را بفرمایید؟
اگر بخواهیم فلسفه اخلاق را آن طور که در کتاب ها و یا در محافل دانشگاهی تبیین می کنند، تعریف کنیم باید بگوییم فلسفه اخلاق، دانشی است که با متد و روش فلسفی عقلی در حوزه اخلاق، پژوهش می کند، از این رو پژوهش عقلی در حوزه اخلاق که اصطلاحا فلسفه اخلاق نامیده می شود، دو جنبه دارد:
۱. جنبه انتزاعی و تجریدی؛ که بیشتر بحث هایی، مانند معنای خوب و بد، معنای باید و نباید، نحوه فهم خوب و بد، نحوه شناخت باید و نباید و معرفت شناسی احکام اخلاقی و این گونه مباحث می پردازد، یعنی بیشتر جنبه انتزاعی دارد و خودش از یک موضع و یک مطلب اخلاقی جانب داری نمی کند، به عنوان مثال نمی گوید که چه چیزی عدالت است، چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است، بلکه بیشتر می گوید که خوب چیست و بد کدام است؟ این یک شاخه از فلسفه اخلاق است که خیلی جنبه انتزاعی دارد و اصطلاحا به آن فرا اخلاق هم می گویند.
۲. بحث محتوایی و جانبدارانه و فلسفه اخلاق است؛ یعنی در واقع سؤالی را که دنبال می کند این است که مبنا یا ریشه ارزش های اخلاقی از چیست؟ و چه چیزی موجب می شود تا ما بگوییم که چه کاری خوب است و چه کاری بد است؟ این کارها بایداند و این کارها نبایداند؟ مبدأ و منشأ ارزش های اخلاقی چیست؟ این شاخه را اصطلاحا نظریه اخلاقی و یا به تعبیر فنی تر اخلاق هنجاری می گویند.
بنابراین هر دوی اینها جزء فلسفه اخلاق قرار می گیرند؛ یعنی فلسفه اخلاق اصطلاحا هم شامل بخش فرا اخلاق می شود، که به تعبیر معرفت شناسان دانش درجه دو بوده و ناظر به دانش دیگری، مثل دانش اخلاق است؛ و هم شامل معرفت درجه اول اخلاق می شود که خود اخلاق است، منتهی به صورت کلی و بنیان های اخلاقی بوده و سؤالش این است که چه چیزی ریشه اخلاق است که در آن صورت نظریه مختلف اخلاق و یا مکاتب مختلف اخلاقی، مانند سودگرایی، امر الهی و دیدگاه های لذت گرایی و امثال اینها در اینجا بحث می شود. پس فلسفه اخلاق در محافل دانشگاهی به دو بخش، فرا اخلاقی و اخلاق ناهنجاری تقسیم می شود، که دانش اخلاق وارد جزئیات می شود، اما اخلاق هنجاری وارد جزئیات نمی شود و در واقع مصدر و معیار احکام اخلاقی را دنبال می کند، که در اینجا نظریه های مختلفی پیدا شده و از این جهت به صورت آکادمیک است، اما اگر از این اصطلاحات دانشگاهی بیرون بیاییم و بگوییم که فلسفه اخلاق در زندگی چه باید باشد؟ بهتر است برگردیم به دوره ای که مباحث اخلاقی پیدا شد و یا حداقل بر حسب اطلاعات تاریخی ما مکتوب و نوشته شد، که دوره سقراط است که معروف به پدر فلسفه اخلاق.
بنابراین وقتی جامعه نسبت به هنجارهای خودش احساس رضایت می کند، در آن جامعه مباحث فلسفه اخلاق پیش نمی آید، البته نه در آکادمیک دانشگاه ها، چون آنها رویه و روش خودشان را دنبال می کنند، ولی جامعه و سطح نیاز عمومی احساس نمی کند که نیازی به وجود فلسفه اخلاق است؛ زیرا یک نوع احساس رضایت یا آرامش نسبت به آن معیارها و هنجارها وجود دارد و تعارض و تباین آنها خیلی عیان نمی شود، اما وقتی که تعارض ها و یا تزاحم های اخلاق پیش می آید، مثلا فرض کنید در دوره خود سقراط، سقراط را می گیرند و زندانی می کنند، اینجا جای تزاحم احکام اخلاقی پیش می آید. از یک طرف عموم می گویند: که چون من تعهد داده ام که مثلا در این نظام و دولت باشم، پس باید از احکام این دولت اطاعت کنم، آن وقت احساس می کند که این احکام، مثلا حکم زندان یا اعدام دادن و امثال اینها ناعادلانه است، لذا یک جور تزاحم و پیچیدگی در حوزه تکالیف اخلاق پیش می آید و در اینجا جای تأملات اخلاقی است، که مثلا اصل و ریشه ارزش ها چیست که ما بر اساس آن تعیین کنیم، که این مقدمه باشد یا مقدمه دیگری؟ یعنی اینجا جایی است که او را به تأملات ورای آن چیزی که ابتدا در زندگی داشت می کشاند. یا مثلا در یک جامعه ای کسانی احساس می کنند که به فرض دروغ گفتن بد است و یا ثروت بد است و یا در شرایط اجتماعی، جامعه ای احساس کند که چرا خیر بد است؟ چرا نباید در جایی که منافع مهم تری وجود دارد، دروغ گفت؟ اینجا جایی است که پرسش های فرا اخلاق پیش می آید. و یا در مفهوم عدالت، وقتی که آدم هنوز خیلی درگیر کار نشده است، به صورت کلی می تواند بگوید که عدالت خوب است یا بد، ولی وقتی پای تطبیق پیش می آید، مشکل پیدا می کند که کدام یک عدالت است و نیاز دارد که تنقیح بیشتری نسبت به عدالت داشته باشد. اینها بحث هایی است که افراد را در جامعه به تأملات فلسفه اخلاق می کشاند، پس سؤال شما را به دو صورت می توان پاسخ داد: به لحاظ تعاریف آکادمیک، فلسفه اخلاق یک شاخه ای از فلسفه های مضاف است که امروزه خیلی رونق گرفته اند. البته یک تفاوتی با بقیه فلسفه های مضاف دارند، زیرا در آنجاها ماهیت فلسفه های مضاف بیشتر درجه دوم است، یعنی خودشان درگیر بحث نیستند، بلکه از بیرون نگاه می کنند، اما فلسفه ریاضی برای خودش موضع نمی گیرد که درست است یا خیر، بلکه ناظر بر فعالیت ریاضی دان هاست و اینکه آیا اصلا واقعیتی به نام واقعیت ریاضی که اینها دنبال آن هستند یا مثلا این روش ریاضی، روش درستی هست، یا خیر، وجود دارد یا نه؟ یک پرسش هایی مثل همان پرسش های رئوس ثمانیه است که بیشتر به مفهوم فلسفه مضاف اصلی نزدیک تر است، اما در مورد فلسفه دین و فلسفه اخلاق اختصاصا یک پیچیدگی وجود دارد، که غیر از اینکه اینها بحث های درجه دوم را دارند و مثل بقیه فلسفه ها مثل اخلاق، ناظر بر علمی هستند خودشان هم درگیر اخلاق هستند؛ یعنی خودشان وارد عرصه درگیری اخلاقی هستند و می گویند: عدالت چیست؟ فضیلت چیست؟ این را تبیین و روشن می کنند، اما غیر از اینها به این صورت نیستند، مثلا فیلسوف ریاضی وارد عرصه ریاضی نمی شود که بگوید این قضیه درست است یا این قضیه درست نیست.
چه ضرورت ها و فوایدی برای حوزویان جهت مطالعه و پژوهش در فلسفه اخلاق وجود دارد؟
به نظر من برای حوزویان، پژوهش و مطالعه پیرامون فلسفه اخلاق از جنبه های مختلفی تناسب و حتی ضرورت دارد؛ زیرا جامعه ما جامعه ای است که در تماس با دیگر جوامع قرار دارد و این تماس هم هر روز از طریق فضای اینترنت و شبکه های ماهواره ای و امثال اینها بیشتر می شود و طبیعتا در معرض هنجارهای مختلفی قرار می گیرد. سیستم های هنجاری مختلف، یعنی اینکه ارزش های اخلاقی متفاوتی را می بیند و طبیعی است که در ذهن عده ای به خصوص آنهایی که کار علمی نکرده اند، این مطلب پیش آید که چرا ما این نظام اخلاقی را داشته باشیم، ولی آن نظام اخلاقی را نداشته باشیم؛ چه مزیتی این نظام اخلاقی بر آن نظام اخلاقی دیگر دارد؟ این داوری ها و قضاوت ها ممکن است نسبت به مزیت و برتری سیستم هنجاری خودش در معرض تردید قرار بگیرد. حال چه کسی در اینجا باید کمک کند تا روشن شود که چنین سیستم و نظام اخلاقی بهتر است و مزایای بیشتری دارد یا مثلا آن سیستم اشکال دارد و به لحاظ مبانی بنیادهایش درست نیست؟ این کار علاوه بر اینکه کار فیلسوف اخلاق است، وظیفه حوزه هم هست؛ زیرا حوزویان بالاخره غیر از وظیفه آکادمیک، وظیفه نگه داری و تقویت بنیان های اخلاقی و ایمانی جامعه را نیز بر عهده دارند، که یکی از راه های تقویت بنیان های اخلاقی زندگی اخلاقی حوزویان است. البته راه های مختلف دیگری نیز در این زمینه وجود دارد، از جمله آن راه ها این است که بتواند به لحاظ علمی نگهبانی کند، و این نگهبانی منوط به این است که اطلاعات فلسفی اخلاقی خوبی داشته باشد تا بتواند دفاع کند و به تعبیر دیگر ممکن است ما مؤمنین به اسلام خیلی احتیاج نداشته باشیم که بخواهیم هر مسئله اخلاقی را که از اسلام می گیریم آن را عقلانی کرده و دلیل آن را بیان کنیم، چون ما به عنوان اینکه بسته دینی را پذیرفته ایم و بر این بسته به طور اجمالی و کلی ادله عقلانی داریم. می توانیم بگوییم که اینها حق اند و خداوند آنها را فرستاده است، اما وقتی می خواهیم خارج از این فضا و برای کسانی صحبت کنیم که شاید این ایمان ما را ندارند و یا اینکه نسبت به این بسته تردیدهایی پیدا کرده اند، بهترین راه خواندن فلسفه اخلاقی است و به تعبیر بهتر، همان ضرورتی که بزرگان متکلم ما را واداشت تا فلسفه بخوانند، همان ضرورت الآن ایجاب می کند تا بزرگان دینی ما نیز فلسفه اخلاق را بخوانند. در واقع به جهت ضرورت مقابله با فضاهای دیگر یا شناخت فضاهای دیگر و یا حتی تعمیق بنیان های فضای فکری خودمان، لازم نیست تا از دید دفاع و مبارزه نگاه کنیم، بلکه می توانیم بگوییم گاهی می خواهیم نسبت به آن ایده ها و بنیان های فکری خودمان تقویت بیشتری داشته باشیم. البته در ساحت وظایف حوزوی این تعریف شده است، مگر ما نمی گوییم حوزه پاسدار حریم دین است، حریم دین که فقط اعتقادی نیست، بلکه یک بخش آن عملی است، که پاسداری از این حریم به چه صورتی است؟ به نظرم تناسب زیادی بین طلاب و مطالعه و پژوهش در فلسفه اخلاق است، بلکه وظیفه نیز هست. البته من نمی گویم که هر کس فلسفه اخلاق بخواند پاسدار دین است، بلکه عموما همه پاسدار دین هستند و کسی هم که فلسفه نمی خواند می تواند پاسدار دین باشد، اما می تواند از امکانات فلسفه و از فلسفه اخلاق بهره بگیرد.
ارتباط فلسفه اخلاق با دیگر دانش های علوم اسلامی در چه سطحی است؟
بعد از دوران شکوفایی فارابی در عصر جدید متون حکمت عملیه غنی و پرباری را نداریم؛ یعنی آن طور که ف
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 